کورنول RUPERT CORNWELL نوشت: باید فرض کرد که نتانیاهو درک تاریخی خوبی
دارد. در نتیجه، نخست وزیر اسراییل احتمالا به این اندیشیده است که وقتی
بهترین دوست قبلی آمریکا حد و مرزهای دیپلماتیک را زیر پا گذاشت چه اتفاقی
افتاد.
در سال ۱۷۹۳، در اوج انقلاب فرانسه ادموند ژنه Edmond Genêt به عنوان
سفیر جدید فرانسه در آمریکا وارد این کشور شد. وی مامور بود کشوری را که
فرانسه همین ده سال قبل به آن برای دستیابی به استقلال خود کمک کرده بود
تشویق کند در کشمکش فرانسه با بریتانیا جانب پاریس را بگیرد. اما «شهروند
ژنه» خودخوانده با شور و شوق فراوان کار را شروع کرد و اعلان بی طرفی جرج
واشنگتن رییس جمهور آمریکا در این کشمکش را به تمسخر گرفت و با دور زدن
دولت وی کوشید حمایت مردمی را برای آرمان خود به دست آورد. نتیجه این کار
هم یک بحران دیپلماتیک بزرگ بود که در آن حتی رقبا و مخالفان جرج واشنگتن،
که اصولا با آرمان ژنه همدلی داشتند، به حمایت از رییس جمهور آمریکا
برخاستند و سفیر فرانسه چیزی جز اخراج نصیبش نشد.
به قول مارک تواین، تاریخ خود را تکرار نمی کند ، اما قافیه دارد. حال
222 سال جلو بیاییم. این بار این سفیر اسراییل نیست بلکه نخست وزیر اسراییل
است که در ماه مارس به واشنگتن می آید تا خود را مستقیما به رقابت های
سیاسی داخلی آمریکا تزریق کند و خواستار سختگیری هرچه بیشتر آمریکا برای
مقابله با یک ایران هسته ای شود. نتیجه: یک بحران دیپلماتیک دیگر ، این بار
میان آمریکا و یکی از دوستان واقعی این کشور در خاورمیانه.
همه می دانند که هیچ رشته محبتی میان رییس جمهور آمریکا و نخست وزیر
اسراییل وجود ندارد. در واقع، بهتر است گفته شود این دو آشکارا از یکدیگر
بیزارند. اوباما در دوره ریاست جمهوری خود تاکنون بارها شاهد تنش های
گوناگون با اسراییل بوده است: از اعلان احداث شهرک های جدید در شرق بیت
المقدس توسط دولت نتانیاهو درست در همان زمانی که جو بایدن معاون رییس
جمهور آمریکا در سال ۲۰۱۰ به اسراییل سفر کرده بود تا از وی بکاهد از روند
شهرک سازی بکاهد ، تا زمانی که اوباما از اتاق ضیافت شام کاری با نتانیاهو
خارج شد ، و یک بار هم در سال ۲۰۱۱ که نخست وزیر اسراییل در پاسخ به پرسش
های خبرنگاران در کاخ سفید در حالی که اوباما در کنار وی آشکارا در تلاطم و
غلیان بود برای میزبانش فروتنانه درباره تاریخ اسراییل سخنرانی کرد.
اما جدیدترین تنش که نتیجه موافقت نتانیاهو با دعوت جان بینر رییس مجلس
نمایندگان برای سخنرانی در نشست مشترک اعضای کنگره درباره تهدید ایران است ،
ممکن است کار را به جای باریک بکشاند. این آش را بینر و ران درمر ، سفیر
اسراییل در واشنگتن ، پختند بی آنکه کاخ سفید را از آن مطلع کنند. در واقع،
درمر یک روز قبل از اعلان این خبر دیداری طولانی با جان کری وزیر امور
خارجه آمریکا داشت که در آن هیچ اشاره به این دعوت نکرد.
تعجبی ندارد که کاخ سفید از خشم برافروخت و تصریح کرد که اوباما در سفر
نتانیاهو به آمریکا دیداری با او نخواهد داشت. یک مقام آمریکایی در گفتگویی
خصوصی به روزنامه هاآرتص اسراییل گفت نتانیاهو «علنی تف به صورت ما
انداخت». یک مقام ناشناس دیگر در اقدامی غیرمعمول در گفتگو با نیویورک
تایمز با نام بردن از درمر از وی انتقاد کرد — و کاخ سفید مجبور شد
اطمینان بدهد که برغم این مسایل ، قصد ندارد خواستار اخراج سفیر بشود.
البته ، پررویی یکی از ویژگی های گهگاهی اسراییل در تعاملاتش با آمریکا
بوده است. چنین مجوزی (برای گستاخی) قطعا بازتابی از نوع روابط اسراییل و
آمریکاست که گاهی به شکل تقریبا زنای با محارم متجلی می شود و نمونه آن را
می توان در اقدام جفت نتانیاهو/درمر مشاهده کرد.
اولین مواجهه من با نتانیاهو زمانی بود که برای نخستین بار در سال ۱۹۹۱ ،
در زمان جنگ خلیج فارس ، به واشنگتن رفتم و نتانیاهو که آن زمان معاون
وزیر امور خارجه اسراییل بود در شبکه سی ان ان به عنوان یکی از طرفداران
این جنگ حضور یافت. او انگلیسی را بی نقص صحبت می کرد و سخنش را کاملا برای
مخاطب آمریکایی خود تنظیم کرده بود. اما ویژگی پیوندی در درمر بیشتر است.
او متولد و بزرگ شده آمریکاست و تا قبل از اینکه در سال ۱۹۹۶ به اسراییل
مهاجرت کند از فعالان سیاسی جمهوریخواه بود. فقط در سال ۲۰۰۵ بود که او پس
از انتصاب به عنوان مشاور اقتصادی سفارت اسراییل در آمریکا شهروندی آمریکا
را واگذار کرد.
و شاید این درهم آمیختگی فرهنگ ها به شکل گیری این باور در اسراییل منجر
شده است که نوع رابطه اسراییل با آمریکا در میان همه کشورها یک استثناست
— و اسراییل می تواند رفتاری با آمریکا بکند که کشورهای دیگر نمی توانند ،
زیرا در دراز مدت منافع آنها همیشه با هم تلاقی می یابد. اما این بار شاید
اسراییل در محاسبات خود به خطا رفته باشد.
اشتباه نکنید: اگر ایران و برنامه هسته ای این کشور دشوارترین و مهم
ترین مسیله سیاست خارجی اوباما در دو سال باقیمانده از دوره ریاست جمهوری
دوم وی باشد، با توجه به اینکه تهران وعده داده است دولت یهود را محو و
نابود کند ، اسراییل نیز در این مسیله منافع حیاتی، و در واقع وجودی ،
دارد.
اما شدت و بزرگی خطر — در بدترین حالت یک جنگ جدید در خاورمیانه که جنگ
عراق در مقایسه با آن رنگ می بازد — ایجاب می کند که بسیار احتیاط شود.
اوباما می گوید تحریم های جدید ایران هرگونه بخت دستیابی به توافق را از
بین می برد و کنگره تا پایان ماه مارس رای گیری نخواهد کرد. شاید برخی
بگویند این رییس جمهور
آمریکا سیاست نرمی را در پیش گرفته است اما مطمینا این سیاستمداران خود
آمریکا هستند که باید چنین چیزی را بگویند و نیازی نیست که یک نخست وزیر از
اسراییل بیاید و برای جلب حمایت از خود در آستانه انتخابات عمومی ۱۷ مارس
به سیاستمداران آمریکایی خط بدهد.
طبیعتا نتانیاهو در کنگره که قاطعانه از آرمان اسراییل حمایت می کند
کوچکترین مشکلی نخواهد داشت. اگر سخنرانی وی ایراد شود ، این سومین سخنرانی
او در کنگره خواهد بود. در سخنرانی قبلی وی در ماه مه ۲۰۱۱ ، اعضای کنگره
29 بار برای تشویق وی به پا خاستند.
اما این بار شاید روال معمول اجرا نشود. نتانیاهو چنین محاسبه خواهد کرد
که گرد و غبارها فرو خواهد نشست و روابط طبق روال گذشته ادامه خواهد یافت.
او درست فکر کرده است؛ تقارن منافع میان اسراییل و آمریکا چنان زیاد و
مناسبات آنها چنان غریزی است که جدایی آنها از یکدیگر متصور نیست. اما
اوباما تا دو سال دیگر رییس جمهور آمریکا خواهد بود و آمریکایی ها در حال
جمع شدن به دور او هستند: نه فقط دموکرات ها ، که ملزم هستند میان حمایت از
یک خودی در کاخ سفید و حمایت از خواسته نتانیاهو برای تصویب فوری تحریم
های جدید علیه ایران یکی را انتخاب کنند ، بلکه همچنین بسیاری از
جمهوریخواهان. حتی فاکس نیوز هم از برنامه سخنرانی نتانیاهو انتقاد کرده
است.
این ثابت می کند که حتی در زمان قطبیت شدید در سیاست داخلی و رقابت های
حزبی در آمریکا ، همگرایی سیاسی دو حزب از بین نمی رود. تا حالا حمایت بی
چون و چرا از اسراییل یک چیز بود که همه بر سر آن توافق داشتند. اکنون آنها
متوجه شده اند که بر سر چیز دیگری به توافق رسیده اند — اینکه هیچ رییس
کشور خارجی نباید میانبر بزند و بخواهد در کار رییس جمهور آمریکا کارشکنی
کند.
منبع : واحد مرکزی خبر