خبری تحلیلی ردنا (ادیان نیوز)
آخرین اخبار ادیان ایران و جهان، خبرهای دینی ارامنه زرتشتیان کلیمیان شیعه اقلیت‌های دینی و مذهبی و فرقه‌ها جریان‌‌های دینی

پیامبران دروغین یهودی و دسیسه‌های رازآمیز (۳)

ادیان نیوز (ردنا): در حوالی نیمه سده هیجدهم از درون فرقه رازآمیز کابالا و بر بنیاد میراث شابتای زوی و ناتان غزه‌ای شیاد دیگری به ‏نام یاکوب فرانک ظهور کرد و فرقه‌ای را بنیاد نهاد که به فرانکیست شهرت یافته است.
یعقوب بن یهودا لیب که به ‏نام یاکوب فرانک (۹۸) (۱۷۲۶-۱۷۹۱) شهرت دارد، به یک خانواده ثروتمند تاجر و پیمانکار تعلق داشت و همسرش نیز از یک خانواده ثروتمند تاجر بود. خانواده فرانک از یهودیان مستقر در اوکرایین بودند و او در شهر کوچکی در منطقه پودولیا (۹۹) در شمال کیف (اوکرایین)، به دنیا آمد. فرانک در جوانی به طریقت کابالا جذب شد، کتاب ظهر [ کتاب زُهَر – کتاب زوهر ] را خواند و به عضویت فرقه شابتای زوی درآمد. در سال ۱۷۵۳ به بندر سالونیک رفت و مدتی با دونمه‌ها زیست. سپس به سیاحت در آدریانوپول و ازمیر پرداخت و بار دیگر به سالونیک بازگشت.
در دسامبر ۱۷۵۵، فرانک از سوی سران فرقه دونمه برای تصدی ریاست این فرقه در لهستان به همراه دو حاخام، به ‏نام‌‏های ربی مردخای و ربی نحمان راهی زادگاه خود شد. فرانک در رأس فرقه شابتای در پودولیا قرار گرفت ولی کمی بعد، در ژانویه ۱۷۵۶، کارش به رسوایی کشید. زمانی که فرانک و پیروانش در یک خانه دربسته مشغول اجرای مناسک جنسی مرسوم در فرقه شابتای بودند، به علت باز شدن تصادفی پنجره‌ها، مردم مطلع شدند و تمامی آنان را دستگیر کردند. مقامات شهر یاکوب فرانک را آزاد کردند زیرا گمان بردند وی تبعه دولت عثمانی است. فرانک به عثمانی بازگشت و مدتی به ظاهر مسلمان شد. کمی بعد، بار دیگر به پودولیا رفت و رهبری فرقه شابتای را در گالیسیا، اوکرایین و مجارستان به دست گرفت. مدتی بعد، یاکوب فرانک و صدها تن از پیروان یهودی او گروه گروه به مسیحیت (مذهب کاتولیک) گرویدند. مقامات اسقفی منطقه نیز با خشنودی آنان را به سلک مسیحیت پذیرفتند. (۱۰۰) دایرهالمعارف یهود می‌نویسد:
در سال‏‌های ۱۷۵۶-۱۷۶۰ بخش بزرگی از پیروان یاکوب فرانک به مذهب کاتولیک گرویدند و فرقه‌ای مشابه دونمه‌ را در لهستان تشکیل دادند. آنان تنها در ظاهر کاتولیک بودند. (۱۰۱)
این یک گروش ظاهری به آئین مسیح و تأسیس سازمان جدیدی از یهودیان مخفی بود. دایره المعارف یهود در جای دیگر نیز به صراحت فرقه فرانکیست را “یک فرقه مخفی یهودی” خوانده است. (۱۰۲)
مسیحی شدن فرانک سبب جلب برخی مسیحیان لهستان و شرق اروپا به این فرقه شد. به ‏نوشته مأخذ فوق، گردانندگان فرقه فرانک در لهستان و روسیه یهودیان ثروتمند و تحصیل‌کرده، گروهی از حاخام‌های جوامع کوچک یهودی و برخی از آنان پسران سران جوامع یهودی شرق اروپا بودند. بخش مهمی از اعضای فرقه میهمانخانه‌دارها و میخانه‌دارهای یهودی بودند. در موراویا و بوهم، تعدادی از اعضای خاندان‏‌های اشرافی و ثروتمند مسیحی به این فرقه گرویدند. (۱۰۳) باید افزود که پیروان یاکوب فرانک در آن زمان به عنوان فرقه شابتای زوی شناخته می‌شدند و خود آنان نیز خویش را “مومنین”، یعنی پیروان شابتای زوی، می‌خواندند. نام فرانکیست از سده نوزدهم به ایشان اطلاق شد. (۱۰۴)

به ‏رغم گروش ظاهری فرانک و پیروانش به مسیحیت، تکاپوی فرقه فوق نارضایی مردم را برانگیخت و در پی فاش شدن برخی عملیات جنسی آنان، در فوریه ۱۷۶۰ مقامات دولتی فرانک را در شهر ورشو دستگیر کردند. یاکوب فرانک به مدت ۱۳ سال محترمانه به یک قلعه در چکسلواکی تبعید شد. از سال ۱۷۶۲ همسرش نیز به او پیوست. در این دوران، پیروان کثیر او به دیدارش می‌رفتند و مراسم خود را، که آمیخته با عملیات جنسی بود، در داخل قلعه و بیرون از آن انجام می‌دادند. (۱۰۵)
فرانک پس از آزادی به شهر برنو (منطقه موراویا) رفت و در نزد دخترعموی خود، که همسر یک تاجر ثروتمند یهودی بود، اقامت گزید. پیشتر گفتیم که شهر برنو از سده هفدهم یک کانون مهم یهودی‌نشین بود. در این زمان، یاکوب فرانک از میان پیروان خود در شهر برنو یک سازمان مسلح ایجاد کرد که اعضای آن اونیفورم‌های نظامی می‌پوشیدند و تعلیمات نظامی می‌دیدند. اینک یاکوب فرانک فرد مهمی به شمار می‌رفت، تا بدان حد که در مارس ۱۷۷۵ به وین سفر کرد و از سوی امپراتور و ولیعهد هابسبورگ مورد پذیرایی قرار گرفت. به ‏نوشته دایره المعارف یهود، علت این رابطه قولی بود که فرانک به امپراتور داده بود که به ‏وسیله اعضای سازمان سرّی خود بخش‌هایی از سرزمین عثمانی را تجزیه کند. از آن پس اعضای به ظاهر مسیحی فرقه فرانک بطور ناشناس به عثمانی می‌رفتند و به ‏ویژه در سالونیک با دونمه‌های به ظاهر مسلمان رابطه استوار داشتند. (۱۰۶)
دایره المعارف یهود می‌افزاید منبع مالی یاکوب فرانک که درباری باشکوه و ارتشی مسلح و مجهز بر پا کرده بود، ناشناخته است. این در حالی است که او در برنو صدها مرید مسلح داشت که به هیچ کار و حرفه‌ای اشتغال نداشتند و تمام وقت در خدمتش بودند. (۱۰۷) روشن است که یاکوب فرانک از یک منبع غنی مالی، بجز پیروانش، تغذیه می‌شد زیرا در سال ۱۷۸۴ برای مدت کوتاهی دریافت پول از این منبع قطع شد و او در وضع مالی دشواری قرار گرفت. (۱۰۸)
آئین فرانک بر پرستش سه‌ خدا استوار است: خدای خوب، برادر بزرگ و زن باکره. خدای خوب یاکوب فرانک درواقع همان اتیکه کدیشه، علت نخستین و خدای بیکاره شابتای زوی است. برادر بزرگ همان خدای اسرائیل است که شابتای زوی و یاکوب فرانک پیامبران اویند. خدای اسرائیل سرانجام یاکوب فرانک را فرستاد و وی با مجسم ساختن پرستش زن، ضلع گمشده این تثلیث، رسالت خود را به پایان برد. (۱۰۹) پرستش زن بیان عریان همان نمادهایی است که پیشتر، در مکتب کابالای اسحاق لوریا از طریق تبدیل شخینا به نماد مونث پدید آمده بود.
برگزاری مناسک جنسی از سوی اعضای فرقه فرانک امری قطعی و آشکار است. مورخین دانشگاه عبری اورشلیم می‌نویسند اعضای این فرقه “در جشن‌های خود به عیاشی‌های جنسی می‌پرداختند.” (۱۱۰) یکی از مراسم آنان پرستش بانو نام داشت. در این مراسم همسر فرانک و پس از مرگ او دخترش اِوا، در برابر پیروان مجذوب ظاهر می‌شدند و مورد پرستش قرار می‌گرفتند. فرانک در اواخر عمر شایع کرد که این دختر فرزند نامشروع کاترین، ملکه مقتدر روسیه، است که بطور ناشناس تحت سرپرستی او قرار گرفته. این شایعه چنان رواج یافت که حتی برخی مقامات عالیرتبه امپراتوری روسیه نیز آن را باور کردند و گمان بردند که به راستی دختر فرانک از خاندان تزار است. (۱۱۱)

پس از مرگ یاکوب فرانک یکی از برادرزاده‌های او به ‏نام جونیوس فری (۱۱۲) رهبری فرقه را به دست داشت. او کمی بعد رهبری فرقه را به اوا فرانک واگذارد و خود به فرانسه رفت. این مقارن با انقلاب فرانسه است. جونیوس فری در کسوت انقلابیون در آمد و به یکی از سران کلوپ ژاکوبن‌ها بدل شد. (۱۱۳) رهبران کلوپ ژاکوبن و در رأس آنان روبسپیر، برخلاف بسیاری از نمایندگان مجلس ملی فرانسه، نگرشی مثبت به یهودیان داشتند و شورای شهر پاریس، که در زیر نفوذ ژاکوبن‌ها قرار داشت، حتی در دفاع از یهودیان هیئت نمایندگی خود را به مجلس ملی فرستاد. (۱۱۴) اوا فرانک تا زمان مرگ (۱۸۱۶) ریاست فرقه فرانکیست را به دست داشت.
در سده‌های نوزدهم و بیستم میلادی، فرقه فرانک به صورت یک سازمان سرّی به حیات خود ادامه داد؛ اعضای آن “به ظاهر” بطور دقیق آداب کاتولیکی را اجرا می‌کردند و در محل زندگی خود به عنوان مسیحیانی مومن شناخته می‌شدند. (دایرهالمعارف یهود تعبیر “به ظاهر” را به کار برده که نشانگر تداوم یهودیت در آنهاست.) (۱۱۵) اعضای فرقه، چون دونمه‏‌های عثمانی، تنها در میان خود ازدواج می‌کردند. بدین‌سان، به ‏نوشته دایره المعارف یهود، “یک شبکه گسترده خانوادگی” از فرانکیست‌ها پدید شد؛ آنان فرزندان‌شان را طبق روش خود پرورش می‌دادند و با تاریخ و سنن فرقه آشنا می‌کردند. اعضای این فرقه، به‌سان ماسون‏‌ها، یکدیگر را “برادر” می‌خوانند. (۱۱۶) فرانکیست‌های لهستان، مانند دونمه‌های عثمانی، در دوران بی‌ثباتی سیاسی این کشور از موقعیت بهره جستند و برخی از آنان عناوین اشرافی برای خود به دست آوردند. (۱۱۷) برخی از خانواده‌های فرانکیست مقیم امپراتوری اتریش نیز به صفوف اشرافیت اتریش راه یافتند. (۱۱۸) در سده نوزدهم بسیاری از آنان به مقامات عالی سیاسی لهستان رسیدند. سازمان سری فرانکیست‌ لهستان برای مدتی طولانی با دونمه‌های عثمانی رابطه نزدیک داشت. (۱۱۹)
کانون دیگر فرقه فرانک در شهر ورشو (چکسلواکی) مستقر بود. فرانکیست‌ها در این شهر به احداث کارخانه‌های متعدد دست زدند و در سازمان‏‌های ماسونی آن تکاپویی گسترده داشتند. (۱۲۰) در سال‏‌های ۱۸۴۸-۱۸۴۹ تعداد زیادی از خانواده‌های فرانکیست به ایالات متحده آمریکا مهاجرت کردند. به ‏نوشته دایرهالمعارف یهود، حتی تا به امروز نیز برخی از اعضای فرقه فرانک تصویر مینیاتور اوا فرانک، دختر یاکوب، را به گردن خود می‌آویزند. (۱۲۱)
اتهام آشامیدن خون انسان در مراسم پنهانی، شایعه گسترده‌ای است که علیه فرانکیست‌ها وجود داشت. مع‌هذا، به ادعای دایرهالمعارف یهود، هیچ سند معتبری در تأیید آن وجود ندارد. (۱۲۲)
در سده نوزدهم، در روسیه و شرق اروپا افسانه‌های فراوانی درباره خون‌آشامی یهودیان و پیوند آنان با شیاطین و جادوگران رواج یافت. فرهنگ آن عصر و تلقی عامه مردم از یهودیان را در داستان‏‌های کوتاه نویسندگان آن زمان به روشنی می‌توان دید. یک نمونه، داستان جادوگران کیف نوشته اورست سوموف (۱۲۳) (۱۷۹۳-۱۸۳۳) است. داستان‏‌های سوموف بر اساس افسانه‌های عامیانه رایج در میان مردم اوکرایین نگاشته شده.
قهرمان این داستان، فیودور بلیسکاوا قزاق جوانی است که بتازگی از جنگ با زمین‌داران لهستانی، این “سرکوبگران اوکرایین”، بازگشته؛ جنگی که اشراف لهستان و “دست‌نشاندگان خائن آنان”، یعنی یهودیان، را از سرزمین اوکرایین بیرون راند. (۱۲۴) این قزاق جسور در پی یک ماجرای عشقی به محل اجرای مراسم شبانه “جادوگران” کیف راه می‌یابد و مخفیانه مناسک هولناک آنان را نظاره می‌کند. در رأس این جمعیت سرّی، یهودیان سرشناس شهر، که همدستان اشراف لهستانی هستند، قرار دارند. فیودور بلیسکاوا سرانجام به دست “جادوگران” به قتل می‌رسد. (۱۲۵)
از این‌گونه مضامین در ادبیات غنی سده نوزدهم شرق اروپا فراوان می‌توان یافت. ماجرای فرقه فرانک نشان می‌دهد که باور عمومی مردم اوکرایین به پیوند یهودیان با انجمن‌های سرّی جادوگری بی‌پایه نبوده است.
احیای میراث فرقه‌گرایی جنسی شابتای زوی و یاکوب فرانک را در فرهنگ نوینی که به وسیله رسانه‌های غربی ترویج می‌شود به روشنی می‌توان دید. مناسک آمیخته با رفتارهای جنسی و مصرف مواد مخدر و موسیقی تهییج‌کننده رفتار رایج در میان نسل جوان امروزین غرب است. اینک، مراسم بی‌پروای گروه‌‏های کوچک دونمه و فرانکیست به کمک رسانه‌های نوین ارتباطی به یک پدیده انبوه و جهانی بدل شده است. هزاران جوان گرد می‌آیند، همان آداب و مناسک را برگزار می‌کنند و رسانه‌های تصویری جوانان سراسر جهان را به پیروی از این الگو فرامی‌خوانند. رقص جنسی موسوم به لمبادا (۱۲۶) (رقص بره)، که در سال‏‌های اخیر از طریق وسایل ارتباط جمعی غرب ترویج می‌شود، نشانی آشکار از مناسک جنسی دونمه‌های ترکیه در جشن لمب را بر خود دارد. مایکل جکسون – سلطان رپ – (۱۲۷) سیاهپوستی که با عمل جراحی چهره خود را به “سفید” بدل ساخته (موجودی دوجنسی که در نقش‏‌های مختلف ظاهر می‌شود و مشخص نیست زن است یا مرد) از نمادهای فرهنگ فرانکیست‌های جدید است؛ آئینی شیطانی که تخدیر جنسی و روانی بنیاد آن را می‌سازد. امروزه، این گرایش به اوج بی‌پروایی خود رسیده است. وارثین شابتای زوی و یاکوب فرانک در قالب گروه‌هایی چون متالیکا (۱۲۸) آشکارا پرستش شیطان و همجنس‌گرایی را ترویج می‌کنند و با ساخت و پخش سریال‌های تلویزیونی و فیلم‌های سینمایی روابط جنسی زن با زن و مرد با مرد را به یک ایستار متعارف اخلاقی و هنجار عادی فرهنگی بدل می‌سازند. تداوم این میراث تصادفی نیست. در آینده خواهیم دید که مروجین این آئین‌ در جهان امروز از تبار همان فرقه‌سازان سده‌های هفدهم و هیجدهم میلادی‌اند؛ همان کانون‏‌هایی سرمایه عظیم خود را در ترویج این فرهنگ به کار گرفته‌اند که پیشتر شابتای زوی و ناتان غزه‌ای و یاکوب فرانک، و ده‏‌ها فرقه‌ساز دیگر، را به روی صحنه بردند.
ادبیات انبوه ماسونی نیز بیانگر تأثیرپذیری شدید طریقت‌های فراماسونری از کابالیسم یهودی است.
کاوی کرامپ ماسون درجه سی‌ام، فرضیه رواج یافته به ‏وسیله رابرت فرک گولد، مورخ نامدار ماسون را، که گویا فراماسونری از درون صنوف (گیلدهای) بنایان قرون وسطای اروپا پدید آمد، مورد تردید قرار داده و طی مقاله‌ای مشروح به ارائه پیوندهای فراماسونری با مکتب کابالا پرداخته است. (۱۲۹)
کاوی کرامپ تأثیر کابالیسم بر فراماسونری را بیش از هر فرقه و سنت دیگر می‌داند و می‌نویسد: “بیشتر دانشجویان محتملاً با این نظر برادر گولد موافق‌اند که در سده‌های شانزدهم و هفدهم کابالیسم بر بسیاری از انجمن‌های سرّی اروپا تأثیر عمیق گذارد” و از این‌طریق در فراماسونری رسوخ کرد. (۱۳۰)
ماسون دیگر به‏ نام ویت (۱۳۱) می‌نویسد: “بنظر من کاملاً قطعی است که عناصری از کابالیسم به انجمن‌های سرّی ما راه یافته است.” (۱۳۲) ویت ساده‌لوحانه کابالیسم را “یک فلسفه باستانی و کهن” می‌داند و به تأویلی بغرنج از مفاهیم کابالایی دست می‌زند. برای نمونه، او واژه ساده کابالا (قباله) را “دریافت” ترجمه می‌کند و در پیرامون آن شرحی مبسوط ارائه می‌دهد. ویت کتاب ظهر را نیز یک متن کهن می‌شمرد که به ‏وسیله همان شمعون بن یوحای در سده دوم میلادی نوشته شده. او می‌افزاید: ظُهَر کتابی است که برای صدها سال تأثیری فوق‌العاده بر اروپاییان نهاد و “ذهن برخی از برجسته‌ترین فلاسفه و اندیشمندان جهان مسیحی را تسخیر کرد.” (۱۳۳)
در بسیاری از کاریکاتورهایی که در سده‌ی نوزدهم در اروپا علیه فراماسون‌ها منتشر شده، چهره ماسون‌ها با مختصاتی شبیه به آنچه از تیپ نژادی یهودی می‌شناسیم ترسیم شده است. تنها این نیست.نگاهی به تصاویر واقعی برخی از بنیان‌گذاران و رهبران اولیه فراماسونری نیز نشانه‌های بارز تیپ نژادی یهودی را جلوه‌گر می‌سازد و این نظریه را قوت می‌بخشد که بسیاری از بنیان‌گذاران و گردانندگان اولیه فراماسونری یهودیان مخفی بودند.
پی‌نوشت‌ها:
۹۸٫ Jacob Frank (Leib) / 99. Podolia / 100. ibid, vol. 7, pp. 55-58. / 101. ibid, vol. 14, p. 1252. / 102. ibid, vol. 7, p. 68. / 103. ibid, p. 65. / 104. ibid, p. 58. / 105. ibid, pp. 65-66. / 106. ibid, p. 67. / 107. ibid. / 108. ibid. / 109. ibid, vol. 14, p. 1252. / 110. Ben-Sasson, ibid, p. 768. /111. Judaica, vol. 7, pp. 67-68. / 112. Junius Frey / 113. ibid, p. 68. / 114. Ben-Sasson, ibid, p. 747. / 115. Judaica, vol. 7, p. 66. / 116. ibid, p. 69. / 117. ibid, p. 66. / 118. ibid, p. 68. / 119. ibid, p. 71. / 120. ibid, p. 68. / 121. ibid, p. 71. / 122. ibid. / 123. Orest Somov / 124. Russian 19th Century Gothic Tales, Moscow: Raduga Publishers, 1984, p. 115. / 125. ibid, pp. 122-123. / 126. Lambada / 127. King Rap / 128. Metalica / 129. W. W. Covey-Crump, “The Craft and the Kabalah”, Albert F. Calvert [ed.], Authors’ Lodge Transactions, London: Kenning & Son, 1919, vol. III, pp. 366-382. / 130. ibid, pp. 366-367. / 131. W. E. Waite / 132. ibid, p. 367. / 133. ibid, pp. 368-371.

منبع: عبدالله شهبازی ؛ زرسالاران یهودی و پارسی استعمار بریتانیا و ایران، ج ۲، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، چاپ دوم (پائیز ۱۳۹۰)

گفت‌وگو درباره مطلبی که خواندید

آدرس ایمیل شما منتشر نمی‌شود.