کتاب «هشت رساله صفوی» در زمینه ادبیات فلسفی و عرفانی، تالیف سیدسلمان صفوی، فیلسوف نوصدرایی از سوی انتشارات سلمان آزاده در تهران منتشر شد؛ رویکرد فلسفی به چیستی متن و سوژه، وجه مشترک هر هشت رساله است.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، کتاب «هشت رساله صفوی» مشتمل است بر رسالههای «هُو»، «وحدت وجود»، «شرح دیباچه گلشن راز»، «کلیدهای فهم قرآن»، «صراط»، «استغفار»، «حسین؛ وارث حکمت خالده» و «کجایید ای شهیدان خدایی؟». در کتاب «هشت رساله صفوی» برخی از مهمترین و غامض ترین موضوعات عرفانی، شناختشناسی، متن پژوهی و فلسفه دین با زبانی سلیس با روشی علمی و تکیه بر منابع مهم معرفتشناختی تبیین شده است.
مجموعه رسالات این کتاب -جز رساله «هُو»- درسگفتارهای عرفان شناسی و قرآنپژوهی در لندن است و به عنوان یک مرجع مفید برای تحقیقات علمی دانشجویان رشته فلسفه و عرفان، علوم قرآنی، ادبیات عرفانی و ایرانشناسی توصیه میشود.
«رساله هُو» به تبیین جایگاه واژه رمزی «هُو» میپردازد که در قرآن و میراث عرفانی ما بینظیر است. «هُو» اشاره رمزی به ذات پنهان حضرت عشق است. او در مرتبه ذات از ما نهان است؛ اما جنبههای بیکران جمالی و جلالی «هُو» در سیر و سلوک عاشقانه برای مسافر سرگشته و شیفته «هُو» دلنوازی نموده، دل عاشق حق، آشکارا به مشاهده «هُو» -که اول و آخر زندگی و جهان است- نائل میشود. در بدایت سفر عشق، برخی از جهات و مراتب نازله «هُو» در همهچیز برای مسافر عشق ظهور مییابد. در نمنم باران، نسیم صبحگاهی، موج دریا، رنگهای ارغوانی پاییزی، سپیدی برف زمستانی و نغمه پرندگان. لیکن در نهایت سلوک، «هُو» جنبههایی از «باطن» اسمای نیکوی خویش را بر مسافر سپهر عشق عیان میسازد. سالکِ سپهر عشق در این مقام، به یکباره به تجربه وجودی «هُو» دست مییابد. سرگشته «هُو» میبیند و در این جهان به نشانههای آن جهانی حضرت «هُو» واصل میشود. انسان فرشی با توسل به «هُو» عرشی شده، همنشین عرشیان میگردد، درحالیکه قالبش در فرش و روحش در معراج است.
مُهر مِهر «هُو» بر قلب و جان عاشقان و شیفتگان حضرت محبوب حک شده، تصویر «هُو» در ضمیر مسافران سفر عشق، در حکم سیمرغ در قله کوه قاف است، اما تصویر «هُو» در دل و جان هر سالک به مقام نوری و وجودی او بستگی دارد. هرچه جان سالک صافتر و لطیفتر باشد، تجلی «هُو» در جانش شفافتر شده، با جلال و شکوه بیشتری تجلی مییابد. «هُو» کلید بابهای عالم ناسوت و لاهوت وَ عالم غیب و شهادت است. ذکر «هُو» وجه مشترک عموم طرایق اصحاب قلوب است. «هُو» در فهم توحید الهی، نقش کلیدی دارد.
«رساله وحدت وجود» به تبیین این اصل میپردازد که تنها یک «بود» و مابقی «نمود» است: « لا اِلهَ اِلاّ هُو». براساس قرآن حکیم، خطبه اول نهجالبلاغه و ادبیات عرفانی، اساس دین؛ مسأله معرفت خدا، کمال معرفت؛ تصدیق به یگانگی او وَ کمال تصدیق؛ تصدیق وحدت وجود الهی است. جهان مظهر حضرت حق جلَّ جلاله و َظاهر و باطن و اول و آخر جهان است.«هُوَ الاَوَّل وَ الآخِر وَ الظّاهِر وَ البَاطِن». بین نظر اندیشمندان در مورد وحدت و کثرت وجود، نظریه «وحدت شخصی وجود» با ظواهر شرعی سازگارتر است؛ زیرا ظواهر قرآن کریم بر آیت و نشانه بودن آنچه غیر خداوند است، دلالت دارد؛ مانند: «فَأَیْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ الله»، «و فِی الاَرضِ آیت لِلموقِنین و فی اَنفُسِکُم»، «وَ جَعَلنَا الَّیلَ و النَّهارَ آیَتَینِ فَمَحَونا آیَهَ الَّیل»، «وَ فِی خَلقِکُم وَ مَا یَبُثُّ مِن دابَّهٍ آیت لِقَومٍ یوقِنون» و «وَ مِن آیتِهِ الَّیلُ و النَّهارُ وَ الشَّمسُ وَ القَمَر».
رساله «شرح دیباچه گلشن راز» به تبیین این مهم میپردازد که در «گلشن راز» علاوه بر بیان یک دوره جهانبینی عرفانی به نحو فنی، موجز و فشرده، اصطلاحات عرفانی نیز تبیین شده است. زبان متن تمثیلی است نظیر «قلم»، «لوح»، «عدم»، «چشم»، «زلف»، «لب»، «خال«، «رخ»، «شمع» و «خرابات». در این کتاب فلسفه تکثر ظاهری اقوال عرفا نیز تبیین شده است. ۳۱ بیت دیباچه متشکل از سه فراز است: فراز اول: ابیات ۱-۱۶، فراز دوم: ابیات ۱۷-۲۲ و فراز سوم ابیات ۲۳-۳۱ را شامل میشود. در فراز اول ولایت حضرت حق و چگونگی ظهور اسما و صفات و تجلیات وجودی حضرت حق وَ چگونگی آفرینش هستی از نگاه عرفانی، در فراز دوم مسأله ولایت انبیاء و چگونگی سیر و سلوک عرفانی به منزله سلوک حقیقیِ تحت هدایت تعالیم انبیای الهی به عنوان ساربانان وصول به حقیقت و در رأس آنها حضرت خاتمالانبیاء محمد مصطفی (صلوات الله علیه) و در فراز سوم مبحث اولیاءالله پس از حضرت خاتمالانبیا تبیین میشود. پس از پیامبر خدا(ص)، سیر و سلوک از طریق اولیاءالله صورت میگیرد.
رساله «کلیدهای فهم قرآن» به تبیین این موضوع میپردازد که فهم کلام الله مجید منوط به فهم روشمند، ساختار، شبکه مفاهیم کلیدی قرآن کریم و درک زبان قرآن است. صِرف خواندن قرآن حکیم بدون تأمل و تدبّر، به شناخت قرآن و هدایت قرآنی نمیانجامد. متدولوژی ساختارشناسی با هدف تفسیر عصری از قرآن کریم، در کتابهای «تفسیر ساختاری سوره حمد» و «تفسیر ساختاری سوره بقره»، مدل روش تفسیر قصص قرآنی در کتاب «موسی کلیم الله در قرآن حکیم» و مدل تحلیل مفاهیم کلیدی قرآن حکیم در کتاب «زندگی پس از مرگ» تبیین شده است. در این نوشتار ۲۳ کلید فهم قرآن کریم نظیر زبان دین، ساختار سوره، وجوه ٍقرآنی و … بهطور موجز و آکادمیک تبیین میشود.
رساله «صراط» تبیین این مهم است که صراط مستقیم از مفاهیم کلیدی قرآن حکیم است که در نخستین سوره مصحف شریف اشارت و تأکید بلیغ بر آن صورت گرفته است.(سوره حمد، آیات ۶-۷). صراط جحیم(سوره صافات، ۲۳) در تقابل با صراط مستقیم است. شناخت صراط مستقیم و صراط متقابل آن نقش مهمیدر ساماندهی کمیت و کیفیت و سبک زندگی ما در دوره پست مدرن دارد. از این رو در ادامه به طور فشرده رسالات کوتاه مفاهیم مکتب ثقلین، حکمت و عرفان؛ دو مفهوم و راه متعارض، براساس کلام الله مجید تبیین شده است. مبحث «صراط مستقیم» با تفصیل بیشتر در کتاب «صراط مستقیم در قران» (تهران، ۱۳۹۷) تبیین شده است.
«صراط مستقیم» جمع بین حسنات دنیا و آخرت و تقدم مصالح جامعه بر منافع فردی و اعتقاد عقلی و قلبی عمیق و راسخ به مبدأ قدسی متعالی و ارزشهای حکمت خالده است. متقابلاً «صراط جحیم» دل بستن به لذتهای زودگذر دنیای فانی و نادیده انگاشتن منافع جامعه و عدم توجه به فرجام نگری و افق بلند زندگی ابدی و عدم حضور ارزشهای الهی در رفتار و اخلاق زندگی فردی و اجتماعی است. هر دو صراط داری شعب فرعی اند که در اصطلاح دینی آنها را «سبیل» میخوانند. این دو صراط تیپهای اجتماعی و اعتقادی خاص خود را دارند که در این رساله اسامی، مصادیق و خصوصیات بارز آنها تبیین میشود. اصحاب صراط مستقیم؛ دریافتکنندگان نعمتهای الهی، صدیقین، شهدا و صالحین اند. در مقابل کفار، منافقین، مشرکین و ظالمین اهل صراط جحیماند. مصادیق بارز اصحاب صراط مستقیم؛ انبیا و اولیای الهی نظیر نوح، ابراهیم، موسی، مریم، یحیی، عیسی، محمد مصطفی، علی، فاطمه، حسن و حسین(علیهم السلام)اند. از مصداقهای بارز اهل صراط جحیم میتوان از فرعون،هامان، قارون، بلعم باعور، ابوجهل، ابولهب و عبدالله ابن ابی(رهبر منافقین مدینه در صدر اسلام) نام برد.
رساله «استغفار» به تبیین این اصل مهم میپردازد که استغفار و توبه از مفاهیم کلیدی قرآن کریم و نهجالبلاغه اند، که فهم صحیح آنها باید در چارچوب شبکه مفاهیم کلیدی معارف دینی تبیین شود. بررسی این واژگان به صورت واژههایی جدا از منظومه و هندسه معرفتی قرآن حکیم و نهجالبلاغه، موجب درک نادرست آنها میگردد. استغفار و توبه ابتدا در ارتباط با مبدأ اعلاست و پس از آن به اعتقادات، شریعت، اخلاق، معنویت، ایمان، عمل صالح، انسان و جامعه مربوط میشود. مطالب و مفاهیم مذکور در هم تنیده اند و معانی هر یک باید در سایه معانی دیگر مفاهیم بررسی و تحلیل شود. جز مسأله «توحید» -که دارای مبدأ اعلا و مستقل است- همه واژگان از جمله استغفار ذیل «توحید» فهم میشوند. البته بسیاری از مطالب استغفار به توحید افعالی ارتباط دارد.
استغفار در اصطلاح به معنای درخواست زبانی یا عملی برای آمرزش و پوشش گناه از پیشگاه خداوند است و هدف از آن درخواست مصونیت از آثار بـد گناه و عذاب الهی است. معنای لغوی توبه، پشیمانی و بازگشت است. شش شرط برای توبه حقیقی شش برشمردهاند: «پشیمانی از گناه»، «تصمیم به ترک عمل قبیح»، «بازپرداخت حقوق تضییع شده مردم»، «قضای حق الله»، «ریاضت نفس» و «درد طاعت».
رساله «حسین؛ وارث حکمت خالده» به تبیین این اصل بنیادین میپردازد که امام حسین(ع) وارث «حکمت خالده» وَ عموم ارزشهای متعالی حکیم کل است. به امام حسین(ع) نمیتوان به عنوان شخصیتی پرتاب شده از یک نقطه معین تاریخ، مجزا از تاریخ مبارزات حق و باطل پرداخت. امام حسین(ع) پرچمدار نهضت حکیمانه الهی وَ حامل پرچم عدالت و قسط، آزادی، معنویت، آزادگی وَ معرفت و عشق است. چنانکه در «زیارت وارث» آمده: امام حسین(ع) وارث آدم، نوح، ابراهیم، موسی، عیسی، محمد و علی(صلوات الله علیهم) است. امام حسین(ع)، رهبر یک فرقه منزوی رافضی خارج شده از دین و یاغی بر خلیفه و سلطان و ولیِّ زمان خویش نیست؛ امام حسین(ع)، انسان کامل و مظهر همه خوبیها و تجلی تامّ و تمام حضرت نورالانوار است.
چگونه میتوان شیعه را به عنوان یک فرقه کنار فرقههای دیگر معرفی کرد؟ امروز «شیعه شناسی» صرفاً یک بحث کلامینیست. شیعه دارای تاریخ، هنر، فرهنگ، تمدن و ادبیات است. بدین معنا که کلیه مباحث کلامیِ پدیدارشناسی را شامل میشود. ظهور و تجلی امام حسین(ع) در تاریخ ۱۴۰۰ ساله اسلام، یک معنای مشترک بین الاذهانی در اندیشه و ادبیات ملت بزرگ ایران ایجاد کرده که شعر حسینی، تئاتر حسینی، ادبیات حسینی و عرفان حسینی از مظاهر بارز آن است. در سخن از «شیعهشناسی»، این مجموعه را باید مدِّ نظر داشت. امام حسین(ع) نماینده کلِّ جریان «حکمت الهی» و «حکمت خالده»اند.
«حکمت خالده» یا «جاویدان خرد»؛ ارزشهای ازلی و ابدی است که از جانب حکیم کلّ نازل شده و انبیاء و حکما و عرفای الهی رسولان آن هستند. این ارزشها عبارتنداز: توحید الهی، آزادی، برابری، عدالت، قسط، معنویت، اخلاق وَ حُسن و قبح ذاتی(عقلی). «حکمت خالده» وجه مشترک معرفتی و معنوی عموم ادیان الهی با منشأ واحد – حضرت حقّ جلَّ جلاله – است. خداوند «به مثابه حقیقه الحقایق، نه تنها شخص متعال، بلکه منشأ و منبع هر موجود است. بنابراین در آن واحد هم ورای وجود است، هم وجود (مطلق) است. خداوند به مثابه شخص و الوهیت یا ذات نامتناهی است که «وجودْ» نخستین تعیّن اوست. او جوهر مطلقی است که هر چیز دیگری در مقایسه با آن عَرَض است؛ واحدی که یگانه و فرید است و فوق مقوله وجود (به مفهوم متعارف آن) است.»
«حکمت خالده» از طریق هرمس (داود نبی) به فیلسوفان رسید و در آثار حکمایی نظیر پارمنیدس، فیثاغورث و افلاطون ظهور نمود. در فرهنگ اسلامینخستین بار ابن مسکویه اصطلاح «حکمت خالده» را به کار برد. مقصود سهروردی از «حکمت لدنّی» یا «حکمت اشراق» و منظور صدرالمتألهین از «حکمت متعالیه» همانا «حکمت خالده» است. پس از ابن مسکویه، اصطلاح «حکمت خالده» نخستین بار توسط آگوستینو استیوکو فیلسوف آگوستینی و لایب نیتس در مغرب زمین طرح شد.
«حکمت خالده» بیانگر هسته مرکزی سنت و ادیان الهی قبل از تحریف وَ حاوی حقایق و ارزشهای پایدار و جاودان است که در ساحت زمان و مکان تغییرناپذیر است، مانند آن که خدای تعالی حقیقت و منشأ همه جهان است. خدا حکیم کل است و سلسله پیامبران سلسله اصلی حکمای الهی هستند که «حکمت خالده» را برای انسان تبیین کردهاند.
رساله «شرح عرفانی کجایید ای شهیدان خدایی» به تبیین این اصل میپردازد که حضرت مولانا در «مثنوی معنوی» و «کلیات شمس» متأثر از دعای عرفه امام حسین(ع) و زیارت عاشورا و حماسه کربلا اشعار نغزی سروده است. غزل ۲۷۰۷ کلیات شمس، بلندترین و مشهورترین غزل مولانا در باب عظمت و علوِّ مقام امام حسین(ع) و شهیدان کربلاست. مطلع غزل؛ «شهیدان الهی» و «بلاجویان معاشقۀ کربلایی» و پایان آن ارجاعی شگفت به «انسان کامل» و «خورشید موعود است که شاهد و ناظر وَ اصلِ اصلِ اصلِ نزولِ انوار الهی در عالم ممکنات است.فتأمل.
در این غزل متعالی «شهیدان»، «عاشقان» و «عقل» مترادفاند. «شهیدان» طرح شده در مصرع اول بیت اول به قرینه کلمه «کربلا» در مصرع دوم بیت اول، ناظر به شهدای کربلا و نهضت امام حسین(ع) است. شهیدان به مدد تجرد وجودی و «معرفت» – که مقدمه عاشقی است – و «بالهای عاشقی»، برتر و فراتر از مرغان هوایی در ساحت حضرت دوست پرواز میکنند که «یُحِبُّهُم وَ یُحِبُّونَه».(سوره مائده: آیه ۵۴). شهیدان الهی «شاهان» عالم غیباند که به یاری عشق، بابهای عوالم پنهان را گشودهاند و از جمله رموز توفیق آنها در این پرواز عاشقانه؛ رهایی از «انواع خویش» است. سیدالشهدا(ع) و یارانشان در عشق فانی گشتهاند.