خبری تحلیلی ردنا (ادیان نیوز)
آخرین اخبار ادیان ایران و جهان، خبرهای دینی ارامنه زرتشتیان کلیمیان شیعه اقلیت‌های دینی و مذهبی و فرقه‌ها جریان‌‌های دینی

سهم ادیان مختلف در تروریسم

به گزارش ادیان نیوز، مرگ و میرهایِ قرنِ بیستم در جنگ‌ها و خشونت‌هایِ سیاسیِ ناشی از دین؛
خوان کول، کارشناس مسائل خاورمیانه و استاد تاریخ دانشگاه میشیگان معتقد است برخلاف ادعای افراد متعصب و تندرو، مسلمانان از مردم سایر ادیان خشن‌تر نیستند. او گزارشی ارائه می‌دهد از کشتارهایی که پیروان ادیان مختلف انجام داده‌اند و از این طریق نشان می‌دهد که در واقع سهم مسلمانان از این ماجرا بسیار کمتر از سایرین بوده است.
اینفُرمد کامنت — برخلاف آنچه افراد متعصبی چون بیل ماهر ادعا می‌کنند، مسلمانان از مردم سایر ادیان خشن‌تر نیستند. در بسیاری از کشورهای جهان اسلام، نرخ قتل نسبت به ایالات متحده بسیار کمتر است.
اما درمورد خشونت سیاسی باید گفت در قرن بیستم پیروان میراث مسیحی کلک ده‌ها میلیون نفر از مردم را در جنگ‌های جهانی و سرکوب‌های استعماری کندند. چنین قتل‌عام گسترده‌ای به این خاطر اتفاق نیفتاد که مسیحیان اروپایی متفاوت یا بدتر از دیگر انسان‌ها هستند؛ بلکه علتش این بود که آنان در صنعتی‌کردن جنگ و دنبال‌کردن نوعی الگوی ملی، پیشتاز بودند.
گاهی اوقات اینطور استدلال می‌کنند که آنان نه به نام دین که به نام ناسیونالیسم رفتار می‌کردند؛ اما واقعاً چقدر ساده‌لوحانه است. دین و ناسیونالیسم به‌دقت در هم تنیده شده‌اند. پادشاه بریتانیا رئیس کلیسای انگلستان است؛ البته این قضیه حداقل در نیمۀ نخست قرن بیستم مهم‌تر بود. کلیسای سوئد کلیسایی ملی است. اسپانیا؟ آیا اسپانیا و مذهب کاتولیک واقعاً با هم بی‌ارتباط بودند؟ آیا کلیسا و احساسات فرانسیسکو فرانکو به آن، در جنگ داخلی هیچ نقشی نداشتند؟ آیا مرگ فقط برای همسایه است؟ بیشتر خشونت‌های مسلمانان نیز به‌وسیلۀ اَشکال ناسیونالیسم مدرن ایجاد می‌شود.
گمان نمی‌کنم مسلمانان در تمام قرن بیستم بیشتر از حدود دو میلیون نفر را در خشونت‌های سیاسی کشته باشند. بیشتر این کشته‌ها به جنگ ایران و عراق در سال‌های ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۸ و جنگ‌های اتحاد جماهیر شوروی و جنگ‌های بعد از فروپاشی شوروی در افغانستان مربوط است. هرچند در این جنگ‌ها هم برخی تقصیرها متوجه اروپاییان است. ائتلاف سکولارناسیونالیست ترک‌های جوان۱ نیز به‌هنگام هجوم روسیه به آناتولی شرقی مرتکب نسل‌کشی علیه ارامنه شدند.
این رقم را با آمار صدمیلیونی اروپاییان مسیحی مقایسه کنید: شانزده‌میلیون نفر در جنگ جهانی اول، شصت‌میلیون نفر در جنگ جهانی دوم، هرچند برخی از آن‌ها مربوط به بوداییان آسیا بودند و بالأخره میلیون‌ها نفر دیگر در جنگ‌های استعماری.
بلژیک، بله، بلژیکِ آب‌جوی توت‌فرنگی و قلعۀ شگفت‌انگیز گریون‌استین، کنگو را تصرف کرد و طبق برآوردها نیمی از ساکنان آن، رقمی قریب به حداقل هشت‌میلیون نفر را در طول زمان ریشه‌کن کرد.
بین سال‌های ۱۹۱۶ تا ۱۹۳۰ نیروهای روسیۀ تزاری یا بعد از آن، نیروهای شوروی در تقابل با شورش مردم آسیای مرکزی که تلاش می‌کردند از شر قواعد اروپایی، مسیحی و سپس قواعد مارکسیستی خلاص شوند، حدود یک‌ونیم‌میلیون نفر را کشتند. دو پسر که در یکی از آن نواحی، قرقیزستان، بزرگ شده یا متولد شده بودند، چهار نفر را کشتند و دیگران را به‌طرز خطرناکی مجروح کردند. این وحشتناک است؛ اما هیچ‌کس، خواه در روسیه یا در اروپا یا در امریکای شمالی، به اینکه مردم آسیای مرکزی در طول جنگ جهانی اول و قبل و بعد از آن قتل‌عام شده باشند یا بیشتر ثروتشان به تاراج رفته باشد، کمترین باوری ندارد. روسیه وقتی قفقاز و آسیای مرکزی را به‌طرز وحشیانه‌ای تصرف و بر آن حکومت کرد، یک امپرتوری شرقی مسیحی ارتدوکس بود و به نظر می‌رسد چنین امپراتوری‌ای دوباره درحال ظهور است!
به‌علاوه در سال‌های ۱۹۵۴ تا ۱۹۶۲ بین نیم‌تایک‌میلیون الجزایری در جنگ استقلال آن کشور از فرانسه مردند. این زمانی بود که جمعیت این کشور تنها یازده میلیون نفر بود. من می‌توانم همین‌طور ادامه بدهم. هرجایی ازاستعمار اروپایی در افریقا و آسیا را که بگردید، بدن‌هایی می‌یابید. بدن‌های زیادی می‌یابید.
چیزی که الان ذهن من را به خودش مشغول کرده این است که شاید تخمین صدمیلیون نفر کشته به‌دست پیروان میراث مسیحی اروپایی در قرن بیستم خیلی کم باشد.
اما تروریسم مذهبی که این هم پدیده‌ای جهانی است. برخی گروه‌ها هستند که در مواقعی تروریسم را به‌عنوان نوعی تاکتیک، بیشتر گسترش می‌دهند. صهیونیست‌ها در دهۀ ۱۹۴۰ در فلسطینی که تحت‌الحمایۀ بریتانیا بود، از نظر بریتانیا تروریست‌های فعالی بودند. در دورۀ ۱۹۶۵ تا ۱۹۸۰ سازمان اف. بی. آی انجمن دفاع از یهودیان۲ را در زمرۀ فعال‌ترین گروه‌های تروریستی ایالات متحده برشمرد. اعضای این انجمن، زمانی برای ترور دارل عیسی، نمایندۀ جمهوری‌خواه مجلس نمایندگان امریکا نقشه کشیده بودند؛ چون او ریشۀ لبنانی داشت.
حالا که ناسیونالیست‌های یهودی اکثراً سرشان به کار خودشان گرم است، تروریسم در میان آن‌ها کاهش پیدا کرده است. اما چنانچه کارشان را متوقف کنند، به احتمال زیاد، تروریسم مجدداً ظهور خواهد کرد. درواقع یکی از استدلال‌های سیاستمداران اسرائیلی برای مجازشمردن تصاحب سرزمین فلسطینیان در کرانۀ باختری به‌دست اشغالگران اسرائیلی، این است که تلاش برای بیرون‌راندن آن‌ها موجب ایجاد خشونت خواهد شد. به‌عبارت‌دیگر تازه‌مهاجران نه تنها عملاً فلسطینی‌ها را می‌ترسانند؛ بلکه خطر تروریسم را برای خود اسرائیل هم به‌وجود می‌آورند. این همان چیزی است که نخست‌وزیر پیشین، اسحاق رابین متوجه شد.
حتی الان هم دیدن چنان تفاوت فاحشی بین تیمرلن سارنایف۳ و باروخ گلدشتاین، عامل قتل‌عام هیبرون، برای من دشوار است؛ همین‌طور بمب‌گذاری بی‌رحمانۀ باویش پاتل و گروهی از ناسیونالیست‌های هندو در معبد اجمیر هند. وقتی بمب دوم کار نکرد، وحشت‌زده ومشوش شدند. به همین دلیل نتوانستند آنطور که دوست دارند همه‌جا را ویران کنند. اجمیر یکی از معابد جهانی صوفیه است که هندوها هم آن را زیارت می‌کنند. این افراد متعصب قصد داشتند به دلیل نفرتی که از مسلمانان دارند، به اشتراک بی‌طمع مکان‌های مذهبی پایان دهند.
بوداییان وحشت فراوان و انواع دیگری از خشونت‌ها را نیز به وجود آورده‌اند. در نیمۀ نخست قرن بیستم افراد زیادی در ژاپن برحسب احکام مکتب ذن۴ از نظامی‌گری پشتیبانی کردند. رهبران ایشان بعداً بابت این قضیه عذرخواهی کردند. در دهۀ ۱۹۳۰ در ژاپن عملیات ترور اینوئه شیرو روی داد. این روزها راهبان جنگ‌طلب بودایی در برمه و میانمار روی عملیات پاک‌سازی نژادی علیه روهینگیاها۵ پافشاری می‌کنند.
اما مسیحیت؛ ارتش مقاومت خدایان۶ در اوگاندا جنگ‌هایی آغاز کردند که دومیلیون نفر را آواره کردند. هرچند این فرقه افریقایی است؛ خاستگاه مسیحی دارد و حاصل موعظه‌های مبلغان مسیحی غربی در افریقا است. اگر می‌توان مبلغان وهابی سعودی را تا اندازه‌ای به‌خاطر طالبان سرزنش کرد، چرا مبلغان مسیحی، هنگام مقصر دانسته‌شدن شاگردانشان در اقدامات ناگوار، به‌سادگی از کنارش عبور می‌کنند؟ باوجود تعداد زیاد مسلمانان اروپایی، کمتر از یک‌درصد از اقدامات تروریستی آن قاره در سال‌های ۲۰۰۷ تا ۲۰۰۹ را اقلیت مسلمان مرتکب شده‌اند.
تروریسم، یکی از تاکتیک‌های افراط‌گرایان در هر دین و در ادیان سکولار مارکسیسم یا ناسیونالیسم است. هیچ دینی از جمله اسلام، خشونت کورکورانه علیه بی‌گناهان را توصیه نمی‌کند. باید به نوع خاصی از نابینایی دچار بود تا بتوان علی‌رغم آمار مرگ‌ومیر قرن بیستم که در بالا به آن اشاره کردم، مسیحیان اروپایی را «خوب» و مسلمانان را افرادی ذاتاً خشن دید. انسان‌ها انسان هستند. و تفاوت گونه‌ها به‌حدی نوپا و به‌هم پیوسته است که نمی‌توان از گروهی به گروه دیگر بینشان تفاوت چندانی قائل شد. مردم به‌خاطر جاه‌طلبی یا نارضایتی به خشونت متوسل می‌شوند. به نظر می‌رسد آنان هرچه قدرتمندتر باشند، بیشتر خشونت می‌ورزند. این خبر خوبی است که تعداد جنگ‌ها در طول زمان درحال کاهش است و جنگ جهانی دوم، بزرگ‌ترین گورستان تاریخ، تکرار نشده است.
خوان کول/ترجمۀ: ندا سیانکی/منتشر شده در ترجمان
منبع: مفام
گفت‌وگو درباره مطلبی که خواندید

آدرس ایمیل شما منتشر نمی‌شود.