شهید بهشتی در نگاه مرحوم فیرحی چگونه بود؟
مرحوم داود فیرحی در نشست علمی مجازی «شهید بهشتی، فقه و قانون» در مورد شخصیت و اندیشههای شهید بهشتی سخنرانی کرد.بازنشر آن در این روزها خالی از لطف نیست.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، مرحوم فیرحی درخصوص شهید بهشتی میگوید: در دورهای که بنده طلبگی خودم را آغاز کردم، هر کدام از طلاب بنابر سلیقه خودشان به سبک زندگی و آموزش و منش شخصیتهای مختلف روی میآوردند. برخی شیفته شهید مطهری و دیگران و برخی شیفته شهید بهشتی میشدند و در میان همه شخصیتهای آن دوره، شهید بهشتی دل بنده را ربود.
در ابتدای این کتاب پنج گفتار، شهید بهشتی دست نوشتهای با عنوان زندگینامه در حد مختصر داشت و اشاره به رفتوآمد وی بین تهران و قم کرده بود؛ برای من در آن شرایط سخت بود که یک طلبه چگونه میتواند بین قم و تهران رفتوآمد کند. همین سبک و سلیقه طلبگی او برای من جذاب بود.
ذهن تشکیلاتی و سازنده و تسلط علمی مرحوم بهشتی بر فقه و تفسیر از دیگر جذابیتهای شخصیتی وی بود؛ مجموعه گفتوگوهای وی در قانون اساسی هم، تسلط ایشان بر ادبیات فقهی و علوم جدید را نشان میداد، بنابراین الگوی شخصیتی، وضعیت مدیریتی و تسلط ایشان بر متون فقهی و مسائل جدید سه موضوعی است که سبب علاقهمندی بنده به شهید بهشتی شد.
امام(ره) در مورد وی فرمودند که او مظلوم زیست و شهید شد و او یک ملت بود؛ واقعاً بهشتی الان هم مظلوم است، زیرا تلاشهای وی برای جاانداختن اصول دموکراسی و حاکمیت ملی در قانون اساسی اصلاً شناخته شده نیست؛ او از ولایت فقیه سخن گفت و دفاع مهمی هم از این اصل کرد، اما او دیدگاه جامعی داشت و آن اینکه او حتی مفهوم رهبری فقیه را زیرمجموعه حاکمیت ملی میدانست.
وی بودن فقیه در مناصب رهبری را ضروری میدانست، ولی رهبری را مستقل از حاکمیت ملت نمیدانست؛ اصل ۵۶ قانون اساسی شکل تکاملی اصل ۳۵ و ۳۶ قانون مشروطه است که تأکید کرده حاکمیت از آن خداست؛ اصل ۵۶، قلب مردمسالاری دینی است و مرحوم بهشتی آزادانهترین ایده را در مجلس خبرگان قانون اساسی در مورد این اصل بیان کرد که البته مصوب نشده است.
اصل، حاکمیت ملت است
اصل پیشنهادی ایشان این بود که حاکمیت ملت، حاکمیت مطلق بر جهان و انسان از آن خداست و هم او انسان را بر سرنوشت خویش حاکم ساخته است؛ انسان این حق خداداد را بر شناخت و انتخاب شرع و قانون الهی و رهبر و اداره امور کشور از راه قوایی که در اصول بعد میآید اعمال میکند و هیچ کسی نمیتواند این حق را از او بگیرد و در اختیار فرد و یا گروه خاصی قرار دهد.
بهشتی جانانه از اصل ۵ قانون اساسی یعنی ولایت فقیه و ولایت انتخابی دفاع کرده است، البته در تفکر ایشان، این اصل بر سایر اصول حاکم نیست، برای بهشتی آزادی چیزی است که دین آن را جزء ادله و انتخابهای برتر قرار داده و هیچ انتخابی نمیتواند اصل آزادی را از بین ببرد.
وی با صراحت این جمله را دارد که رهبری ادامه سنت مرجعیت و راهنمای فکری دولت و نه به عنوان یک قوه اصلی است؛ ساختار قانون اساسی هم به همین روش چیده شده بود؛ در قانون اساسی قبلی، رهبر بیشتر به عنوان عام امامت مطرح بود. وی معتقد است فقیه چه رهبر باشد و چه نباشد، چون دنبال احکام است، خیلی در تشخیص موضوع دخالت نمیکند.
شهید بهشتی از جمله شخصیتهای تأثیرگذار مظلوم بود، از این جهت مظلوم است که بزرگترین خدمت را در قانون اساسی انجام داده و آن کاشتن اصول حقوق مردم بود.
قانون اساسی نباید هیچگاه ضایع شود
شهید بهشتی متوجه این مطلب بود که نباید هیچ اصلی از اصول قانون اساسی، ضایع شود، زیرا عقلایی نیست که در قانون ملی کشور اصلی باشد که مورد توجه نیست؛ بهشتی میگوید اصل ولایت و امامت احتیاج به قانون ندارد، چون جامعه آن را قبول دارد؛ او با صراحت میگوید که قانون اساسی مقداری از ولایت آینده را محدود میکند؛ یعنی ولایت و دولت نمیتواند قانون اساسی را محدود کند.
بهشتی نقطه ثقل را در حاکمیت مردم میدانست
وی معتقد است که رهبر در هیچ جایی مستقیماً وارد دخالت در امور نشود؛ یعنی رهبر، محدودکننده وظایف ذاتی قوای ثلاثه نیست وگرنه مطالبات مردم از بین میرود، مرحوم بهشتی نگاه متوازنی به اصول قانون اساسی داشت و نقطه ثقل را هم در حاکمیت مردم میدانست.
مرحوم بهشتی حتی رهبری را حاکم بر احزاب هم نمیکند و معتقد است که رهبری از فعالیتهای درون احزاب بیرون میآید، بهشتی حکمرانی مدرن را نهادی و مبتنی بر قانون میدید؛ همچنین معتقد بود اصلی را الی الابد ندانیم؛ چون اگر بخواهیم قانون اساسی را از جامعیت بیندازیم، این قانون مرجعیت خود را از دست میدهد و هر گروهی بخشی از آن را ابزار برای اهداف خود قرار میدهد.