هدایتالله با آنکه همچنان به تفسیر فمینیستی قرآن ناامید نیست، نقدهای قدرتمندی به آن وارد کرده است.
ردنا (ادیان نیوز) – در دوران اخیر به واسطه سیطره اسلام سیاسی در خاورمیانه، جنبههای دیگری به ارزشهای الهیاتی و معنوی قرآن افزوده شده است. از همین رو فهم آن دیگر فقط برای مومنانش فایده عملی به همراه ندارد و میتواند پیامدهای سیاسی و اجتماعی بسیار گستردهای را به دنبال بیاورد.
این از جمله دلایل رونق گرفتن پژوهش و کوشش برای ایجاد نوعی معرفت نسبت به قرآن و سنت اسلامی در راستای فهم قرآن است که توسط بسیاری از متفکران مسلمان و غیرمسلمان با رویکردها و انگیزههای متنوع دنبال میشود.
یکی از این رویکردها «تفسیر فمینیستی قرآن» است. مبنای این رویکرد استفاده نقادانه از ابزارهای تحلیلی و معرفتشناسانه جهت به چالش کشیدن سوءاستفاده از قدرت مردانه و تبعیضهای جنسیتی برآمده از تفسیر قرآن است.
عایشه هدایتالله، استاد پاکستانی مطالعات اسلامی در سانفرانسیسکو در کتاب «حاشیههای فمینیستی قرآن» آثار تفسیری فمینیستی را به طور منسجم بررسی کرده و رویکردهای پرتکرار و مهمترین چهرههای آن را معرفی میکند و سرانجام، پس از اینکه خواننده درکی همدلانه از این آثار به دست آورد، وی نقد روششناسانه خود به این آثار را تقریر میکند.
بافتمندسازی تاریخی، روش درونمتنی و طرحواره توحیدی؛ سه روش تفسیر فمینیستی قرآن است.
روش نخست؛ مشخص کردن وضعیتهای تاریخی را شرح میدهد که بافت نزول وحی در عربستان در زمان نزول و تفاسیر بعدی قرآن را شکل داده است.
روش درونمتنی که میتوان آن را خوانش کلنگرانه قرآن نیز دانست میکوشد آیات و عبارات مرتبط قرآن را با این فرض که قرآن از انسجام ساختاری و مضمونی برخوردار است از طریق مقایسه با یکدیگر، در پرتو «حرکت کلی قرآن به سوی حمایت از عدالت و برابری همه انسانها» تفسیر کند.
روش طرحواره توحیدی نیز در این راستا به کار گرفته میشود که اثبات کند تبعیض جنسیتی نوعی بتپرستی است که به مرد در برابر زن نقشی خداگونه میدهد.
هدایتالله پس از مطالعه تفاسیر فمینیستی قرآن و نقد و بررسی دقیق هر یک از آنها، در هر کدامشان تناقضات روششناسانهای را برجسته میسازد که بیانگر ناکارآمدی آنها است.
او نتیجه میگیرد خواستههای فمینیستی در برابر قرآن، زمانپریشانه و نامتناسب با عبارات قرآنی است که به طرز توجیهناپذیری به قرآن تحمیل شدهاند. او ادعای منتقدان این جریان را تأیید میکند و مینویسد: «ما گاهی سعی کردهایم قرآن را به گونهای معنا کنیم که دوست داریم معنا دهد، در متن طبق خواسته خویش دست بردهایم تا حمایت متن را برای ایده عدالت به دست آوریم».
او در مقابل میکوشد بر این مبنا عمل کند: «بهجای آنکه فشار زیادی بر متن وارد کنیم تا آنچه ما دوست داریم بگوید، باید این شدت علاقه را در جای دیگری متمرکز کنیم: بر واکاوی صادقانه اهداف تفسیری خود».
او که نمیخواهد قرآن را به مردسالاری و تبعیضجنسی تسلیم کند، در مقام ارائه راهکاری جایگزین برای خط سیر تفسیر فمینیستی موجود قرآن برمیآید که معتقد است به بنبست رسیده است.
راهکار او دنبال کردن عدالت با روشهایی فراتر از متن قرآن و برگزیدن روشهای جدید در مواجه با قرآن است. او معتقد است تنها از این طریق میتواند هم فمینیست باشد و از تعهدات فمینیستی و اخلاقی خود کوتاه نیاید و هم مسلمانی معتقد به وحیانی بودن قرآن.
او تأکید دارد برای فراهم کردن چنین امکانهایی «باید از ایدههای سرراست و خدشهناپذیر متن رها شویم و از مرجعیت دیدگاههایمان درباره عدالت دست بکشیم».
هدایتالله پس از اینکه مخاطب را از قانع میکند که رویکردهای فعلی فمینیستی قرآن کارایی لازم را ندارند، به دنبال روشهای جدیدی برای ارتباط با قرآن میگردد، اما چندان پاسخ روشنی ندارد. او صرفاً تأکید میکند که خوانشگر هرگز نمیتواند به طور عینی قصد مولف/خدا را بفهمد و کمی منظور خودش را از اینکه باید بهدنبال معیارهای عدالتی «فراتر» از قرآن بود توضیح میدهد.
در پایان کتاب آمده: «در گذشته، در زمانهایی میترسیدم قطعیت عدالت قرآن برای زنان را زیر سوال ببرم، زیرا مرا بیپروا به پرتگاه عدم قطعیتی سوق میداد که ناگزیر منجر به پایان ایمان و حیات من به عنوان یک فمینیست مسلمان میشد. پذیرش اینکه افکار تفسیری فمینیستی جاهایی به بنبست رسیده، غیرقابلتصور بود». اما او در طول کتاب به طرح این پرسشها خطر میکند و پاسخهایی استوار و بنیادبرافکن نیز به آنها میدهد که مستلزم شهامتی مثالزدنی است.
هدایتالله با آنکه همچنان به تفسیر فمینیستی قرآن ناامید نیست، نقدهای قدرتمندی به آن وارد کرده است.