از نظر قرآن، مالکیت انسان بر منابع و ثروت و اموال، مالکیت مطلق نیست، بلکه محدود به اصولی از جمله، اصل اعتدال در مصرف و تصرف است و انسان نمیتواند در اموال خویش هرگونه که بخواهد تصرف داشته باشد.
ردنا (ادیان نیوز) – هرکسی در مال خویش مجاز است تا بهگونهای تصرف کند که در راستای بهرهگیری درست و مفید از اقتصاد و مال و نیز حفظ و صیانت از آن باشد؛ زیرا شکر هر نعمتی، استفاده درست و مناسب از آن نعمت در راستای تأمین اهداف و حکمت آفرینش است.
بهعنوان نمونه، هرگونه اسراف و زیادهروی در مال از سوی عاقل عالم عامد، حرام و گناه دانسته شده است؛ زیرا نهتنها نوعی کفران نعمت، بلکه نابودکردن ستون اصلی اجتماع است که اجتماع بدان استوار است. خدا در قرآن بهصراحت میفرماید «وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ/ انعام ۱۴۱؛ و اسراف مکنید؛ زیرا خدا مسرفان را دوست نمیدارد».
همچنین در جایی دیگر میفرماید «یَا بَنِی آدَمَ خُذُوا زِینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ وَکُلُوا وَاشْرَبُوا وَلاَ تُسْرِفُوا إِنَّهُ لاَ یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ / الأعراف ۳۱؛ فرزندان آدم! نزد هر مسجد، زینتهای خود را برگیرید و بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید، همانا خداوند اسرافکاران را دوست ندارد».
پس اگر خوردن و آشامیدن به معنای تصرف مباح در اموال خویش، مجاز دانسته شده است، نباید همراه با اسراف و زیادهروی در خوردن و نوشیدن باشد.
ممنوعیت تبذیر
از نظر قرآن، بدتر از مسرفان کسانی هستند که تبذیر میکنند؛ تبذیر به معنای ریختوپاش است؛ پس کسی که تبذیر میکند، در خوردن و آشامیدن زیادهروی و اسراف نمیکند، بلکه خوراکیها و نوشیدنیها را دور میریزد، بیآنکه خود یا دیگران بتوانند از آن استفاده کنند.
خدا در قرآن، با تهدید نسبت به مبذران، آنان را «اخوان الشیاطین» معرفی میکند و میفرماید «وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْکِینَ وَابْنَ السَّبِیلِ وَلاَ تُبَذِّرْ تَبْذِیرًا / اسراء ۲۶؛ حقّ خویشاوند و بیچاره و در راه مانده را ادا کن و هیچگونه ریختوپاش و اسرافی نکن».
«إِنَّ الْمُبَذِّرِینَ کَانُوا إِخْوَانَ الشَّیَاطِینِ وَکَانَ الشَّیْطَانُ لِرَبِّهِ کَفُورًا / الإسراء ۲۷؛ همانا اسرافکاران برادران شیطان هایند و شیطان نسبت به پروردگارش بسیار ناسپاس بود».
اعتدال در مصرف
اسلام مکتب اعتدال و میانهروی است و در توزیع و حتی بذل و بخشش اموال و انفاق نیز، باید این اعتدال موردتوجه و اهتمام قرار گیرد. خداوند میفرماید «وَلاَ تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَهً إِلَی عُنُقِکَ وَلاَ تَبْسُطْهَا کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَّحْسُوراً/ الإسراء ۲۹؛ نه دست خود را به گردنت بسته بدار (که هیچ انفاقی نکنی) و نه آن را کاملاً باز گذار که (چیزی برای خودت نماند و) سرزنش شده و حسرت خورده (به کنجی) نشینی».
«وَالَّذِینَ إِذَا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَلَمْ یَقْتُرُوا وَکَانَ بَیْنَ ذَلِکَ قَوَامًا/ فرقان ۶۷؛ و بندگان خدا کسانىاند که چون انفاق کنند نه ولخرجى مى کنند و نه تنگ مىگیرند و میان این دو روش حد وسط و مستقیم تعادلی را برمىگزینند».
در آیه بالا به یکی از ویژگیهای عباد الرحمن که اعتدال در انفاق است، اشاره کرده و میگوید: بندگان خاص خدا کسانی هستند که انفاقی عادلانه و دور از هرگونه اسراف و سختگیری دارند، نه آنچنان بذل و بخششی کنند که زن و فرزندشان گرسنه بمانند و نه آنچنان سختگیر باشند که دیگران از مواهب آنها بهره نگیرند.
اقتصاد در پرتو تزکیه
از دیدگاه اسلام، اقتصاد و رفتارهای اقتصادی بهطور کامل تحت تأثیر باورهای ارزشی و اخلاقی است و بهطور کلی، تمام برنامهها و رفتارهای اقتصادی باید با هدف تهذیب و تزکیه نفس انجام گیرد. قرآن کریم، همانگونه که فلسفه بعثت را تزکیه و تعلیم میداند، بر فلسفه اخلاقی رفتارهای اقتصادی نیز تأکید میورزد، چنانکه درباره زکات و انفاق میفرماید «خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَهً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَکِّیهِم بِهَا … /التّوبه ۱۰۳؛ از اموال آنها صدقهای (بهعنوان زکات) بگیر، تا بوسیله آن، آنها را پاک سازی و پرورش دهی».
پس کسی که زکات مال خود را میپردازد، با این کار اقدامی در جهت تزکیه نفس خود نموده است «الّذی یؤتی ماله یتزکّی/ لیل ۱۸؛ همان که مال خود را میبخشد تا پاک شود».
بنابراین، تأثیر اخلاق و اقتصاد بر یکدیگر دوسویه است، همانگونه که اخلاق و فضیلتهای اخلاقی بر سالمسازی اقتصاد تأثیر دارد، رفتارهای اقتصادی مطلوب اسلام نیز در پاکسازی روحی و اخلاقی، نقش بسزایی عهدهدار هستند.