سخنان کلثوم غضنفری، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران با عنوان «دین زرتشتی در شاهنامه و تاریخ طبری» در وبینار شاهنامه و حکمت فهلوی؛
به گزارش ردنا(ادیان نیوز)، شاهنامه و تاریخ طبری دو منبع مهم ما برای تاریخ ملی ایران هستند. از جمله موضوعاتی که در هر دو اثر گزارش شده داستان ظهور زرتشت است.
این دو اثر شباهتها و تفاوتهای زیادی دارند اما از جمله تفاوتهای مهم اینکه طبری در مقام تاریخنگار وارد شده اما فردوسی با رویکرد ادیبانه وارد شده است و با وجود پژوهشهایی که در مورد اهمیت شاهنامه و جایگاه آن در پژوهشهای تاریخی انجام شده، همچمنان برخیها روی ملاحظات ادبی آن تکیه دارند. البته نه اینکه ادب آن نادیده گرفته شود بلکه بحث این است که از حیث تاریخی نیز باید مورد توجه باشد.
هدف اصلی از این بحث نیز این است که میخواهم روایت هر دو اثر در مورد دین زرتشتی را بررسی کنم و به این برسم که دقت نظر و نکتهبینی این آثار در مورد این دین چطور است.
یکی از دلایلی که شاهنامه و تاریخ طبری انتخاب شد نیز این بود که از لحاظ زمانی این دو اثر خیلی از هم دور نیستند. منابعی که برای این بررسی داریم نیز گذشته از تاریخ طبری و شاهنامه، برخی منابع زرتشتی مانند اوستای کهن، اوستای متأخر و متون پهلوی و زرتشتی هستند. در مورد این موضوع نیز پیشتر کارهایی صورت گرفته است و پژوهشگرانی در مورد موضوعاتی نظیر ارتباط دین و حکومت در عهد ساسانی و مسائلی از این دست تحقیقاتی انجام دادهاند.
تطبیق ظهور زرتشت در شاهنامه و تاریخ طبری
اما در اینجا باید به این بپردازم که به چه صورتی این تطبیق میان شاهنامه و تاریخ طبری انجام شده است. برای این کار مطالب این دو اثر را ذیل سه محور تقسیمبندی کردم که این محورها عبارت از داستان ظهور زرتشت و نبردی که بین ایران و توران درگرفت، باورهای زرتشتی و سوم آیینهای زرتشتی است.
در گزارش طبری در مورد شخص زرتشت به اصل و نسب او اشاره شده که با گزارشهایی که در اوستای کهن و متون متأخر زرتشتی داریم تطابق دارد. اما شاهنامه به نسب زرتشت اشارهای ندارد و از این حیث گزارش طبری دقیقتر است.
در مورد اینکه زرتشت اصالتا از کجا بوده، طبری میگوید او از فلسطین دانسته میشود و شاگرد یکی از انبیا بنیاسرائیل بوده و میگوید او به سمت آذربایجان آمد و بعد به بلخ رسید. اما شاهنامه در مورد مکانی که زرتشت از آنجا آمده سخنی نمیگوید اما اظهاراتش به گونهای است که مشخص میکند زرتشت را از بلخ نمیدانسته بلکه پس از دریافت وحی است که زرتشت به دربار گشتاسب در بلخ میرود. این روایت طبری در مورد اصالت فلسطینی زرتشت مورد استناد مورخان بعدی هم قرار گرفته اما در شاهنامه اثری از این روایت نیست.
آمیختگی بین شخصیتهای ایرانی با داستانهای اسلامی در تاریخ طبری
در تاریخ طبری و در بخش ایران باستان آن، آمیختگی زیادی بین شخصیتهای ایرانی با داستانهای اسلامی و اسرائیلیات میبینیم و میتوانیم بگوییم به صورت پیوسته این تطبیق توسط طبری صورت گرفته است. داستان زرتشت نیز به همین صورت است و به دوره گشتاسب اشاره میشود که این دوره با حوادث مربوط به یهودیان پیوند خورده است. روایت طبری در مورد این اصالتی که برای زرتشت قائل است میتواند حاصل این پیوند و آمیختگی باشد که بین داستانهای ایرانی، اسلامی و اسرائیلیات برقرار کرده است.
در هر دو منبع، ظهور زرتشت در دوره گشتاسب دانسته شده است. سپس طبری گزارش دقیقتری از سال این اتفاق میدهد و این سال براساس طرح هزارهای است که در متون زرتشتی آمده و تاریخ طبری و شاهنامه نیز براساس همین طرحهای هزارهای است و طبری از این قضیه نام میبرد و این موضوعی است که در شاهنامه به صورت دقیق ذکر نمیشود. در این دیدار که بین زرتشت و گشتاسب رخ میدهد و پادشاه دعوت به دین جدید میشود، حوادثی رخ میدهد که مشروح آن در متون زرتشتی آمده است.
تاریخ طبری در این زمینه چیزی ندارد اما شاهنامه این را آورده و در پی مکالمه زرتشت و گشتاسب نکات دقیقی منعکس شده است؛ برای نمونه دین زرتشت یک دین خداوندی دانسته میشود و تأکید میکند که زرتشت، خرد را به عنوان راهنما برگزید و و با خرد گشتاسب را به دین خود فراخواند.
در همین قسمتها و در شاهنامه از برخی الفاظ اسلامی استفاده میشود و در تاریخ طبری هم اینها داریم اما زبان اینها متفاوت است. یکی از اینها لفظ پیغمبر است که در متون جدید زرتشتی داریم که برای پس از اسلام هستند و بازنویسی شدهاند و این میتواند نوعی تطبیق و یادآوری برای جایگاه زرتشت به عنوان یک پیامبری باشد که وحی دریافت کرده است.
نکته دیگر این است که در شاهنامه تأکید میشود که اوستا از ابتدا به صورت مکتوب وجود داشته و ابیاتی در این زمینه وجود دارد و روی این قضیه تأکید شده است و در تاریخ طبری نیز گزارشی داریم که کتاب زرتشت نگاشته شده و در استخر نگهداری میشده است.
این روایت در دوره اسلامی نیز مورد تأکید واقع شده و اینجا نیز دغدغههای مؤلفان برای مقابله به مثل با خردهگیریهایی که بر آنها گرفته میشد را میتوانیم ببینیم. در شاهنامه اطلاعات دقیقی به این صورت که در تاریخ طبری آمده را نداریم بلکه صرفاً به مکتوب بودنش اشاره میشود که از نظر زمانی نیز پریشانیهایی نیز در شاهنامه وجود دارد که میتواند به دلیل حماسی بودنش باشد.
در ادامه و در بخش ظهور زرتشت و در مورد پذیرفتن دین توسط اطرافیان زرتشت در شاهنامه ابیاتی وجود دارد و طبری از این به بعد چیزی در مورد ملاقاتی که بین زرتشت و گشتاسب رخ میدهد ندارد اما در شاهنامه مطالب زیادی وجود دارد. سپس به جنگ ایران و توران میرسیم.
داستان این جنگ در هر دو اثر آمده و در مورد دلایل شروع جنگ، روایت شاهنامه با طبری متفاوت است اما اشتراکی که میان این روایات هست اینکه توصیه زرتشت برای اینکه شاه ایران استقلال داشته باشد مسبب این جنگ است اما در روایتهای زرتشتی این روایتها را نداریم و دلیل شروع جنگ مسئله مذهب و مخالفت با دین زرشتی است. در بخش جنگ، طبری سعی میکند حوادث را خلاصه کند اما در شاهنامه به صورت مفصل مورد توجه قرار گرفته است و در این میان نکات زیادی در مورد باورها و آیینهای زرتشتی وجود دارد.
نکته دیگر اینکه، هفت خان اسفندیار توسط طبری به صورت مختصر آمده اما در گزارش شاهنامه در مورد این آیینهای زرتشتی به صورت مفصل بحث شده است.
شاهنامه فردوسی در مورد باورهای زرتشتی مطالب زیادی دارد و میشود حدود سیصد صفحه در این زمینه نوشت و تحلیل کرد. برای نمونه در باب خداوند یا اهورامزدا مطالب زیادی وجود دارد و امشاسبندان نیز مورد توجه قرار گرفتهاند و در مورد مسائلی مانند جادوگری و جایگاه پری در دین زرتشت و فره ایزدی و کیانی، ابیات زیادی وجود دارد.
شاهنامه و نحوه مواجهه با آیینهای زرتشتی
نکته دیگر اینکه در تاریخ طبری ذیل دو عنوان میتوان آیینهای زرتشتی را خلاصه کرد؛ یکی اینکه به جشنهای مهرگان توجه شده است و یکی هم توجه به آتشکده است که از یکسری آتشکدههای زرتشتی در تاریخ اسم برده میشود؛ مانند آتشکده آذربایجان.
در شاهنامه نیز موارد متعددی از آیینهای زرتشتی را میتوانیم ببینیم؛ برای نمونه در مورد آتش، آتشکده و جشنهای زرتشتی و پیمان بستن و … ابیات زیادی آمده است. برای نمونه باید به آتش نیاش در شاهنامه بپردازم. آتش نیایش یکی از پنج نیایشی است که زرتشتیان دارند که در شاهنامه نیز به این نیایش اشاره شده است؛ مثلاً میگوید: «جهان آفرین را ستایش گرفت/ نیایش ورا در فزایش گرفت».
به شکلهای مختلفی این نیایش انجام میشده که در شاهنامه به دو شکل اشاره شده است؛ یکی اینکه افراد در حال ایستاده نیایش میکردند و یک شکل دیگر اینکه افراد در حال خواندن این نیایش به خاک میافتادند.
در مقام جمعبندی باید بگویم که به صورت کلی، گزارش هر دو اثر با روایتهای متون زرتشتی سازگاری دارد اما تفاوتهایی نیز وجود دارد. برای نمونه باورهای زرتشتی در شاهنامه بیشتر مورد توجه قرار گرفتند که با روایات متون زرتشتی سازگار هستند.
همچنین در خیلی اوقات طبری روایتها را نقل میکند و وقتی به باورها و آیینها میرسد عمدتا سکوت میکند.
یک نکته دیگر این است که گزارش طبری روایتمحور است و در مواردی، باورها و آیینهای زرتشتی نقل میشود و طبری در مورد آنها یک یا دو روایت را میآورد و سخنی هم در مورد درستی و نادرستی آن ندارد اما در شاهنامه با توجه به اینکه فقط یک روایت را میبینیم، گزینشگری صورت گرفته است و در شاهنامه تلاش زیادی برای پیرایش این روایتها انجام شده است.
گفتنی است، وبینار «شاهنامه و حکمت فهلوی» طی روزهای ۷ و ۸ آذرماه به همت مؤسسه حکمت و فلسفه و با سخنرانی جمعی از اندیشمندان چون ایرج داداشی، کلثوم غضنفری، اسماعیل رادپور، مصطفی ملکیان، بیژن عبدالکریمی و بابک عالیخانی برگزار شد.