خبری تحلیلی ردنا (ادیان نیوز)
آخرین اخبار ادیان ایران و جهان، خبرهای دینی ارامنه زرتشتیان کلیمیان شیعه اقلیت‌های دینی و مذهبی و فرقه‌ها جریان‌‌های دینی

تلاش انسان برای فهمیدن راز مرگ/ مرگ‌اندیشی مدرن و مذهبی

به گزارش ادیان‌نیوز، «معنای زندگی» در بیستمین و بیست و یکمین برنامه سری جدید خود، یکشنبه و دوشنبه ۵ و ۶ خرداد، با اجرا و کارشناسی سید محمد تقی موحد ابطحی میزبان حجت الاسلام والمسلمین دکتر مهراب صادق نیا، جامعه شناس فرهنگ، عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب بود تا به موضوع «مرگ و معنای زندگی» بپردازند. امید آنکه، برای فهم انسان امروزی از راز مرگ سودمند باشد و افق‌های روشنی را پیش نگاه وی قرار دهد و انسان را به معناداری زندگی رهنمون شود.

انسان، تنها موجود مرگ آگاه

دکتر صادق نیا در ابتدا توضیحاتی درباره مرگ اندیشی داد: شواهدی در دست است که از نیمه دوم قرن بیستم به بعد مرگ اندیشی افزایش یافته است و به قول مرگ پژوهان جامعه انسانی با مرگ آشتی کرده است. مثلاً امروزه ما شاهد تأسیس مؤسسات گوناگونی هستیم که درباره مواجهه با مرگ آموزش می‌دهند. انسان تنها موجودی است که به مرگ خود آگاه است. مرگ اندیشی خودش را در آثاری که از ما بر جای می‌ماند، نشان می‌دهد. شاید مرگ اندیشی پیشینه‌ای بیشتر از زندگی اندیشی دارد زیرا انسان‌ها پیش از زندگی دسته جمعی قبرستان را اختراع کردند و یا نشانی از مرگ در نخستین آثار باقی مانده از انسان‌ها هست، مانند کتاب مردگان که نخستین کتاب باقی مانده در تاریخ بشر است.

وی افزود: در جامعه ما نیز با اینکه تأخری نسبت به جوامع دیگر در زمینه آشتی با مرگ وجود دارد اما شواهد حاکی از آن است که مردم نسبت به گذشته به مرگ اندیشی نزدیک تر شده اند.

نخستین کار انسان مدرن، در خدمت گرفتن مرگ اندیشی برای زیستن است

عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب در رابطه با دلایل آشتی دنیای مدرن با مرگ گفت: اولین مؤلفه، پذیرش هراس از مرگ است، تمام تلاش دنیای مدرن بر این است که انسان شیدای زیستن و جاودانگی را بدون انکار مرگ، از آن فراری دهد و بدون اینکه هراس از مرگ را بد بداند مردن را به تأخیر بیاندازد. مؤلفه دوم اعتماد به نفسی است که انسان مدرن در رویارویی با چالش‌هایش پیدا کرده است و دیگر کمتر به متوسل شدن به اسطوره‌ها و جادو روی می‌آورد.

مؤلفه دیگر باز نشر سریع تجربیات انسان‌ها از جامعه‌ای به جامعه دیگر است. بر اساس این مؤلفه‌ها انسان مدرن مرگ اندیشی خود را سمت و سو می‌دهد. نخستین کار انسان مدرن، در خدمت گرفتن مرگ اندیشی برای زیستن است. وضع قواعد بهداشتی برای افزایش طول عمر، برخواسته از همین مرگ اندیشی است.

وی تفاوت مرگ اندیشی مدرن و مذهبی را اینطور توضیح داد: دنیای مدرن سخنی درباره زندگی بعد از مرگ نمی‌گوید و این تفاوت بین مرگ اندیشی مدرن و مرگ اندیشی مذهبی است. مذهب به مرگ در قالب جهان پس از مرگ می‌اندیشد ولی دنیای مدرن به مرگ به مثابه یک پدیده و رخداد و پیامدهایش می‌اندیشد بدون اینکه به جهان پس از مرگ فکر کند. اما هیچکدام از اینها به جهان پس از مرگ برای خود متوفی نمی‌اندیشند و این خصلت مرگ اندیشی مدرن است. در جهان امروز مرگ نتیجه ناتوانی تجربی انسان در دور کردن ضعف و بیماری است.

وی ادامه داد: ما دست کم می‌توانیم ۳ معنا برای مرگ تعریف کنیم. یکی تعریف فیزیولوژیک مرگ است که احتمالاً عینی‌ترین معنای مرگ است که در همین هم اختلاف نظر وجود دارد. قبلاً مرگ فیزیولوژیک را به افت فشار خون معنا می‌کردند ولی امروزه به از بین رفتن پیام‌های مغزی معنا می‌کنند که به تعبیری مرگ مغزی نامیده می‌شود. حوزه دوم مسائل فلسفی و علوم تجربی است که آنجا هم تعریف واحدی از مرگ نداریم. مثلاً در جامعه شناسی، مرگ از بین رفتن شبکه روابط آدمی در جامعه است و اگر کسی آلزایمر بگیرد می‌گویند مرده است.

در مرگ غیر فیزیولوژیک که از نیمه دوم قرن بیستم شروع می‌شود، به مرگ توجهی فرهنگی شده است. این تفاوت‌های فرهنگی هستند که در مرگ نقش بازی می‌کنند و آنگاه این تفاوت معنا در مرگ، تفاوت معنا در زندگی را ایجاد می‌کند. یعنی کارکرد مرگ برای یک مسلمان و یک بودایی متفاوت است. معنای فرهنگی یک معنای برساختی برای مرگ است. به بیان ساده‌تر معنای مرگ خودش را در نمایش‌هایی که برای مردن انجام می‌شوند پیدا می‌کند مانند مراسم‌هایی که برای متوفی ترتیب داده می‌شود.

مهراب صادق نیا درباره معنای مرگ گفت: تلاش انسان برای فهمیدن راز مرگ در طول تاریخ وجود داشته اما هیچ گاه موفق نبوده است. آن چیزی که به مرگ معنا می‌دهد، خرده فلسفه‌ها، اسطوره‌ها، باورداشت های برگرفته از جامعه و البته مذهب است. اینها مولفه‌هایی هستند که مرگ را برای انسان معنا کرده اند و به طبع آن زندگی امروزینش را نیز معنا داده اند.

مرگ؛ خاتمه در جهان بودن

وی در ادامه به تبیین مرگ از نگاه‌های فلسفی پرداخت: شاید غنی‌ترین ادبیات موجود درباره مرگ ادبیات فلسفی است. البته این بدان معنا نیست که این ادبیات رویه واحدی دارد و همه فیلسوفان یک جور فکر کرده اند. مهمترین دیدگاه‌ها درباره مرگ را به گمانم در اندیشه شوپنهاور و هایدگر می‌توان یافت. هایدگر مرگ را با دو مفهوم اصالت و زمان پیوند می‌دهد و می‌گوید مرگ خاتمه در جهان بودگی است. هایدگر از دو زندگی اصیل و غیر اصیل سخن می‌گوید.

زندگی اصیل دارای دو ویژگی استقلال و تمرکز است. استقلال عبارت است از خود رأیی و یا خود کامگی که مراد از آن رهایی از میان مایگی است. میان مایگی یعنی تن دادن به هنجارهایی که جامعه برای ما تعریف می‌کند. مرگ اندیشی زندگی ما را اصیل می‌کند زیرا ما را نسبت به خواسته خودمان، خود رأی تر و متمرکز تر می‌کند.

مرگ پلی است بین دو زندگی

وی با اشاره به اینکه نگاه‌های فلسفی به مرگ مشکلاتی از قبیل افراط در ستایش مرگ را دارا هستند گفت: به جز تعریفی که دین از مرگ و وجود آدمی دارد هیچ چیز دیگری امکان پر کردن این خلاء را ندارد. تمام دیدگاه‌های دینی به این ختم می‌شوند که زندگی ای پس از این زندگی وجود دارد و مرگ پلی است بین دو زندگی.

این استاد دانشگاه نوع نگاه ادیان ابراهیمی به مرگ را اینطور توصیف کرد: معنایی که مرگ به زندگی ما می‌دهد رابطه مستقیمی با معنای خودِ مرگ دارد. در مسیحیت مرگ مهمان ناخوانده جهان هستی است و با مفاهیمی مانند گناه نخستین در ارتباط است. از نگاه مسیحیت و یهودیان سنتی، مرگ نتیجه گناه نخستین است. یعنی خدا انسان را موجودی ابدی آفریده بود اما بعد از گناه نخستین انسان هبوط کرد و نتیجه اش مردن شد.

در نگاه مسیحیت مرگ نوعی عقوبت برای انسان‌های بی ایمان نیز هست. اما در نگاه اسلام مرگ، عقوبت نیست و از ابتدا در نقشه الهی بوده است و این سبب می‌شود جامعه اسلامی نوعی برداشت اخلاقی از مرگ داشته باشد.

مرگ، آغاز ماجرایی دیگر

وی در ادامه به تعریف معنای مرگ در ادبیات اسلامی پرداخت: اسلام مرگ را امری وجودی می‌داند و نه عدمی. نکته دومی که قرآن بسیار بر آن تاکید دارد ضرورت و حتمیت مرگ است. بنابراین تلاش برای فرار از آن بیهوده است. نکته بعدی این است که در ادبیات قرآنی مرگ پایان ماجرا نیست بلکه آغاز یک ماجرای دیگری است. نکته دیگر نزدیک بودن مرگ از نگاه قرآن است و آخرین نکته پیوند اخلاقی است که قرآن کریم بین زندگی پیشا مرگ و پسا مرگ تعریف می‌کند و این همان چیزی است که مرگ را در ادبیات اسلامی اخلاقی تر می‌کند.

حجت الاسلام والمسلمین  صادق نیا در پاسخ به این سوال که آیا این نوع نگاه به مرگ مانع از توسعه امر دنیوی نمی‌شود گفت: وقتی به آموزه‌های مذهبی نگاه می‌کنیم می‌بینیم که ما را به ساختن و آباد کردن جهان خودمان دعوت کرده اند. آن چیزی که مذمت می‌شود، فریفته شدن به این دنیا و ندیدن جهان آخرت است.

دکتر صادق نیا در انتها ضمن اظهار تأسف از اینکه فیلسوفان ما در رابطه با مرگ مطالعاتی ندارند، به بیان توصیه‌هایی برای جامعه پرداخت: ما باید از هراس از مرگ که در جوامع اسلامی وجود دارد عبور کنیم نه اینکه انکارش کنیم. نخست باید قبول کنیم و بپذیریم انسان از مرگ می‌هراسد و مرگ را دوست ندارد و بعد از آن باید آموزش‌های لازم درباره مرگ داده شود و صریح‌تر از آن سخن گفته شود.

مشکلات پدید آمده و بیان شده، به فهم و دانش ما از مرگ بر می‌گردد که این دانش هم بیشتر برگرفته شده از نمایش‌های خوفناک پیرامون مرگ است و کمتر به ریشه‌ها و خواستگاه‌های مذهبی و فلسفی توجه شده است. اگر جامعه بیاموزد که مرگ پایان زندگی انسان‌ها نیست همانگونه که قرآن این آموزش را می‌دهد، این فهم و بینش از مرگ زندگی ما را از چیزی که هست، بسیار معنادارتر خواهد کرد. جامعه نیاز دارد از لحاظ فلسفی بیشتر مرگ را بشناسد که متأسفانه فیلسوفان ما دانش و مطالعه دقیق و چندانی از مرگ ندارند و تمرکزی از لحاظ وجوه شناختی از مرگ ندارند. این فهم از مرگ است که زندگی ما را معنا دار تر خواهد کرد.

گفت‌وگو درباره مطلبی که خواندید

آدرس ایمیل شما منتشر نمی‌شود.