خداوند در آیه ١٨٣ سوره بقره قرآن میفرماید که حکم روزه بر دیگران هم واجب شده بود؛ یعنی همزمان که روزه را تشریع میفرماید، تأکید دارد که بنا نیست این روزه افراد را به فشار و زحمت بیندازد. قرآن وقتی روزه را تشریع کرد، به دنبال نگاه اعتدالگرایانه و به دور از ایجاد سختی در تشریع روزه است. بنابراین برای رسیدن به درک بهتر از فلسفه روزه، لازم است که مروری بر سابقه روزه در ادیان مختلف داشته باشیم.
به گزارش ردنا (ادیاننیوز)؛ نشست «پیشینه روزه در ادیان بزرگ: فهم آیه ١٨٣ سوره بقره»، دوشنبه، ۲۲ اردیبهشت، با سخنرانی احمد پاکتچی، سرپرست پژوهشکده دانشنامهنگاری، به صورت مجازی برگزار شد. متن سخنان پاکتچی در این نشست که به صورت مستقیم از صفحه اینستاگرام مرکز دائرهالمعارف بزرگ اسلامی پخش شد، در ادامه از نظر میگذرد؛
آیه شریفه ۱۸۳ از سوره مبارکه بقره این طور بیان میکند: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ»؛ بر شما روزه واجب شد، همانگونه که بر کسانی که پیش شما بودند واجب شده است و شاید که شما متقی شوید. الآن نمیخواهیم در باب تقوا صحبت کنم. بلکه در مورد روزه بحث میکنم. همچنین اینکه روزه چه ویژگیهایی دارد و مراسم و آداب روزه چیست را دنبال نمیکنم، بلکه میخواهم ببینم هدف از این آیه چیست.
آیات زیادی داریم که احکام مختلفی در مورد نماز و حج و اینکه چه چیزهایی قابل خوردن هستند یا نیستند و یا در مورد ارث و … مطرح میکند، اما این روش معمول نیست که به اصل موضوعات که میرسد، مقایسهای با ادیان قبلی داشته باشد و بگوید اگر در اسلام این حکم را داریم، آیا حکم مشابهی نیز در ادیان قبلی وجود دارد یا خیر. اساساً وقتی آیهای از قرآن آموزهای را با مطالبی که در ادیان پیشین آمده مقایسه میکند، یعنی در این مقایسه، مطلب مهمی نهفته است. موضوع این نیست که قرآن به صورت تفننی اشاره کند که ای مردم اگر روزه بر شما واجب شده است، بر امتهای قبلی نیز واجب شده است، بلکه باید پیام روشنی داشته باشد.
مقالهای در مورد اینکه زمین را صالحان به ارث میبرند داشتم و توضیح دادم که چرا خدا به ارث بردن زمین از سوی صالحان را با زبور و تورات مقایسه میکند و امروز این مقایسه را در باب روزه مطرح میکنم. تأکید میکنم که مقایسه وجوب روزه بر مسلمانان با آنچه بر امتهای پیشین واجب شده بود، باید کمکی به بهتر فهمیدن مسئله روزه بکند.
دو نوع فلسفه برای روزه
در بحث از فلسفه روزه باید بگویم در کتبی که با رویکرد دینشناسی و مطالعه تطبیقی ادیان به مقایسه ادیان میپردازند، تأکید میشود که روزه دو نوع فلسفه و علت مشخص دارد و هر دینی به تناسب میتواند یکی یا دو تا از این هدفها را در مورد روزه دنبال کند؛ یکی از اینها بحث تقرب است که فرد با روزه آمادگی بیشتری بیابید تا با خدا ارتباط بهتری بگیرید که یک ویژگی ایجابی است. اما ویژگی دوم سلبی است و در این زمینه است که مسئله روزه گرفتن برای تطهیر خود است و انسان دست به پاک کردن خودش میزند و روزه در مسیر نوعی توبه و بازگشت محسوب میشود. این دو کارکرد ایجابی و سلبی روزه، یعنی روزه گرفتن برای بهدست آوردن چیزی و برای از بین بردن برخی از ویژگیهای نامطلوب را در ادیان مختلف میبینیم.
برای نمونه این را میدانیم که در آیین هندو اساساً روزه به این دلیل است که فرد بتواند دروننوردی داشته باشد و درون را تطهیر کند. حتی این کار یک نوع قربانی دادن برای خدا نیز تلقی میشود. در ادیان ابراهیمی نیز این کارکرد را میبینیم؛ مثلاً موسی(ع) که به میقات میرود و قرار است ارتباط نزدیکی با خدا داشته باشد، چهل روز روزه میگیرد و شبیه این را در روزه سهماهه دانیال هم میبینیم. در قرآن کریم نیز در آیات ۱۸۳ تا ۱۸۵ سوره بقره، وقتی در مورد فلسفه روزه بحث میشود، سه موضوع اصلی مطرح میشود؛ روزه گرفتن برای رسیدن به تقوا، برای تعظیم خدا و برای شکرگزاری از خدا. پس در ادیان ابراهیمی و قرآن این کارکرد روزه را داریم.
کارکردهای سلبی و ایجابی
اما کارکرد سلبی روزه در مسیر توبه است. بوداییها به روزه به عنوان روشی برای این پاکسازی نگاه میکنند. در ادیان ابراهیمی، اصلیترین روزه در یهود روزهای است که در «یومکیپّور» گرفته میشود و از نظر واژگانی نیز به معنای روز کفاره است و روزی است که افراد کفاره میدهند و در مسیر پاکسازی گناهان خود اقدام میکنند. روزه به مثابه کفاره را در جاهایی از قرآن نیز میبینیم. از جمله روزهای که کفاره تراشیدن سر، قبل از زمان خودش در حج است و چند مصداق دیگر. کفاره به معنای فلسفه سلبی روزه است و روزه میآید تا یک ناپاکی را برطرف کند.
اینکه روزه چطور این کارکرد را دارد و میتواند فرد را به خدا نزدیکتر کند، عمدتاً به یک نوع نگاه برمیگردد که گاهی با شدت و غلظت کمتر و بیشتر در ادیان مختلف وجود دارد و نگاه به تن و جسم و ارتباط این دو بحث میشود. نگاه یک دین به تن منفی است و تن را یک مانع برای روح محسوب میکند که جلوی پرواز روح را میگیرد؛ یعنی همان داستان «مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک». وقتی یک جهانبینی دینی به تن و بدن به عنوان قفس و زنجیر اسارت نگاه میکند، راهحل قطعی برای نجات انسان این است که برای همیشه از این اسارت رها شود و بمیرد، اما تا جایی که آمادگی مردن پیدا کند و از این بدن ببرد، میتواند تمرینهایی داشته باشد و در موقعیتهایی شرایطی را فراهم کند که تن را از روح خود جدا کند و تن را تحت فشار قرار دهد و به این ترتیب بتواند زمینهای را برای آزادی روح فراهم آورد.
این مفهوم که در دین یهود با اصطلاح جالبی بیان شده است که به زحمت انداختن بدن است، این اصطلاح معادل روزه است و نشان میدهد این تلقی وجود دارد که برای اینکه بتوانید به خدا نزدیک شوید، باید از این بدن ببرید و آن را تحت فشار قرار دهید. در همین راستاست که میشود ادیان را در نوع نگاهشان به روزه و بر اساس نوع نگاهشان به بدن طبقهبندی کرد. هر چقدر که یک دین نگاهش به بدن منفیتر باشد و بدن را وبال بر گردن روح بداند، نگاه به روزه سختگیرانهتر است و دینهایی که نگاهشان به بدن مثبت است، اصلاً روزه در آنها منتفی است. در این بین، با ادیانی مواجه هستیم که در وضعیت میانی قرار دارند. نه به بدن بدبین هستند و نه آنقدر خوشبین؛ لذا برای فهم بهتر روزه، لازم است نسبت بدن و روح را بهتر بفهمیم.
در این مورد، ادیان آمدند و مجموعهای از اصول، قواعد و آیینها را برای روزه گرفتهاند تا به این دو هدف برسند؛ برای نمونه میتوان به ادیانی اشاره کرد که آنها را «غنوصی» میشناسیم. در منطقه ما شاید معروفترین دینی که به این گروه تعلق بگیرد، دین مانوی است. در ادیانی که این گونه دین را دارند نگاه به بدن، نگاه کاملاً منفی است و بدن هیچ وقت نمیتواند انسان را به سعادت برساند و فقط انسان زمانی به سعادت میرسد که جدایی روح از بدن را تضمین کند و در این ادیان شاهد سختگیری در قواعد مربوط به روزه هستیم.
در نقطه مقابل، در دینی مانند زرتشت نگاه منفی به بدن نداریم و سرکوب بدن را در این دین نمیبینیم. دقیقاً در این راستاست که حتی در سختگیرانهترین متون شرعی زرتشتی، این عبارت را داریم که آن کس که سیر غذا میخورد، توانایی مییابد که عبادت و کشاورزی کند و جاندار از خوردن زنده میماند و از نخوردن میمیرد و میگوید کسی که روزه بگیرد، در آخرت بالاترین کیفر را میبیند، مانند اینکه اعضای بدن وی با یک کارد فولادین بریده شود. این لحن برای مقابله با کسی که روزه میگیرد، بسیار شدید است و این نمونهای از دینی است که نگاهی کاملاً مثبت به بدن دارد و هیچ توصیهای برای گرفتن روزه بدن ندارد. به این دلیل است که اگر امروز با هموطنان زرتشتی صحبت کنید، میگویند که روزه ما، روزه در پندار، گفتار و کردار است و روزه بدن نداریم.
نگاه حد وسط ادیان ابراهیمی به روزه
در مقابل این دو جریان، یعنی دین مانی که بسیار به روزه سختگیر است و دینی مانند زرتشت که به روزه تن باور ندارد، دینهای ابراهیمی هستند که نگاه حد وسطی دارند، اما یکی از مسائل مهم این است که روزه از چه چیزی باید باشد؟ کسی که روزه میگیرد باید از چه چیزی پرهیز کند و در این مورد نیز بحثهای مختلفی وجود دارد.
در ادیان ابراهیمی، هنگامی که مبحثی را تحت عنوان روزه میبینیم، علاوه بر ممنوعیت غذا با ممنوعیت رفتار جنسی نیز مواجه هستیم و در مورد این نوع روزه در روز کیپّور در تلمود کاملاً توضیح داده شده است که مربوط به تعالیم شفاهی دین یهود است. در منابع مسیحی، زمانی که در مورد چله روزه صحبت میشود که چند روز از آن را روزه میگیرند، از جلمه ویژگیهای آن روزه، پرهیز از رفتار جنسی است و در اسلام نیز با این مسئله مواجه هستیم.
میزان سختگیری در روزه هم یک بحث است و باید دید که در ادیان ابراهیمی، روزه در چه حد از پرهیز بوده است. در مسیحیان کاتولیک میبینید که روزهایی از چله روزه که یک مسیحی روزه میگیرد، فقط دو وعده غذایی کوچک میخورد، به علاوه یک وعده غذایی عادی؛ یعنی سه وعده سر جای خودش هست و فرقش این است که دو وعده صبحانه و ناهار سبکتر از وعدههای معمولی هستند و خوردن گوشت کاملاً ممنوع است، اما سبزیجات و آب ایرادی ندارد.
روزه در پروتستانها
پروتستانها از این هم آزادتر هستند. جالب است که آن نوع روزه که سختترین نوع روزه است که در روز فقط یک وعده جایز باشد و اینکه تا غروب خورشید کسی چیزی نخورد، این نوع روزه را مسیحیان روزه سیاه میدانند؛ یعنی این روزه، سختترین نوع روزه است که فقط برخی از فرقههای مسیحی این را داشتهاند و این مقدار از سختگیری را به عمل میآوردند.
برای اینکه آیه مورد بحث را بهتر بفهمیم، میخواهم به یک نکته تکمیلی اشاره کنم که روزه مربوط و مختص به ادیان بزرگ نیست. دو نمونه را ذکر میکنم که از دو فرهنگ هستند که ارتباطی با ادیان ابراهیمی ندارند. یکی مربوط به مردم مجمعالجزایز «آندامان» است که بین ۴۰ تا ۵۰ هزار سال قبل، از سواحل شرقی آفریقا به این جزایر آمدند و تا قرن ۱۹ هیچ کس را ندیدند و ۴۰ هزار سال ایزوله زندگی کردند؛ یعنی ارتباطی با اسلام، مسیحیت و … نداشتند. ارتباط آنها با همه ادیان قطع بوده است، اگر باورهای دینی دارند هم مربوط به همان دینی است که به صورت آباء و اجدادی داشتند.
این مردم در فصل معینی از سال از خوردن میوهها به عنوان یک نوع مراسم دینی پرهیز میکنند. معتقدند که خدای بزرگ آنها که اسمش پلوگا است، این طور خواسته که در این فصل از خوردن این غذاها خودداری کنند و معتقدند که اگر کسی روزهخواری کند، خدا طوفان میفرستد و طوفان آنها را مجازات میکند. بنابراین یک نوعی از باور به روزه در میان آنهاست. یک نمونه هم در مورد بومیان منطقه پرو است که ارتباطی با ادیان منطقه ما نداشتند. یک عید بزرگ دارند که آنها سهروز روزه میگرفتند و این عید بزرگ همزمان با انقلاب صیفی صورت میگرفت؛ یعنی زمانی که از زمستان وارد تابستان میشویم.
در دوره سه روز روزه که اینها داشتند، فقط در سه شبانهروز مجاز بودند آب، ذرت خام و یک ماده دیگر استفاده کنند و به غیر از اینها حق نداشتند، چیز دیگری بخورند و در فرهنگ آنها این نوع روزه برای تطهیر روحانی انجام میشد.
یک نکته دیکر این است که باید روشن شود بُعد «کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ» چقدر است؟ یعنی چقدر قبل از ما؟ کجاها؟ آیا در مورد عربستان صحبت میکنیم یا میتواند دامنه وسیعتری داشته باشد. اگر معنای روزه را عام بگیریم، یکی از ویژگیهای مذهب است که در همه جای دنیا میشود، ریشهاش را یافت و این آیه پیام مهمی دارد و آن اینکه در ادیان مختلف، اعم از ابراهیمی و غیرابراهیمی پدیده روزه وجود دارد.
معنای روزه با فهم روزه دیگران آشکار میشود
اما این مسئله که مطرح شده، آیا جنبه سرگرمی دارد؟ آیا قرآن فقط میگوید ای مردم بدانید به جز شما هم اقوام دیگری روزه دارند؟ چون این آیه در مقام تشریع روزه است، یعنی دقیقاً این آیه روزه را واجب کرده است، موضوعش بیش از اطلاعرسانی است و میخواهد بگوید روزهای که بر شما واجب شده، تافته جدا بافتهای نسبت به روزههای دیگری که در مناطق دیگر جهان وجود دارد نیست. اگر میخواهید معنای روزه را بفهمید، بروید و معنای روزه دیگران را بفهمید.
نکته دیگر که در این آیه خیلی مهم و جدی است، اینکه این آیه دارد هدف از تشریع روزه را بیان میکند که بیشتر بر روی هدف اول مستقر است که به معنای تقرب و ایجاد آمادگی روحانی است و دلیلش نیز عبارتهای بعدی است که در آیات بعد آمده است. روزههایی که جنبه کفاره، توبه و بخشش گناهان دارند، روزههای دیگری هستند که در قرآن از آنها صحبت شده است و روزه اصلی کارکرد اصلیاش متمرکز بر بالا بردن آمادی روحانی است.
همچنین آیه میگوید که این روزه در ایام اندکی است و اگر هم کسی بیمار یا در سفر باشد، میتواند در آن روزها، روزه نگیرد. حتی میگوید آن کسانی که طاقت روزه گرفتن را ندارند، میتوانند فدیهای بدهند و در پایان میگوید که اگر بدانید این روزه چه کمکی به بالا بردن روحانی شما میکند، روزه را خواهید گرفت.
با این مقایسه هدف این بود که بگویم، این آیه همزمان که دارد روزه را تشریع میکند، فلسفه وجودی روزه را نیز توضیح میدهد و همزمان که روزه را تشریع میکند، تأکید دارد که بنا نیست این روزه افراد را به فشار و زحمت بیندازد. قرآن وقتی روزه را تشریع کرد، به دنبال یک نگاه اعتدالگرایانه و به دور از ایجاد سختی در تشریع روزه بود. بنابراین برای رسیدن به درک بهتر از فلسفه روزه، لازم است که مروری بر سابقه روزه در ادیان مختلف داشته باشیم.