ادیان نیوز : روزنامه قدس گفتگویی با یک بانوی تازه مسلمان آمریکایی کرده که شرح آن را به صورت گزارش ارائه داده است با هم این گزارش جالب را می خوانیم:
«از امام رضا بخواه که من را باز هم به زیارتش بطلبد.» این آخرین جملۀ «سوزان اوبری» اهل کالیفرنیای آمریکاست که حالا «صدیقه فرقان» شده و سخت پای حجابش ایستاده است. درسخواندۀ دو رشتۀ تغذیه و فیزیوتراپی که در حال تحصیل، بهخاطر حجاب خیلی اذیتش کردهاند. وقتی مسؤولش در بیمارستان به او میگوید که بعد از ماه رمضان دیگر نمیتواند آن پارچه روی سر او را تحمل کند، با شجاعت تمام میگوید: «حجاب جزو دین من است و نمیتوانم آن را کنار بگذارم.» کار دو-سه نفر را روی سرش میریزند تا کم بیاورد و بیخیال حجاب شود. ولی صدیقه که از فشار کار مریض شده، کار را رها میکند و دودستی حجابش را میچسبد. او حالا شیعۀ حسین(علیه السلام) است و دشمن سرسخت یزید، آنقدر که وقتی بهخطا برای یزید عنوانی احترامآمیز به کار میبرد، فوراً میگوید: استغرالله! صدیقه مصاحبه را با گریه بر حسین(علیه السلام) به پایان میبرد و خوشحال است که توانسته همین قدم کوچک را برای امام حسین(علیه السلام) بردارد.
*حسین(علیه السلام) اسلام را زنده کرد
به دنبال تحقیق در مسألۀ توحید بودم که خیلی زود با پنجتَن آشنا شدم. بعد کتابهایی دربارۀ امام حسین(علیه السلام) به دستم رسید. خُب دربارۀ ایشان بسیار نوشتهاند. از این وآن دربارۀ ایشان سؤال میکردم. میخواستم بدانم هدفش چه بوده و چرا خود را به قربانگاه برده است. بعد فهمیدم که در زمان امام حسین(علیه السلام) اسلام در وضعیت بسیار خطرناکی قرار داشت. یزید مردی فاسد بود و اسلام را نابود کرده بود و در این شرایط، امام حسین(علیه السلام) اسلام را زنده کرد.
*عشق حسین(علیه السلام) در دل هیسپانیکهای آمریکا
در آمریکا حسینیهای بود که در اصل شیعیان هندی و پاکستانی آن را اداره میکردند، ولی شیعیان کشورهای دیگر و حتی برخی برادران و خواهران اهلسنت هم به این حسینیه میآمدند. این حسینیه در منطقهای قرار داشت که به قول ما «هیسپانیک»های زیادی در آن زندگی میکنند، یعنی اسپانیاییزبانهایی که غالباً از آمریکای لاتین به کشور ما آمدهاند. خیلی از هیسپانیکهای آن منطقه زبان انگلیسی هم نمیدانستند. یک بار در ماه محرم در این حسینیه عزاداری داشتیم که یکی از برادران به قسمت خواهران آمد و از من خواست که بروم و برایشان ترجمه کنم. چون من زبان اسپانیایی بلدم. بیرون آمدم و دیدم مردم محلی بیرون حسینیه ایستادهاند و همه دارند گریه میکنند! آن برادر آنها را به داخل حسینیه دعوت کرد، ولی آنها قبول نکردند و گفتند: «عشق حسین(علیه السلام) در دل ما جای گرفته است. از شما تقاضا میکنیم که برای ما از حسین(علیه السلام) و دین حسین(علیه السلام) بگویید. چون میخواهیم با حسین(علیه السلام) باشیم.» خیلی عجیب است. این افراد اصلاً مسلمان نبودند! ولی فقط با شنیدن صدای عزاداری امام حسین(علیه السلام) – آن هم نه به زبان خودشان – مجذوب ایشان شده و الحمدلله همهشان شیعه شدند. (به فارسی) خدایا شکرت!
*امام حسین(علیه السلام) شیعه و سنی ندارد
امام علی(علیه السلام) بسیار تلاش کرد که اسلام را احیا کند، ولی ایشان را به شهادت رساندند. امام حسن(علیه السلام) هم به شهادت رسید. اما در زمان امام حسین(علیه السلام) اسلام در شرایط بسیار حساسی قرار گرفت، چون یزید مردی فاسد، شرابخوار و میمونباز بود و در عین حال، خود را خلیفۀ مسلمین هم مینامید. یزید خواست امام حسین(علیه السلام) را وادار به بیعت کند، ولی او از بیعت سر باز زد و همین نپذیرفتن بیعت مایۀ تقویت اسلام شد. چون امام حسین(علیه السلام) معصوم و خلیفه و رهبر واقعی زمان بود. وقتی با قوت تمام در برابر یزید ایستاد، این پیام رسا و روشن را برای همۀ امت اسلام داشت که یزید مردی خطرناک است و حسین(علیه السلام) بههیچوجه نمیتواند با او کنار بیاید. بیرون رفتن امام حسین(علیه السلام) از مکه هم معنایش این بود که میخواهد از قلمرو حاکمیت یزید خارج شود. این حرکت پیامی مهم برای مسلمانان داشت، آنقدر مهم که او حتی جان خود و نزدیکانش را در این راه فدا کرد.
امام حسین(علیه السلام) بهخاطر توحید و اصل اسلام قیام کرد. همۀ منابع اسلامی اعم از سنی و شیعه از قول پیامبر(صلی الله علیه واله) نقل کردهاند که حسن(علیه السلام) و حسین(علیه السلام) سروَر جوانان بهشتیاند. این عنوان را حضرت محمد(صلی الله علیه واله) به آنها داده و معنای آن این است که شخصیت آنها مردم را به بهشت هدایت میکند. این مسأله مورد اتفاق همۀ مسلمانان است و مایۀ تفرقه نیست. شیعه و سنی در این مورد هر دو یک راه را میروند و اعتقاد دارند که پیروی از امام حسین(علیه السلام) همان پیروی از خداوند و پیمودن راه بهشت است.
*میخکوبی به دستان در عزای مسیح(علیه السلام)
عقیدۀ مسیحیان دربارۀ فِدا عقیدهای غلط است، چون آن کسی که بر صلیب کشته شد، عیسی(علیه السلام) نبود. مسیحیان متوجه نشدند که دشمنان حضرت عیسی(علیه السلام) فردی شبیه ایشان را بر صلیب کردهاند، ولی بعدها این مسأله ثابت شد. چون عیسی(علیه السلام) دوباره بر حواریون ظاهر شد و فرمود که من زندهام و قبلاً هم به شما گفته بودم که عمر من تا آخرالزمان به درازا خواهد کشید. برخی مسیحیان، کشته شدن عیسی(علیه السلام) بر صلیب و حتی تثلیث را قبول ندارند و خدای یگانه را میپرستند. ما در عزاداری، گریه و سینهزنی برای امام حسین(علیه السلام) حق نداریم به بدن خود ضرر جدی وارد کنیم، ولی برخی مسیحیان در همان ایام عزاداری برای به صلیب رفتن عیسی(علیه السلام) به بدن خود آسیب میزنند و حتی مثلاً به دستان خود میخ فرو میکنند. ولی چنین کارهایی در اسلام جایز نیست. ما اجازه داریم گریه کنیم و به سینه بزنیم، ولی وارد کردن ضرر جدی به بدن ممنوع است.
*عزاداری در کالیفرنیا
من را بهاشتباه، بنیانگذار عزاداری امام حسین(علیه السلام) در کالیفرنیا معرفی کردهاند، ولی چنین نبوده است. من در مجالس عزاداری شرکت میکردم. در اولین عزاداری عمومی در کالیفرنیا هم حاضر بودم، ولی بنیانگذار آن نبودم. دولت آمریکا هیچوقت اجازۀ برگزاری علنی عزاداری را نمیدهد و ما باید عزاداریها را در حسینیهها و مراکز اسلامی برگزار کنیم. ولی یک سال اجازه دادند که در خیابان دستۀ عزاداری راه بیندازیم و علموکتل برداریم. نمیدانم چطور این اتفاق افتاد. یک ساختمان بسیار بزرگ دولتی را هم در اختیارمان قرار دادند تا از فضای سبز آن برای عزاداری استفاده کنیم. در پایان عزاداری هم نماز جماعت ظهروعصر را در همان فضای سبز به جا آوردیم. به نظرم آن سال دولت آمریکا برنامهای ازپیشتعیینشده داشت، چون در همان روز عاشورا، انفجاری در حرم امام رضا(علیه السلام) در مشهد صورت گرفت که زائران بسیاری به شهادت رسیدند. من اربعین همان سال به مشهد آمدم که چهلم شهدای عاشورای حرم هم بود.
*از شیرخوارگان حسینی در میان کاتولیکها میشود یک خاطرۀ دیگر هم نقل کنم؟
زمانی در بیمارستان کار میکردم و یکی از وظایفم ثبت سوابق بیماری و اطلاعات زنانی بود که برای آزمایشهای پزشکی مراجعه میکردند. در پروندۀ این خانمها نام شوهر و نیز دین زن و شوهر را هم باید ثبت میکردم. یکی از خانمهایی که آن روز مراجعه کرد، پسربچهای هم داشت که مثل علیاصغر(علیه السلام) لباس پوشیده بود، یعنی چفیه و پیشانیبند سبز و… . ولی در کمال تعجب، زن گفت که او و شوهرش پیرو مذهب کاتولیک هستند. شماره تلفن زن را از او گرفتم و شب به او تلفن زدم تا بپرسم قضیه چیست و چرا این لباس را بر تن بچهاش کرده است. او گفت: «من اهل آمریکای لاتین هستم و چندین سال بچهدار نمیشدم. روزی داشتم در کلیسا گریه میکردم و از خدا میخواستم که به من هم فرزندی بدهد. در همان لحظات، بانویی با چادر بلند و سفید پیشم آمد و از علت گریهام پرسید. گفتم که بچه میخواهم و آن بانو گفت: «من برایت دعا میکنم. ولی تو باید قول دهی که اگر بچهدار شدی و بچهات پسر بود، به یاد پسر من، لباس خاصی به تن او کنی، چون پسرم را لبتشنه کشتند.» من بچهدار شدم، ولی دیگر آن بانو را ندیدم و نمیدانستم چه لباسی باید به تن پسرم کنم. تصمیم گرفتم چیزی مثل لباس همان بانو به پسرم بپوشانم. لباس شما شبیه لباس آن بانو و فقط کوتاهتر است.»
من مقعنهای سفید و بلند به سر داشتم و لباس فرم بیمارستان را پوشیده بودم. با آن زن دربارۀ امام حسین(علیه السلام) صحبت کردم و او خیلی گریه کرد. آن زن و شوهرش هر دو بهخاطر امام حسین(علیه السلام) شیعه شدند.
منبع: روزنامه قدس