شفتی با بیان اینکه هدف اولیه نزول قرآن انذار و هدف نهایی، تزکیه است، گفت: احکام قرآن برای زمان و مکان مخاطب مستقیم و خاص بیان شده و تعمیم آن به دیگر زمانها و مکانها نیازمند اجتهاد است و اساسا چون وحی محصول رابطه بشر محدود با خدای نامحدود است قرآن دغدغه بیان جزئیات آینده را برای مسلمین نداشته است.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، فرهاد شفتی، قرآنپژوه و استاد دانشگاه ادینبرو در آخرین جلسه از سلسله جلسات قرآن و سه پرسش با موضوع «قرآن به چه کار امروز ما میآید«، با بیان اینکه مخاطب قرآن در سه لایه قابل تعریف است، گفت: ما اگر ورق اول یعنی مخاطب خاص و مستقیم قرآن را ورق نزنیم به ورق دوم نمیرسیم، من سعی کردم این ورق را بزنم و بیان کنم اولین مخاطب قرآن کسانی بودند که در دوره خود پیامبر(ص) و در مکه و مدینه و شبه جزیره عربستان همراه ایشان بودند.
وی افزود: نکته دیگر که در پرسش دوم به آن پرداختیم این است که آنچه در قرآن آمده تصویری از حقیقت است، بنابراین اینکه این تصویر درست و دیگری غلط است تصویر مربوطی نخواهد بود و میتوانیم فهم خودمان از قرآن را دقیقتر کنیم و در پرسش سوم دنبال این هستیم که بگوییم قرآن به چه کار امروز ما میآید؟
شفتی با تاکید بر اینکه قرآن، اساسنامه دین است و اگر بخواهیم احکام دین مانند حجاب و ربا را صرفنظر از کارآیی آن، بفهمیم اولین منبع قرآن است، افزود: همچنین قرآن منبعی از عقاید است؛ بحث ما در این زمینه خوانش متن است و میخواهیم ببینیم قرآن برای هر کسی که به هر دلیلی به آن دلبسته است چه کمکی میتواند بکند فارغ از باور به خدا و اینکه خدا متشخص است یا نامتشخص یا مشخص و … که تاثیری در بحث ما نخواهد داشت. ما در صددیم ببینیم این متن به ما چه میگوید؟ هدف اولیه، اتمام حجت برای مخاطب مستقیم است و در مورد هدف نهایی هم عرض کردیم که قد افلح من تزکی، یعنی تزکیه هدف نهایی قرآن است.
هدف قرآن، سعادت است
وی اضافه کرد: قرآن برای سعادت ما آمده است و اصل سعادت منحصر به دنیا نیست و برای آخرت هم هست بنابراین هدف نهایی قرآن، رساندن انسان به تزکیه است؛ در ۴ آیه در قرآن کریم هدف دین و ارسال پیامبر(ص) بیان شده است؛ در یک آیه در سوره بقره و از لسان ابراهیم(ع)، هدف ارسال پیامبر بیان شده و در آیات دیگر هم این مسئله تکرار شده است. سخن از تلاوت آیات قرآن برای مردم آمده و اینکه به آنان حکمت و کتاب بیاموزد و آنها را تزکیه کند.
این قرآنپژوه بیان کرد: بنده معتقدم هدف دین، تزکیه است. اگر ما حکمت و تلاوت آیات قرآن را فرابگیریم ولی اگر تزکیه نباشد موارد سهگانه دیگر نه تنها مفید نیست بلکه بدتر هم میشود چون انسان دیگر عذر و بهانه هم نمیتواند بیاورد. پس در قرآن هر حکم و دستوری که آمده با هدف تزکیه آمده است. بلکه هدف ابتدایی برای مخاطب مستقیم هم در جهت تزکیه است و آموزش تلاوت و حکمت و کتاب هم مقدمه برای تزکیه است.
نکتههای خلقت
وی با اشاره به داستان خلقت انسان در قرآن بیان کرد: مهمترین نکته در این داستان آن است که وقتی خدا فرمود: و نفخت فیه من روحی، من از روح خودم در او دمیدم بعد فرمود بر او سجده کنید، معنای این نفخت فیه من روحی، این است که انسان چیزی از خدا در خودش دارد، البته با یک دید فلسفی درست این است که بگوییم همه چیز، چیزی از خدا در خودشان دارند ولی این تعبیر مخصوص انسان بیان شده و آن چیز در مرتبه والاتری است و بعد سخن از امانت کرده است یعنی ما این امانت را خواستیم به زمین و آسمان بدهیم ولی آنها نپذیرفتند و انسان آن را پذیرفت؛ در مورد امانت تفاسیر مختلفی وجود دارد ولی اگر همه آنها را کنار هم بگذاریم یا به اختیار و یا عقل ختم میشود که باز این دو هم یکی است و یکی پیشنیاز دیگری.
شفتی اضافه کرد: بحث دیگر در داستان خلقت، تکبر ورزیدن شیطان است، گفتیم که این تکبر، چیزی است که بر مبنای متن قرآن، انسان را لایق جهنم میکند؛ یعنی اگر انسان تکبر کند در برابر طبیعت خودش ایستاده است زیرا طبیعت انسان وابسته بودن به خدا و دمیدن روح خدا در وجود انسان است؛ طبیعت انسان وصل شدن به خداست و این دمیدن ادامه دارد؛ کل یوم هو فی شان. تکبر یعنی انسان خودش را در برابر خدا قرار داده و مثالی از شرکبودن است ولو اینکه مشرک هم نباشد. وقتی فرشتگان به خدا میگویند این قرار است در جهان، خونریزی و سفاکی کند خدا فرمود؛ من چیزی میدانم که شما نمیدانید، در ادامه هم بحث یاد دادن اسماء الهی به آدم مطرح است.
وی افزود: از اسماء میتوان برداشت فلسفی داشت مانند فرمایش علامه طباطبایی که در مورد آگاهی انسان سخن گفته و میتوان گونه دیگری هم نگاه کرد که در واقع این اسماء، اسامی انسانهای کامل مانند پیامبران و ائمه(ع) و خارج از محدوده اسلام، هر انسان هدایت یافته دیگری بوده است. باغبانی را تصور کنید که مشغول باغبانی است و فرد نادانی از کنار او عبور میکند و جز خاک و گل و کود چیزی نمیبیند و میپرسد چه میکنی؟ ولی وقتی چند ماه بعد از آنجا عبور کرد با درختان میوه و گلها و … روبرو میشود و میفهمد که آن روز باغبان چه گفت.
شفتی تصریح کرد: داستان ملائکه هم اینطور است، چون روزی ابراهیم و موسی و عیسی و محمد(ص) و علی(ع) و انسانهای خوب دیگری خواهند آمد و این هدف خلقت است، قرآن فرمود: ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون، که برخی یعبدون را به یعرفون تفسیر کردهاند، ولی من گمان میکنم نیازی به تعبیر یعرفون نیست و خلقت انس و جن برای همان عبادت است. حال این سؤال مطرح است که چرا باید عبادت خدا را بکنیم در حالی که او به عبادت ما نیاز ندارد؛ عبد در زبان عربی همیشه به معنای دون مایه بودن انسان نیست؛ خدا از عباد خود در قرآن با عنوان عبادالرحمان با افتخار یاد کرده است و یا در مورد پیامبرانشان با تعبیر عبد یاد کرده است؛ هر چه مولا بالاتر باشد عبد هم بالاتر است و عبد چه خاصیتی باید داشته باشد تا عبد خوبی برای مولا باشد.
وی اضافه کرد: اگر به هزار سال قبل برگردیم و تصور کنیم من عبد و شما مولا و شما به عنوان مولای من از گوشت خوشتان نمیآید ولی سبزیجات دوست دارید یا شما دوست دارید صبح زود بیدار شوید و من دیر از خواب بر میخیزم، آیا در این صورت من میتوانم عبد خوبی برای شما باشم؟ طبیعتا نمیتوانم؛ این مولا مجبور است عبدی بگیرد که به خودش شبیهتر شود؛ عبد بودن یعنی شبیه خدا شدن و رنگ خدایی گرفتن است زیرا او از روح خود در ما دمیده است، اینکه فرموده است ما جن و انس را برای عبادت خلق کردهایم، یعنی آنها رنگ مرا به خود بگیرند.
عبادت یا معرفت؟
شفتی در ادامه با طرح این پرسش که چه امکاناتی برای ما وجود دارد که به رنگ خدا در بیاییم، گفت: خدا عقل و اختیار به ما داده و از طرفی فرموده نفخت فیه من روحی و از سویی دیگر بیان فرمود ما انسان را عجول و هلوع و حریص، خلق کردیم، حال این پرسش پدید میآید که خدایا تو خودت فرمودی که ای انسان من تو را حریص و عجول و هلوع خلق کردم چرا این طور خلق کردی؟ میخواستی اینطور خلق نکنی! در نگاه اول اینها صفات بدی هستند ولی از طرفی به ما کمک میکنند زیرا ما از موجودی هستیم که خدا از روحش در ما دمید و از طرف دیگر این صفات را هم به ما داد و از سوی سوم عالم هم پر از مشقت و رنج است؛ یعنی هدف ابتلاء انسان است که البته گفته میشود همان امتحان است ولی بنده خیلی میانه خوبی با معنای امتحان برای ابتلاء ندارم.
شفتی اضافه کرد: کودک چند سالهای را در نظر بگیرید که در خانه گرم و تحت نوازش پدر و مادر و غذای خوب بزرگ شده است و از زندگی جز این چیزی نمیداند، وقتی وارد مهد شد کتک خورده و میزند و ناسزا گفته و میشنود و خود را بهتر میشناسد و چالشهایی برایش ایجاد میشود و این چالشها قوه او را به فعل رسانده و انسان بهتری میشود و رشد میکند. انسان هم در تعامل با سه مقوله نفخت فیه من روحی، وجود صفاتی چون عجول و هلوع بودن و دنیایی که پر از مشقت و سختی است میتواند رشد کند و انسان بهتری شود.
وی با طرح این پرسش که چرا باید این مقولات وجود داشته باشد، افزود: چون هدف بازگشت به سوی او و «انا لله و انا الیه راجعون» است، اگر قرار است به سوی او برگردیم باید شبیه او باشیم، شما با کسی مینشینید که هم اخلاق و هم منش شما باشد و اگر ما از سوی خدا آمدهایم و حال قصد بازگشت داریم باید رنگ او را داشته باشیم. هر تلاش و کوشش و دغدغه انسان برای رسیدن به گمشدهای است که دارد، برخی میدانند چه گم کردهاند و برخی نمیدانند؛ قرآن تعبیر فرموده است: انک کادح الی ربک …؛
این قرآنپژوه اضافه کرد: چنین شرحی از ماجرای خلقت انسان و بازگشت او به سوی خدا را اگر فارغ از نام «خدا» برای یک بودایی و پیرو ادیان دیگر هم بیان کنیم با ما احساس اشتراک خواهد کرد، اگر به کسی که پیرو یک دین رسمی هم نیست نشان دهیم تصویر یکسانی خواهد داشت.
زبان انذار و تذکر
وی تاکید کرد: قرآن یک هدف اولیه یعنی اتمام حجت دارد که آن را با زبان انذار بیان کرده است و هدف نهایی یعنی تزکیه را با زبان ذکر برای مخاطب خود بیان کرده است؛ «هذه تذکره». اگر لایه اول قرآن یعنی تهدید و انذار و جنگ را کنار بگذاریم مابقی همه زبان یادآوری و تذکره است.
شفتی با بیان اینکه تزکیه در لغت به معنای پاک کردن و نمو و رشد کردن است، افزود: تزکیه هم در مواجهه با اضلاع مثلث ارتباط با خدا (الله یا هر اسم دیگری)، دیگران و طبیعت مطرح است، هر آیه قرآن مستقیم و غیرمستقیم به این سه ضلع مرتبط است. اما معنویت چیست؟ معنویت مؤلفههایی دارد مانند؛ امیدداشتن، احساس قدرت، پرهیز از بیهودگی و عشق به انسانها و باور به رازی در هستی و …؛ برای تک تک این موارد میتوان مستقیم و غیرمستقیم آیه قرآن پیدا کنیم. این مؤلفههای معنویت اینجوری نیست که یکنفر یکی یکی آن را در وجود خود ایجاد کند بلکه یک مجموعه است به تعبیری وقتی کسی با یکی از اضلاع مثلثی که برشمرده شد رابطه دارد مشغول تزکیه است ولی معنویت زمانی اطلاق میشود که فرد هر سه ضلع را دارد و با همدیگر همافزایی دارد و نزدیکترین واژه به معنویت در قرآن، واژه «مؤمن» است که همه را با هم دارد. پس دین همان معنویت و تزکیه است.
وی در پاسخ به این پرسش که چرا در قرآن به روشنی بیان نشده است که احکام برای همه زمانها و مکانهاست، تصریح کرد: پاسخ این پرسش از طریق درون و برون قرآنی ممکن است؛ وقتی ما میگوییم مخاطب اولیه قرآن، مخاطب مستقیم و خاص است احکام هم مناسب زمان و مکان بیان شده و اگر قرار است تعمیم داده شود نیازمند اجتهاد است. به نظر من پرسش باید معکوس شود و آن اینکه شما یک آیه از قرآن بیاورید که گفته این احکام را به کشورها و مناطق دیگر هم ببرید. از نگاه برونقرآنی هم به مسئله وحی بازگشت دارد و اینکه متن قرآن محدودیتهایی دارد که در آن دغدغهای برای آینده مسلمین وجود ندارد و به صورت مشخص راهکار عملی وجود ندارد و دغدغه قرآن برای مخاطب دوره خود بوده است.
وی تاکید کرد: وحی آنطور که بنده میفهمم مواجه یک انسان با تمام محدودیتهای بشری با حقیقتی نامحدود یعنی خداست و اگر این محدودیتها در الفاظ قرآن وجود دارد به خاطر این محدودیت بشری است. البته قرآن اشارات کلی برای آینده بشر دارد ولی برای آینده مسلمین مسئله جزئی مطرح نیست.
آفت فهم انحصارگرا
شفتی در پاسخ به این پرسش که حمله به کشورهای دیگر بعد از وفات پیامبر(ص) مؤید این مسئله است که احکام دین اسلام باید به مناطق دیگر هم برود، گفت: حمله مسلمین به ایران و اندلس آن روز بر مبنای فهم انحصارگرا بوده است، الان بین مورخان در مورد علت حمله بحث است؛ بعضی میگویند خلفا فقط از این حمله قصد سیاسی و مالی داشتند و اینکه بخواهند جزیه از دیگران بگیرند.