نهضت رسول خدا (ص) شروع می شود و نطفه آن تکوّن پیدا می کند و در بطن
تاریخ پرورش می یابد تا در حکومت یزید در سال ۶۰ هجری زمینه تولد آن فراهم و
در سال ۶۱ هجری در روز ۱۰ محرم، روز عاشورا در کربلا متولد شود. در واقع
آن آتشی که به در خانه علی زدند، همان آتشی بود که به خیمه های حسین
زدند.می خواهم بگویم عاشورا در آن ۷ ماه و ۱۷ روز کاوران شهادت و اسارت
نیست. اگر عمیق تر به تاریخ اسلام نگاه کنیم می بینیم عاشورا از ۵۰ سال پیش
شروع شده بود، این ها مسایل و ریشه های عاشورا را تشکیل می دهد. در واقع
از ۵۰ سال پیش تر از عاشورای ۶۱ هجری، زمان رحلت رسول الله (ص) زاویه ای
میان اسلام حقیقی و اسلام دروغین آغاز شده بود و هرچه زمان پیش تر رفت
فاصله اضلاع این زاویه بیشتر و بیشتر شد، سرانجام عاشورا را به وجود آورد و
بعد از عاشورا نیز به صورت کاروان اسارت و رسالت و پیام رسانی ادامه پیدا
کرد و بعد از پایان نهضت نیز آثار و نتایج آن همچنان ادامه دارد تا به
زمانه ما رسیده است.
بخش اول گفتگو با آیت الله دکتر هاشم هاشم زاده هریسی،
اندیشمند دینی و عضو مجلس خبرگان رهبری به نقش انحرافات تاریخی در شکل گیری
عاشورا و آسیب ها و تحریفاتی که امروز می تواند متوجه تبیین، تفسیر و
عینی سازی مفاهیم عاشورایی در جامعه ما باشد پرداخته است.
ما اعتقاد داریم “کل ارض کربلا، کل یوم عاشورا“
یک حقیقت فرازمانی و فرامکانی است. پس هر عصر و زمانه ای نیاز به درونمایه
و پیام نهضت حسینی دارد. مهم ترین نیاز یا نیازهای امروز ما در مراجعه به
این نهضت چیست؟
به نظر من مهم ترین و اولین نیاز ما در مراجعه به نهضت امام حسین (ع) و
کاربردی کردن آن در جامعه خودمان، شناخت و معرفت است. شناخت جامع، وسیع و
عمیق. شناخت شخصیت امام حسین (ع)، آگاهی نسبت به انگیزه ها، اهداف و آرمان
های امام، عوامل، مقدمات و ریشه های نهضت، شناخت قدم به قدم گفتارها و حکم
به حکم آن امام همام، از مدینه تا کربلا و در کربلا، شناخت و معرفت دقیق و
کامل از همه این مولفه های دخیل در نهضت امام حسین (ع) نیاز اصلی و اساسی
جامعه شیعی و دربرگیرنده همه نیازهای دیگر است. وجوه این معرفت ریشه و
مبنای اصلی تفسیر و تبیین صحیح نهضت است و برداشت عملی و کاربردی کردن نهضت
حسینی به همین شناخت و معرفت بستگی دارد زیرا از معرفت، بینش و دیدگاه
حاصل می شود و دیدگاه به عمل و بهره وری متناسب با آن دیدگاه منتهی می شود.
اگر این شناخت و معرفت، صحیح و کامل نباشد و ضعیف و ناقص صورت گیرد همه
تحریفات و انحرافات از آنجا آغاز می شود و با آفت ها و آسیب های زیادی
روبرو خواهد شد و حتی گاهی یا در برخی ابعاد و موارد، به ضد خود تبدیل می
شود یا حداقل استفاده بهیته و کامل و فراخور از آن به عمل نخواهد آمد و
عملی و کاربردی نخواهد شد و در حد شعار و تشریفات و مراسم خشک خواهد ماند و
در اشک و گریه محصور خواهد شد.
پس بنابراین اولین و مهم ترین نیاز ما شناخت و معرفت است. متأسفانه در
مراسم عزاداری ها کم تر به این نکته توجه می شود و شور و احساسات بر تفکر،
تعقل و تعمق غلبه دارد و فرصت عملی به آن نمی دهد. البته شور و احساسات در
عزاداری های حسینی مخصوصا گریه و اشک بسیار ارزشمند، پرثواب و عبادت است و
زینت و لازمه این مراسم است اما نه در حدی و شکلی که همه فضا را در بربگیرد
و برای تحلیل و تبیین نهضت حسینی و تفکر و تأمل در آن مجال و فضایی باقی
نگذاردو فکر و اندیشه مورد بی توجهی قرار گیرد.
چگونه می توان این آسیب ها و زخم هایی که بر سیرت و صورت حماسه امام حسین (ع) می افتد به حداقل برسانیم؟
هر دو زاویه برای ما مهم است و از این زوایه، اجتماعات حسینی باید به دو
قسمت تقسیم شود؛ مجالس و مراسم. در مجالس و محافل به وسیله عالمان و
اندیشمندان بیشتر به تبیین و تحلیل و تعمیق حوادث عاشورا و تعقل و تدبر در
سیره و سنت حسینی و به محتوا و عناصر تشکیل دهنده نهضت پرداخته شود تا
آشنایی و معرفت لازم که اساس و خمیرمایه استفاده بهینه و کاربردی کردن
اهداف نهضت و تشکیل جامعه شایسته حسینی است حاصل گردد و در مراسم نیز به
حضور شور و احساسات و صبغه های شعایر توجه شود تا تعقل و احساسات و شعور و
شعار در نهضت حسینی با یکدیگر آشتی کنند و به هم درآمیزند و نور بصیرت و
هدایت تولید کنند ولی باید پیوسته صبغه تعقل و معرفت بیشتر و غالب و ناظر
بر جنبه احساسات و هدایت کننده و جهت دهنده آن باشد زیرا احساسات محض و
عاری از تعقل، پیوسته در معرض لغزش و انحراف و منشأ تحریفات است و به قول
علامه شهید مطهری، تحریفات عاشورا بیشتر از همین نقطه وارد نهضت عاشورای
حسینی شده است که باید آسیب زدایی و تحریف زدایی گردد.
مسأله دومی که پرسش پیشین تان وجود دارد جمله بزرگ “کل یوم عاشورا و کل
ارض کربلا” است. در مورد امام حسین (ع) دو جمله بسیار بزرگ و پرمعنا مطرح
شده و شهرت یافته است که بسیار قابل توجه و تأمل است. یکی همان عبارت کل
یوم عاشورا کل ارض کربلا است و دومی جمله اِنّ الحیاه عقیده و الجهاد. این
دو جمله به امام حسین (ع) نسبت داده اند که فرموده است به راستی حیات و
زندگی انسان عقیده است و جهاد و تلاش در راه آن عقیده. هر دو جمله بزرگ و
پرمحتوا، درست و حقیقت است اما روایت نیست. منبع روایی ندارند بلکه جمله
انتزاعی اند که اولی از نهضت عاشورا انتزاع شده و تفسیر کل آن است و دومی
از حیات و زندگی ۵۷ ساله امام حسین (ع) در دنیا انتزاع شده و تفسیر کل حیات
حسین است که شرح توضیح آن در این مجال نمی گنجد.
اگر جامعه و فرهنگ عمومی ما با جامعه آرمانی حسینی فاصله دارد این
فاصله های معرفتی و اخلاقی و ایمانی کجاست و چگونه در ساحت های مختلف
زندگی خود را نشان می دهد؟
به نظر من سه عامل موجب فاصله گیری جامعه ما از جامعه عاشورای حقیقی است.
اول این که حادثه عاشورا و نهضت حسینی در کل از دوبخش تشکیل شده؛ اول:
مسایل و معارف و دوم: مصایب و آلام که هر کدام از این ها در نهضت حسینی فضا
و جایگاه خاص خود و حدود و اندازه معینی دارند که باید این حدود و ثغور آن
رعایت شود. حجم بخش مسایل و معارف بسیار زیاد و گسترده است. در عاشورا،
نماد همه خوبی ها، همه نیکی ها، عدالت، آزادی، اخلاق، فضایل، حقوق و کرامت
انسانی در یک طرف و نماد همه بدی ها، زشتی ها، پلشتی ها، پلیدی ها، رذایل و
بداخلاقی ها و ظلم و ستم ها در طرف دیگر قرار دارد و در بستر این دو صف
بندی حق و باطل، افکار، اعمال، حرکات، برخوردها، اقوال، نامه ها و گفتارهای
متقابل هر دو طرف، مخصوصا اعمال و حرکات قدم به قدم حسین و کاروان حسینی،
خطبه ها، نامه ها، سخنرانی ها، منثورات حسینی، به طور کلی قول و فعل یا
سیره و سنت، گفتار و عمل یعنی اعمال و اقوال امام معصوم (ع)، یاران و
پیروان در دو کاروان شهادت و اسارت از مدینه تا مدینه -به طول ۷ ماه و ۱۷
روز – مجموعه همه این نهضت و مسایل آن را به صورت یک دایره المعارف قطور
نهضت حسینی درمی آورد که باید همه آن ها قدم به قدم و کلمه به کلمه مورد
بررسی و تحلیل قرار گیرد. رموز، نکات، پیام ها، فرهنگ ها، عقاید، معارف،
تعالیم، آموزه ها و تمام احکام اعتقادی، عرفانی، فقهی، حقوقی، سیاسی،
اجتماعی، اخلاقی، تربیتی و فرهنگی مستفاد از آن ها شکافته واستخراج شود تا
در جامعه نکته به نکته مورد عمل قرار گرفته و کاربردی شود تا یک جامعه
عاشورایی تشکیل گردد اما تا چنین نشود جامعه ما با جامعه عاشورایی واقعی
فاصله خواهد داشت.
اما در حوزه معارف، ظرف و فضای این بخش از نهضت عاشورایی بسیار وسیع باید
دیده شود و مورد استفاده و تحلیل قرار گیرد که عوامل و ریشه های آن از قبل
از عاشورا از روز نهضت رسول خدا (ص) شروع می شود و نطفه آن تکوّن پیدا می
کند و در بطن تاریخ پرورش می یابد تا در حکومت یزید در سال ۶۰ هجری زمینه
تولد آن فراهم و در سال ۶۱ هجری در روز ۱۰ محرم، روز عاشورا در کربلا متولد
شود. در واقع آن آتشی که به در خانه علی زدند، همان آتشی بود که به خیمه
های حسین زدند.
می خواهم بگویم عاشورا در آن ۷ ماه و ۱۷ روز کاوران شهادت و اسارت نیست.
اگر عمیق تر به تاریخ اسلام نگاه کنیم می بینیم عاشورا از ۵۰ سال پیش شروع
شده بود، این ها مسایل و ریشه های عاشورا را تشکیل می دهد. در واقع از ۵۰
سال پیش تر از عاشورای ۶۱ هجری، زمان رحلت رسول الله (ص) زاویه ای میان
اسلام حقیقی و اسلام دروغین آغاز شده بود و هرچه زمان پیش تر رفت فاصله
اضلاع این زاویه بیشتر و بیشتر شد، سرانجام عاشورا را به وجود آورد و بعد
از عاشورا نیز به صورت کاروان اسارت و رسالت و پیام رسانی ادامه پیدا کرد و
بعد از پایان نهضت نیز آثار و نتایج آن همچنان ادامه دارد تا به زمانه ما
رسیده است. در همبن فاصله حدود ۱۴ قیام کوچک و بزرگ به صورت مستقیم به
عنوان خونخواهی عاشورا در تاریخ اسلام به وجود آمده است و نهضت ها و قیام
ها و انقلاب های مختلف نیز به طور غیر مستقیم در سراسر جهان به قیام عاشورا
استناد و استشهاد می کنند. گاندی یکی از آن هاست که نهضت خود را به عاشورا
نسبت می دهد.
همه این ها باید در مجموعه بخش اول نهضت هاشورا که همان مسایل و معارف است
دیده شود و مورد بررسی و تحلیل و تبیین قرار گیرد و در جامعه اسلامی و
شیعی ما کاربردی شود تا فاصله آن با جامعه عاشورایی واقعی کوتاه گردد.
این روزها گاهی در همین شبکه های مجازی می بینم می خواهند دو وجه
معرف و عواطف را از هم جدا کنند، این که امام حسین (ع) از ما شعور می
خواهد نه شور، اشک ریختن نمی خواهد اشک پاک کردن می خواهد، در صورتی که
اصلا این دو وجه از هم نباید منفک شود و در مقابل هم قرار گیرد. دیدگاه تان
در این باره چیست؟
بی تردید برای مصایب عاشورای حسینی باید گریست ولی در مورد مسایل و معارف
آن باید اندیشید و فهمید. مصایب آن با عواطف و احساسات انسان سر و کار دارد
و آن را متأثر می سازد. مسایل آن با تعقل و تدبر انسان در ارتباط است و آن
را می پروراند. مصایب آن عشق و شعار است. معارف آن عقل و شعور است. مصایب
قالب است، معارف، محتوا و متن. مصایب، ظاهر و لایه اول نهضت حسینی است اما
چون لایه اول است نباید کنار گذاشته شود. باید دید و شنید، معارف بطون و
لایه های درونی آن است، باید شکافت و آن ها را کشف کرد و به دست آورد و
بهره برداری نمود.
مصایب حماسه حسینی هرچند بسیار عظمی، سنگین و دردناک است از زمیو آسمان ها
سنگین تر است و هر چه بگوییم و بگرییم کم گفته ایم و کم گریسته ایم اما از
نظر محتوا نسبت به بخش اول نهضت بسیار کم حجم است و فضای کمی از نهضت را
گرفته است. در یک موازنه حداقل ۸۰ درصد نهضت حسینی را مسایل، معارف و حوادث
تشکیل می دهد و ۲۰ درصد آن را مصایب و آلام ولی در جامعه ما عملا فضای این
دو معکوس و جابجا شده است و موازنه به هم خورده است به این صورت که ۸۰
درصد مصایب و آلام ذکر می شود و حداکثر ۲۰ درصد مسایل و حوادث تحلیل و
تبیین می شود و این عدم توازن اولین فاصله جامعه ما از جامعه عاشورایی
حسینی است.
عامل دوم این فاصله همان مسأله ای است که در پاسخ سوال اول گذشت که به
مسأله شناخت و معرفت نهضت امام حسین (ع) کم تر توجه می شود و تفکر و تأمل،
مقهور و تحت الشعاع شور واحساسات قرار می گیرد و در هاله ای از ابهام می
ماند.
عامل سوم این که در اثر همان دو غفلت مذکور، آسیب ها و آفت ها و به قول
شهید مطهری تحریفاتی رخ می دهد که باید آسیب شناسی و تحریف زدایی گردد.
البته مسئولیت این ها به عهده حوزه های علمیه است. علما و اندیشمندان،
نویسندگان، تحلیلگران مخصوصامساجد و منابر باید در این باره به پا خیزند و
نقش آفرینی کنند.
منبع : شبستان