سروش محلاتی ضمن اشاره به اهمیت بررسی سیر نزول تدریجی احکام گفت: اگر بنای ما بر این باشد که بر اساس این احکام جامعهای را بسازیم یا یک فردی را تربیت کنیم باید یک نقشه راهی داشته باشیم که نشان دهد مبدأ شروع کجا است و مراحلی که باید پیموده شود چیست؟
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، اولین جلسه از سلسله نشستهای قرآن و جامعه با عنوان «مبانی و مقدمات فقهالقرآن» با سخنرانی حجتالاسلام والمسلمین محمد سروش محلاتی، مدرس حوزه علمیه در سرای فرهنگ و قرآن آیتالله هاشمی رفسنجانی برگزار شد.
در ادامه گزیده متن این جلسه از نظر میگذرد؛
موضوعی که در این جلسه مطرح میشود سیر تشریع در قرآن کریم است. همه ما میدانیم آیات مربوط به احکام شرعی یکباره نازل نشده ست و تدریجا توسط پیامبر اکرم(ص) بیان شده و در قرآن کریم آمده است.
در این بحث درصدد آن هستیم که ببینیم چه منطقی بر این سیر و روند حاکم است و بیان احکام از کجا آغاز شده و چگونه ادامه پیدا کرده است؟ پیش از آنکه وارد بحث شوم مناسبت است اشاره کنم این بحث با این مکان تناسب خاصی دارد چون مرحوم هاشمی رفسنجانی در دهه آخر عمرشان تمایل شدیدی به دنبال کردن این بحث داشتند.
ایشان بعد از اینکه دو دهه از جمهوری اسلامی گذشت به این نتیجه رسیدند که لازم است ما یک الگوی قرآنی برای ساختار جامعه و حکومت اسلامی تدوین کنیم و آنچه در مباحث فقهی وجود دارد برای رسیدن به این طرح جامع کافی نیست و یک تأمل مجدد لازم است. لذا طرحی را برای انجام این پروژه ارائه کردند و فرمودند تاکنون علمای شیعه و اهل سنت با دو روش آیات مربوط به احکام را مورد بررسی قرار دادند.
یک روش در میان علمای شیعه متعارف است و یک روش دیگر در بین علمای اهل سنت. علمای ما آیات احکام را بر اساس ابواب فقهی تنظیم کردند.
اول آیات مربوط به طهارت را جمع کردند و همین طور ابواب بعد؛ اما اهل سنت با روش ترکیبی آیاتی را که مربوط به مسائل فقهی است استخراج کردند یعنی از همان ابتدای قرآن به ترتیب همین قرآن فعلی آیات مربوط به مسائل فقهی را بحث کردند و نظم موضوعی وجود ندارد.
طرحی که آقای هاشمی ارائه کردند این بود که باید یک بررسی دیگری در این امر به کار گرفت و آن بررسی احکام بر اساس سیر نزول است.
در دوران مکه چه احکامی نازل شده است، در دوران مدینه چه احکامی نازل شده است، بین این احکام چه ترتیبی وجود دارد. پیامبر(ص) بر اساس این مدل جامعه اسلامی را شکل داد و مردم مسلمان را تربیت کرد. ایشان میفرمود ما در جمهوری اسلامی نیازمند هستیم چنین طرحی را در اختیار داشته باشیم.
کار ما در همین جهت و برای رسیدن به همین هدف است. امیدواریم آنچه مورد نظر ایشان بود و تحقق پیدا نکرد توسط محققانی که به این آرمان میاندیشند دنبال شود. فعلا بحث ما درباره سیر تدریجی تشریع احکام است.
همه ما به یک نوع از تدریج واقف هستیم و آن این است که دستورات فقهی به یکباره در اختیار مسلمانان قرار نگرفته است. نماز، روزه، حج و مسائل دیگر یکبار به مسلمانان امر نشد.
سالها بود افراد شهادتین میگفتند ولی تکلیفی برای نماز خواندن نداشتند، تکلیفی برای روزه گرفتن نداشتند و در عین حال مسلمان بودند و زندگی مسلمانی داشتند. تدریجا تکلیف به نماز در سفر معراج به پیامبر(ص) اعلام شد تا اینکه مسلمانها اقامه نماز داشته باشند.
روزه در سال دوم هجرت اتفاق افتاد. این تدریج چه ماهیتی دارد و چه آثاری بر آن مترتب میشود. فقهای ما معمولا اعتنایی به این تدریج ندارند چون معتقدند برای ما فرقی نمیکند نماز در سال اول بعث لازم شده باشد یا سال دهم. بالاخره تدریجا این احکام به کمال خودش رسیده است و امروز این مجموعه در اختیار ما هست. لذا اهتمامی به این مسئله ندارند که کندوکاوی در این زمینه داشته باشند.
اگر بنای ما بر این باشد که بر اساس این احکام جامعهای را بسازیم یا یک فردی را تربیت کنیم باید یک نقشه راهی داشته باشیم که نشان دهد مبدا شروع کجا است و مراحلی که باید پیموده شود چیست؟ برای بررسی سیر تدریجی احکام یک منبع، کتابهای تاریخ است. منبع دوم قرآن کریم است.
منبع اول که تاریخ و روایات است اطلاعاتی اندکی در این زمینه در اختیار ما قرار میدهد و بعضا اطلاعات غیر مستند است.
خود قرآن در این زمینه اطلاع بسیار ارزشمندی در اختیار ما قرار میدهد. برای اینکه از قرآن استفاده کنیم باید اطلاعاتی از سیر نزولی سور قرآنی داشته باشیم. اول باید ترتیب نزول را به دست بیاریم بعد بر اساس این ترتیب وارد بررسی سور شویم.
در این زمینه بحث و تحقیق زیاد انجام شده است. ما میتوانیم بر اساس یک الگو کارمان را آغاز کنیم و آن الگو نقلی است که ابنعباس ارائه کرده است. من سریع، ترتیب ابنعباس را میخوانم؛
قال أول ما أنزل الله من القرآن بمکه «اقرأ باسم ربک» ثم «ن والقلم» ثم «یا أیها المزمل» ثم «یا أیها المدثر» ثم «الفاتحه» ثم «تبت یدا أبی لهب» ثم «إذا الشمس کورت» ثم «سبح اسم ربک الأعلى» ثم «واللیل إذا یغشى» ثم «والفجر» ثم «والضحى» ثم «ألم نشرح» ثم «والعصر» ثم «والعادیات» ثم «الکوثر» ثم «ألهاکم» ثم «أرأیت الذی یکذب» ثم «الکافرون» ثم «ألم تر کیف» ثم «قل أعوذ برب الفلق» ثم «قل أعوذ برب الناس» ثم «قل هو الله أحد» ثم «والنجم» ثم «عبس» ثم «إنا أنزلناه» ثم «والشمس وضحاها» ثم «البروج» ثم «والتین» ثم «لإیلاف» ثم «القارعه» ثم «القیامه» ثم «ویل لکل همزه» ثم «والمرسلات» ثم «ق» ثم «البلد» ثم «الطارق» ثم «اقتربت الساعه» ثم «ص» ثم «الأعراف» ثم «الجن» ثم «یس» ثم «الفرقان» ثم «الملائکه» ثم «کهیعص» ثم «طه» ثم «الواقعه» ثم «الشعراء» ثم «طس سلیمان» ثم «طسم القصص» ثم «بنی إسرائیل» ثم التاسعه یعنی «یونس» ثم «هود» ثم «یوسف» ثم «الحجر» ثم «الأنعام» ثم «الصافات» ثم «لقمان» ثم «سبأ» ثم «الزمر» ثم «حم المؤمن» ثم «حم السجده» ثم «حم الزخرف» ثم «حم الدخان» ثم «حم الجاثیه» ثم «حم الأحقاف» ثم «الذاریات» ثم «الغاشیه» ثم «الکهف» ثم «حم عسق» ثم تنزیل «السجده» ثم «الأنبیاء» ثم «النحل» أربعین وبقیتها بالمدینه ثم «إنا أرسلنا نوحا» ثم «الطور» ثم «المؤمنون» ثم «تبارک» ثم «الحاقه» ثم «سأل» ثم «عم یتساءلون» ثم «والنازعات» ثم «إذا السماء انفطرت» ثم «إذا السماء انشقت» ثم «الروم» ثم «العنکبوت» ثم «ویل للمطففین» فذاک ما أنزل بمکه و أنزل بالمدینه سوره «البقره» ثم «آل عمران» ثم «الأنفال» ثم «الأحزاب» ثم «المائده» ثم «الممتحنه» ثم «إذا جاء نصر الله» ثم «النور» ثم «الحج» ثم «المنافقون» ثم «المجادله» ثم «الحجرات» ثم «التحریم» ثم «الجمعه» ثم «التغابن» ثم «سبح الحواریین» ثم «الفتح» ثم «التوبه» و خاتمه القرآن.
با همین ترتیب باید ببینیم اولین پیامهای عملی که پیامبر اکرم(ص) برای مسلمانها داشتند چه بوده است و ایشان کار را از کجا شروع کرده است؟ در سوره دوم که سوره نون و القلم است اولین تلنگر در امور عملی زده شده است ولی به شکل نقل یک قضیه تاریخی. اولین هشداری که به مسلمانها داده شده است چیست؟ بحث این است که یگ گروهی بودند که اموال و باغاتی داشتند، شب خوابیدند، صبح دیدند تمام محصولشان از بین رفته است: «فَتَنَادَوْا مُصْبِحِینَ أَنِ اغْدُوا عَلَى حَرْثِکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صَارِمِینَ فَانْطَلَقُوا وَهُمْ یَتَخَافَتُونَ أَنْ لَا یَدْخُلَنَّهَا الْیَوْمَ عَلَیْکُمْ مِسْکِینٌ وَغَدَوْا عَلَى حَرْدٍ قَادِرِینَ فَلَمَّا رَأَوْهَا قَالُوا إِنَّا لَضَالُّونَ».
این اولین مسئلهای است که قرآن کریم در زمینه عملی مطرح کرده است این است که سفره فقرا را بستن و اعتنایی به آنها نداشتن چه خطری دارد؟ این مستقیما دستور نیست ولی بالاتر از دستور است و نوعی هشدار است.