خشونت از دیدگاه آیین بودا/ چگونگی مواجهه بوداییان با حزب کمونیست
مدیرگروه ادیان و عرفان دانشکده عرفان تبیین کرد؛
بوداییان کمونیست ها را دشمنان دولت و ملت خواندند و گفتند اینها را بکشید چراکه شخص کامل نیستند و در کشتن این افراد نیت کنید که شیطان هستند و این نقض قوانین و آیین بودایی نیست.
به گزارش خبرنگار ردنا (ادیان نیوز)، علیرضا شجاعی، مدیرگروه ادیان و عرفان دانشکده عرفان دانشگاه ادیان و مذاهب قم در دومین نشست از سلسله نشست های خشونت در ادیان به بررسی «جنگ و خشونت از دیدگاه آیین بودا» پرداخت که متن سخنان وی از نظر می گذرد؛
معیار درست بودن یا نبودن یک رفتار در آیین بودا بسته به اینکه به خود یا دیگری آسیب برسانی یا نه، از اهمیت بالایی برخوردار بوده که ملاک یک بودایی تیروادی است.
از دیگر آموزه های بنیادی بودا، از میان بردن سه آتش بودا است که یک تعریفی از جهان دارد؛ این جهان شناسی سه ویژگی منفی دارد و اولین آن، کینه و دشمنی و سوم نادانی که این نادانی نادانی مطلق نیست اما دلبستگی و کینه نقش بالایی در زندگی بودایی برای رسیدن به رهایی و فرار از رنج دارد.
خداوند می گوید این جهان با سه چیز عجین است اگر کسی بخواهد خودش را از این جهان خلاص کند، باید اول خود را از این سه چیز خلاص کند و مادامی که از این سه چیز خلاص نشده، رهایی نیست.
پرهیز از خشونت برای گسترش معنویت
دلبستگی یک مانع است و این مانع خود پدیدآوردنده مانع دوم یعنی خشونت و قتل است که همه اینها توسعه بودا در سنت تیروادی است، طبق نظر بودا شرط لازم پیشرفت اعضای معنوی یک جامعه پرهیز از خشونت به هر شکل روحی و جسمی است.
بودا در مهم ترین کتاب این سنت در مبپده می گوید همه از کیفر می ترسند و زندگی را دوست دارند، دیگران را همچون خود اگر بدانیم باید که نه خون بریزیم و نه به کشتن بر انگیزی، در آیین بودا یک شهادتینی هست برای کسی که می خواهد بودایی شود، من به آیین و دین بودان و انجمن بودا پنها می برم و به آن سه سه پناه می گویند.
شرط پناه بردن به آیین و انجمن و دین بودا آزادی دل از آزار و اذیت دیگران بر اساس متون خویش است و در جایی دیگر آمده رهرو اگر دانسته جانداری را از زندگی محروم کند دیگر بودایی نخواهد بود.
قتل در آیین بودا جرمی است که افزون بر اینکه مجازات کیهانی که گریبان فرد را می گیرد او را به زندگی دوزخ می برد و مجازات دیگر اخراج از دیر برای همیشه است، بر اساس آموزه های بودایی در متون بودایی تیرواده شرط پیرو بودا بودن پرهیز از خشونت، کشتن یا آزار دیگران است.
اینجا سوال مطرح می شود که با وجود این آموزه ها چه توجیهی می توانند داشته باشند یعنی خشونت و قتل که مخالف آموزه های بودا است انجام دهند و خود را پیرو بودا بدانند؟ این مهم نیازمند تفسیر است اما وقتی سنت ارتودکس را بررسی می کنیم می بینم که این سنت قابل تفسیر نیست و از آموزه ها و سخنان بودا بیرون نمی رود ومتون تفسیری در این سنت پیدا نمی کنید.
پرسش بعدی این است که آیا دست بردن به خشونت و نقض دستورات بودا مصداق واقعی دارد؟ باید گفت که فراوان، در سه کشور از ۵ کشور آسیای جنوبی و جنوب شرقی ما خشونت را می توانیم برجسته کنیم و اولین آن در کشور پادشاهی تایلند هست که ۹۵درصد مردم بودایی هستند، چهار درصد مسلمان و یک در صد نیز ادیان دیگر هستند.
چگونگی مواجهه بوداییان با کمونیست ها
اولین درگیری بودایی ها در سال ۱۹۷۰ با کمونیست ها بود نه مسلمانان و اینجا باید بررسی شود که اینها چطور فکر می کنند و طرز فکرشان چیست که در این درگیری به کشتن شماری از کمونیست ها منجر شد؟ آنها برای این اقدام خود توجیه دینی درست کردند و دلیل آوردن که کشتن کمونیست ها نقض دستور نیست و در عبارتی می می گویند هرکسی این ملت، دین و این پادشاهی را به ویرانی بکشاند نمی توان آن را شخص کامل نامیدو باید آن را کشت، مطرح کردند که در کشتن این افراد باید نیت کنید که انسان نیست بلکه شیطان است.
میانمار در آسیای جنوب شرقیا ۸۷/۹ دهم درصد بودایی و ۶/۳ دهم درصد مسیحی و ۴/۳ دهم درصد نیز مسلمانان اهل سنت و فرقه های صوفیه هستند، میانمار زمانی مستمری بریتانیا بود و در سال ۱۹۷۴ به استقلال رسید اما از آن زمان تا به امروز این کشور روز خوش ندیده است، انگار درگیری بین اقوام همیشگی است و از سال ۱۹۸۰ تا ۲۰۱۱ حدود ۲۳ سال ارتش کشور قدرت را به دست گرفت و تا امروز ارتش کشور بالاترین قدرت است.
ارتش نتوانست آرامش را به کشور برگرداند تا اینکه در سال ۲۰۱۲ جنبش ملی گرای ۹۶۲ بودایی را ایجاد کرد، جنبشی که معروف است و اصل هدف ارتش این بود که جامعه را یک دست کند، این جنبش هما رژیم میانمار است که از سال ۱۹۸۸ تا ۲۰۱۱ تا قبل از اینکه بخواهد این جنبش را به وجود بیاورد دنبال تغییر دین مردم بود و منطقش این بود که این درگیری ها و اختلافات و آشوب ها به خاطر تنوع اقوام و تنوع دینی است و اما تنوعی به این معنا وجود نداشت.
بررسی ریشه های این کار مقداری دشوار است و اما رژیم نظامی میانمار برای اینکه ارتش و مردم را یکدست کند و حکومت یکپارچه داشته باشد این سیاست را در پیش گرفته عجیب است.
گزارشات حقوق بشر می گوید که این هماهنگی سازمان دهی شده بین رژیم نظامی میانمار و این جنبش ۹۶۹ این دعواها، جنگ ها و درگیری ها را به شهرهای دیگر هم کشاند و مسلمانان را مورد ذیت و آزار قرار دادند و رفتار مشترک رژیم نظمی میانمار و جنبش ملی گرایانه ۹۶۹ بودایی نشان می دهد که آنها برای ایجاد آرامش کشور بودایی سیاست یکدست کردن جامعه را دنبال دارند اما در سریلانکا از کشورهای آمریکای جنوبی ملی گرایی شکل گرفته بود که این ملی گرایی بودایی در تقابل با آرمان های ملی این کشور قرار دارد.
یک سازمان و یا جنبش بودا گرایی در سریلانکا وجود دارد که نقش زیادی در ایجاد تنش بین نژادها های دیگر داشت و به دلیل سیاسی شدن آیین بودا در این کشور؛ اگر بررسی کنیم متوجه می شویم که ریشه تمام این ملی گرایی ها ریشه تمام خشونت و نژاد پرستی بودا را نفی می کند.
با توجه به اینکه آیین بودا پایه ها و آموزه هایی دارد و اگر مردم دست به این کارها از جمله قتل و خشونت بزنند سول ایجاد می شود که این افراد آیا آیین بودا را زیر پا نمی گذارند و می توانند آیین بودا از به عنوان آیین صلح طلب مطرح کنند و چطور می خواهند این قضایا را توجیه کنند؟
پیش از آنکه سراغ ریشه های تاریخی برویم افسانه ملی گرایی و خشونت را بررسی می کنیم، بودایی های سریلانکا یک کتاب تاریخی قرن ششم دارند آیین بودا ۶ قرن قبل از مسیح و ۱۲ قرن قبل از اسلام بود، این کتاب تاریخ افسانه ای قرن ششم نقش بالایی در پدید آوردن ملی گرایی بودایی و آیین بودایی نظامی جنگجو داشته است.
وحدت سیاسی سریلانکا تحت آیین بودا در گرو حذف گروه های فاقد روحیه همکاری است، این افسانه از این کشور به کشورهای دیگر میانمار و تایلند رفته و در سریلانکا مشکلی به وجود نیاورده و بیشتر در میانمار و فاجعه درست کرده است، در میانمار به پیدایش جنبش ملی ۹۶۹ بودایی منجر شد و در سریلانکا به جنبش ملی گرای بودایی افراطی نیز منجر شد.
بوداییان کمونیست ها را دشمنان دولت و ملت خواندند و گفتند اینها را بکشید چراکه شخص کامل نیستند و در کشتن این افراد نیت کنید که شیطان هستند و این نقض قوانین و آیین بودایی نیست.
نقش انگلیس در ظهور ملیگرایی بودایی سینهالی مدرن
استعمار انگلیس در قرن ۱۹ در این منطقه نقش زیادی بر ظهور ملی گرایی بودایی سینهالی مدرن و ایجاد تنش بین اقوام گوناگون داشته است، انگلیسی ها ماموریت داشتند که مهاو و همسر را به زبان سینهالی ترجمه کرده و آن را در دسترس جمعیت سینهالی قرار دادند، این افسانه تاکیدش بر نژاد اختلاف نژاد سینهالی بود، بلافاصله بعد از ترجمه آن و مدتی بعد می بینم که اولین درگیری رهروان بودایی با مبلغان مسیحی صورت گرفت، م بلغان مسیحی را دشمن آیین بودا خواندند و شروع به حمله کردند.
حمله به مسیحی ها در سال ۲۰۰۰، ۱۴ مرتبه و در سال ۲۰۰۳ یکصد بار در گزارش ها آمده است و نشان داده شده که بودایی ها خشنونت بالایی نسبت به مسیحیان روا داشتند.
سوال مطرح است که آیا جهان بودایی با رفتار خشنوت آمیز میانمار موافق هستند؟ پاسخ خیر است و فقط ۱۷ تن از رهروان بودایی جهان خشونت با مسلمانان میانمار را نکوهش و محکوم کردند و بودایی ها میانمار را به آرامش و رعایت اصول میانمار یعنی نیازردن دیگران دعوت کردند.
بودا یک دین صلح آمیز است
خشونت هیچ جایی در آیین بودایی ندارد و آیین بودا با ملی گرایی ربط و نسبتی ندارد، در این آیین جملاتی مانند مال من، جامعه من و دین من وجود ندارد.
تاریخ خشونت ملی گرایی در کشور بودایی نشان می دهد که آنها فقط با مسلمانان مخالفت نداشتند بلکه با مبلغان، کمونیست ها و فعالیت های غربی نیز مخالف بودند و این مخالفت حاکی از این است که ترس از چیرگی دیگران بر این سرزمین را دارند.
آیین بودا یک دین صلح آمیز است، این آیین در طول تاریخ فراز و نشیب هایی داشته و اشکال مختلف گرفته است، بودایی ها باید به صدر آیین برگردند و دست از خشونت بردارند، باید بپذیریم آیین بودایی بعد سیاسی در برهه ای از تاریخ پیدا کرده است.