خبری تحلیلی ردنا (ادیان نیوز)
آخرین اخبار ادیان ایران و جهان، خبرهای دینی ارامنه زرتشتیان کلیمیان شیعه اقلیت‌های دینی و مذهبی و فرقه‌ها جریان‌‌های دینی

نگاه به پول| پول ذهنی؛ قانون «حرمت» نه قانون «جذب»

اگر در باب پول تفکر منفی داشته باشیم، به‌گونه‌ای رفتار اقتصادی ما شکل می‌گیرد و اگر نگاه مثبت، به‌گونه‌ای دیگر؛ لذا بینش و نگاهی که نسبت به پول داریم از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.

ردنا (ادیان‌نیوز)/ رفتار انسان‌ها از نگاه آن‌ها تبعیت می‌کند. انسان هر بینشی داشته باشد متناسب با آن عمل خواهد نمود. ارتباط میان بینش و عمل، غیرقابل‌انکار بوده و وثیق و مستحکم است.

ریشه رفتارها به نگاه‌ها و باورها بازمی‌گردد و بینش‌های انسان در رفتارش ظهور و بروز پیدا می‌کند. این سخن در باب پول هم صادق است؛ بدین معنا که رفتار مالی و اقتصادی ما تابعی از نگاه ما به پول و مال است.

اگر در باب پول تفکر منفی داشته باشیم، به‌گونه‌ای رفتار اقتصادی ما شکل می‌گیرد و اگر نگاه مثبت، به‌گونه‌ای دیگر؛ لذا بینش و نگاهی که نسبت به پول داریم از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.

جمع‌بندی آیات و احادیث در باب پول، بینشی جالب را در اختیار گذاشت. مال و پول ازنظر آفریننده جهان، فضل الهی، رزق خدا و امدادگر مؤمن و پرهیزکار است، اما واقعیت موجود در جامعه به‌گونه‌ای دیگر است.

اول) نگاه بدبینانه

تفکری که در باب ثروت و پول میان برخی افراد جامعه وجود دارد این است که مال، دنیاست و نباید به‌سمت آن رفت. پول وجود مطلوبی نیست و هرچه از او دوری کنیم به نفع ایمان ماست

. زهدورزی در فاصله گرفتن از مال و ثروت است و هرکس دستش به پول برسد آلوده شده است. نکته جالب اینکه این‌گونه افکار و سخنان گاه از کسانی دیده و شنیده می‌شود که با تمام وجود به‌سمت پول می‌روند و از هیچ تلاشی در راه کسب ثروت‌های هنگفت فروگذار نمی‌کنند.

آنان به‌دنبال پول دوانند؛ ولی اگر آن‌ها را لحظه‌ای از دویدن بازداریم و نظرشان را درباره مال و ثروت جویا شویم می‌گویند: پول چرک کف دست است. مناسب است بخشی از این افکار را مرور کنیم:

*برخی معتقدند پول مادر همه فسادهاست. تمام مشکلات عالم یک منشأ دارد و آن ثروت است. ریشه تمام قتل‌ها، اعتیادها، طلاق‌ها و دیگر بزهکاری‌های فردی و اجتماعی نداشتن پول است، چنانکه ریشه تمام جنایت‌هایی که ثروتمندان انجام می‌دهند، از پول نشئت می‌گیرد. باور این دسته، آلوده بودن پول و انحرافی بودن جمع مال است.

در مقابل می‌توان گفت: اولاً هرگاه گفتید ریشه بسیاری از رفتارهای پلید، فقر و نداری است، لازمه‌اش این است که پول را چیز خوبی بدانید نه بد؛ زیرا اگر افراد فقیر، پول داشتند مرتکب جنایات نمی‌شدند؛ ثانیاً اگر گاهی ثروتمندان رفتارهای زشت از خود نشان می‌دهند، منشأ اصلی این‌گونه رفتارهای پلید، پول نیست؛ بلکه صفات زشتی است که درون آن‌ها را مسموم ساخته است؛ مثلاً شهوت‌رانی موجب می‌شود از پول سوءاستفاده شود یا حس انتقام‌جویی ثروتمند را به استفاده نادرست از پول می‌کشاند؛ لذا گاهی فقیر به‌دلیل فقدان ثروت، جنایت می‌کند و زمانی ثروتمند به‌دلیل سموم درونی از پول بد استفاده می‌نماید.

در هر دو صورت پول بد نیست، بلکه بد استفاده کردن از پول، شوم و بد است؛ به‌مانند اینکه با زبانی که می‌توان نزاعی را اصلاح نمود، به دیگران فحاشی کرد یا با رسانه‌ای که می‌توان بسط صلح داد، اشاعه دشمنی نمود.

*برخی می‌اندیشند ثروت مانند قدرت زشت است و کسب ثروت نظیر کسب قدرت گناه به‌حساب می‌آید. آنان می‌گویند ذات پول آلوده است و آن را با هیچ مطهّری نمی‌توان پاک نمود. پول و ثروت منشأ تمام شرارت‌هاست و کسانی که عاشق پول شده‌اند راه شادی و آرامش را بر خود و دیگران بسته‌اند.

در برابر می‌توان گفت: اولاً آنچه منشأ تمام بدی‌ها و پلیدی‌هاست پول نیست؛ بلکه «عشق به پول» است. آنچه به‌لحاظ دینی و انسانی نکوهش شده «پول‌پرستی» و «مال‌دوستی» است نه نفس پول؛ ثانیاً اگر ذات پول پلید و آلوده است چرا همه به‌دنبال پول هستند؟ چرا همه آرزوی ثروت دارند؟ چرا همه فکر می‌کنند با درآمد بیشتر راحت‌تر زندگی می‌کنند؟ به‌راستی اگر پول با درایت به‌دست آید و در مسیر درست مصرف گردد دو خدمت کرده است؛ خدمتی به دست بخشنده که آن آرامش و شادی است و خدمتی به دست گیرنده که آن راحتی و آسودگی است.

پول خدمتگزار خوبی است اما ارباب بد

برخی بر این باورند که پول چیز بدی است؛ زیرا با اندوختن ثروت احساس گناه می‌کنند. آن‌ها می‌پندارند که پول داشتن با زاهد بودن منافات دارد. ازنظر آنان زهد یعنی بی‌پول بودن، فقیر زندگی کردن و با فلاکت و بدبختی روزگار سپری نمودن.

در مقابل باید صریحاً اعلام کرد که معنای زهد هرگز این نیست. زهد دارای ابعادی است؛ فرد زاهد از یک‌سو بسیار پرتلاش و فعال است و سعی دارد از تمامی لحظات عمر خویش استفاده‌ای بهینه کند. ازسوی‌دیگر در مصرف، به‌اندازه نیاز استفاده می‌کند و از جهت سوم دل‌بستگی به داشته‌های خویش ندارد.

یک فرد زاهد ممکن است اتومبیل خوب سوار شود، با لباس خوب ظاهر گردد و حتی باغ خوبی داشته باشد، اما هرگز به آن‌ها دل‌بسته نباشد. این وضعیت نشانه‌ای هم دارد و آن اینکه فرد زاهدِ وارسته به‌راحتی از دارایی خود می‌گذرد و مثلاً تلاش می‌کند فرد تهیدستی به اتومبیل دلخواه برسد یا حتی از اتومبیل خویش می‌گذرد. به‌راستی اگر بخشیدن خوب است باید داشت تا بخشید.

*برخی را عقیده بر این است که حجم پول در جهان محدود است؛ چنانکه آنان حجم منابع آبی یا مراتع را کم می‌پندارند. آنان سعی دارند به‌سمت پول نروند و از پول به‌صورت محدود استفاده کنند. وضعیت آن‌ها همانند پرنده‌ای است که همیشه در کنار رودخانه زندگی می‌کند، اما به‌خاطر نگرانی از تمام شدن آب، آب نمی‌خورد تا اینکه می‌میرد.

اما واقعیت چیز دیگری است. حقیقت آن است که اگر تمام ثروت‌های قدیم، جدید و آینده بشر را جمع کنیم و به آن تمام آرزوهای بشر را بیفزاییم، حجم آن‌ها در برابر ثروت خدا ناچیز است؛ همانند پرِ کاه در برابر کهکشان. صاحب تمامی ثروت‌های عالم، دارایی خویش را چنین توصیف کرده است:

وَإِن تَعُدُّواْ نِعْمَهَ اللّهِ لَا تُحْصُوهَا إِنَّ اللّهَ لَغَفُورٌ رَّحِیمٌ؛ و اگر نعمت [های] خدا را شماره کنید آن را نمی‌توانید بشمارید. قطعاً خدا آمرزنده مهربان است.

*بسیاری از کسانی که نسبت به مال و ثروت افکار درستی در سر ندارند ریشه افکارشان به سابقه زندگی‌شان بازمی‌گردد. کشاورزی که در تمامی طول سال با سختی فراوان محصولی تولید می‌کند، آن را با قیمت ارزان می‌فروشد و تمام پولی که در عمر خویش دیده است از مقداری اندک تجاوز نمی‌کند، طبیعی است که در باب پول افکار محدودی داشته باشد.

فقیرِ فقیرزاده‌ای که همیشه لباس‌های پاره بزرگ‌تر خود را پوشیده است و هرچه دیده کاسه گدایی بوده، تصور روشنی از پول و ثروت نخواهد داشت. کسانی که شاهد جنگ در کشور خود و بروز قحطی بوده‌اند، گرفتار این باور نادرست می‌شوند که ثروت اندک است و پول کمیاب. فرد افسرده‌ای که به همه‌چیز بدبین است باوری ضعیف و حتی شیطانی نسبت به ثروت خواهد داشت. اگر سابقه تمامی این افراد را مرور نماییم به این نتیجه خواهیم رسید که افکار بدبینانه و محدودکننده در تمامی آن‌ها یافت می‌شود.

این در حالی است که خداوند به‌عنوان مالک و صاحب جهان با کمال صراحت اعلام می‌دارد که نعمت‌ها و برکت‌های عالم آن‌چنان فراوان است که اگر تمام انسان‌ها در تمام عمرشان از تمامی آب‌های عالم به‌عنوان مرکّب استفاده کنند هرگز نمی‌توانند اندکی از نعمت‌های عالم را شماره نمایند. حقیقت آن است که جهان سرشار از نعمت و ثروت است و ثروت‌های عالم بسیار فراتر از تصور بشری است:

وَإِن مِّن شَیءٍ إِلَّا عِندَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ؛ و هیچ‌چیز نیست مگر آنکه گنجینه‌های آن نزد ماست و ما آن را جز به‌اندازه‌ای معین فرونمی‌فرستیم.

اگر به ثروت با نگاه حرمت و وفور بنگریم، یقین داشته باشیم رازق عالم، وفور نعمت را از ما دریغ نخواهد نمود. کافی است ذهن خویش را به روی منعمی که نعمت‌هایش بیکران است بگشاییم و آن را باور کنیم.

یکی از فرمایشات معصومین این است که شخص مؤمن باید مال خویش را اصلاح کند و «اصلاح مال» ریشه در حقیقت ایمان دارد. اما می‌توان به نکته‌ای زیباتر برخاسته از قرآن اشاره کرد: آنچه از «اصلاح مال» مهم‌تر است، «اصلاح نگاه به مال» است. مؤمن قبل از آنکه ثروت خویش را محاسبه کند و مبادی و مصارف آن را بررسی نماید، باید نگاه و بینش خود را نسبت به پول و مال، اصلاح کند.

اگر مال نباشد انفاق معنا ندارد، اگر ثروت نباشد خمس و زکات اساسی نخواهد داشت، اگر پول نباشد معاملات محقق نخواهند شد، اگر ثروت بد است، چرخ اقتصاد حکومت اسلامی چگونه حرکت کند؟ اگر مال پلید است چگونه حکومت دینی استمرار یابد؟ و اگر دارایی و غنا بد است چرا نام خدا «غنی» است؟ خداوندی که «غنی» است طرفدار غنا، رزق و فضل است و نه فقر.

بدانیم خداوند طرفدار ثروت هدفمند و شیطان حامی فقر است. جالب نیست به‌دنبال چیزی برویم، اما از آن بدگویی کرده و بدان بدبین باشیم.

إِنَّ الَّذِینَ آمَنُواْ وَالَّذِینَ هَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أُوْلَئِک یرْجُونَ رَحْمَتَ اللّهِ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ؛ آنان‌که ایمان آورده و کسانی که هجرت کرده و در راه خدا جهاد نموده‌اند، آنان به رحمت خدا امیدوارند و خداوند آمرزنده مهربان است.

دوم) پول ذهنی؛ قانون «حرمت» نه قانون «جذب»

طرز فکر و نوع نگاه انسان نسبت به پول، نقش چشمگیری در بهداشت مالی ایفا می‌کند. کسی که دائماً نگران مسائل مالی خویش باشد، به پول نگاه «موجود کم‌یاب» داشته باشد و همیشه خود را نگران درآمدِ کم ببیند، وی به‌لحاظ بهداشت مالی در موقعیت ضعیف قرار می‌گیرد، اما اگر باور انسان به پول چنین باشد که همه‌جا هست، در دسترس همه می‌تواند باشد و به پول به‌عنوان «نعمت فراوان» بنگرد، می‌تواند راحت‌تر زندگی کند، ضمن آنکه از نعمت بیشتری برخوردار باشد.

افکاری که در باب پول ضعیف باشد معمولاً نتایج ضعیفی در پی خواهد داشت. باید به طرز تفکر خود در باب پول توجه بیشتری کنیم و آن را مورد ارزیابی قرار دهیم. لازم است احساس خویش را نسبت به ثروت مورد دقت قرار دهیم. در باب پول دو گونه می‌توان اندیشید:

گونه اول: پول با کار سخت به‌دست می‌آید؛ آرزوی پولدار شدن برای من بعید است؛ پول موجود معنوی نیست؛ پول با زهد ناسازگار است؛ پول برای از ما بهتران است؛ همیشه کمتر از نیازم به پول می‌رسم؛ هیچ‌وقت نمی‌توانم از قرض‌ها رهایی پیدا کنم؛ پول زیاد یعنی بدبختی فراوان و پول چرک کف دست است. تمام این جمله‌ها حاوی یک نگاه به پول است: بی‌حرمتی.

گونه دوم: با تدبیر الهی می‌توان به پول رسید؛ در جهان پول فراوان وجود دارد؛ پول در دسترس همگان است؛ پول می‌تواند به انسان زندگی راحت ببخشد؛ پول موجود معنوی است؛ پولدار بودن با زاهد بودن سازگار است به‌شرط آن‌که به آن وابسته نباشیم؛. ثروت دیگران می‌تواند تقدیس شده محترم شمرده شود؛ خداوند می‌خواهد من ثروتمند باشم و پول موجودی الهی و مقدس است. تمام این جمله‌ها حاوی یک نگاه به پول است: حرمت.

اگر بینش خود را نسبت به پول از وضعیت اول به وضعیت دوم تغییر دادیم و به پول به‌عنوان مخلوق خدا حرمت گذاردیم، خداوند راه کسب ثروت را به ما خواهد آموخت. بدانیم راه کسب ثروت و ثروتمند شدن، نگه‌داشتن نیست بلکه بخشیدن است.

پول موجود مقدسی است که باید همیشه در جریان باشد و اگر احتکار شود یا انباشته گردد علیه صاحبش فعالیت خواهد کرد. بدانیم تا دیگران را در دارایی خود سهیم نکنیم، دارایی ما افزایش نخواهد یافت.

ممکن است با مرور مطلب فوق، قانون جذب در ذهن تداعی شود، اما لازم است به این نکته مهم توجه کرد که قانون «احترام به پول» با «قانون جذب» متفاوت است. تفاوت را در چند نکته می‌توان یافت؛ نکته اول اینکه در قانون جذب فقط داشتن افکار و احساسات مثبت نسبت به پول کافی است و اگر فردی در باب ثروت «تفکر مثبت» داشته باشد «کافی» است که در آینده دور یا نزدیک به ثروت هنگفتی دست یابد، اما در مورد قانون احترام به پول این‌گونه نیست. در این نگاه شخص باید کاری انجام دهد و آن کار، عمل بخشش است. به‌عبارت‌دیگر در قانون جذب «خلأ عمل» وجود دارد.

نکته دوم اینکه در قانون احترام به پول اعتقاد بر این است که «رازق فقط خداست»، اما در قانون جذب، اعتقاد بر این است که این «انسان» است که با تفکر و حس مثبت پول را به‌سمت خود جذب می‌کند. به‌تعبیری در قانون جذب جایی برای خدا و رزق‌رسانی او نیست و درواقع، این خودِ انسان است که پول را به‌سمت خویش می‌کشد و جذب می‌کند.

نکته سوم اینکه قانون جذب می‌گوید: نگاه مثبت به پول «مفید» است؛ زیرا با این روش «می‌توان پولدار شد» اما قانون احترام به پول می‌گوید: حرمت گذاردن برای پول «شایسته» است؛ زیرا پول «مخلوق خداست» و پرواضح است که میان این دو نگاه تفاوتی عمیق وجود دارد.

نکته چهارم اینکه قانون جذب می‌گوید: اگر ما نسبت به چیزی تفکر مثبت و احساس خوبی داشته باشیم آن چیز فکر و احساس ما را جذب کرده و به‌سمت ما کشیده خواهد شد. درواقع، در زندگی چیزی را به‌سوی خود جذب می‌کنیم که انرژی و توجه خود را به‌سمت آن معطوف کرده‌ایم. هر انسانی با خواسته‌ها، ارتعاشات و امواج خویش همچون مغناطیسی عمل می‌کند و اشیاء را به‌سمت خود جذب می‌نماید. انسان در زندگی چیزی را جذب می‌کند که انرژی و حواس خود را به‌سمت آن پیوسته متمرکز کند. بر این ‌اساس، عبارات تأکیدی معنا پیدا می‌کند؛ لذا طرفداران قانون جذب دائماً توصیه می‌کنند که عبارات تأکیدی منفی را به‌کار نبریم و با تمرکز، ارتعاشات و امواج ذهنی خویش را افزایش دهیم.

اما واقعیت چیز دیگری است. هرگاه ما خواسته خویش را بر چیزی متمرکز کنیم و از عبارات تأکیدی مثبت استفاده نماییم درواقع، ازلحاظ درونی برای آن شیء «حرمت» قائل شده‌ایم.

اگر برای چیزی احترام واقعی قائل شویم خداوند بر اساس اراده خود و نام زیبای «رازق» احتمالاً آن را به‌سمت ما هدایت می‌کند، اما انسان‌های «مادی‌گرا» از اسم شریف رازق، قانون هدایت و اصل حرمت، تعبیر مادی کرده آن‌ها را بر اساس ارتعاشات مغزی و امواج فکری تفسیر می‌کنند و چنین وانمود می‌نمایند که ملاک جذب، تمرکز انسان است. درحالی‌که ملاکِ اقبال اشیا، هدایت الهی است که بر اساس اراده و حکمت او شکل می‌گیرد.

به‌دست می‌آید که اولاً اگر اراده خدا نباشد، جذب و هدایت تحقق نمی‌پذیرد؛ لذا جذب یک قانون کلی نیست، بلکه بر اساس مشیت و حکمت الهی محقق خواهد شد؛ ثانیاً نباید بر خواسته‌ها و امواج مغزی تمرکز کرد، بلکه باید کار خوب خویش را بی چشم‌داشت انجام داد و خیره به فضل و عطای بیکران الهی بود

. البته باید برای مخلوق خدا حتی یک پشه یا مگس هم احترام قائل بود؛ ثالثاً واقعاً باید از خدا خواست نه از اشیاء. البته باید به اشیا حرمت گذاشت نه اینکه با آن‌ها بازی کرد و از طریق تمرکز و ارتعاش مغزی آن‌ها را به‌سمت خود کشاند؛ رابعاً اشیا به‌اذن الهی و بر اساس «اصل تسخیر»، در «خدمت» انسان قرارگرفته‌اند و لازم نیست با استفاده از قانون جذب از طریق امواج ذهنی آن‌ها را به‌سمت خود کشاند و خامساً بسیاری از خواسته‌های انسان ضعیف و مادی است و در شأن انسانیت انسان نیست و جالب نیست که با اسم قانون جذب و معنویت آن‌ها را ارضا کنیم.

پایش سبک زندگی، سال ششم، شماره ۲۷، بهار و تابستان ۱۳۹۸، صفحات ۱۰-۱۳.

منبع موسسه سبک زندگی
گفت‌وگو درباره مطلبی که خواندید

آدرس ایمیل شما منتشر نمی‌شود.