خبری تحلیلی ردنا (ادیان نیوز)
آخرین اخبار ادیان ایران و جهان، خبرهای دینی ارامنه زرتشتیان کلیمیان شیعه اقلیت‌های دینی و مذهبی و فرقه‌ها جریان‌‌های دینی

در پیاده‌روی اربعین، هر زائر یک سوژه‌ی مستند است

ادیان نیوز: «وحید چاووش» مستندسازی است که در چند سال اخیر خودش را وقف ثبت پیاده‌روی اربعین کرده است و با ساخت و تهیه‌ی آثار درخشانی مانند «یادداشت‌های یک پیاده»، «شما چه کسی هستید؟»، «ماما نَزیهه»، «حاشیه‌ای کوتاه از یک متن بلند»، «قصه های ناخوانده»، «صبحی که نزدیک است» و … تبدیل شده است به مهمترین و پرکارترین مستندساز ایران در به تصویر کشیدن بزرگترین راهپیمایی مذهبی جهان. مستندسازانی که در گسترده شدن هرساله‌ی این واقعه در چند سال اخیر نقش به سزایی داشته‌اند. به مناسبت داغ شدن دوباره بحث پیاده روی اربعین گفتگویی با او انجام داده ایم که بخشی از آن را در ادامه می خوانید:
 
چه شد به سراغ ساخت مستند درباره‌ی پیاده‌روی اربعین رفتید؟ اگر اشتباه نکنم اولین مستند شما با موضوع اربعین، «یادداشت‌های یک پیاده» بود که در سال ۹۰ ساخته شد. در آن زمان اربعین تا این حد در بین مردم ما جا نیفتاده بود.
من می‌دیدم که در عراق دارد یک اتفاق فوق‌العاده می‌افتد. زواری که تک و توک می‌رفتند و می‌آمدند قصه‌هایی را برای من تعریف می‌کردند که عجیب بود. این حرص و جوش را داشتم که ما چرا درباره‌ی این راه‌پیمایی بزرگ فیلم نمی‌سازیم؟ چون عراقی هستند؟ آنها دارند می‌گویند مرگ بر آمریکا، ما هم داریم می‌گوییم مرگ بر آمریکا و این حرکت، حرکتی است که می‌تواند تن آمریکایی‌ها را بلرزاند. داشتم تصور می‌کردم شش تا هشت میلیون آماری که می‌گویند چه جمعیتی است؟ در سال‌های اول ۲۰ میلیون نبود. از خودم می‌پرسیدم زیر سقف آسمان دنیا کدام رئیس‌جمهوری می‌تواند هشت میلیون جمعیت را در یک جا جمع کند؟ حتی اگر پول هم بدهد، چنین جمعیتی نمی‌آید . اما اینجا طرف می‌آید و از جیب خودش هزینه می‌کند و مایه می‌گذارد و هشت میلیون جمعیت در اینجا تدارک می‌شوند.
شباهت‌های کارکردن پای دیگ امام حسین(ع) و کار کردن پای دوربین
همان‌موقع‌ها یادم هست که تلویزیون برنامه‌ای را پخش می‌کرد که از من دو، سه دفعه دعوت کردند راجع به فیلم‌های اجتماعی‌ای که ساخته بودم حرف بزنم. راجع به فیلم‌های دفاع مقدسی که ساخته بودم از من دعوت کردند و آنها را نمایش دادند. در چند زمینه مختلف از من دعوت کردند. یک بار گفتم چرا وقتی محرم می‌شود از من دعوت نمی‌کنید؟ من درباره‌ی محرم هم فیلم ساخته‌ام. گفتند: ببین! برای محرم فیلم درست و حسابی نداریم. محرم همه می‌روند عزاداری، چیزی ندارد که بگوییم. این حرف‌ها برای من خیلی سخت و سنگین بود. به جرئت می‌گویم که من از پای دیگ امام حسین(ع) یاد گرفتم که چگونه پای دوربین کار کنم. به خدا قسم که عین واقعیت است و می‌توانم برایتان با مختصات دقیق بگویم که کارکردن پای دیگ امام حسین(ع) و کار کردن پای دوربین چه شباهت‌هایی با هم دارند.
مشکل این است که در عرصه فرهنگی هم دیپلمات شده‌ایم و انقلابی نیستیم

به نظر شما چه عاملی سبب می شود که صداوسیما برنامه دقیقی برای محرم نداشته باشد؟
آقای خامنه‌ای یک جمله‌ای دارد که یک جمله بسیار ساده است، ولی خیلی حرف توی آن هست. نمی‌دانم سر چه قضیه‌ای بود که آقا فرمودند: «من دیپلمات نیستم. من انقلابی هستم.» اعتقادم اینست که ما در تلویزیون دیپلمات شده‌ایم. در همه چیز دیپلمات شده‌ایم در عرصه فرهنگی‌مان دیپلمات شده‌ایم. ما دیگر انقلابی نیستیم. مشکل همین جاست. چه در عرصه سیاست، چه در عرصه اقتصاد و چه در عرصه فرهنگ. ما دیپلمات شده‌ایم. این جانی است که باید به تلویزیون برگردد. دیپلمات‌ها مشکلی ندارند و اساساً در همه دنیا لازم هستند. مگر آقا می‌خواست بگوید دیپلمات بد است؟ ولی یک چیز دیگر می‌خواهد بگوید. دیپلمات چندپهلو حرف می‌زند. چندپهلو حرف زدن و محافظه‌کار بودن جرئت را از تو می‌گیرد. مختصات انقلابی بودن خلاف دیپلمات بودن است. انقلاب یعنی مقابله با وضع موجود. وقتی می‌گویی انقلابی هستم یعنی یک چیزی را قبول ندارم و به صراحت هم اعلام می‌کنم، ولی وقتی می‌گویی دیپلمات هستم، یعنی چندپهلو حرف می‌زنم. شما می‌بینید که انقلاب لیبی انجام و قذافی کله‌پا می‌شود، ولی کک تلویزیون نمی‌گزد. چه شد؟ به من برمی‌خورد که مستندساز باشم و بیست سال دیگر بچه من از من بپرسد وقتی این اتفاق افتاد چرا نرفتی فیلم بسازی؟ من چه جوابی دارم به این بچه بدهم و چه جوری به او تفهیم کنم که یک مشت دیپلمات آنجا نشسته بودند و نه تنها خودشان کاری نکردند، بلکه دست و پای مرا هم بسته بودند و نمی‌گذاشتند کار کنم.
فیلم ساختن درباره بیداری اسلامی دغدغه دیپلمات‌های تلویزیون نبود

یعنی فیلم ساختن در مورد انقلابی نظیر لیبی، دغدغه صداوسیما نبود؟
خیر، فیلم ساختن در باره این موضوع دغدغه دیپلمات‌های تلویزیون نبود. پیشنهاد دادم. آقایی را که مدیر شبکه بود می‌توانم اسم ببرم. خودش یادش هست. چند بار به او تلفن زدم و گفتم من حاضرم بروم لیبی. می‌خواهم بیداری اسلامی مصر را به تصویر بکشم. چه کنم که دست و پایم بسته است؟ کار من شبیه فوتبالیستی است که قرار است برود به زمین و به تیم مقابل گل بزند. می‌دانید وضعیت من چطور است؟ من باید بروم و زمین فوتبالی را که قرار است در آن بازی کنم بذر بپاشم، آب بدهم، بذر سبز شود و بعد خط‌کشی کنم و دروازه‌ها را بکارم و روز مسابقه هم بیایم به میدان. اگر گل زدم، دوستان بالادست من گل زده‌اند و می‌گویند ما بودیم گل زدیم، ولی اگر خدای ناکرده اوت بزنم، آن‌وقت خواهند گفت این همه کار کردی چه شد؟ این همه بذر پاشیدی که چه؟ هر چه گفتم لیبی، مصر، بیداری اسلامی مهم است، فایده نداشت. این حرف‌ها را بارها در جلسات مدیران صداوسیما گفته‌ام و نتیجه نگرفته‌ام. اربعین به نسبت پروژه لیبی کمترین هزینه را برای من داشت. بالاخره چهارتا رفیق عراقی داشتم که می‌توانستم بروم خانه‌های‌شان، ولی لیبی این‌طور نبود. هیچ نهاد حامی‌ای اصلاً به این موضوع فکر نمی‌کند و هیچ چیزی تعریف نشده است.
در پیاده‌روی اربعین، هر زائر یک سوژه‌ی مستند است
مستندهای شما خیلی خاکی و عامه‌پسند هستند. برای این مستندهای اربعین سناریو می‌نویسید و قبل از سفر تصمیم می‌گیرید که چه چیزهایی را بگیرید یا فقط می‌روید که بگیرید؟ یا می‌روید که سوژه خاصی پیدا کنید؟
واقعیت این است که اصلاً نمی‌دانستم چه می‌خواهم بسازم. شما در نظر بگیرید که سیلی دارد می‌رود. این طرف را نگاه می‌کنی که یک عده آدم دارند می‌روند و می‌گویی این یک سوژه است. این پیرمرد، این پیرزن. می‌خواهی این را بگیری، می‌بینی آن طرف‌تر یک بچه‌ای هم سوژه است. بعد می‌خواهی بچه را بگیری، می‌بینی یک معلول سوژه است و دوربین تو روی هرکدام که متمرکز بشود، بقیه را از دست می‌دهی. حرصی که از آن حرف می‌زنم این است. متحیر مانده‌ بودم که کدام را بگیرم؟ با این سیل چه کار کنم؟ کجا بایستم؟ چه کسی را بگیرم؟ کدام را انتخاب کنم؟ به آقا عرض کردم که پای دیگ شما یاد گرفته‌ام مؤدب بایستم تا زمانی که آشپز به من بگوید چه کار کنم. نمی‌خواهم در کار آشپزخانه فضولی کنم. باید سر جایم بایستم تا زمانی که نوبتم بشود. ممکن است هرگز هم نوبت من نشود چون این همه عاشق ایستاده‌اند که خدمت کنند. گفتم آقا! آفتاب که زد، من با سه‌پایه و دوربینم می‌ایستم. اگر قسمتم شد و شما منت گذاشتید که من بفهمم چه چیزی را باید بگیرم، خیلی خوشحالم، اما اگر هم نشود، اعتراضی به شما ندارم، ولی شما می‌دانید که دلم چقدر می‌سوزد. آفتاب که سر می‌زد بلند می‌شدم و شروع می‌کردم به دویدن. از آن طرف هم تا هر ساعتی از شب که لازم بود بیدار می‌نشستم. من در تهران زودتر از ۱۰صبح بیدار بشوم حتماً سردرد می‌گیرم، ولی در آنجا شاید در کل شبانه‌روز بیشتر از دو، سه ساعت نمی‌خوابیدم و ابداً سردرد نگرفتم.
نمی‌شود بنشینی و پا روی پا بیندازی و بگویی آقا! کمک کن
من مدعی هستم که به قدر وسعم کوشیده‌ام، ولی مدعی نتیجه نیستم که چه از کار درآمده است. دوستان ما می‌گویند امام حسین(ع) خودش کمک می‌کند. آقا خودش حلش می‌کند. او آن‌قدر مهربان است که به همه کمک می‌کند، ولی این شرط غیرت و مردانگی نیست که بنشینی و پا روی پا بیندازی و بگویی آقا! کمک کن. آیا پای دیگ امام حسین(ع)، آشپز پایش را می‌اندازد روی پایش و می‌گوید آقا خودش غذا را می‌پزد؟ نه، از نصف شب بلند می‌شود. برنج آبکش می‌کند، دیگ را بلند می‌کند، زمین می‌گذارد . بله، امام حسین(ع) است که قیمه امام حسین(ع) را قیمه امام حسین(ع) می‌کند، ولی ماییم که باید وظیفه‌مان را انجام بدهیم. نمی‌شود که آنجا بنشینی و پایت را روی پایت بیندازی. بله، خیلی‌ها می‌آیند و در کنار دیگ‌ها عکس می‌گیرند. آنها به اندازه عکس گرفتن‌شان سهم می‌برند، ولی کسی که پای دیگ خدمت می‌کند لذت بیشتری می‌برد.
معروف‌ترین و پراستقبال‌ترین کار شما مستند «شما چه کسی هستید؟» است. این مستند در دل همین سفر ساخته شد؟
بله. من در ضبط این فیلم تلاش کردم پای دیگ بایستم و این‌طوری نگاه می‌کردم. هرقدر که لازم است بدو. اگر تو نکنی، کس دیگری هست که جای تو کار کند. به‌خاطر همین خروجی من در آن ۲۰ روز، ۱۲۰ دقیقه شد. یک ۹۰ دقیقه‌ای به نام «شما چه کسی هستید؟» به‌علاوه فیلم دیگری به نام «زبان سکوت».
بازخوردهای عجیب مستند «شما چه کسی هستید؟»
از بازخوردهایش می‌گویید؟
نهادی که این فیلم را برایش ساخته بودیم سازمان رسانه‌ای اوج بود. مدیر این سازمان به من گفت مردم یک چیزهایی نوشته‌اند که اگر بخوانی اشکت در می‌آید. پیش خودم گفتم دل من سنگ‌تر از این حرف‌هاست. نظرات را برای من فرستاد. فکر می‌کنم حدود ۲۰۰ صفحه بود. من ساعت ۱۱، ۱۲ شب شروع کردم به خواندن و تا ساعت چهار صبح خواندم. واقعاً اشک من یک جاهایی قطع نمی‌شد. از بس مردم دعا کرده بودند. خیلی شیرین بود و دیدم چقدر لطف امام حسین(ع) شامل حال من شد. همیشه آرزویم این بود که کاش می‌توانستم روضه بخوانم. صدا که ندارم، رویم هم که نمی‌شود. اما دیدم که این فیلم‌ها یک جورهایی روضه‌خوانی شد. روضه‌خوانی مدرن. سنتی‌اش خیلی شیرین است، ولی این هم خوب است. خوشحالم که به اندازه خودم توانستم روضه بخوانم و به حضرت سیدالشهدا (ع) عرض ادب کنم.
خدا کلیدش را به دست سیدالشهدا(ع) داده است
خدا دلش خواسته و کلید را داده به دست امام حسین(ع). به او نمی‌شود اعتراض کرد رئیس یک اداره‌ای می‌آید و می‌گوید هرکاری با من دارید، این آقا مسئول است. به او مراجعه کنید. اگر شما بگویید نه، من این آقا را قبول ندارم و می‌خواهم با خود رئیس حرف بزنم، در واقع به رئیس توهین کرده‌ای و تو را می‌اندازد بیرون و می‌گوید هروقت ادب پیدا کردی برگرد. من فکر می‌کنم حداقل قصه حضرت سیدالشهدا(ع) این است. خدا گفته این باب من است. باب‌الله اینجاست و اگر کسی با من کار دارد باید از اینجا بیاید. غیر از این بخواهند سمت من بیاید چهار دست و پایش را می‌گیرم و می‌اندازمش بیرون. / وحید چاوش
منبع: سایت «سوره سینما»
گفت‌وگو درباره مطلبی که خواندید

آدرس ایمیل شما منتشر نمی‌شود.