به گزارش ادیان نیوز، اندیشکده بروکینگز در گزارشی راهبردی به قلم کنت ام پولاک عضو ارشد مرکز سیاست خاورمیانه این مؤسسه آمریکایی نوشت: در طول یک سال چه اتفاقها که نمیافتند. در پاییز سال ۲۰۱۳ سوریه در رأس اخبار دنیا قرار گرفت و دلیل آن تا حدودی ترس از سرایت جنگ به کشورهای همسایه سوریه، از جمله عراق، و بیثبات شدن این کشورها بود. بدبختانه چنین چیزی در عمل اتفاق افتاد. شرارههای نبرد در سوریه در قالب گروه تروریستی سلفی موسوم به دولت اسلامی عراق و شام (داعش) شعلههای جنگ داخلی را بار دیگر در عراق شعلهور ساختتند. فروپاشی عراق از درون باعث شد تا جنگ سوریه به این کشور نیز سرایت کند و عراق بار دیگر در کانون گفتمان سیاست خارجی آمریکا قرار گرفت. با این وجود، در طول این یک سال گزینه مداخله بیشتر آمریکا و به ویژه کمک بیشتر به مخالفان سوری مطرح نبود. دولت آمریکا و منتقدانش مرتباً چنین گزینههایی را به سخره میگرفتند. اکنون به لطف منتقدان عراقی و تشخیص دیرهنگام اهمیت سرریز جنگ آنچه زمانی به سخره گرفته میشد اکنون به یک سیاست تبدیل شده است.
تعهد اوباما برای مبارزه با داعش
«اوباما» رئیس جمهور آمریکا در سخنرانی ۲۴ سپتامبر خود خطاب به مردم آمریکا در نهایت تعهد داد که مخالفان میانهرو سوری را سازماندهی میکند تا این مخالفان بتوانند همزمان با حکومت اسد و گروههای افراط گرای سنی نظیر داعش بجنگند.[۱] چند هفته بعد کنگره با تصویب قانونی مبلغ ۵۰۰ میلیون دلار به این ماموریت اختصاص داد.[۲]
در زمان نگارش این گزارش برنامههای دولت آمریکا هنوز کاملاً مشخص نیستند. با این وجود، با توجه به اطلاعاتی که علناً موجود هستند به نظر نمیرسد راهبردی که در این گزارش ارائه گردیده است توسط واشنگتن اتخاذ شده باشد. این گزارش تلاش کرده است تا با ذکر جزئیات توضیح دهد چگونه چنین سیاستی باید اجرا گردد، چرا این سیاست برای آمریکا دارای معنا و مفهوم است، و چرا اتخاذ چنین سیاستی توسط دولت آمریکا امری منطقی (و شاید حتی لازم) است.
چرا آمریکا باید دست به مداخله بیشتر بزند؟
این سوال تا حدودی قبلاً مطرح گردیده و به آن پاسخ داده شده است. پاسخ این است: چون رئیس جمهور آمریکا تصیم به مداخله بیشتر گرفته است. با این حال، هنگام طراحی هرگونه راهبردی، به ویژه راهبردی که عملیات نظامی را شامل میشود، درک و شناخت اهداف راهبرد حائز اهمیت است. این اهداف در نهایت از منطق ورای اقدامات مربوطه مشتق میگردند. به همین دلیل، باید مشخص ساخت که آمریکا در سوریه به دنبال چه چیزی است تا بدین ترتیب بتوان راهبرد مربوطه را بر اساس همان اهداف طراحی کرد.
نقش فعالانهتر آمریکا در سوریه بر مبنای سه استدلال مختلف استوار است
نقش فعالانهتر آمریکا در سوریه بر مبنای سه استدلال مختلف استوار است. استدلال اول به مسائل بشردوستانه مربوط میشود. بیش از ۲۰۰۰۰۰ سوری در طول سه سال اول جنگ جان خود را از دست دادهاند ـ این رقم دو برابر تعداد کسانی است که در طول تقریباً چهار سال جان خود را در بوسنی از دست دادند، حال آنکه در بوسنی تعداد کشته شدگان انگیزه مداخله آمریکا و قدرتهای اروپایی معرفی گردید.[۳] در سال ۲۰۱۱ هنگامی که آمریکا و ناتو در راستای جلوگیری از وقوع فاجعه انسانی در لیبی مداخله کردند تعداد کشته شدگان در آن کشور بسیار کمتر از تعداد تلفات جنگ سوریه بود. در صورتیکه کمکهای سرنوشت ساز خارجی مطرح نگردند جنگ سوریه احتمالاً سالها به طول انجامیده و به مرگ صدها هزار نفر دیگر خواهد انجامید. بیش از سه میلیون نفر از مردم سوریه به ترکیه، لبنان و اردن پناه بردهاند و مشکلات سیاسی خطرناکی برای این سه کشور که از متحدان آمریکا به شمار میروند به وجود آوردهاند. میلیونها نفر دیگر نیز در داخل سوریه آواره شدهاند.[۴] با اینکه اکثر آمریکاییها معتقدند آمریکا مسئول مداخله جهت ممانعت از همه فجایع انسانی نیست، اما اکثر آنها در عین حال بر این باورند که آمریکا باید در راستای ممانعت از وقوع وخیمترین فجایع انسانی مداخله کند و بسیاری نیز استدلال میکنند که مساله سوریه یکی از وخیمترین فجایع انسانی است.
سوریه به یک پناهگاه امن برای گروههای تروریستی تبدیل شده
استدلال دوم به مساله تروریسم مربوطه میشود. جنگهای داخلی میان گروههای مختلف اغلب به شکل گیری گروههای تروریستی مخوف منجر میشوند و این گروههای تروریستی در بستر جنگهای داخلی رشد و گسترش مییابند. سازمان آزادیبخش فلسطین، حزبالله، ببرهای تامیل، القاعده، لشکر طیبه، و بسیاری گروههای دیگر همگی در جریان جنگهای داخلی ایجاد گردیدهاند. القاعده به طور اخص در جنگهای داخلی در افغانستان، عراق، یمن، سودان و سوریه حضور یافته و از این کشورها به عنوان پایگاهی جهت انجام عملیات در دیگر نقاط دنیا از جمله آمریکا بهره گرفته است. سوریه اکنون به یک پناهگاه امن برای گروههای تروریستی تبدیل شده است. «جیمز کلاپر» مدیر اطلاعات ملی آمریکا در اوائل سال ۲۰۱۴ هشدار داد که سوریه به محل رشد و نمو تروریستهای سلفی تبدیل شده است و برخی از این گروهها نگاهشان را به سمت اهداف آمریکایی تغییر دادهاند.[۵] بنابر گزارشات مطبوعاتی گوناگون، داعش هنوز حمله به منافع و شهروندان آمریکایی در خارج از کشور را آغاز نکرده است، اما موارد مذکور در فهرست داعش قرار دارند و عملیات بر علیه آنها دیر یا زود صورت خواهد گرفت.[۶] گذشته از این، سر بریدن چند روزنامه نگار آمریکایی که به اسارت داعش در آمده بودند به خودی خود یک اقدام تروریستی بر علیه آمریکا محسوب میشود. دیگر گروههای حاضر در سوریه نیز در حال برنامه ریزی جهت حمله به اهداف آمریکایی هستند. این موارد بر این نکته صحه میگذارند که پایان دادن به تهدیدات تروریستی نشأت گرفته از سوریه صرفاً مستلزم شکست داعش نیست بلکه مستلزم خاتمه دادن به جنگ داخلی در سوریه است.[۷]
آمریکا شاید در سوریه منافع راهبردی نداشته باشد
در نهایت استدلال سوم مطرح میشود که یک استدلال راهبردی است. آمریکا شاید در سوریه منافع راهبردی نداشته باشد اما تقریباً در همه کشورهای همسایه سوریه از چنین منافعی برخوردار است. ترکیه از متحدان آمریکا و عضو ناتو است. عراق نیز اکنون دومین تولید کننده بزرگ نفت اوپک به شمار میرود و تولید نفت این کشور در آینده نقش مهمی در راستای پایین نگاه داشتن و تثبیت قیمت نفت ایفا خواهد کرد. به علاوه، جنگ داخلی در عراق دیگر تولید کنندگان نفت نظیر کویت، ایران، و حتی عربستان را در معرض تهدید قرار میدهد. اردن یک متحد شکننده است که ثباتش بر روی اسرائیل تاثیر میگذارد و اسرائیل نیز خود نزدیکترین دوست آمریکا در منطقه است (لبنان را نمیتوان در این فهرست گنجانید زیرا این کشور در طول سالهای ۱۹۷۵ تا ۱۹۹۱ درگیر جنگ داخلی بود و جنگ داخلی این کشور تاثیری بر منافع آمریکا نداشت).
یکی دیگر از مشخصههای جنگهای داخلی نظیر جنگ سوریه این است که این جنگها میتوانند باعث بیثباتی کشورهای همسایه شوند: پناه جویان، تروریستها، رواج افراطی گری میان مردم کشورهای همسایه، گسترش تجزیه طلبی، اختلالات اقتصادی، و مداخله همسایگان که به خودی خود امری فاجعهبار است از تبعات سرریز جنگهای داخلی به شمار میروند. سرریز جنگهای داخلی در بدترین حالت میتواند باعث وقوع جنگ داخلی در کشورهای همسایه شود (همانطور که جنگ داخلی لبنان به جنگ داخلی در سوریه منجر شد و جنگ داخلی در رواندا به جنگ داخلی در کنگو انجامید) یا جنگهای منطقهای را به دنبال داشته باشد (همانگونه که جنگ در لبنان باعث بروز جنگ میان سوریه و اسرائیل شد و جنگ در کنگو به بروز جنگ میان هفت کشور همسایه منجر گردید).
سرریز جنگ سوریه به داخل عراق باعث شعلهور شدن آتش جنگ در این کشور شد
سرریز جنگ داخلی سوریه پیشاپیش باعث بروز مشکلات جدی در همه کشورهای همسایه شده و ثبات لبنان، عراق و اردن را به خطر انداخته است. هرچه جنگ طولانیتر گردد سرایت آن به کشورهای همسایه نیز محتملتر میشود.
خطرناکترین نمونه سرریز جنگ سوریه در عراق نمود یافته است. پس از سال ۲۰۱۱، آخرین پسماندههای القاعده عراق به سوریه گریختند و در مناطقی از کشور که به خاطر بروز جنگ داخلی تحت کنترل حکومت نبودند پناه گرفتند. آنها در سوریه تحت عنوان ارتش اسلامی عراق و شام (داعش) مجدداً سازماندهی شدند، تاکتیکهای جدیدی طراحی کردند، فرماندهان جدیدی را پرورش دادند، و جنگجویان جدیدی به خدمت گرفتند. این گروه در اواخر سال ۲۰۱۳ مجدداً به غرب عراق تجاوز کردند و در فلوجه و رمادیه به نبرد با ارتش عراق پرداختند. داعش در اقدامی چشمگیر در ماه ژوئیه ۲۰۱۴ جبهه جدیدی در عراق گشود و از خاک سوریه به شمال عراق حملهور شد. این گروه موصل را به تصرف خود در آورد و ارتش غافلگیر شده و فاقد روحیه عراق را تا شهر سامرا که در فاصله ۵۰ مایلی شمال بغداد قرار دارد به عقب رانده و درهم شکست. با اینکه موفقیت داعش بیشتر محصول سیاستهای خودسرانه دولت عراق بود، اما در واقع سرریز جنگ سوریه به داخل عراق باعث شعلهور شدن آتش جنگ در این کشور شد. شعلهور شدن مجدد آتش جنگ داخلی در عراق مستقیماً منافع آمریکا را تحت تاثیر قرار میدهد، زیرا افزایش تولید نفت عراق مهمترین عامل جهت تثبیت قیمت نفت در آینده به شمار میرود (و از این لحاظ در مقایسه با نفت شیل آمریکای شمالی نیز از اهمیت بیشتری برخوردار است)[۸].
عراق برای آمریکا از اهمیت بیشتری در مقایسه با سوریه برخوردار است
شکی نیست که در ارتباط با منافع آمریکا عراق از اهمیت بیشتری در مقایسه با سوریه برخوردار است. اما این به معنای نادیده گرفتن سوریه نیست. چه بخواهیم چه نخواهیم جنگ داخلی سوریه و جنگ داخلی عراق در هم ادغام شدهاند و متوقف کردن جنگ در یکی از این کشورها بدون متوقف ساختن جنگ در کشور دیکر امکان پذیر نیست. اگر آمریکا به نحوی همه زخمهای عراق را درمان کند اما سوریه را به حال خود رها سازد در آن صورت جنگ داخلی سوریه احتمالاً بار دیگر به عراق سرایت خواهد کرد. رئیس جمهور آمریکا از یک راهبرد عملی اما دشوار در راستای برقراری مجدد ثبات حمایت کرده است. اما این راهبرد نمیتواند منحصراً در عراق نتیجهبخش باشد. از آنجا که هر دو جنگ داخلی در هم قفل شدهاند یک راهبرد مکمل نیز باید در ارتباط با سوریه اتخاذ گردد.
نهایتاً اینکه خطر وقوع جنگ منطقهای میان شیعه و سنی نیز مطرح است. جنگهای داخلی سوریه و عراق در سرتاسر جهان اسلام به عنوان نبرد شورشیان سنی با دو دولت شیعه نگریسته میشوند. قدرتهای منطقهای در راستای چنین دیدگاهی وظیفه خود میدانند که از همکیشان خود حمایت کنند و همین امر باعث شعلهورتر شدن آتش جنگ شده است. این مساله اگر حل و فصل نشود میتواند به گسترش خصومت میان شیعه و سنی به دیگر حوزههای غیرمرتبط انجامیده و حتی احتمال وقوع یک جنگ بزرگ را مطرح میسازد.
آمریکا باید برای سوریه فکری بکند
از نظر بسیاری از آمریکاییها هیچیک از این استدلالها ـ از جمله ترکیبی از آنها ـ نمیتوانند مداخله آمریکا را توجیه کنند.[۹] با این وجود، چالش پیش روی ما این است که همه مشکلات فوقالذکر در حال بدتر شدن هستند و دورنمای مسیر جنگ در سوریه نیز هیچگونه تغییری را نشان نمیدهد. حتی اگر در نهایت بتوانیم آتش جنگ را در عراق خاموش کنیم اگر سوریه را به حال خود بگذاریم شعلههای جنگ احتمالاً بار دیگر گریبانگیر عراق خواهند شد. مسیر رویدادها مشخص است و وضعیت بسیار وخیم است. دلیلی ندارد فکر کنیم مشکلات به خودی خود حل خواهند شد، اما همانطور که در عراق دیدیم اگر اکنون مشکلات را نادیده بگیریم بعدها مجبور میشویم در راستای محافظت از منافع خویش دست به تلاشهای بیشتری بزنیم. بنابراین، عاقلانهتر آن است که هرچه زودتر به حل و فصل مشکلات بپردازیم.
منبع: اشراف