خبری تحلیلی ردنا (ادیان نیوز)
آخرین اخبار ادیان ایران و جهان، خبرهای دینی ارامنه زرتشتیان کلیمیان شیعه اقلیت‌های دینی و مذهبی و فرقه‌ها جریان‌‌های دینی

کثرت‌­گرایی با فرهنگ قرآن ناسازگار است

یادداشت/ نقدی دوباره بر نظرات فرهاد شفتی

ناصر نجفی، پژوهشگر و مدرس مؤسسه فقاهت و تمدن‌‍سازی در یادداشتی دوباره به برخی سخنان فرهاد شفتی درباره کثرت‌گرایی در قرآن و داشتن مخاطب خاص واکنش نشان داد و نوشت کثرت‌­گرایی با فرهنگ قرآن ناسازگار و نوعا به ­خاطر اشکالات تفسیری است.

به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، ناصر نجفی در یادداشتی دوباره به نقد سخنان وی پرداخته است که متن آن به شرح زیر است:

من هر چهار سخنرانی منتشر شده از ایشان را مطالعه کردم؛ اما دارای همان اشکالاتی می‌­دانم که گفته شد. نکاتی چند در نقد این سخنان؛

از نظر ایشان مخاطبِ قرآنْ خاص است و این بیان نخ تسبیح استدلال­‌های آتی است. می­‌گویند: «اگر مخاطب قرآن را در این موارد، مخاطب خاص مستقیم ندانیم سر از جهنمی شدن بسیاری از انسان‌ها در دنیای امروز و مقاطع دیگر حیات انسانی درخواهیم آورد» و آن را ظلم می‌­داند. می‌پذیرند که اهل کتاب زمان پیامبر(ص) که ایمان نیاوردند معذور نیستند، اما بعد از پیامبر(ص) نمی‌­توان کسی را کافر نامید: «بر مبنای فهم من پس از زمان پیامبر(ص) به هیچ کسی نمی‌توانیم کافر بگوییم بلکه می‌توانیم بگوییم مسلمان و غیر مسلمان». پس رسالت پیامبر نیز عصری است نه جهانی.»

آقای شفتی از سویی می‌­پذیرد که اهل کتاب زمان پیامبر(ع) معذور نبودند و باید ایمان می‌آوردند: «می‌توان مدعی شد که مشرکین و اهل کتاب از روی استکبار و تکبر پیام پیامبر اسلام را نپذیرفتند و هر کدام به شکلی؛ … بر مبنای فهم من پس از زمان پیامبر(ص) به هیچ کسی نمی‌توانیم کافر بگوییم بلکه می‌توانیم بگوییم مسلمان و غیر مسلمان»، اما در بیانات دیگر خود این گزاره را نقض می‌­کند:

۱/ وی در جای دیگری با استناد به آیۀ ۶۲ سورۀ بقره «إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ الَّذینَ هادُوا وَ النَّصارى‏ وَ الصَّابِئینَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ …» می­‌گویند: «این آیه از صریح‌ترین آیات در بحث کثرت‌گرایی است و تأکید دارد که یهودی و مسیحی و مسلمان و صابئی هم که باشیدف ملاک ایمان و عمل صالح است.» باید از ایشان پرسید آیه ۶۲ سورۀ بقره، در زمان خود رسول خدا نازل شده و قطعا یکی از مخاطبان آن، مخاطبان خاص هستند. برداشتی که ایشان از این آیه می‌­کنند، با آیاتی از قبیل «فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ ما آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما هُمْ فی‏ شِقاقٍ فَسَیَکْفیکَهُمُ اللَّهُ وَ هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ(سورۀ بقره، آیۀ ۱۳۷) یا آیه «یا أَیُّهَا الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ آمِنُوا بِما نَزَّلْنا مُصَدِّقاً لِما مَعَکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلى‏ أَدْبارِها أَوْ نَلْعَنَهُمْ کَما لَعَنَّا أَصْحابَ السَّبْتِ وَ کانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولاً»(سورۀ نساء، آیۀ ۴۷)، در تعارض مسلم است. چگونه در زمان واحد، هم ملاک بر روی ایمان به خدا و عمل صالح تکیه کند و از سوی دیگر امر به اسلام آوردن و تهدید در صورت اسلام نیاوردن بکند؟

۲/ ایشان می­‌گویند در قرآن آیاتی وجود دارد که از رستگاری اهل کتاب در دوره پیامبر(ص) سخن گفته است: «کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّهٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَوْ آمَنَ أَهْلُ الْکِتَابِ لَکَانَ خَیْرًا لَهُمْ مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَکْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ» فرموده است که اگر اهل کتاب ایمان بیاورند برای آنها بهتر است. اگر منظور ایشان ترجیح ایمان به پیامبر باشد و نه الزام که ظاهرا نیز مقصودشان این است، باز هم تناقضی با آنچه از پیش گفته دارد؛ یعنی این برداشتی که از این آیه می‌­کنند با آنچه خود پذیرفتند [یعنی لزوم ایمان آوردن اهل کتاب دورۀ پیامبر] تناقض دارد. اگر این آیه، ایمان آوردن را ترجیحی می‌­داند، پس چرا در آیۀ دیگر از الزام سخن می‌­گوید؟ حتی در دورۀ پیامبر.

۳/ می­‌گویند: «اگر بنا بر نسخ شریعت آنها و لزوم پذیرش اسلام بود به صراحت در آیۀ ۴۳ مائده نمی‌گفت: وَ کَیْفَ یُحَکِّمُونَکَ وَ عِنْدَهُمُ التَّوْرَاهُ فِیهَا حُکْمُ اللَّهِ ثُمَّ یَتَوَلَّوْنَ مِنْ بَعْدِ ذَلِکَ وَ مَا أُولَئِکَ بِالْمُؤْمِنِینَ. یا در آیه ۶۶ مائده بیان شده است: وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُوا التَّوْرَاهَ وَ الْإِنْجِیلَ وَ مَا أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ لَأَکَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ مِنْهُمْ أُمَّهٌ مُقْتَصِدَهٌ وَ کثِیرٌ مِنْهُمْ سَاءَ مَا یَعْمَلُونَ»؛ یعنی تورات و انجیل را به رسمیت می­‌شناسد.»

اگر از این دو آیه چنین برداشت شود که خداوند تورات و انجیل را حتی بعد از نزول قرآن نیز به رسمیت [به معنای جواز رجوع به آن در مقابل قرآن] می‌­شناسد، باز هم با همان اصلی که پذیرفته‌‌اند یعنی معذور نبودن اهل کتاب دورۀ پیامبر، تناقض دارد. یعنی اگر این دو آیه دلیلی بر کثرت­‌گرایی شارع است، باید در دورۀ پیامبر نیز همین­طور بوده باشد در حالی که گفتند آنها کافر بودند.

علاوه بر این، آیه می­‌خواهد بگوید، عجیب است این‌هایی که نه تو و نه کتاب تو را قبول دارند، برای حکم کردن به نزد تو آمدند، با اینکه در این مسئله خود تورات حکم دارد؛ یعنی این­گونه هم نیست که تورات در این مسئله حکم نداشته باشد، و باز عجیب‌­تر هم این است که اینها از حکم تو هم که همان حکم تورات است، سرپیچی می­‌کنند.

اما غیر از این تناقضات، اشکالات دیگری نیز در این نظریه وجود دارد:

بی توجهی به حدیث و تناقض در کلام
یک. گویا آقای شفتی به ­کلی سنت و سیرۀ معصوم(ع) را کنار زده‌­اند و تنها آیات قرآنی را می‌بینند. در حالی که در احادیث، به صورت صریح بر جهانی بودن رسالت پیامبر تاکید شده، اما چون ایشان وارد سنت نشده است نتیجه‌­ای که از آیات می‌­گیرد کامل نخواهد بود. البته چون از مبانی حدیثی ایشان خبر ندارم و نظر وی را در مورد سنّت و جزئیات آن را نمی­‌دانم ناچار از این مسئله می‌­گذرم.

دو. اینکه ایشان می‌­گویند «عالمین در همه جا معنای همۀ انسان­ها در هر کجا نیست و بلکه گاهی …» نیز اشکال دارد؛ خود ایشان می­‌گوید عالمین گاهی در معنای محدود هم استفاده شده است اما از این نتیجه می‌­گیرد که عالمین همان ام القری و من حولها است! بگذریم که اصل اولیه این است که عالمین در معنای حقیقی خود یعنی همۀ انسان­ها یا موجودات به کار رود و استفاده در معنای خاص‌­تر، قرینه می‌­خواهد. خصوصا اینکه جمع بستن کلمه عالَم، معنای شمولیت خود را تأکید هم می‌­کند. علاوه بر تناسب این معنا با برداشت عرفی، در کتب لغت نیز چنین معنا شده است: «و العالَم‏: الطَّمْش، أی الأنام، یعنی: الخلق کله، و الجمع: عالَمُون‏»(کتاب العین، ج۲، ص۱۵۳). همچنین توجه به معنای بسیاری از آیات نیز روشن می‌­کند که این واژه به معنای عام و شمول آمده است نه محدود؛ مانند آیات زیر:

الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمین‏(سورۀ فاتحه، آیۀ ۲)؛ وَ لکِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعالَمین‏ (سورۀ بقره، آیۀ ۲۵۱)؛ تِلْکَ آیاتُ اللَّهِ نَتْلُوها عَلَیْکَ بِالْحَقِّ وَ مَا اللَّهُ یُریدُ ظُلْماً لِلْعالَمین‏(سورۀ آل عمران، آیۀ ۱۰۸)؛ قالَ اللَّهُ إِنِّی مُنَزِّلُها عَلَیْکُمْ فَمَنْ یَکْفُرْ بَعْدُ مِنْکُمْ فَإِنِّی أُعَذِّبُهُ عَذاباً لا أُعَذِّبُهُ أَحَداً مِنَ الْعالَمین‏(سورۀ مائده، آیۀ ۱۱۵)؛ وَ الَّتی‏ أَحْصَنَتْ فَرْجَها فَنَفَخْنا فیها مِنْ رُوحِنا وَ جَعَلْناها وَ ابْنَها آیَهً لِلْعالَمین‏(سورۀ انبیا، آیۀ ۹۱)؛ أَ وَ لَیْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِما فی‏ صُدُورِ الْعالَمین‏(سورۀ عنکبوت، آیۀ ۱۰)

سه. همین مسئله در مورد تعبیر «ایها الناس» نیز صادق است؛ ایشان می‌­گویند: «دعوی بنده این است که مخاطبان قرآن، در این آیات مردم محلی هستند حتی وقتی از تعبیر ایها الناس استفاده شده است». در حالی که آیات زیادی هستند که با این تعبیر شروع شده‌­اند و مضامین آنها چنان است که نمی­‌توان آن را تعبیری محلی دانست:

یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُمْ وَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُون‏(سورۀ بقره، آیۀ ۲۱)؛ یا أَیُّهَا النَّاسُ کُلُوا مِمَّا فِی الْأَرْضِ حَلالاً طَیِّباً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبین‏(سورۀ بقره، آیۀ ۱۶۸)؛ یا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَهٍ وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالاً کَثیراً وَ نِساءً وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذی تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلَیْکُمْ رَقیبا(سورۀ نساء، آیۀ ۱)؛ قُلْ یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ جَمیعاً الَّذی لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض‏ …(سورۀ اعراف، آیۀ ۱۵۸)؛ قُلْ یا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَکُمُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنِ اهْتَدى‏ فَإِنَّما یَهْتَدی لِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما یَضِلُّ عَلَیْها وَ ما أَنَا عَلَیْکُمْ بِوَکیل‏(سورۀ یونس، آیۀ ۱۰۸)و «یا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمید(سورۀ فاطر، آیۀ ۱۵) مضمون همۀ این آیات با شمولیت آن سازگار است نه محدود بودن به زمان یا مکان خاصی.

پذیرش ارتکازی مسلمین در جهانی بودن اسلام
چهار. ارتکاز مسلمانان بعد از دورۀ پیامبر(ص) نیز بر جهانی بودن رسالت پیامبر بوده است و این نکتۀ بسیار مهمی است. یعنی آنها هم به فکرشان خطور نمی‌­کرد که رسالت پیامبر محلی بوده باشد. از این رو احتجاجاتی که با یکدیگر و یا با پیروان سایر ادیان داشتند با همین ارتکاز بوده است. پس اگر قرار بر محلی بودن باشد فرقی نمی‌­کند صد سال بعد از دورۀ نزول این آیات باشد یا زمان ما. در حالی که ارتکاز دورۀ نزدیک به پیامبر بر جهانی بودن بود.

پنج. ایشان به آیه‌­ای استناد می‌­کند که از آن کثرت‌­گرایی قرآن را برداشت می‌­کند: «وَ أَنْزَلْنَا إِلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتَابِ وَ مُهَیْمِنًا عَلَیْهِ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَ لَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَکَ مِنَ الْحَقِّ لِکُلٍّ جَعَلْنَا مِنْکُمْ شِرْعَهً وَ مِنْهَاجًا وَ لَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّهً وَاحِدَهً وَ لَکِنْ لِیَبْلُوَکُمْ فِی مَا آتَاکُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَیْرَاتِ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعًا فَیُنَبِّئُکُمْ بِمَا کُنْتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ»

افزون بر اینکه ابتدای این آیه قرآن را مهیمن بر کتاب آسمانی قبلی معرفی می­‌کند که در حقیقت تکلیف سایر کتاب‌­های آسمانی را هم روشن می­‌کند، اصلا آیه در مقام تأیید آنها نیست بلکه بالعکس در مقام مذمت آنهاست. این اشکال به خاطر عدم توجه به آیات ماقبل و مابعد است که فضای آن را برای ما ترسیم بکند. شاهدش اینکه در ادامۀ آیه نیز پیامبر را از تبعیت خواسته­‌های آنها نهی می‌­کند. اگر منظور از این که می­‌فرماید برای هر کسی منهجی قرار دادیم کثرت­‌گرایی باشد چرا کتابی را می فرستد که مهیمن باشد؟ چرا به پیامبرش هشدار از تبعیت آنها می‌دهد؟ آیا این تناقض با همان بیانی نیست که خود آن را پذیرفته‌­اید؟ یعنی معذور نبودن اهل کتاب دورۀ پیامبر. اگر آیه تأییدی بر کثرت‌گرایی است فرقی نمی‌­کند دوره حضور پیامبر باشد یا غیر آن!

آیه در واقع می‌­خواهد بگوید که اگر می‌­خواستیم همه را در یک دین قرار می‌­دادیم اما خواستیم این تعددها و اختلاف­ها مایۀ امتحان پیروان ادیان باشد که چگونه طبق کتاب خود عمل کرده و از رسول بعدی حمایت می­‌کنند. مؤید دیگر بر صحیح نبودن برداشت کثرت­‌گرایی این است که تعبیر «وَ لَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّهً وَاحِدَهً» از باب تأیید اختلاف نیست بلکه منظور زمینه­‌ای برای امتحان شدن مردم است:

وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّهً واحِدَهً وَ لکِنْ یُضِلُّ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدی مَنْ یَشاءُ وَ لَتُسْئَلُنَّ عَمَّا کُنْتُمْ تَعْمَلُون‏(سورۀ نحل، آیۀ ۹۳)؛ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَهُمْ أُمَّهً واحِدَهً وَ لکِنْ یُدْخِلُ مَنْ یَشاءُ فی‏ رَحْمَتِهِ وَ الظَّالِمُونَ ما لَهُمْ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصیر(سورۀ شوری، آیۀ ۸)

توجه به سیاق این آیات آنچه را گفتیم مشخص می­‌کند؛ می­‌فرماید این اختلاف­‌ها برای ابتلای شماست. اما مؤید دیگر بر ناصحیح بودن برداشت کثرت‌­گرایی از این آیه، ادامه آن است که بر مذمت اهل کتاب پرداخته است:

وَ أَنِ احْکُمْ بَیْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ وَ احْذَرْهُمْ أَنْ یَفْتِنُوکَ عَنْ بَعْضِ ما أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَیْکَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَاعْلَمْ أَنَّما یُریدُ اللَّهُ أَنْ یُصیبَهُمْ بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ وَ إِنَّ کَثیراً مِنَ النَّاسِ لَفاسِقُونَ(۴۹) أَ فَحُکْمَ الْجاهِلِیَّهِ یَبْغُونَ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُکْماً لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ(۵۰) یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَ النَّصارى‏ أَوْلِیاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمینَ (۵۱) آیا منطقی است که ابتدا تأییدی بر منهج‌­ها و یا ادیان مختلف داشته باشد سپس با چنین ادبیاتی دربارۀ یکی از همین شرعه‌­ها سخن بگوید؟

شش. کثرت‌­گرایی در فرهنگ قرآن نیست؛ خود آقای شفتی هم بر کافر بودن اهل کتابی که در دورۀ پیامبر بودند و به او ایمان نیاوردند، تأکید دارد و این خود نوعی اقرار بر این است که فرهنگ قرآن و پیامبر در دورۀ خود مخالف کثرت‌­گرایی بوده است. به این آیات دقت کنیم:

سورۀ بقره: وَ لَمَّا جاءَهُمْ کِتابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ وَ کانُوا مِنْ قَبْلُ یَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذینَ کَفَرُوا فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا کَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَهُ اللَّهِ عَلَى الْکافِرینَ(۸۹) بِئْسَمَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ أَنْ یَکْفُرُوا بِما أَنْزَلَ اللَّهُ بَغْیاً أَنْ یُنَزِّلَ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ عَلى‏ مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ فَباؤُ بِغَضَبٍ عَلى‏ غَضَبٍ وَ لِلْکافِرینَ عَذابٌ مُهینٌ(۹۰)

إِنَّ الَّذینَ یَکْتُمُونَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ الْکِتابِ وَ یَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَناً قَلیلاً أُولئِکَ ما یَأْکُلُونَ فی‏ بُطُونِهِمْ إِلاَّ النَّارَ وَ لا یُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیامَهِ وَ لا یُزَکِّیهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ (۱۷۴) أُولئِکَ الَّذینَ اشْتَرَوُا الضَّلالَهَ بِالْهُدى‏ وَ الْعَذابَ بِالْمَغْفِرَهِ فَما أَصْبَرَهُمْ عَلَى النَّار(۱۷۵) ذلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ نَزَّلَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ وَ إِنَّ الَّذینَ اخْتَلَفُوا فِی الْکِتابِ لَفی‏ شِقاقٍ بَعیدٍ (۱۷۶)

وَ قالُوا کُونُوا هُوداً أَوْ نَصارى‏ تَهْتَدُوا قُلْ بَلْ مِلَّهَ إِبْراهیمَ حَنیفاً وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکینَ(۱۳۵) قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْنا وَ ما أُنْزِلَ إِلى‏ إِبْراهیمَ وَ إِسْماعیلَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ ما أُوتِیَ مُوسى‏ وَ عیسى‏ وَ ما أُوتِیَ النَّبِیُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ(۱۳۶) فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ ما آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما هُمْ فی‏ شِقاقٍ فَسَیَکْفیکَهُمُ اللَّهُ وَ هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ (۱۳۷)

سورۀ مائده: یا أَهْلَ الْکِتابِ قَدْ جاءَکُمْ رَسُولُنا یُبَیِّنُ لَکُمْ عَلى‏ فَتْرَهٍ مِنَ الرُّسُلِ أَنْ تَقُولُوا ما جاءَنا مِنْ بَشیرٍ وَ لا نَذیرٍ فَقَدْ جاءَکُمْ بَشیرٌ وَ نَذیرٌ وَ اللَّهُ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدیر(۶۸)

قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ لَسْتُمْ عَلى‏ شَیْ‏ءٍ حَتَّى تُقیمُوا التَّوْراهَ وَ الْإِنْجیلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ وَ لَیَزیدَنَّ کَثیراً مِنْهُمْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ طُغْیاناً وَ کُفْراً فَلا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْکافِرینَ (۶۸) إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ الَّذینَ هادُوا وَ الصَّابِئُونَ وَ النَّصارى‏ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ (۶۹)

یکی بودن حق
این آیات هم نشانگر این است که فرهنگ قرآن و پیامبر کثرت­‌گرایی نبوده است و هم اینکه از نظر قرآن حق یکی بوده است، اگر غیر این باشد معنایی ندارد که حتی در زمان پیامبر هم آنها مجبور به تغییر دین بوده باشند. پس ما باید سراغ تفسیر دیگری از معدود آیاتی برویم که ظاهر کثرت­‌گرایی دارند مانند آیۀ: «إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ الَّذینَ هادُوا وَ الصَّابِئُونَ وَ النَّصارى‏ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ»(سورۀ مائده، آیۀ ۶۹). اولا این آیه دقیقا در فضای همان آیاتی است که نقل شد. یعنی پس از مذمت اهل کتاب تصریح می‌­کند که دین و عمل شما ارزشی ندارد مگر اینکه تورات و انجیل را اقامه کنید که نتیجۀ آن همان ایمان به قرآن است: «حَتَّى تُقیمُوا التَّوْراهَ وَ الْإِنْجیلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ» یعنی اولا آنها را الزام به ایمان می­‌کند سپس در آیۀ بعدی احتمالا یک نگرانی‌­ای را دفع می‌­کند و آن اینکه اگر اهل کتاب ایمان آوردند اعمال پیشین آنها چه می‌­شود که خداوند اطمینان ­خاطر می‌­دهد که جای نگرانی نیست. یا نگرانی از اعمال افرادی است که پیش از اسلام با این ادیان از دنیا رفته‌­اند که خداوند اعمال آنها را بر طبق دینشان مقبول می­‌داند.

هفت. سؤالی که باید پرسید اینکه اگر خداوند می‌­خواست یک پیامبری را با رسالت جهانی مبعوث کند چه باید می‌­کرد؟ مگر غیر این است که چاره­‌ای از شروع کردن این مأموریت از یک نقطۀ جغرافیایی خاص با فرهنگ خاص نبود؟ طبیعی است که در این صورت برخی از احکام رنگ و بوی منطقه‌­ای گرفته باشد و چاره‌­ای از آن نیست و البته ضرورت هم دارد اما این نافی رسالت جهانی نخواهد بود. برای مثال همین قانون اساسی کشورهای مختلف در عین اینکه رنگ و بوی منطقه­‌ای هم دارند و باید هم چنین باشد، اما چنین نیست که در کشورهای دیگر همان قوانین کلا بلااستفاده باشد. شاهدش هم اینکه بسیاری اصول این قوانین کشورها مشترک هستند.

هشت. چطور می­‌توان ادعای محدودیت دعوت پیامبر را داشت در حالی که ادلّۀ تاریخی روشنی وجود دارد که پیامبر خدا(ص) به پادشاهان برخی از کشورها نامه فرستاده و آنها را دعوت به اسلام کرد؟ یا چرا به بعضی از کشورها عامل و نماینده می­‌فرستاد؟ مانند فرستادن امیر المؤمنین(ع) به یمن.

نتیجه:

کثرت‌­گرایی با فرهنگ قرآن ناسازگار است. اما اینکه در دورۀ بعد پیامبر(ص) چون واقعا اتمام حجت به معنای واقعی نمی‌­شود، معنایی ندارد که گفته شود همۀ غیر مسلمانان جهنمی هستند. بلکه بر حسب آن درجه از ایمان یا داشته­‌های معنوی با آنها برخورد شود. اما این به معنای متعدد بودن راه حق نیست؛ حق یکی است اما وضعیت مستضعفین جداست؛ یعنی به قدر اتمام حجت، حساب باید داد و طبیعی است که در زمانی مثل زمان ما که اتمام حجت به معنای واقعی وجود ندارد، بازخواست شدن هم متفاوت خواهد بود اما این مطلب منافاتی با واحد بودن مسیر حق ندارد. لذا اگر ملاک تبیین حق است، تا آنجایی که پیام پیامبران می­رسد باید تبعیت شوند. نکته­‌ای هم که باید به آن توجه داشت این است که بنا نبود بعد از پیامبر خداوند امت را به حال خود رها کند و برای همین جانشینان معصوم را انتخاب کرد، اما همان­طور که گفته شود توجه به جایگاه و سنت معصوم در هدایت بشریت در این سخنان نادیده گرفته شده است.

برداشت کثرت­‌گرایی از قرآن نوعا به ­خاطر اشکالات تفسیری است که باید در جای خود بیشتر بررسی شود.

منبع ایکنا
گفت‌وگو درباره مطلبی که خواندید

آدرس ایمیل شما منتشر نمی‌شود.