خبری تحلیلی ردنا (ادیان نیوز)
آخرین اخبار ادیان ایران و جهان، خبرهای دینی ارامنه زرتشتیان کلیمیان شیعه اقلیت‌های دینی و مذهبی و فرقه‌ها جریان‌‌های دینی

آیا عیسی (ع) معتقد به تثلیث بود؟

به گزارش ادیان نیوز، روزنامه آسیوشیتدپرس در ۱۹۸۹ خبری منتشر کرد که جزئیات خبر حاکی از آن بود که حدود یک صد نفر از دانشمندان و پژوهشگران علوم الهیات و تاریخ، در یک گردهمایی، روایت‌های عیسای تاریخی را بررسی کرده‌اند و در این گردهمایی که نتیجه نه بار اجتماع این دانشمندان در یک بررسی چهارساله است، حاضران با اکثریت قریب به اتفاق به نتایجی رسیدند که در مهم‌ترین آنها بیان شد که عیسی هرگز مدعی الوهیت نشد و اگر چنین تهمتی بر او وارد می‌کردند، دچار وحشت می‌شد.[۱]

این خبر نشان می‌داد که برخی از مسیحیان با این نظریه هم‌عقیده‌اند که عیسی هیچ زمان از خود به‌عنوان خداوند و یکی از سه اقنوم یاد نکرده است؟ نظریه‌ای که مخالفت جدی با نظریه رایج در مسیحیت به‌شمار می‌رفت.

جان هیک نیز به‌نوعی به این مسئله اشاره دارد. او نیز مانند برخی دیگر، معتقد است الهیات مسیحی درباره عیسی تغییر کرده است. وی به تبیین شواهدی می‌پردازد که در سایه آن روشن می‌شود که بخش مهمی از بحث درباره ماهیت خداوند در قرن‌های اولیه مبتنی بر تثلیث نبوده است.

جان هیک معتقد است در حالی که سنت معهود گذشته، تعالیم مهم مسیحیت مانند آموزه‌های تجسد، تثلیث و فدیه را حقایق وحیانی می پنداشت، در عصر روشنگری و در حال حاضر جریان دیگری سر برآورده که این آموزه‌های دینی را ساخته اندیشه بشر می‌پندارد. از نگاه او تجسد خدا بودن عیسی و دومین شخص تثلیث بودن او، تنها شیوۀ اسطوره‌ای یا شاعرانه بیان اهمیت او برای ما می‌باشد.[۲] او می‌نویسد: «با مطالعه صادقانه اناجیل همدید قطعاً به این نتیجه خواهیم رسید که عیسی درباره خداوند منحصراً با اصطلاحات توحیدی و یکتاپرستانه می‌اندیشیده است. نکتۀ شایستۀ توجه اینکه مقدار قابل توجهی از سخنان و باورهای مطرح در مسیحیت درباره خداوند قرن‌ها تابع او بوده است. البته منظور من این نیست که کلیسای مسیحی رسماً و صراحتاً از آن هنگام که آموزه تثلیث رسمیت یافته، مبتنی بر تثلیث نبوده است؛ بلکه منظور من این است که عاقلانه بیندیشیم و بگوییم که مقدار قابل‌توجهی از بحث درباره وجود و ماهیت خداوند بدون هیچ اشاره‌ای به تثلیث پیش رفته است». او با بیان نمونه‌ای از مطالب، معتقد است: «بسیاری از اظهارات مسیحی مهم درباره خداوند را در واقع نمی‌توان اظهارات مبتنی بر تثلیث قلمداد کرد».

او سپس به سخن الهی‌دان کاتولیک کاریک ـ لاگرنج اشاره می‌کند که می‌گوید: باید همه بپذیرند که آن کس که برخوردار از اصول فهم تاریخی باشد، اذعان خواهد کرد که آموزه تثلیث، به‌عنوان یک آموزه، هیچ نقشی در شکل‌گیری پیام نخستین نداشته است. انجیل، نخستین و سرنوشت‌سازترین پیروزی خودش را بدون اینکه آموزه تثلیث را نظام‌مند کند، به‌دست آورد.[۳]

او سپس به دیدگاه امیل برونر، یکی از مهم‌ترین الهی‌دانان پروتستان در این عصراشاره نموده و می‌نویسد: «امیل برونر رساله خود درباره خداوند را با عبارات زیر آغاز می‌کند: هنگامی که به مسئله تثلیث برمی‌خوریم، به‌طرز عجیبی با یک موقعیت متناقض مواجه می‌شویم. از یک سو، تاریخ الهیات و عقیدۀ مسیحی به ما می‌آموزد که عقیدۀ به تثلیث را وجه تمایز دیدگاه مسیحیت دربارۀ خداوند در نظر بگیریم که از دیدگاه دین یهود و دین اسلام و در واقع از همۀ اَشکال خداباوری متمایز است. یهودیت و اسلام و خداباوری عقلانی، توحیدی‌اند. از سوی دیگر، باید صادقانه بپذیریم که آموزه تثلیث، هیچ بخشی از پیام مسیحیت نخستین یعنی عهد جدید را شکل نمی‌دهد و ایمان راسخ در حیات دینی کلیسای مسیحی در هیچ دوره‌ای از تاریخ مسیحیت بر تثلیث استوار نبوده است».

نتیجه ای که او می‌گیرد، اینکه عقیده تثلیث بخشی از پیام مسیحی نیست، بلکه نظریه‌ای است که بشر آن را به‌درستی برساخته تا از نظریه بنیادی‌تر دیگری که تجسد نام دارد، صیانت کند. وی می‌گوید: «آموزه کلیسایی تثلیث که عقیده کلیسای اولیه آن را ابرام کرد، بیانیه‌ای مبتنی بر کتاب مقدس نیست و بنابراین بیانیۀ کلیسا به‌شمار نمی‌رود، بلکه یک آموزه الهیاتی است که از اعتقاد مهم کتاب مقدس و کلیسا دفاع می‌کند؛ من معتقدم که این تحلیل به لحاظ تاریخی صحیح است». [۴]

 او به شباهت این تغییر الهیات در دین بودا اشاره می‌کند و معتقد است طریقه رشد بوداشناسی و مسیح‌شناسی را می‌توان با یکدیگر مقایسه نمود: «برای ما سودمند است که ترفیع یک معلّم انسانی به‌درجۀ یک شخصیت الهی دارای قدرت عام را در سنت دینی دیگری که ما می‌توانیم از بیرون نظاره‌گر آن باشیم، مشاهده کنیم. گوتمه بنیان‌گذار آیین بودا… بنابراین طریقه رشد بوداشناسی و مسیح‌شناسی قابل مقایسه است».[۵]

برخی از شواهد نیز گفته‌های جان هیک و هم‌فکرانش را تأیید می‌کند. ولتر درباره انتقاد گروهی از مسیحیان به الوهیت عیسی و تجسد او، می‌نویسد: «جسارت پیروان سوسین به‌حدّی است که می‌گویند عیسویان تا ۳ قرن بعد از مسیح نیز به الوهیت او ایمان کامل نداشتند. به‌عقیدۀ این فرقه عیسویان نخست بر عیسی مثل مردی که از خدا ملهم می‌باشد می‌نگریستند، سپس او را چون موجودی که از دیگران کامل‌تر و تمام‌تر باشد دانستند، پس از آن چنانکه سن پل گفته است برایش مقام فوق مقام فرشتگان قائل شدند. هر روز بر عظمت و جلالت وی افزوده شد تا به مقام تجلّی باری تعالی در زمان خویش رسید، اما چون این هم کافی نبود گفتند که پیش از عهد خود موجود بوده است. سپس او را خدا و با ذات الهی از یک جوهر شمردند. کرلیوس، ناتالیس آلکساندر، هورنه پک، نیز جملگی این معتقدات کفرآمیز را با دلیل و براهینی که مایه اعجاب حکما و موجب گمراه‌کردن عوام است، تأکید کرده‌اند. تخم این عقاید را نخست فاوست سوسن در اروپا نشاند و در پایان قرن شانزدهم، کم مانده بود که به یک نوع عیسویت تازه‌ای ظهور کند، گرچه در این زمان انواع عیسویت از سیصد گذشته است».[۶]

جوزف پریستلی روحانی و شیمی‌دان انگلیسی در کتاب «تاریخ تباهی‌های مسیحیت» کفاره‌شدن مسیح و تثلیث را رد کرده و آنها را تباهی‌های دانسته است که با گذشت زمان، مسیحیت را آلوده کرده‌اند. به‌عقیدۀ او، در تعالیم مسیح و حواریون این آموزه‌ها وجود نداشته است[۷]

یکی از مفسران بزرگ کتاب مقدس به‌نام ج.ک کنزی نیز می‌گوید: «لقب پسر خدا در کلیسای نخستین به‌منظور اعلام این مسئله بوده است که عیسی شخصیتی یگانه و ممتاز دارد که مطلقاً نظیری برای آن یافت نمی‌شود». [۸]

اینها در حالی است که خودِ عیسی، بارها بر مخلوق‌بودن خویش، توحید و یگانگی خدا اشاره می‌نماید.برای نمونه در کتاب مقدس آمده است که  عیسی به کسی که به او گفته بود، ای استاد نیکو، پرخاش کرد که:  «چرا مرا نیکو گفتی و حال‌آنکه کسی نیکو نیست، جز خدا فقط»[۹] یا اینکه عیسی مسیح همواره می‌گفت من خدایی دارم که همان خدای شماست و اگر عیسی مسیح خدا بود چرا باید خدای دیگری داشته باشد. عیسی مسیح به مریم مجدلیه گفت: «…و لیکن نزد برادران من رفته به ایشان بگو که نزد پدر خود و پدر شما و خدای خود و خدای شما می‌روم».[۱۰]   

ضمن اینکه در کتاب مقدس اشاره شده که عیسی اهل عبادت بوده است[۱۱] و سوال اینجاست که این اعمال و عبادات را برای چه کسی به جای می آورده است؟!

در حقیقت همه این موارد نشانگر این است که  بر مبنای کتاب مقدس ، پدر و پسر که مسیحیان ادعای تساوی آنها را دارند به هیچ وجه مساوی نبوده و به گفته خود حضرت عیسی، پدر بزرگتر از پسر می باشد.

پس آنچه مشخص است برخی معتقدند الوهیت عیسی و تثلیث نه از آموزه‌های عیسی و کتاب مقدس بلکه محصول تحولات مسیحیت بوده است.

 ………………………………………..
پی نوشت:

[۱]. جواد آریا و مجید ملایوسفی، «نقدی بر قرائت پولس از مسیحیت»، مجلۀ جستارهای فلسفۀ دین، سال اول، ش۲، ۱۳۹۱.

[۲]. اسطورۀ تجسد خدا، ویراستۀ جان هیک، ترجمۀ عبدالرحیم سلیمانی‌اردستانی و محمدحسن محمدی‌مظفر، ص۲۸: «عیسی انسانی مورد تأیید خدا برای ایفای نقشی خاص در هدف الهی بود و تصورِ بعدی از او به‌مثابۀ خدای متجسد و دومین شخص تثلیث مقدس که زندگی انسانی دارد، شیوۀ اسطوره‌ای یا شاعرانۀ بیان اهمیت او برای ماست».

[۳]. جان هیک، اسلام و یکتاپرستی مسیحی، ترجمۀ محمدحسین محمدپور، مجلۀ هفت‌آسمان، سال۱۳۸۵، ش۳۰، ص۷۷.

[۴]. همان.

[۵]. اسطورۀ تجسد خدا، ویراستۀ جان هیک، ترجمۀ عبدالرحیم سلیمانی‌اردستانی و محمد‌حسن محمدی‌مظفر، ص۳۱۱.

[۶]. ولتر، منتخب فرهنگ فلسفی، ترجمۀ نصرالله فلسفی، ص۵۲.

[۷]. عباس رسول‌زاده و جواد باغبانی، شناخت مسیحیت، ص۵۱۰.

[۸]. توماس میشل، کلام مسیحی، ترجمۀ حسین توفیقی، ص۷۴.

[۹]. مرقس ۱۰:۱۸.

[۱۰]. یوحنا ۲۰:۱۷.

[۱۱] . « و چون ایشان را مرخص نمود، به جهت عبادت به فراز کوهی برآمد»انجیل مرقس،۴۶:۶.همچنین؛ انجیل متی، ۲۳:۱۴

برگرفته از کتاب مسیحیان و چالش های پیش رو؛ سید رضا موسوی
منبع : فرقه نیوز

گفت‌وگو درباره مطلبی که خواندید

آدرس ایمیل شما منتشر نمی‌شود.