سیدمصطفی محققداماد ضمن تبیین معنای ریاضت از نظر خواجه طوسی به توضیح درباره «مقام رب» پرداخت و اظهار کرد: کسی که خدا را به خوبی بشناسد و حضور او را در همه جا درک کند حیرت میکند و حیرت مقدمه خوف است.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، جلسه تفسیر قرآن در حکمت متعالیه با حضور آیتالله سیدمصطفی محققداماد، عضو فرهنگستان علوم، روز دوشنبه، ششم دیماه در مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران برگزار شد.
گزیده متن جلسه را در ادامه میخوانید؛
خواجه طوسی فصل چهارم از باب دوم کتاب خود را در مورد ریاضت قرار داده است. امروز میخواهیم توضیح دهیم این منزل و این مقام در مسیر سیر و سلوک به چه معنا است. اهل سلوک و رهروان وادی حقیقت رسیدن به قله رشد و شکوفایی معرفت را کمال مینامند، اما برای رسیدن به نور معرفت و حصول کمال و وصول به آن قله که نتیجه تهذیب اخلاق و تصفیه باطن و گسیختگی از عالم ظاهر و پیروی از پیران راستین است باید موانعی که به اصطلاح آقایان عرفا پرده شهود و سد تکمیل نفس است از میان برداشته شود. از این موانع به عنوان ورطههای هولناک هوی و هوس یاد میشود که پیمودن سنگلاخ سلوک را برای سالک دشوار میکند و تا سالک آن موانع را نشناسد و از جلوی راه خود برندارد نمیتواند به مقام معرفت برسد، لذا خواجه طوسی فصل چهارم کتاب خود را «ریاضت» نامیده است.
سه مرتبه نفس انسان
خواجه طوسی در این بخش از کتاب از سه گونه نفس سخن میگوید. این سه گونه نفس، یک نفس است ولی در مراتب مختلف است. پس نفس آدمی میتواند دارای سه مرتبه باشد. یک مرتبه آن نفس اماره به سوء است. همه این معانی از قرآن گرفته شده است: «إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَهٌ بِالسُّوءِ». مراد از نفس اماره به سوء مرحله حیوانی نفس آدمی است. خود نفس اماره دو گونه است: بهیمی و سبعی. بهیمی یعنی حیوانی. نفس بهیمی نفسی است که فقط برایش شهوات و پیروی از شهوت مطرح است. کسی که فقط دنبال خواستههای شهوانی خودش حرکت میکند و از تمام خواستههای نفسانی خودش پیوری میکند، دارای نفس بهیمی است. نفس سبعی نفسی است که از قوه غضبیه اطاعت کند.
راه معالجه این نفس ریاضت است. اگر انسان این مرتبه از نفس را از طریق ریاضت اصلاح نکند، خصلت بهیمی و خصلت سبعی در او ملکه میشود. ملکه از «ملک» است و به معنای واجدیت و دارا بودن است. ملکه وقتی است که صفتی در نفس آدمی رسوخ پیدا کند. خدا نکند نفس بهیمی ملکه آدمی شود، نفس سبعی ملکه آدمی شود.
عبارت خواجه در اوصاف الاشراف چنین است: «ریاضت رام کردن ستور باشد به منع او از آنچه قصد کند از حرکات غیر مطلوب، و ملکه گردانیدن او را اطاعت صاحب خویش در آنچه او را بر آن دارد و از مطالب خویش، و در این موضع هم مراد از ریاضت، منع نفس حیوانى بود از انقیاد و مطاوعت قوه شهوى و غضبى و آنچه بدان دو تعلّق دارد، و منع نفس ناطقه از مطاوعت قواى حیوانى و از رذائل اخلاق و اعمال، مانند حرص بر جمع مال و اقتناء جاه و توابع آن از حیلت و مکر و خدیعت و غیبت و تعصّب و غضب و حقد و حسد و فجور و آنها که در شرور و غیر آن حادث شود، و ملکه گردانیدن نفس انسانى را به طاعت و عمل بر وجهى که رساننده او باشد به کمالى که او را ممکن باشد. و نفسى را که متابعت قوه شهوى کند، بهیمى گویند. و آن را که متابعت قوه غضبى کند، سبعى خوانند. و آن را که رذائل اخلاق ملکه کند، شیطانى، و در تنزیل این جمله نفس امّاره آمده است یعنى «امّاره بالسوء» اگر این رذائل در وى ثابت باشد. امّا اگر در وى ثابت نباشد، یا وقتى میل به شرکند و وقتى میل به خیر، و چون میل به خیر کند از میل به شر پشیمان شود و خویشتن را ملامت کند مر آن نفس را لوّامه خواندهاند. و نفسى را که منقاد عقل باشد و طلب خیر او را ملکه شده او را نفس مطمئنّه نامیده است».
سه هدف ریاضت
هدف از ریاضت سه چیز است؛ مورد اول، رفع موانعی است که مانع میشود انسان به حق برسد. مورد دوم مطیع گردانیدن نفس حیوانی نسبت به عقل عملی است. انسان باید سعی کند نفس حیوانی را مطیع عقل عملی قرار دهد که اگر چنین شود، انسان طالب کمال میشود. مورد سوم این است که انسان نفس را آماده کند فیض حق تعالی را بگیرد تا به کمالی که براش ممکن است برسد.
خواجه طوسی یک آیه قرآن برای بحث ریاضت آورده است و آن آیه این است: «وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى». انسانی بهشتی میشود که دو صفت داشته باشد: یکی اینکه از مقام پروردگار خوف داشته باشد و دوم اینکه نفس خود را از هوی نهی کند. مفسرین درباره کلمه «مقام رب» زیاد صحبت کردند ولی من بر اساس سلیقه خودم آن را تفسیر میکنم. آیه نفرموده است کسی که از خدا بترسد، خدا که ترس ندارد. به قول عماد خراسانی «امید شیخ بسته به تسبیح و خرقه است/ گویی به عفو و لطف تو امیدوار نیست». خدایی که هفده بار در هفده رکعت او را به رحمانیت و رحیمیت میخوانیم ترس ندارد، ولی مقام پروردگار ترس دارد. به نظر من ترس از مقام پروردگار یعنی ترس ناشی از معرفت. اگر چشم شما را ببندند و بالای کوه دماوند باز کنند وقتی به عظمت کوه نگاه میکنید، این عظمت برای شما خوفآور است. عظمت یک اقیانوس انسان را به حیرت وامیدارد و نوعی خوف ایجاد میکند. «مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ» یعنی کسی که خوف او را میگیرد ولی این خوف ناشی از معرفت حضرت حق است. کسی که خدا را به خوبی بشناسد و حضور او را در همه جا درک کند حیرت میکند و حیرت مقدمه خوف است. حال چنین افرادی نفسشان را رام میکنند.