خبری تحلیلی ردنا (ادیان نیوز)
آخرین اخبار ادیان ایران و جهان، خبرهای دینی ارامنه زرتشتیان کلیمیان شیعه اقلیت‌های دینی و مذهبی و فرقه‌ها جریان‌‌های دینی

ادیان همواره در تاریخ بشر، تمدن‌ساز و فرهنگ‌آفرین بودند

همایون همتی - فلسفه دینبه گزارش ادیان‌نیوز به نقل از خبرگزاری فارس، به تازگی کتاب «درآمدی بر دانش فلسفه دین» به قلم همایون همتی و به همت انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب منتشر شد. این اثر دربرگیرنده شماری از مقاله‌های نگارنده است که به تناوب و در طی زمان، بنا به مقتضیات فرهنگی جامعه‌مان نگاشته شده و تاریخ نگارش آنها به سالیان گذشته باز می‌گردد. 
مباحثی که در این دفتر گرد آمده، بیشتر حول محور دانشی است که امروزه فلسفه دین نامیده می‌شود. در آغاز تمایزی میان آن و دانش الهیات نبود و بسیاری از کسان آن دور را در هم می‌آمیختند، ولی امروزه نزد محققان این دو تمایزی آشکار و قاطع دارند و نباید آنها را در هم آمیخت. 
فلسفه دین در روزگار ما بسیار دامن گستر و پویا و دانشی با گرایشهای متنوع و متعدد شده است. در گفت‌وگویی با همایون همتی نویسنده کتاب «درآمدی بر دانش فلسفه دین» و محقق حوزه عرفان و ادیان به بررسی این اثر پرداختیم که در ادامه می‌آید:
فلسفه و دین امروز پیوند قابل توجهی یافته‌اند
*آقای دکتر! دغدغه‌ شما از نوشتن این کتاب چه بود؟
کتاب «درآمدی بر دانشِ فلسفه‌ دین» مجموعه‌ای است از مقولات دین‌پژوهانه و فلسفی که من در طی سالیان فراهم آورده‌ام و به تناسب نیازهای فرهنگی جامعه تدوین شده است، اما درس‌های رسمی و اصلی من در این حوزه در واقع کلاس فلسفه دین در حسینیه‌ ارشاد است که حدودا یکسال و نیم است به آن اشتغال دارم.
پیش از این نیز بارها در دانشگاه‌های داخل و خارج کشور فلسفه‌ دین را تدریس کرده بودم، اما به لحاظ فقر منبع برای دانشجویان در این زمینه، بر آن شدم که بعضی مقالات مرتبط با فلسفه‌ دین را در مجموعه‌ای گردآوری کنم. این کتاب مقالاتی دارد، اولین مقاله‌ از رونالد هپ بورن، فیلسوف دین مسیحی است. او از دانشمندان نامدار معاصر است و در این مقاله، از تفاوت فلسفه‌ دین، با علم کلام یا ادبیات، دانش ادیان و با رشته مطالعات دینی بحث می‌کند و ارتباط و پیوند دانش فلسفه دین با دیگر فلسفه‌های مضاف مثل فلسفه‌ ذهن، فلسفۀ‌ اخلاق، فلسفه‌ علم و معرفت‌شناسی (Epistemology) و غیره را بیان می‌کند.
یک مقاله‌ دیگر هم درباره‌ «مکتب تفکیک» است، می‌دانید که فلسفه‌ستیزان روی خوشی به فلسفه نشان نمی‌دهند، کوشیده‌ام تا در این مقاله بیان کنم که این تز عقب افتاده‌ای است و فلسفه و دین امروز پیوند قابل توجهی یافته‌اند و محل ربط، تلاقی‌گاه و پیوند آنها هم دانش و رشته‌ای است به نام فلسفه‌ دین که هم گزاره‌های دینی را تحلیل می‌کند و هم در مورد مفاهیم دینی همچون روح، خدا، آخرت، ایمان و … داوری و بحث می‌کند.
لذا این رشته، بخشی است از فلسفه که از قضا با دین، کمال پیوند را دارد و به جای بحث از تفکیک باید شعار تعامل را در پیش گرفت. فلسفه باید با دین تعامل کند و دینداران نیز باید به فلسفه اقبال کنند. بخشی از کتاب به رهیافت وجودی به دین اختصاص یافته ­است و از دغدغه‌های اگزیستانسیل انسان‌ها بحث می‌کند و در این میان، آرایی از سورن کیرکگارد بنیان‌گذار اگزیستانسیالیسم و الهیدان عارف مشرب دانمارکی در خصوص احساس دینی و تجربه‌ دینی در مقاله ارائه شده است.
مقاله دیگر کتاب درباره دیالوگ ادیان است. زمانی که پاپ بندیکت شانزدهم نام جدید پاپ را برای خود انتخاب کرد، آن موقع این مقاله­ را در باب گفت‌وگوی ادیان نوشتم که ما با مسیحی‌ها، یهودی‌ها، زرتشتی‌ها و پیروان ادیان مختلف در دوره‌های بسیاری دیالوگ ادیان داشته ایم. آن زمان من عضو شورای سیاست‌گذاری دبیرخانه دیالوگ ادیان بودم و به همراه عده‌ای دیگر از اساتید و متفکران بحث‌هایی داشتیم که دیالوگ یعنی چه، روش‌های دیالوگ و گفت‌وگو چیست؟ هدف از دیالوگ چه هست؟ و مباحثی از این قبیل.
از دیگر مقالات این مجموعه، مقاله ای است از فردریک فِرِّه با عنوان «فلسفه پوزیتیویسم منطقی و الهیات» که من در دوره‌ای که دانشجوی دکتری ادیان بودم زیرنظر استادم دکتر فتح الله مجتبایی خیلی از مقالات دائره‌المعارف دین، ویراسته ایلیاده و دائره‌المعارف‌های دیگر مثل جوداییکا، کاتولیک و … را ترجمه می‌کردم، این مقاله را هم آن زمان ترجمه کردم و بعدها در یکی از کلاس‌هایم در دانشکده الهیات دانشگاه تهران سال ۶۴ یا ۶۵ تدریس ‌کردم، آن زمان به نظرم آمد چون در کشور ما در دهه‌ نخست بعد از پیروزی انقلاب مدافعان و مبلّغانی برای «پوزیتیویسم منطقی» پیدا شد، نیاز به ادبیات و آثار روزآمد در این خصوص داریم. این مقاله جاندار و پرمایه‌ای است و نکات خوبی دارد که رابطه‌ پوزیتیوسیم منطقی با الهیات را بیان می‌کند، البته در این راستا، نقد خوبی استاد بهاءالدین خرمشاهی نیز به پوزیتیویسم منطقی دارند که اثر قابل توجهی است با این حال، هنوز جای کارهای استخوان دار و پرمایه، در این زمینه خالی است.
ادیان همواره در تاریخ بشر، تمدن‌ساز و فرهنگ‌آفرین بودند
«رابطه‌ دین و تمدن» هم مقاله‌ای بود که در کنفرانسی دوجانبه میان ایران و اسپانیا که در تهران برگزار شد، ارائه کردم. بسیاری از فلاسفه، فقها و عارفان بزرگ ما در اندلس سابق (اسپانیا) بودند و هدف از برگزاری این کنفرانس بررسی تطبیقی بین فرهنگ ایران اسلامی و اسپانیا و شناخت مشترکات آنها بود و آنجا بود که یکبار دیگر عمیقاً به اهمیت رابطه‌ دین با تمدن پی بردم. بعضی از مغرضان و دین ستیزان به خصوص در جوامع غربی گفتند که اصلاً دین به خصوص دینی مثل دین اسلام فاقد عقلانیت است و تمدن‌ساز و فرهنگ‌ساز نیست، دین جهاد است. جهاد هم به معنای خشونت‌ورزی و کُشتار و وحشی‌گری است و کارهایی شبیه داعش و … را انجام می‌دهند، اما هدف من در این مقاله نشان دادن تمدن‌آفرین بودن اسلام بود و اینکه ادیان همواره در تاریخ بشر، تمدن‌ساز و فرهنگ‌آفرین بودند که البته این تمدن‌سازی نیز درجاتی دارد. بعضی از ادیان توحیدی مثل اسلام، یهود، مسیحیت بیشتر در این زمینه موفق بودند تا دین‌های بسیط‌تر و ابتدایی‌تر.
کنفرانس بین‌المللی دیگری در ایران تحت عنوان «نقش دین در جامعه» (The role of religion in society) برگزار شد و در واقع پرسش این بود که آیا دین می‌تواند جامعه را مدیریت کند؟ نقش دین در جامعه چه هست؟ کارکردهای دین مثل معرفت بخشی، معنابخشی، انسجام بخشی به جامعه، وحدت‌آفرینی از سوی جامعه‌شناسان دین مطرح شده که من اینها را در مقاله‌ام تحلیل کردم. این بحث‌ها امروز در «جامعه شناسی دین» هست. در مقاله دیدگاه‌های امثال مارکس را نقد کردم که فقط بدبینانه به کارکردهای منفی دین نگاه کرده‌اند که مخدّر است و افیون توده‌ها است. اما من تأکید کرده‌ام که دین می‌تواند نقش‌های مثبت هم داشته باشد.
بحثی هم در دانشگاه علوم پزشکی تبریز تحت عنوان «گریز از پارادوکس ماده و معنا» چند سال پیش ارائه کردم، پرسش دانشجویان این بود که آیا هستی مساوی با ماده است یا ساحت‌های دیگری هم دارد؟ و آیا بین ساحت مادی طبیعت و واسطه‌های معنوی ارتباطی هست؟ که من کوشیدم تا به این پرسش‌ها، پاسخ‌هایی فلسفی بدهم که هستی لایه‌های متعددی دارد و هستی در ماده خلاصه نمی‌شود و ماتریالیسم به لحاظ فلسفی مردود است.
در مقطعی در کشور ما بعضی بدخواهان در خارج و در داخل مطرح می‌کردند که اسلام دین خشونت، جهاد و وحشی‌گری است و در آن جایی برای تساهل نیست. از این طرف هم گروهی که دیدگاه‌های لیبرالی داشتند، برخلاف واقع از اسلام چهره‌ای ترسیم می‌کردند که گویی در این دین هیچ‌گونه توجه به واقعیت‌های خشن نشده است و مبارزه و انقلاب جایی ندارد. در حالی که تاریخ این دین نشان می‌دهد که پیامبر آن ۶۰ غزوه و ۳۰ سریه داشته است. در بعضی جنگ‌ها شخصاً حضور داشتند و شرکت می‌کردند. از طرف دیگر هم اسلام دین واقع‌بینی است، حمله به جامعه بشود از حقوق مسلمان‌ها دفاع می‌کند. چنان که در جنگ تحمیلی ۸ ساله و در دفاع مقدس ما دیدیم هشت سال در برابر دنیا ایستادیم و اینها واقع بینی اسلام هست. اینها هم بحث‌هایی است که آن موقع در دانشگاه شیراز من را دعوت کردند و برای دانشجویان سخنرانی کردم و بعد هم پرسش و پاسخ و بعد پیاده شده‌ و تبدیل به مقاله شده است.
بحث آخر هم «اُتانازی از دیدگاه فلسفه‌ و اخلاق» است. حالا اُتانازی را قتل ترحمی یا خودکشی یاری شده، بِه‌کُشی، مرگ خوشایند ترجمه کرده‌اند. زمانی که رایزن فرهنگی ایران در کشور آلمان بودم یک کنگره اخلاق پزشکی در ایران برگزار شد، دبیر کنگره آقای دکتر باقر لاریجانی رئیس دانشگاه علوم پزشکی بودند. برگزارکنندگان کنگره از من خواستند تا مقاله‌ای ارائه کنم و من در مقاله خود کوشیدم بررسی کنم بر اساس کدام مکتب فلسفه‌ اخلاق اتانازی را می‌شود توجیه اخلاقی کرد و بر اساس کدام دیدگاه‌ها در فلسفه‌ اخلاق این مسأله توجیه‌ناپذیر است ؟ و اساساً دیدگاه ادیان در این زمینه چیست؟ آیا چنین چیزی اساساً جایز است؟ این بحث در برخی کشورها جنبه‌های حقوقی پیدا کرده است و بعضی کشورها آن را قانونی کردند و در آنجا جرم است، بعضی کشورها هم آزاد گذاشتند مانند سوئیس.
تروریسم اصلاً دین ندارد. دین برای انسانیت است
*همیشه از دغدغه‌های شما این بوده که پیرامون مسائل روز تأملاتی داشته باشید، در معرفی کتاب هم اشاره کردید که مقالاتی را انتخاب کردید که به مسائل روز پرداختند، اما در میان این مقالات، جای پرداخت به آرای بنیادگرایانه خالی بود، دلیل خاصی دارد؟
-خیر. من چند کتاب دیگر در مورد «فلسفۀ‌ دین» در دست نگارش دارم که در این آثار به بحث بنیادگرایی خواهم پرداخت. اتفاقاً اخیرا هم در دانشگاه پکن، مقاله­‌ای انگلیسی با عنوان «افراط‌گرایی در اخلاق کنفوسیوسی و اخلاق اسلامی» داشتم. از آنجا که دکترای من ادیان و عرفان تطبیقی است و فوق دکترای من الهیات معاصر، خواستم تا نگاهی تطبیقی بین دیدگاه­‌های کنفوسیوسی و اسلامی داشته باشم و افراطی‌گری و خشونت را از دیدگاه این دو دین بررسی کنم که مشکل روز جهان هم هست.
اخیراً کتاب‌های جدیدی از خانم کارن آرمسترانگ درباره‌ بنیادگرایی، دین و خشونت به دستم رسیده است. او می‌گوید این پدیده در ذات دین نیست و ارتباطی به حقیقت دین ندارد. سوءاستفاده از دین است، چون به اعتقاد من، تروریسم اصلاً دین ندارد. دین برای انسانیت است، برای اخلاق است، برای حفظ کرامت بشر است. اینها که این گونه کرامت بشر و شخصیت بشر را له می‌کنند و زیرپا می‌گذارند چه ربطی با دین می‌توانند داشته باشند؟ باور به خدا و دین برای هدایت و سعادت بشر است. پیامبر اسلام هدف اصلی بعثت خود را «اتمام مکارم اخلاق» دانسته است. وحشی‌گری و آدم‌کُشی چه ربطی به اخلاق دارد؟!
برداشت‌های سطحی‌نگرانه و قشری مآبانه از متون دینی توسط تروریست‌ها
*می­‌توان از متن مقدسی که برای کرامت انسان آمده است، قرائت‌هایی ضد انسانی داشت؟
-این البته بحث گسترده‌ای است. از دلایل تربیتی گرفته تا دلایل روان‌شناختی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و … می‌تواند دخیل باشد. مجموعه‌ای از دلایل و ریشه‌ها دخیل هست که الان مجال ارزیابی آن نیست، اما یکی از دلایل می‌تواند برداشت‌های سطحی‌نگرانه و قشری مآبانه از متون دینی باشد. واقعیت این است که هرکسی صلاحیت اظهارنظر در خصوص متون مقدس را ندارد، هر کسی کارشناس دین نیست، البته باید در آموزش دینی هم تجدیدنظر شود. حقارت‌ها و عقده‌ها و انگیزه‌های خاص هم مؤثر است. احساس تحقیرشدگی، احساس سرکوب شدگی، احساس منزوی شدن، حق و حقوق پایمال شده اینها می‌توانند انگیزه‌هایی باشند که ما نمی‌دانیم. باید در کنار مبارزه نظامی با چنین گروه‌های تروریست و خشن به تحلیل‌های فکری ـ روانی آنها نیز پرداخت. لذا فکر می‌کنم اینگونه برداشت‌ها هم دلایل معرفتی می‌تواند داشته باشد، هم جنبه‌های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، تربیتی و اجتماعی و البته یک بحث هرمنوتیکی عمیق و گسترده لازم دارد.
*مخاطب کتاب شما چه طیفی هستند؟
-من عمدتاً دغدغه‌ جوانان را دارم. به خصوص آنهایی که در خانواده‌های مذهبی، متولد نشده‌اند! و فضا و بافت پیرامون محیطشان مذهبی نبوده است. چون دین به آنها به عنوان امری جذاب و معرفت‌بخش شناخته نشده است و هدف و مخاطب من همواره این طیف از افراد در جامعه هستند ولی بطور کلی قشر کتابخوان، اهالی اندیشه، عموم روشنفکران، بخصوص دانشگاهیان و فرهیختگان مورد نظرم هستند.
کاوش فیلسوف دین، حد و مرز ندارد
*از دیگر بحث‌های روز، فلسفه‌ زندگی روزمره یا همان سبک زندگی است، فلسفه‌ دین چطور می‌تواند در این زمینه ورود پیدا کند؟
-معنای زندگی و سبک زندگی، بحثی است که فیلسوفان دین مطرح می‌کنند. یعنی دو دسته این بحث را مطرح می‌کنند، یکی الهی‌دان‌ها هستند که دیدگاه هنجاری (Normative) دارند دیدگاه یک دین خاص را مطرح می‌کنند و دفاع می‌کنند، فیلسوف دین از این جهت آزاد است، یعنی تعهد به هیچ دینی ندارد، فیلسوف دین اصلاً می‌تواند سکولار باشد چراکه کار فیلسوف دین، تحلیل آزاد عقلانی درباره‌ مفاهیم دینی است و از این جهت کار او با متکلم فرق دارد. او متعهد به دفاع یا اثبات حقانیت هیچ دین خاصی نیست. لذا از یافته‌های علوم اجتماعی، علوم انسانی، فلسفه، علوم تجربی جدید، از روان‌شناسی، جامعه‌شناسی، علوم‌ شناختی، علوم کامپیوتری و فلسفه ذهن هم استفاده می‌کند. کاوش فیلسوف دین، حد و مرز ندارد، لذا مطالعات میان رشته‌ای و چند رشته‌ای دارد. خیلی رهیافتش گسترده تر و فراختر است و مخاطبان بیشتری را پوشش می‌دهد.
هنوز یک کتاب تاریخ فلسفه دین ننوشته‌ایم
*چرا در کتاب اخیر شما «فلسفه دین» را موضوع کار قرار دادید؟
-برای اینکه خیلی از پرسش‌های فرهنگی جامعه‌ ما به این رشته مربوط می‌شود، مثلاً رابطه‌ اسلام با حکومت، با سیاست، با دموکراسی، فمنیسم، حقوق زن، حقوق بشر، جهانی شدن یا جهانی‌سازی، رابطه‌ علم و دین، عقلانیت همه اینها از مباحث اصلی و اساسی این رشته است که از پرسش‌های مهم جامعه امروز ما هم هست.
معتقدم، ما به سه رشته به طور جدی در جامعه‌ امروز نیاز داریم؛ یکی فلسفه‌ دین، دوم فلسفه‌ اخلاق و سوم فلسفه سیاسی(Political philosophy). خیلی از روحانیون ما متأسفانه، با کمال احترام، به این مباحث نمی‌پردازند، روزنامه نمی‌خوانند، مسائل و پرسش‌های اصلی فرهنگی جامعه را نمی‌دانند. فضای فکری نسل جوان را نمی‌شناسند. من فکر می‌کنم که ما به طور کلی باید بیشتر بر روی فلسفه‌های مضاف؛ فلسفه‌ علم، فلسفه‌ دین، فلسفه‌ حقوق، فلسفه‌ تعلیم و تربیت، فلسفه‌ اخلاق، فلسفه‌ سیاسی و …. کار کنیم. آنچه ما به اسم فلسفه اسلامی داریم با همه عمق و ارزشی که دارد فقط متافیزیک است و آن را نیز عصری‌سازی، بازسازی و احیا نکرده‌ایم. به تعبیر اقبال لاهوری امروز بازاندیشی فکری و دینی در اسلام مورد نیاز است. ما هنوز یک کتاب تاریخ فلسفه دین ننوشته‌ایم. باید بیشتر در این زمینه‌ها کار کرد. کاستی‌های فرهنگی بسیار است. باید فرزانگان جد و جهد بیشتری داشته باشند.
گفت‌وگو درباره مطلبی که خواندید

آدرس ایمیل شما منتشر نمی‌شود.