خبری تحلیلی ردنا (ادیان نیوز)
آخرین اخبار ادیان ایران و جهان، خبرهای دینی ارامنه زرتشتیان کلیمیان شیعه اقلیت‌های دینی و مذهبی و فرقه‌ها جریان‌‌های دینی

تطور تاریخی در طرح صلح ابراهیمی؛ از قطعنامه تقسیم تا ناامیدی اعراب از نابودی اسرائیل

کارشناس مسائل منطقه در تحلیل عوامل مؤثر بر پیوستن اعراب به توافقنامه صلح ابراهیمی به رخدادهای تاریخی اعم از چهار دوره جنگ میان اعراب و اسرائیل، تحولات منطقه‌ای، جهانی و داخلی مانند تغییر رویکرد چین و شوروی و حمایت قاطع آمریکا از اسرائیل و نیز به وجود آمدن گروه‌های اسلام‌گرا و واهمه گروه‌های فلسطینی از آنها اشاره کرد.

به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، علیرضا مقدم، کارشناس مسائل منطقه در نشست جهاد تبیینی «آسیب‌شناسی پروژه عادی سازی روابط کشورهای اسلامی و رژیم صهیونیستی؛ توافقنامه صلح ابراهیمی» با بیان اینکه نسبت به بررسی مسئله فلسطین با برخی ایرادات و ضعف‌ها مواجه هستیم، ابراز کرد: متأسفانه ما در خصوص مسئله فلسطین و صلح اعراب و اسرائیل متعدد سخت گفته‌ایم و بیشتر این سخنان جنبه شعاری و تبلیغاتی داشته است، اما هرگز درباره اینکه واقعاً مسئله فلسطین و مواضع کشورهای عربی نسبت به آن چه بوده سخن نگفته‌ایم.

مروری بر دو رویکرد در رابطه با مسئله فلسطین

وی افزود: بهتر است با طرح یک سؤال به بحث اصلی ورود پیدا کنیم. در ابتدا رویکرد اعراب نسبت به اسرائیل خصمانه بوده، اما چه شد که به مرور زمان این رویکرد جای خود را به صلح با رژیم صهیونستی داد؟ برای پاسخ به این پرسش و نیز بررسی علل و عوامل تأثیرگذار بر توافقنامه صلح ابراهیمی باید کمی به عقب‌تر بازگردیم. در سال ۱۹۴۸ و قبل از قطعنامه ۱۸۱ و قطعنامه تقسیم در مجمع عمومی سازمان ملل متحد با قیمومیت انگلستان بر اراضی فلسطینی مواجه بودیم. بعد از اینکه انگلستان تقاضا کرد تا قیمومیت را واگذار کند و شرایط سرزمین فلسطین تعیین‌تکلیف شود یک کمیته ویژه‌ای در سازمان ملل به‌نام کمیته ویژه فلسطین تشکیل شد. این کمیته ویژه دو پیشنهاد ویژه را مطرح کرد. یک پیشنهاد مربوط به پیشنهاد اقلیت بود و دومین پیشنهاد هم مربوط به پیشنهاد اکثریت و ایران هم در این کمیته حضور داشت.

پژوهشگر حوزه مطالعات منطقه‌ای بیان کرد: پیشنهاد اکثریت این بود که در سرزمین فلسطین دو دولت یهودی و عربی تشکیل شود و پیشنهاد اقلیت هم این بود که یک دولت فدرال متشکل از دو دولت خودمختار یهودی و عربی به پایتختی بیت‌المقدس شکل بگیرد. این دو پیشنهاد در مجمع عمومی سازمان ملل به رأی گذاشته و در نهایت پیشنهاد اکثریت به تصویب رسید که به قطعنامه تقسیم یا ۱۸۱ شهرت یافت.

مقدم در ادامه افزود: اما کشورهای عربی از یشنهاد اقلیت حمایت کردند و نمی‌توانستند بپذیرند سرزمین فلسطین که یک سرزمین عربی است به دو دولت تقسیم شود. در این مقطع دیدگاه‌های ناسیونالیسم عربی پیش از فروپاشی امپراتوری عثمانی شروع و بعد از فروپاشی امپراتوری عثمانی هم شدت پبدا کرد. در این مقطع کشورهای عربی خیلی تجربه حکومت‌داری ندارند و تمرین حکومت‌داری می‌کردند و از سوی دیگر با فضای بین‌المللی هم خیلی آشنا نبودند و در فرآیند دولت‌سازی قرار داشتند. در نتیجه کشورهای عربی از پیشنهاد اقلیت حمایت کردند و حاضر به پذیرش تشکیل دو دولت یهودی و فلسطینی نبودند و با قاطعیت می‌گفتند سرزمین فلسطین متعلق به تمام اعراب است یا اینکه هیچ پیشنهاد دیگری را نخواهند پذیرفت.

وی به واکنش کشورهای عربی بعد از تشکیل دولت یهودی اشاره کرد و گفت: بعد از اینکه پیشنهاد اکثریت پذیرفته شد، اسرائیل بلافاصله تشکیل کشور مستقل یهودی را اعلام کرد. جنگ نخستین واکنش کشورهای عربی به این تصمیم بود و در سال ۱۹۴۸ به واسطه جنگی که رخ داد حدود ۸۰۰ تا ۹۰۰ هزار فلسطینی آواره شدند. امروز که از آوارگان فلسطینی سخن به میان می‌آید، منظور همین تعداد است و همه فلسطینیان را شامل نمی‌شود.

نگاهی بر چهار دوره جنگ اعراب و اسرائیل

کارشناس مسائل منطقه اضافه کرد: جنگ ۱۹۴۸ نتیجه مثبتی را برای اعراب به همراه نداشت و بعد از آن در سال ۱۹۵۶ بر  سر کانال سوئز جنگ دیگری درگرفت. اما مهمترین جنگ در سال ۱۹۶۷ در دوره جمال عبدالناصر رخ داد. جمال عبدالناصر با ایده پان‌عربیستی خود تقریباً تمام کشورهای عربی را علیه اسرائیل متحد کرد، اما این جنگ هم نافرجام ماند و اسرائیل ظرف ۶ روز با حمله به زیرساخت‌های نظامی اعراب نتیجه جنگ را به نفع خود تمام کرد. اعراب با وجود اینکه با تمام قول جنگیدند و تدارکات بسیاری را تهیه کرده بودند، اما شکست سنگینی متحمل شدند. پرونده جنگ اعراب و اسرائیل بسته نشد تا اینکه در ۱۹۷۳ جنگ دیگری میان اعراب و اسرائیل به رهبری انورسادات آغاز شد. ماهیت جنگ ۱۹۷۳ با سه جنگ پیشین متفاوت بود و بار دیگر هم اعراب در این جنگ شکست خوردند.

مقدم در بخش دیگری از این نشست به سرخوردگی اعراب و تصمیم آنها بر صلح با اسرائیل اشاره کرد و یادآور شد: از ۱۹۷۳ به بعد اتفاقی که می‌افتد این است که روند صلح آغاز می‌شود. متأسفانه ما بیش از حد از موضوع ایران به مسئله فلسطین می‌نگیریم؛ درصورتی‌که بهتر است از موضع اعراب به این موضوع نگاه شود. به عبارت بهتر برای درک دقیق‌تر از مسئله فلسطین باید با زاویه دید و رویکرد اعراب هم آشنا شد تا کمی مسئله برای ما ملموس‌تر شود که چرا اعراب وارد فرآیند صلح با اسرائیل و امروز هم پیوستن به توافقنامه صلح ابراهیمی را در دستورکار قرار داده‌اند.

سه سطح تأثیرگذار در روند صلح اعراب با اسرائیل

سطح بین‌المللی
وی افزود: برای اینکه روند پیوستن اعراب به صلح با اسرائیل مورد بررسی قرار بگیرد باید آن را در سه سطح بین‌المللی، منطقه‌ای و ملی یا داخلی بررسی شود. به لحاظ بین‌المللی در ۱۹۴۸ که اسرائیل تشکیل شد، چین عضو شورای امنیت بود (البته بدون حق وتو) و هر چند فضای بین‌المللی در آن زمان یک فضای دوقطبی بود، اما چین یک قدرت بزرگ و تأثیرگذار در نظام بین‌الملل محسوب می‌شد. چین در مقطع تاریخی همیشه از مسئله فلسطین حمایت می‌کرد اما از دهه ۱۹۷۰ به بعد چین تحت تأثیر تحولات داخلی حمایت از مسئله فلسطین را رها می‌کند و چین هم به نوعی تغییر جهت می‌دهد و معتقد است که مسئله فلسطین باید از طریق صلح‌آمیز حل شود.

کارشناس منطقه ادامه داد: از دیگر تحولات رخ‌داده در سطح بین‌المللی مربوط به اقدام شوروی در به رسمیت شناختن اسرائیل است، اما همیشه موضع شوروی در قبال مسئله فلسطین متفاوت‌تر از نگاه آمریکا بود و باید این تفاوت دیدگاه را در چهارچوب فضای دوقطبی جهانی تحلیل کرد. هرچند شوروی دومین کشور در جهان بود که اسرائل به رسمت می‌شناخت اما چون اسرائیل خود را در بلوک غرب تعریف می‌کرد و مبارزان فلسطینی به خصوص گروه فتح هم در قالب ایدئولوژی چپ فعالیت می‌کردند، شوروی علاقه داشت که از گروه‌های چپ فلسطینی حمایت کند و این حمایت در چهارچوب منازعات میان دو بلوک غرب و شرق تعریف می‌شد و اصلاً مسئله فلسطین برای شوروی اصالتی نداشت و فقط در قالب همین منازعه قابل تعریف بود. اتفاق دیگری در سطح اول قابل بررسی است مربوط به تنش‌زدایی میان آمریکا و شوروی بعد ازقضیه کوبا است. شوروی در دوران تنش‌زدایی مقداری از حمایت‌های خود از مسئله فلسطین فاصله گرفت و از حل مسالمت‌آمیز و صلح‌آمیز منازعات حمایت کرد و تلاش می‌کرد تا همان موضعی را داشته باشد که آمریکا دارد.

مقدم افزود: موضوع دیگر در این سطح به نقش آمریکا ارتباط دارد. سیاست خاورمیانه‌ای آمریکا در این دوران بر اساس سه اصل بنا نهاده شده بود. یک: تضمین صدور انرژی از خاورمیانه، دو: مسئله مقابله با کمونیسم و سوم: حمایت از اسرائیل. آمریکا همواره از ۱۹۴۸ تا به امروز از اسرائیل حمایت کرده است. بنابراین فلسطینی‌ها دو قدرتی را که از آنها حمایت می‌کردند، از دست دادند و از طرف دیگر آمریکا متعهدانه از اسرائیل حمایت می‌کرد و در سطح بین‌المللی کشورهای عربی با چنین وضعیتی مواجه شدند.

سطح منطقه‌ای
وی در ادامه این نشست به عوامل تأثیرگذار منطقه‌ای در آغاز فرآیند صلح اعراب و اسرائیل اشاره کرد و گفت: در سطح منطقه‌ای باید به شکست ایده پان‌عربیستی جمال عبدالناصر اشاره کرد. در ۱۹۶۷ طی جنگ ۶ روزه بخشی از سرزمین مصر اشغال شد و ما برای نخستین بار شاهد هستیم که نه‌تنها اسرائیل فلسطین را اشغال کرده، بلکه بخشی از مصر، اردن و سوریه را تحت کنترل خود درآورد و جمال عبدالناصر با شرایط سختی مواجه می‌شود و در نهایت وی که زمانی حامی طرح پان‌عربیسم بود طرح راجرز یا همان ترک منازعه میان مصر و اسرائیل را می‌پذیرد. این طرح خسارت بسیار زیادی به ایده پان‌عربیستی وارد کرد و خود ناصر کسی بود که پایان مسیری را که آغاز کرده بود اعلام می‌کند.

مقدم دومین موضوع مهم در قالب سطح منطقه‌ای را حمله اسرائیل به جنوب لبنان در سال ۱۹۸۲ اعلام می‌کند و در این باره می‌گوید: لبنان یک جنگ داخلی را از سال ۱۹۷۵ تا ۱۹۹۰ تجربه می‌کند که اسرائیل هم در بحبوحه این جنگ به جنوب لبنان حمله کرد و واکنش‌های فوق‌العاده ضعیفی نسبت به این حمله صورت گرفت و گروه‌های فلسطینی از این واکنش‌های ضعیف نگران شده بودند.

پژوهشگر مطالعات منطقه درباره سومین رویداد مهم در سطح منطقه‌ای یادآور شد: در دهه ۱۹۸۰ کشورهای عربی برای نخستین بار طرح صلح ۱۰ ماده‌ای تحت عنوان «فاس» را مطرح کردند. این طرح تأکید می‌کرد که اگر اسرائیل به مرزهای قبل از ۱۹۶۷ بازگردد و قطعنامه ۲۴۲ شورای امنیت را اجرا کند، همه کشورهای عربی اسرائیل را به رسمیت خواهند شناخت. درواقع کشورهای عربی معتقد بودند که مسئله فلسطین، مسئله اسرائیل و فلسطین است نه مسئله اعراب و اسرائیل. به عبارت دیگر اعراب تلاش می‌کردند که با بازگشت اسرائیل به مرزهای ۱۹۶۷ دو دولت یهودی و فلسطینی تشکیل شود.

سطح داخلی
مقدم در ادامه به سطح سوم که همان سطح داخلی است اشاره کرد و گفت:  گروه‌های چریکی مانند فتح متعهدانه می‌جنگیدند و یکی از مهمترین مسائل برای گروه‌های چریکی برخورداری از زمین یا برخورداری از دسترسی زمینی برای تحقق اهدافشان است. گروه‌های چریکی تحت حمایت اردن بودند؛ هرچند فتح در کویت تشکیل شد اما در اردن پایگاه داشت و یاسر عرفات هم در این کشور زندگی می‌کرد. جمعیت فتح هم به‌دلیل زاد و ولد بسیار زیاد شده بود و تشکیلاتش هم به لحاظ نفر و هم به لحاظ تجهیزات توسعه پیدا کرد. کار به جایی رسید که دولت اردن احساس کرد دولت در دولت تشکیل شده؛ یعنی یک دولت اردن که قبلاً وجود داشت و یک دولت در تبعید هم شکل گرفته است. این دولت در تبعید مشکلاتی را برای دولت اردن به وجود آورده بود و این دولت وقتی با چنین مسائلی مواجه شد تصمیم گرفت که وارد مبارزه مسلحانه با گروه‌های چریکی فلسطینی به خصوص فتح شود. در سپتمابر ۱۹۷۰ که به سپتامبر سیاه معروف است حدود سه هزار نفر کشته شدند و به تبع آن گروه‌های فلسطینی از اردن اخراج شدند و به سمت جنوب لبنان مهاجرت کردند. چریک‍‌های فلسطینی تا ۱۹۸۲ دسترسی زمینی را در اختیار داشتند. در ۱۹۸۲ اسرائیل وارد جنوب لبنان شد و گروه‌های چریکی ناچار شدند که این منطقه را تخلیه کنند و به سمت تونس مهاجرت کنند و با این اقدام اسرائیل به طور کامل دسترسی زمینی از گروه‌های چریکی سلب شد. این اتفاق یک تحول بسیار بزرگ در رویکرد گروه‌های چریکی نسبت به هدفی که تعریف کرده بودند به وجود آورد.

وی ادامه داد: نکته دوم مربوط به تحولات منطقه‌ای و بین‌المللی است که بر مسائل داخلی فلسطین تأثیرگذار بود. از دست دادن حمایت چین و شوروی، حمایت متعهدانه آمریکا از اسرائیل، ورود مصر به روند صلح با اسرائیل و طرح صلح ۱۰ ماده‌ای فاس ازجمله تحولات بین‌المللی و منطقه‌ای به شمار می‌روند که بر گروه‌های فلسطینی و طرز فکرشان تأثیرگذار بود. نکته سوم هم مربوط به درگیری داخلی در گروه فتح است و مسئله چهارم هم مربوط به ظهور گروه‌های اسلام‌گراست. هراس از گروه‌های اسلام‌گرا سبب شد تا فتخ به دامن اردن و مصری بغلتد که حامی روند صلح بودند.

اعرابِ خسته از جنگ و خواستار صلح

پژوهشگر حوزه مطالعات منطقه‌‎ای تأکید کرد: مجموعه این تحولات منجر به این شد که کشورهای عربی به صورت عام و گروه‌های فلسطینی به صورت خاص چاره‌ای جز ورود به روند صلح با اسرائیل نداشته باشند.

مقدم با بیان اینکه مسئله کشورهای عربی تشکیل دولت فلسطینی است نه نابودی اسرائیل گفت: کشورهای عربی که در سال ۱۹۴۸ خواستار نابودی اسرائیل بودند امروز به دنبال این هستند که اسرائیل اجازه دهد دولت فلسطینی شکل بگیرد. درواقع کشورهای عربی می‌گویند از وضعیت کنونی خسته شده‌اند.

منبع ایکنا
گفت‌وگو درباره مطلبی که خواندید

آدرس ایمیل شما منتشر نمی‌شود.