بحران اخیر افغانستان اکنون در بسیاری از محافل داخلی و بینالمللی زمینهی طرح این پرسش کلیدی را فراهم کرده که چرا تاکنون هیچ نظامی سیاسی نتوانسته ثبات، امنیت و رفاه لازم را در جامعه افغانستانی پیریزی کند؟
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، دکتر محمد هاشم عصمتالهی، استاد دانشگاه و آگاه مسایل سیاسی افغانستان، با اشاره به چرایی ناکامی نظامهای سیاسی در افغانستان معاصر و بویژه دو دههی اخیر، گفت: «از ۱۹۱۹ به اینطرف که افغانستان شاهد آمد و رفت نظامهای گوناگون بوده است، همه تجربههای تلخ و شیرین زیادی را برای افغانستان در پی داشته است. از پادشاهی امانالله خان گرفته تا سلطنت ظاهرشاه و جمهوریت داوود خان و سپس استقرار نظام کمونیستی، دولت مجاهدین، ۵ سال حکومت طالبان و متعاقبا دو دهه اخیر (دوران حکومتداری حامد کرزی و اشرف غنی) حرف و حدیثهای زیادی برای گفتن دارد که در این مجال از طول و تفصیل در سایر امور میگذریم و حداقل علل ناکامی نظامی سیاسی در دو دهه اخیر را بیشتر به بحث میگیریم.»
بنای استراتژی آمریکا بر ناامنسازی افغانستان و منطقه بود
وی همچنین تصریح کرد: «استراتژیهای کلانی که در تعیین سرنوشت و مقدرات سیاسی و دولتی افغانستان بسیار تاثیر گذاشت، «استراتژی خلق بحران و مدیریت بحران» بود که از طرف غربیها در افغانستان اعمال شد. از بیست سال به این طرف ما در افغانستان دولتهایی داشتیم که صد در صد مورد حمایت آمریکا بودند و آن کشور با اینکه در کنفرانس بُن وعده حکومتداری خوب را به نخبگان و احزاب سیاسی افغانستان داد و همچنین از امنیت و ثبات سیاسی افغانستان صحبت داشتند، ولی هیچکدام تحقق نیافت. در کنفرانسهای دیگر بعد از بن مثلا در کنفرانس لندن، کنفرانس توکیو، کنفرانس کابل و دیگر کنفرانسهایی که مربوط به افغانستان بود هم وعده و وعیدهای زیادی برای حکومتداری خوب و ثبات سیاسی و امنیت کشور از آمریکا و متحدین غربیاش داده شد، اما با تمام شرایطی که برای آمریکاییها و متحدین شان در افغانستان فراهم بود و هیچگونه مانعی هم از قبیل مخالف و اپوزیسیون در مقابل نداشتند، نتیجه مثبت به همراه نداشت، چون بنای استراتژی آمریکاییها در بیست سال اخیر بر ناامن سازی افغانستان و منطقه بود.»
این استاد دانشگاه همچنین گفت: «در خود اجلاس بن که ما حضور داشتیم اولین کار آمریکاییها، پیشنهاد ساختار دولتی بود که مبتنی بر توزیع قدرت سیاسی براساس اقوام باشد. این درحالی بود که مسئله اقوام یکی از شکنندهترین عامل وحدت ملی افغانستان به حساب میآید و آمریکاییها هم دقیقا روی همین نقطه انگشت گذاشتند و روی تشکیل یک دولتی که متشکل از چهار قوم باشد کار را آغاز کردند. این نشان میداد که آمریکاییها از همان ابتدا بنای شان بر ثبات سیاسی و حکومتداری خوب در افغانستان نبود. به این ترتیب، دولتهایی ناکارآمد در کشور ضمن اینکه آن پوتانشیل و ظرفیت لازم را در ارتباطگیری با مردم نداشتند اراده این دولتها هم بیشتر مبتنی بر وابستگی با قدرتهای بزرگ اروپایی و آمریکا بود و این عامل بدبختی کشور ما است که چون آمریکاییها اساس کار شان بر ناامنسازی افغانستان و منطقه بود، لذا این اجازه را به حکومتهای وابسته نمیدادند که یک حکومتداری خوب و مبتنی بر اراده عمومی را تمثیل کنند.»
عصمتالهی ادامه داد: «با این وصف، در فاز اول، یک حکومت چهار قومی را برای توزیع قدرت ساماندهی کردند که یک اشتباه تاریخی و غلطی بود که در دستور کار قرار گرفت. گذشته از این، حتی قبل از اجلاس بن هم آمریکاییها قرار شان بر بیثباتی افغانستان بود. ایالات متحده در دوران جهاد سلفیها را از حوزه خلیج فارس بسیج کردند و به افغانستان آوردند و همچنین اسامه بن لادن به کمک پاکستان و آمریکا به افغانستان منتقل شد و برایش اردوگاه نظامی داده شد. به همین ترتیب، القاعده و سایر گروههای سلفی همه پدیدههای پاکستانی، عربستانی و آمریکایی بودند. حتی ابوبکر بغدادی، رهبر گروه تروریستی داعش، ابومصعب زرقاوی و سایر سردستههای سلفی-تروریستی آموزش های خود را در افغانستان فراگرفته بودند و از اینجا بسیج شدند به عراق و سایر کشورها رفتند.»
«فرهنگ وابستگی» عامل اصلی ناکارایی نظام است
وی در بخش دیگر صحبتهای خود به عوامل داخلی ناکارایی نظامهای سیاسی در افغانستان نیز اشاره کرده، تصریح کرد: «متاسفانه در داخل، فرهنگ سیاسی که در افغانستان از ۱۲۰ سال به اینسو حاکم بوده فرهنگ وابستگی بوده است. کسانی به قدرت رسیدهاند که حتما به خارج و استعمار وابسته بودهاند. در یک دوره، کسانی بر افغانستان حکومت کردند که مستقیما با بریتانیا در ارتباط تنگاتنگ بودند مثلا آن زمانی که امیر عبدالرحمن خان به قدرت رسید از طرف انگلستان حمایت میشد، پول و هزینه ارتش خود را از انگلیسیها میگرفت. متعاقبا برخی دولتهای بعدی هم به انگلستان وابسته بودند و بعدا هم کسانی به قدرت رسیدند که وابسته به شوروی سابق بودند. کمونیستها اعم از خلق و پرچم اینها وابستگان شوروی سابق بودند. در کل میتوان گفت عوامل داخلی هم بیارتباط به عوامل خارجی نیست. حکومتهای بعدی هم همینطور بود و معمولا آنهایی به قدرت میرسیدند که پول و امکانات از خارج دریافت میکردند و مورد حمایت خارجیها واقع میشدند.»
به گفته وی، «ناکارآمدی نظام سیاسی در افغانستان مربوط به ناکارایی اراده آمریکاییها است که اراده بیثبات کردن افغانستان و منطقه را داشتند و این سیاست تا امروز هم دنبال میشود. بناً تا زمانی که ما این فرهنگ وابستگی را از افغانستان از بین نبریم و تا زمانی که نخبگان دلسوز و متعهد افغانستان روی کار نیایند وضع همین گونه خواهد بود.»
این استاد دانشگاه در ادامه تصریح کرد: «در دورهی پس از کنفرانس بن هم همه رفتند زیر بلیط آمریکا و همان فرهنگ وابستگی را دنبال کردند که متاسفانه تجربههای تلخی را به همراه داشت. در کل، چه در بعد داخلی و چه هم خارجی، برجستهترین عامل ناکارایی نظامهای سیاسی اخیر در کشور، وجود فرهنگ وابستگی است و تا زمانی که در برابر «وابستگی» مردم ما یک تنفر شدید پیدا نکنند و اراده مردم در تعیین سرنوشت شان تاثیرگذار نباشد و در مقابل ارادهی خارجیها مسلط باشد، افغانستان ناامن و بیثبات خواهد بود.»
عصمتالهی افزود: «دولت آقای کرزی که پس از کنفرانس بن شکل گرفت بیشتر تحت تاثیر استراتژیهای کلان آمریکایی و متحدین اروپایی آن شکل گرفت. در این فصل، دولتها قبل از آنکه منتخب مردم بوده باشند منتخب خارجیها بودند. عامل استعمار و استکبار باعث شد که ما دولت کارآمد، دولت رفاه و دولتی که در آن مردم در تعیین سرنوشت شان سهیم باشند، نداشته باشیم.»
در نبود طالبان بحران افغانستان خطرناکتر خواهد شد
عصمت اللهی با ابراز نگرانی نسبت به آینده کشور میگوید: «آینده خوب و با ثبات در افغانستان نمیبینم، چون عواملی که باعث بیثباتی در کشور میشود اکنون در تعیین وضعیت، نقش تعیینکننده دارند. حتی طالبان که بعد از ۱۷ دور مذاکرات در قطر به قدرت رسیدند در واقع آن مذاکرات، مذاکرات صلح نبود بلکه مذاکرات نحوه «انتقال قدرت» به این گروه بود که به اساس آن افغانستان را آمریکا دو دسته تقدیم طالبان کردند. البته آمریکاییها هم میدانند که طالبان ظرفیت و پوتانشیل حکومتکردن را ندارند. با این وصف، من نگرانم که مبادا طالبان بهعنوان یک نیروی جاده صاف کن در خدمت استراتژیهای کلان آمریکایی نباشد که به دنبال طالب، فضا برای داعش فراهم شود.»
این آگاه مسایل سیاسی افغانستان با بیان این که «در نبود طالبان ما به سمت یک بحران بزرگتر و خطرناک پیش خواهیم رفت» افزود: «در شرایط فعلی ما بدیلی نداریم که اگر طالبان نباشند نیروی دیگری بتواند مدیریت سیاسی و حکومتی کشور را به دست گیرد. درست است که طالبان فاقد پوتانشیل لازم برای حکومتداری خوب است و مشکلات خود را در بخشهای گوناگون و از جمله بخش اقتصادی دارد، اما حداقل با وجود این گروه یک امنیت نسبی فعلا در کشور وجود دارد که اگر این هم نباشد فضا برای جولان گروههای تروریستی دیگر مثل داعش فراهم خواهد شد و این نگرانکننده است. بناً باید مسئولان و دستاندرکاران به این امر توجه کنند که اگر طالب نباشد سناریوی دیگری که به سراغ افغانستان خواهد آمد کدام خواهد بود!»