رسول رسولیپور ضمن اشاره به اینکه در رویکردهای جدید فلسفه دین به جای امور نظری و آموزهای به اعمال دینی همانند مراقبه، ریاضت، ضیافت، سماع و مراسمات مذهبی توجه میشود تصریح کرد: شیلبراک میگوید اگر کسی به این پروژه یعنی پروژه گسترش مسائل فلسفه دین وفادار باشد، صحبت از صدق و تضمین عمل بیمعنا میشود، چون در سماع یا زیارت یا ضیافت ابعاد و کارکردهای جامعهشناختی و روانشناختی فراوانی وجود دارد که متدینین آن را احساس میکنند.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، نخستین روز از مدرسه زمستانی فلسفه دین با عنوان «آینده فلسفه دین و امکانات پیش رو» صبح امروز، پنجم دیماه به همت پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد.
رسول رسولیپور، عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی در این نشست در سخنانی گفت: فلسفه دین به شکل سنتی صرفا به مسائل روتینی مثل براهین اثبات وجود خدا، مسئله شر، تجربه دینی، رابطه علم و دین و … میپردازد و کاملا تحت سلطه فلسفه تحلیلی و خوانش فیلسوفانی با رویکرد تحلیلی است. هدف آن هم اثبات وجود واقعیتی الهی است، اما این هدف مشخص و سرفصلهای روتین آن سه مشکل برای فلسفه دین در آکادمیها ایجاد کرده است. مشکل اول این است که فلسفه دین، فقط ناظر به اثبات وجود واقعیتی الهی است و ما احساس میکنیم داریم به پایان مسائل و موضوعات میرسیم. در فلسفه دین کنونی صرفا راههایی در جهت اثبات واقعیت الهی پیشنهاد شده است و به نظر میرسد ما در این حوزه دچار نوعی تکرار شدیم و به یک بسندگی در ارائه ادله در اثبات وجود خدا یا تکافو ادله رسیدیم و این مشکلی جدی برای فلسفه دین است و از نوعی مرگ زودرس خبر میدهد. یکی از راه حلها که میشود فلسفه دین از مسائل روتین دربیاید این است که فیلسوفان دین به زوایای واقعیتر و انسانیتر در فلسفه دین توجه کنند. پس مشکل اول این است که مسائل و غایت فلسفه دین تثبیت شده است و ما باید راههایی را برای برونرفت از این تکرار و ایستایی بجوییم.
وی ادامه داد: مشکل دوم این است که فلسفه دین رایج به شدت غربی- مسیحی است. کتابهایی که در این حوزه نوشته شده از کتاب بهزاد سالکی که اولین کتاب در حوزه فلسفه دین را ترجمه کرد تا امروز که آثاری را در تهران و قم به شکل تطبیقی میبینیم و مسائل اسلامی و بومی هم وارد آن شده است، باز غلبه و سلطه در مسائل و مباحث با رویکرد غربی- مسیحی است و به همین خاطر فلسفه دین کمربط یا بیربط با ادیان دیگر است و به ادیان شرقی پرداخته نمیشود، این چالش دوم فلسفه دین است. مشکل سوم فراروی این است که فلسفه دین به شدت برهانی و استدلالی است. لازم است در کنار اثبات وجود خدا از طریق استدلال، ساحتهای دیگری از تجربه زیسته بشر و دینداران افزوده شود و دیده شود. این سه چالش راه را برای توسعه دیسیپلین فلسفه دین گشوده است تا فلسفه دین در تعاطی با مطالعات دینی، روانشناسی و جامعهشناسی خودش را از مهلکه این سه چالش جدی رها کند.
سه رویکرد پیشنهادی شیلبراک برای تحلیل عمل دینی
رسولیپور در ادامه به توضیح درباره اندیشه کوین شیلبراک درباره عمل دینی پرداخت و گفت: شیلبراک بررسی کرده عمل دینی چگونه باید خوانده و فهمیده شود. او در این زمینه سه رویکرد را مطرح کرده است که عمل دینی میتواند با این سه رویکرد معانی مختلفی پیدا کند. رویکرد اول رویکرد هرمنوتیکی است. رویکرد دوم رویکرد فوکو است. رویکرد سوم که برگرفته از پدیدارشناسی فرانسوی است، رویکرد بدنی است. پس شیلبراک سه رویکرد را در تحلیل عمل دینی مورد توجه قرار داده است. ادعای آقای شیلبراک این است که علیرغم اختلافاتی که این سه رویکرد با هم دارند میتوانیم این سه را با همدیگر ترکیب کنیم و به عنوان رویکرد مکمل در شکلدهی سابژکتیویتی فرد دیندار لحاظ کنیم. آنچه مورد نظر شیلبراک بوده این است که عمل دینی میتواند چه نقشی در فرد دیندار داشته باشد. رویکرد هرمنوتیکی میخواهد بگوید عمل دینی یک تکست است و باید عمل را تحلیل مفهومی کنیم و از آن عمل برداشت خودمان را بیان کنیم. پس خود عمل مهم نیست. مثلا مهم نیست در نماز چه حرکتی صورت میگیرد، بلکه آنچه مهم است این است که این عمل چه متن و معنایی را بیان میکند.
پژوهشگر فلسفه دین ادامه داد: نگاه دوم به عمل دینی نگاهی است که فوکو دارد و آن این است که به عمل دینی به عنوان محصول قدرت و نیروی اجتماعی نگاه کنیم، یعنی نه صرفا به پیامی که آن فعل دارد، بلکه به تاثیری که در خود مشارکتکننده میگذارد توجه کنیم. این نگاه دوم به عمل دینی است. در یک رویکرد نفس عمل بازخوانی میشود و به خود عمل کاری نداریم، در نگاه دوم بر تاثیر عمل بر مشارکتکننده توجه میشود، اما رویکرد سوم این است که خود عمل هویت مستقل دارد. خود این حرکت یک هویت مستقل دارد. اعمال دینی ما برای تاباندن معنا به جهان نیستند بلکه خودشان هویت مستقل دارند.شیلبراک معتقد است عمل دینی هم باید به عنوان تکست و هم از جهت تاثیر آن بر مشارکتکننده و هم خود عمل به عنوان بخشی از هویت ما دیده شود و این نیازمند به دیده شدن بدن است، چون آنچه در عمل دینی حرکت میکند بدن است.
تکلیف حقیقت چه میشود
وی افزود: فلسفه دین باید علاوه بر امور نظری و آموزهای، به اموری مانند مراقبه و ریاضت و مراسمات مذهبی و … توسعه پیدا کند. در فلسفه دین صرفا دنبال تکست یا متونی که بررسی کنیم نیستیم بلکه میتوانیم سماع یا ضیافت یا نذر را هم بررسی کنیم. این امر موجب توسعه موضوع فلسفه دین از متن فلسفی و آموزهای به ساحتهای عملی است. این نگاه دو فایده دارد یکی اینکه ما را به واقعیتهای اجتماعی نزدیک میکند، دوم اینکه ما را از حصار مباحث نظری قدیمی که فقط خوانش فلسفی از متون داشتند به ساحتهای مطالعات تاریخی و روانشناختی میکشاند. در این توسعه مسائل، دغدغه اصلی این است که حقیقت چه میشود. به عنوان مثال حقیقت و صدق سماع کجاست و آیا این حرکات بهرهای از صدق و حقیقت برده است؟ شیلبراک میگوید اگر کسی به این پروژه یعنی پروژه گسترش مسائل فلسفه دین وفادار باشد، صحبت از صدق و تضمین عمل بیمعنا میشود، چون در سماع یا زیارت یا ضیافت ابعاد و کارکردهای جامعهشناختی و روانشناختی فراوانی وجود دارد که متدینین آن را احساس میکنند. به جای اینکه ذهنمان مشغول شود آیا سماع یا نماز حقیقت دارد یا نه، توجه بیشتری به آثار حقیقی که این اعمال روی شخصیت فرد دیندار میگذارد داشته باشیم.
تحول فلسفه دین در قرن بیست و یکم
در بخشی از این نشست محمد لگنهاوزن، عضو هیئت علمی موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی(ره) گفت: ما میتوانیم فلسفه دین را بر اساس رشتههای مختلف درون فلسفه مثل معرفتشناسی، فلسفه زبان و اخلاق و … تقسیمبندی کنیم ولی من در بحث امروز بیشتر بر معرفتشناسی متمرکز میشوم. خود معرفتشناسی از قرن بیستم تا قرن بیست و یکم عوض شده است. در قرن بیستم مباحثی همانند تعریف معرفت، نزاع درباره مبناگرایی و انسجامگرایی، نظریههایی درباره توجیه و اینکه یک باور در چه شرایطی مواجه است، تجربه دینی و ساختارگرایی در فلسفه دین، در معرفتشناسی مطرح بود. در قرن بیست و یکم یک تعداد از موضوعات جدید همانند معرفتشناسی بر اساس فضیلت یا ارتباط معرفت با موضوع عواطف پدید آمد. این موضوعات جدید در معرفتشناسی پدید آمدند و الآن مورد توجه هستند. خیلی از این موضوعات جدید در معرفتشناسی هنوز در فلسفه دین عکسالعمل پیدا نکردند. احتمالا وقتی قرن بیست و یکم ادامه پیدا میکند این موضوعات جدید بیشتر در معرفتشناسی مورد توجه فیلسوفان دین قرار میگیرد.
وی افزود: برخی موضوعات مورد بحث در قرن بیستم، در قرن بیست و یکم ادامه پیدا کرد ولی جهات جدید پیش آمد که دو مثال از آن ذکر میکنم. یکی موضوع تجربی دینی است. این موضوع معمولا به کتاب ویلیام جیمز برمیگردد. در فلسفه دین جدید بحث تجربه دینی را به مسائلی مانند مراسم دینی و مخفی بودن خدا مرتبط میکنند. موضوع دوم مربوط به ویتگنشتاین است. ویتگنشتاین گفت برخی قضیهها نقش لولای در را دارد و باید سر جایش بماند تا این در حرکت کند. ایشان گفت برخی از این قضایا که در فلسفه سنتی بدیهی هستند برهان نمیخواهد، بلکه آنها باید سر جایش بماند تا وارد معرفتشناسی شویم.