خبری تحلیلی ردنا (ادیان نیوز)
آخرین اخبار ادیان ایران و جهان، خبرهای دینی ارامنه زرتشتیان کلیمیان شیعه اقلیت‌های دینی و مذهبی و فرقه‌ها جریان‌‌های دینی

اشتباه روشنفکران دینی درباره «خدا»

ادیان نیوز – ردنا: از من پرسیده‌اند چگونه از استدلا‌ل‌گرایی، فرآیندگرایی، مقدم‌بودن عقل و نظایر این‌ها دفاع می‌کنی و در عین حال مطالبی شوریده و عاطفی ـ عرفانی نوشته و در آن بعضاً چیزهایی را می‌نگاری که به هرحال به طور محسوسی تعلقی به تعقل ندارد.

مقدمتاً باید بگویم ملاصدرا با تدقیق و ترقیق (نازکی) در پی آن بود که مشهود را معقول یا به تعبیری، عرفان را مدلل کند. پروژه من امتداد چنین کوششی است. یکی از محورهای این کار، جمع خدای شخص‌وار با تجارب عرفانی است. بر این اساس، می‌توان عارف بود اما به خدای تجربه وحدت یا وحدت وجودی آنسان که نزد بسیاری عرفا مطرح است باور نداشت و در عوض به خدای شخص‌وار ایمان ورزید. روی همین، تجربه وحدت به معنای این‌همانی‌یافتن (یکسانی یا همسانی) با خدا را رد کرده اما وحدت به معنای انسجام و مقارنه خدا و انسان را می‌پذیرم؛ همچنان که هماهنگی و سازوارگی میان انسان و هستی بدون یکی‌دانستن آن دو.

نگاه من به دین، دیدن آن به منزله امری عقلی/ ناعقلی یا شناختاری/ ناشناختاری است. دین هم وجوه رمزی دارد و هم وجوه غیررمزی. اینجاست که با برخی روشنفکران دینی نظیر محمد مجتهدشبستری اختلاف می‌یابم. این افراد علاوه بر رمزی‌انگاری دین رأی به خدای ناشخص‌وار می‌دهند. عبدالکریم سروش از خدای «بی‌صورت» دفاع می‌کند که تقویت‌کننده نگاه او به انگاره رویای رسولانه است. البته تلازمی میان خدای ناشخص‌وار و نفی آفاقیت و رخدادی‌بودن وحی نیست و مدعای من صرفاً تقویت‌کننده‌بودن این دو انگاره نسبت به هم است. تصور کنید خدایی که ملکیان طلب و دعا نزد او را بی‌اثر می‌داند بیشتر با نفی واقعیت وحی است یا خدایی که سمیع و بصیر است و ربوبیت دارد و در جهان نقش ایفا می‌کند؟ خدایی که مرید (اراده‌کننده) است با رویای رسولانه سروش سازگار است یا خدای نامُرید؟

باید توجه داشت که رمزی‌انگاری خدا و دین ملازم با غیرمتشخص‌دانستن خدا نیست اما با ناشخص‌واردانستن او ملازم است. روی همین این که کسانی مانند ملکیان – به عنوان مخالفت روشنفکری دینی- برابر impersonal از واژه غیرمتشخص استفاده می‌کنند غلط است*.

در ایضاح این مدعا لازم است بدانیم از نظر تیلیش خدا متشخص است، اما شخص نیست. او چنین اعتقاد دارد که: «ما باید از همه‌خداباوری درس بگیریم و اشتباه آنها را مرتکب نشویم که خدا را با عالم یکی بگیریم، چرا که این کار نوعی بت‌پرستی است.» بنا به عقیده تیلیش، خداباوری سنتی واکنش کاملاً در خور الحاد را موجب شده است، زیرا که آنها از درک این معنا عاجز مانده‌اند که آن خدایی باید مورد تصدیق واقع شود که «برتر از خدای خداباوری توحیدی «وحدت وجودی» [مترجم به اشتباه یا بهتر بگویم با عدم دقت کافی، وحدت یا وحدت وجود را به توحید ترجمه کرده است که من آن را اصلاح کردم] است. بنابر همین نظر او گفتاری مشهور دارد. و آن این که «اذعان به وجود خداوند مورد اعتقاد خداباوری توحیدی [وحدت وجودی] همان اندازه الحادی است که انکار آن».

پی‌نوشت:

* همچنین تعبیر بی‌صورت برای خدا هم شاعرانه است چراکه نه تنها خدا حتی معشوق هم به یک معنا بی‌صورت می‌شود؛ بدین‌صورت که عاشق یا «همه‌چیز»را شبیه معشوق‌اش می‌بیند یا «هیچ‌چیز» را شبیه او ندانسته و قائل به یکتایی اوست. نه تنها در بی‌شکلی معشوق که در چندشکلی(همه چیز شبیه او) نیز بی‌صورتی نهفته است. وقتی صورتی بخواهد همانند همه صورت‌ها باشد، درواقع بی‌صورت است. این نکته هم مهم است که صورت در اینجا آن مقوله فلسفی نیست که در برابر ماده از آن بحث می‌شود.

جالب است بدانیم تا ۲۳ هزار سال پیش، تندیس‌های «ونوس» بی‌صورت بوده‌اند و اولین تندیسک واقع‌گرا، در این دوران به نام تندیس «برسمپویی» در فرانسه کشف شده است که این تندیسک برخلاف ونوس‌های قبل از خود، دارای صورت است، اما همچنان لب و دهان ندارد. یعنی همچنان زیبایی در سکوت است و «سکوت، بالاترین افتخار زن است.» این سکوت و بی‌چهره‌بودن، به رازناکی و تقدس‌ زن نیز اشاره دارد.

گفت‌وگو درباره مطلبی که خواندید

آدرس ایمیل شما منتشر نمی‌شود.