شکلگیری جامعه سیال با جنبشی بهنام «فرامدرنگرایی» رخ میدهد؛ اصطلاحی فراگیر که پدیدههای گوناگونی را، از معماری تا فلسفه و ادبیات گرد هم میآورد.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، نویسنده کتاب «سرگذشت جامعه سیال» درباره این کتابش بیان کرده است: «در سال ۱۹۸۵ ابتدا به صورت هفتگی و سپس یک هفته در میان، در مجله هفتگی «لسپرسو» شروع به نوشتن ستونی به نام «قوطی کبریت مینروا» کردم.
عنوان آن، به قوطی کبریتهای قدیمی اشاره داشت با دو تکه فضای سفید در داخلش که جان میدادند برای یادداشتهای کوتاه این مقالات معمولا ملهم از وقایع روزمره بودند، البته نه همیشه؛ چون یک شب ممکن بود یک صفحه از هرودوت، افسانههای برادران گریم یا کمیک ملوان زبل را دوباره بخوانم و ایدهای به ذهنم برسد.
اما بین سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۵ بیش از چهارصد مقاله نوشته بودم و احساس میکردم بعضی از آنها را میتوان از خطر نابودی نجات داد.
فکر میکنم بیشتر قسمتهای این ستون را که در این کتاب جمعآوری شدهاند، میتوان بازتابی از جنبههای مختلف «جامعه سیال»مان در نظر گرفت که در ابتدای همین اثر نیز در موردش نوشتهام.»
اومبرتو اکو، نشانهشناس، فیلسوف، متخصص قرون وسطی، منتقد ادبی و رماننویس ایتالیایی بود. اکو پس از گرفتن مدرک دکترا در دانشگاه تورینو، در دانشگاههای میلان، فلورانس، بولونیا و کولژ دو فرانس تدریس کرد. اومبرتو اکو بیشتر به عنوان رماننویس معروف است. درحالی که او در وهله اول یک نشانهشناس و فلسفه دان است و در برابر بیش از ۴۰ کتاب علمی و صدها مقاله، تنها ۵ رمان نوشته است. وی یکی از مهمترین و پرکارترین اندیشمندان و روشنفکران دنیای معاصر به شمار میرود.
در بخشی از کتاب تحت عنوان «جامعه سیال» میخوانیم: «ایده مدرنیته یا جامعه سیال» توسط زیگموند باومن مطرح شده بود. احتمالا مطالعه «وضعیت بحرانی»، کتابی که باومن و کارلو بوردونی در مورد این موضوع و موضوعات دیگر بحث میکنند، برای افرادی که میخواهند معانی مختلف این مفهوم را درک کنند، مفید خواهد بود. شکلگیری جامعه سیال با جنبشی بهنام «فرامدرنگرایی» رخ میدهد؛ اصطلاحی فراگیر که پدیدههای گوناگونی را، از معماری تا فلسفه و ادبیات (البته نه همیشه به شیوهای منسجم) گرد هم میآورد.
پست مدرنیسم علامتی از بحران روایتهای بزرگ بود که هر یک ادعا میکردند میتوان الگویی منظم را بر جهان تحمیل کرد؛ پست مدرنیسم خود را وقف یک تجدیدنظر شوخ یا طعنهآمیز درباره گذشته میکرد و به شیوههای گوناگون، با گرایشهای نیهیلیستی در هم آمیخته میشد؛ اما به گفته بوردونی، پست مدرنیسم نیز در راه ترک صحنه است. آنچه مورد غفلت ما واقع شد، سرشت موقتی آن بود و یک روز مثل پیشارمانتیسیسم، آن نیز به موضوعی برای مطالعه پژوهشگران مبدل خواهد شد.
این موضوع به رویدادی اشاره داشت که در حال رخدادن بود و بیانگر نوعی عبور از مدرنیته به اکنونی بود که هنوز نامی ندارد از جمله ویژگیهای این اکنون نوپای باومن، بحران پیشروی دولت است دولتهای ملی در مواجهه با قدرت نهادهای فراملی کدامین آزادیها را حفظ میکنند؟ ما شاهد ناپدید شدن چیزی هستیم که پیشتر تضمینی بود بر اینکه افراد میتوانند مشکلات مختلف عصر ما را به روشی مشابه حل کنند. این بحران منجر به فروپاشی ایدئولوژیها و در نتیجه احزاب سیاسی میشود و به مثابه یک فراخوان عمومی برای اشتراک ارزشهایی عمل میکند که افراد را قادر می سازد تا حس کنند بخشی از چیزی هستند که نیازهای آنها را درک می کند. بحران در مفهوم جامعه، فردگرایی خودسرانهای را افزایش میدهد. مردم دیگر همشهری نیستند، بلکه رقبایی هستند که باید چهار چشمی مراقب آنها بود. این سوبژکتیویسم پایههای مدرنیته را تهدید کرده، آن را آسیبپذیر ساخته و موقعیتی بدون هیچ نقطه مرجعی ایجاد کرده است که در آن همه چیز به نوعی سیالیت تبدیل میشود.
قطعیت قانون از بین میرود، نظام قضایی به عنوان دشمن در نظر گرفته میشود و تنها راه حل برای افرادی که هیچ نقطه مرجعی ندارند، این است که خود را به هر قیمتی در معرض دید قرار دهند و این انگشتنماشدن را به عنوان یک ارزش در نظر گیرند و به دنبال مصرفگرایی باشند. با این حال، مصرفگرایی مورد اشاره از آن نوعی نیست که به دنبال کسب ابژههای مطلوبی باشد که رضایت ایجاد میکنند، بلکه هدف آن دستیابی به چیزی است که بلافاصله چنین ابژههایی را منسوخ میکند. مردم با ولعی سیریناپذیر و بیهدف، از یک کنش مصرفگرایانه به کنشی دیگر میپرند: تلفن همراه جدید بهتر از تلفن همراه قدیمی نیست؛ اما تلفن همراه قدیمی باید دور انداخته شود تا فرد بتواند در این عیاشی خواستهها شرکت کند.»
در بخش «کاتولیکهای لیبرال و سکولارهای مقدس نما» نیز آمده است: «وقتی مردم میخواهند به تحولات معنوی بزرگی اشاره کنند که پایان قرن بیستم را رقم زدهاند، بلافاصله از فروپاشی ایدئولوژیها که البته غیرقابل انکار است و تمایزات سنتی مبهم بین گرایشهای چپ و راست سخن به میان میآورند. اما پرسشی که باقی میماند این است که سقوط دیوار برلین، علت این فروپاشی بود یا معلول آن به علم فکر کنید. مردم میخواستند علم یک سرزمین بیطرف باشد، سرزمینی ایدهآل برای پیشرفتی که هم لیبرالها و هم سوسیالیستها به دنبال آن بودند تنها نقطه اختلاف بر سر این بود که چنین پیشرفتی باید چگونه و به نفع چه کسی اداره شود. بهترین نمونه آن نیز مانیفست حزب کمونیست در سال ۱۸۴۸ بود که تنها از این رو پیروزیهای کوچک و بزرگ سرمایهداری را تحسین میکرد تا به این نتیجه برسد: «ما نیز، اکنون همین پیروزیها را میخواهیم». لیبرال کسی بود که به پیشرفتهای فناورانه معتقد باشد و آدم مرتجع دائما این موعظه ورد زبانش شده بود که باید به سنتها رجوع کرد. جنبشهایی مانند الادیسمیها که به دنبال «انقلاب پسنگرانه» بودند، به حاشیه رفتند و هیچ گونه تأثیر چشمگیری بر اختلافات اساسی بین دو موضع نداشتند.»
کتاب «سرگذشت جامعه سیال» نوشته اومبرتو اکو، ترجمه هانیه رجبی-مهدی موسوی، در ۳۷۶ صفحه با قیمت ۱۱۰۰۰۰ تومان از سوی بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه وارد بازار نشر شده است.