تبلیغات مسموم یهود باعث شد حتی زمینه پذیرش اینحقیقت هم از بین برود که اصول محکومکننده سران آلمان نازی در نورنبرگ، هماناصولی هستند که طی ۴ هزارسال گذشته بین یهودیان عالم وجود داشتهاند.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، سیزدهسال پس از پایان جنگ جهانی دوم، در سال ۱۹۵۸ کتابی با عنوان «فاتحین جهانی؛ جنایتکاران واقعی جنگ» (the world conquerors:the real war criminals) بهقلم لوئیس مارشالکو نویسنده مجارستانی منتشر شد که مطالب جالب و افشاگریهای گستردهای درباره توطئه جهانی یهود داشت و مانند دیگر آثار مهمی که در زمینه شناخت صهیونیسم منتشر میشده و میشوند، بایکوت شد. حروفچینی و شیوه چاپ این کتاب، بهتعبیر مترجمِ فارسیاش نشان میدهد مانند همه نوشتههای مستند ضدصهیونیستی، مخفیانه و با ترس و احتیاط انجام شده و ترس و احتیاط مورد اشاره هم بهدلیل رویکرد حذف یا بایکوتی است که یکنمونه از نمودهای آن، بلاهای مختلفی است که قوم یهود سر روژه گارودی پژوهشگر فرانسوی آورد.
کتاب «فاتحین جهانی» توسط باشگاه کتاب مسیحیان چاپ شد و اولین چاپ ترجمه فارسیاش مربوط به سال ۷۷ است اما پس از اتمام نسخههای چاپ اولش دیگر چاپ نشد تا ۱۴ سال بعد، مؤسسه انتشارات حامیان آزادی قدس آن را چاپ کرد. مترجم این کتاب میگوید همینکه با احتیاط و پنهانی توسط باشگاه کتاب مسیحیان چاپ شد، نشاندهنده این حقیقت است که حداقل بخشی از جامعه مسیحیان جهان، مانند ایران، نگران شیوع و گسترش یهود و صهیونیسم بینالملل هستند. درباره رویکرد بایکوت و حذفی که یهودیان در جهان دارند و گریبان این کتاب را هم گرفته، نمونه محسوس دیگری هم هست که در حق مترجم آن روا داشته شده است. عبدالرحیم گواهی که از مقامات قدیمی و باسابقه وزارت امور خارجه است، میگوید زمانی که در دانشگاه کالیفرنیا در لسآنجلس دانشجو بوده، روزی یکی از دانشجویان مسلمان ایرانی به او میگوید مراسم نماز جمعه بهطور پنهانی در یکی از اتاقهای دانشگاه اقامه میشود. گواهی که علت این پنهانکاری را متوجه نمیشود، به آن دانشجو میگوید چرا باید نماز را در یکاتاق بخوانند؛ در حالیکه مدیران دانشگاه دستور دادهاند یکمرکز دینی در کنار دانشگاه ساخته شود تا پیروان ادیان مختلف برای عبادت به آنجا رفته و مزاحم تدریس و تحصیل دانشگاه نشوند. این جملات گواهی با خنده معنادار آن دانشجو مواجه میشود. مترجم «فاتحین جهانی» کمی بعد با تحقیق و پژوهش، متوجه میشود مرکز دینی مورد اشاره، برای عبادت مسلمانان، مسیحیان و ادیان دیگر روز خالی ندارد چون همه روزهای سال توسط یهودیان رزرو شده است!
کتاب پیشرو، اشارات معنادار مستقیم و غیرمستقیم زیادی دارد که چندنمونه از این اشارات را مترجم کتاب در مقدمه خود آورده است؛ بهعنوان مثال اینکه در دولت بیل کلینتون، برای نخستینبار در تاریخ آمریکا، رئیس و اکثریت اعضای شورای عالی امنیت ملی آمریکا را یهودیان تشکیل میدادند. همچنین چندسال بعد در دوبی، یکی از ایرانیان تحصیلکرده که مقیم آمریکا بوده، به او میگوید در حال حاضر، وزیر خارجه، وزیر دفاع، رئیس سیا، رئیس FBI، رئیس کارکنان کاخ سفید و اکثریت اعضای کابینه آمریکا یهودی هستند.
بهجز افشاگریهای متعدد و گسترده مؤلف، یکی از مهمترین نظریههای لوئیس مارشالکو این است که کمونیسم و بلشویسم، وسیله و ابزار اعمال قدرت جهانی قوم یهود بودند. شعار نظم نوین جهانی توسط آمریکا هم [که چند دهه پس از جنگ جهانی دوم از حلقوم بیل کلینتون بیرون آمد] در راستای سلطه و تفوق جهانی قوم یهود بود.
در سلسلهمطالبی که در ادامه در قالب یکپرونده منتشر میکنیم، به کتاب «فاتحین جهانی» و مطالب تکاندهنده درون آن میپردازیم.
لوئیس مارشالکو در مقدمه خود میگوید تمام هرجومرج و بینظمیها و تقسیمبندیها مثل آلمان شرقی و غربی یا کره شمالی و جنوبی و یا چین و هندوچین و تریست، تحت فرمان و خواسته یک اراده آهنین واحد قرار دارد که مطابق منافع رهبران یکقوم ۱۵ میلیون نفری است. «آنان را میتوان پشت درهای محکم و حفاظتشده کاپیتالیسم جهان و یا دیوارهای ضخیم کرملین پیدا کرد.» (صفحه ۲۵) نویسنده کتاب «فاتحین جهانی» میگوید یهودیان خود اساتید آدمکشهای داخل پلیس مخفی کمونیستها هستند و در عین حال در تشکیلات سازمان ملل متحد هم مشغول به محکومکردن قاتلان ملتها هستند.
جهانِ به اصطلاح بافرهنگ، در درک این معنا عاجز ماند که بلشویسم لنین نیز، همانند مارکسیسم، فراماسونری و کاپیتالیسم، صرفاً یک بخش کوچک [از یک طرح بزرگ و کلی] بود. بدین معنا که طرحی بسیار فراگیرتر، غولآسا و کاملتر وجود داشت که از حدود یکقرن و نیم پیش در حال اجرا بود؛ بهنحوی که میشود گفت بسیاری از اهداف آن تا این زمان به دست آمده استاین نویسنده مسیحی در مقدمه کتاب خود، کسب قدرت جهانی را به تملک عصای اعجازآمیز موسی تشبیه میکند و میگوید گوساله سامریِ امروز، صرفاً یک نشانه درجه دوم و نماد کاپیتالیسم و سرمایهداری است. او میگوید سیستم رأیگیری در کشورهای آزاد غربی، طوری نیست که نمایانگر رأی و خواست اکثریت مردم باشد بلکه حاصل نفوذ و سیاسیکاری باندهای پنهانی است. مارشالکو قصد دارد در طول کتاب، از شیطانیترین رویاهای فاتحین جهان صحبت میکند که پشت دروغهای سردمداران غربی مخفی شده است. این هدف بلندپروازانه فتح جهان هم که از نظر او تا زمان نگارش کتاب (۱۳ سال پس از پایان جنگ جهانی دوم) تا حد زیادی برآورده شده، با ارتشهای سنتی و روشهای سخت محقق نمیشود بلکه «برنامه این است که جهان را از راه وسایل مسالمت آمیز به دست آورند.» (صفحه ۲۳)
یکی از فرازهای مهم سخنان مارشالکو در مقدمهاش از این قرار است: «جهانِ به اصطلاح بافرهنگ، در درک این معنا عاجز ماند که بلشویسم لنین نیز، همانند مارکسیسم، فراماسونری و کاپیتالیسم، صرفاً یک بخش کوچک [از یک طرح بزرگ و کلی] بود. بدین معنا که طرحی بسیار فراگیرتر، غولآسا و کاملتر وجود داشت که از حدود یکقرن و نیم پیش در حال اجرا بود؛ بهنحوی که میشود گفت بسیاری از اهداف آن تا این زمان به دست آمده است. بر مبنای نظریههای باستانی، قرار نبود این طرح اخیر، قدرت جهانی را برای هیچیک از «ایسم» ها، احزاب، فِرَق، کلیساها، سازمانهای تخصصی و یا طبقات خاص اجتماعی فتح کند، بلکه آن انحصارا برای یکملت بود. طرحهای نظام لنین تا درجهای خام و سطحی به شمار میرفت. بزرگترین نقطه ضعف آنها این بود که مانند ژنرالی مینمود که از قبل اجازه میداد دشمن بداند که از کدام نقطه حمله خواهد کرد و نیروهایش چه اندازه است و از چه تاکتیکهایی استفاده خواهد برد. در حالی که آن دیگری، آن طراح بزرگ زیربنایی، نشان داد که بسیار کارآمدتر است. زیرا همانند اکثر عملیات بزرگ نظامی موفق، به دقت مراقب بود که اسرار و نقشههایش نهتنها به دست خارجیها که حتی به دست خودیها هم نیفتد.» (صفحه ۲۴)
خلاصه اینکه جهانِ پس از جنگ جهانی دوم، توسط مارشالکو اینگونه تصویر میشود؛ جهانی که تحت سلطه ناسیونالیسم یهودی بهعنوان اندیشهای که برای قرنهای بعدی خود برنامهریزی کرده، قرار دارد. او این کسب قدرت نامرئی، را در کنار عوامل دیگر، حاصل برداشت غلط یا سوءبرداشت و بیتوجهی افراد ضدیهود در خلال قرن نوزدهم میداند و میگوید «آنها یهودیان را بهعنوان افرادی انترناسیونالیست میدیدند که البته این دلیل واقعی مخالفت با آنان نیست.» (صفحه ۲۶ به ۲۷) مارشالکو از سلطه یهود با عنوان «حکومت اختناق و ترور» یاد میکند و میگوید مردم جهان باید با این حکومت بجنگند که عده قلیلی از آدمهای متعصب نژادپرست در جهان به وجودش آوردهاند و همه دنیا را با زور به انقیاد کشیدهاند و بشریت را به سمت نابودی کامل پیش بردهاند.
* نازیهای اصیل و واقعی چهکسانی هستند؟
مارشالکو در اولینفصل کتابش، یهودیت را قدیمیترین مرام نازی جهان میخواند و معتقد است بدون مطالعه عهد عتیق (تورات) نمیتوان چرایی و چگونگی تمایلات یهودیان را برای کسب قدرت و سکانداری جهان درک کرد. او از روزگاری شروع میکند که جنگ جهانی دوم به پایان رسیده و واژه یهود و یهودی تبدیل به یکتابو شده بود و کسی جرأت ابراز عقیده درباره این دو واژه را نداشت. مؤلف «فاتحین جهانی» درباره روزگار پس از جنگ دوم میگوید آدمهای عامی کوچهوخیابان آنقدر راجع به ناسیونال-سوسیالیسم میدانند که نهادهای خبری و مطبوعاتی عظیم یهودی برای دانستن مناسب تشخیص میدهند. همچنین، تبلیغات مسموم یهودیان باعث شده حتی زمینه پذیرش این حقیقت هم در مردم از بین برود که اصولی که باعث شد رهبران آلمان نازی در دادگاه نورنبرگ به مرگ محکوم شوند، هماناصولی هستند که طی چهارهزار سال گذشته بین یهودیان عالم وجود داشتهاند و به بیان ساده، عمر قوانین نژادی یهود و ناسیونالیسم قومی (قبیلهای) یهود طی قرون و اعصار از عمر ناسیونال-سوسیالیسم آلمان بسیار بیشتر بوده است. همچنین مفهوم برتری نژادی هم اصلاً چیزی نیست که هیتلر برای اولینبار ابداعش کرده باشد بلکه نظریهای متعلق به یهودیان عالم است.
آدمهای عامی کوچهوخیابان آنقدر راجع به ناسیونال-سوسیالیسم میدانند که نهادهای خبری و مطبوعاتی عظیم یهودی برای دانستن مناسب تشخیص میدهند. همچنین، تبلیغات مسموم یهودیان باعث شده حتی زمینه پذیرش این حقیقت هم در مردم از بین برود که اصولی که باعث شد رهبران آلمان نازی در دادگاه نورنبرگ به مرگ محکوم شوند، هماناصولی هستند که طی چهارهزار سال گذشته بین یهودیان عالم وجود داشتهاند و به بیان ساده، عمر قوانین نژادی یهود و ناسیونالیسم قومی (قبیلهای) یهود طی قرون و اعصار از عمر ناسیونال-سوسیالیسم آلمان بسیار بیشتر بوده استمارشالکو میگوید با کاری که یهود در دادگاه نورنبرگ انجام داد، در واقع خود را محکوم کرد. چون مفاهیم تفوق نژادی برای اولینبار در کتابهای «عزرا» و «نحمیا» ی نبی در تورات مطرح شدهاند نه «نبرد من» آدولف هیتلر. همچنین اولین اردوگاههای نژادی هم نه توسط هاینریش هیملر که توسط سلیمان نبی ایجاد شدهاند. شعارِ محو و نابودی کامل دشمن مغلوب هم برای اولینبار توسط موسی رهبر قوم یهود مطرح شده نه رهبر آلمان نازی. مارشالکو معتقد است موسی نبی در مساله برتری نژادی بیشتر از هیتلر افراط کرده و این عقیده که هر فرد یهودی بهتنهایی مقدس است و ضربه زدن به او، مساوی با ضربهزدن به کل قوم یهود است، هنوز هم زنده و پابرجاست.
نویسنده کتاب «فاتحین جهانی» میگوید مطابق تورات، اولین و مهمترین فرمان موسی حکمران کبیر قوم یهود، در زمینه حفظ خلوص نژادی امت یهود طرحریزی شد و چهارهزار سال بعد وقتی ناسیونال-سوسیالیسم آلمان از طریق قوانین نورنبرگ (با دادگاه نورنبرگ اشتباه نشود)، دوستی، ازدواج و فعالیت تجاری با یهودیان را منع کرد، دقیقاً همینموضوع و فضای ذهنی موسی را داشت. قاضیانی هم که یهودیان برای قضاوت به دادگاههای نمایشی نورنبرگ روی صحنه آوردند، به اندازه کافی میتوانستند با عنوان «وجدان جهانی» علیه قوانین نژادی آلمان و نشاندادن وحشیانهبودنشان مانور دهند. مارشالکو بهعنوان یکمسیحی مجارستانی، موسای نبی را پیامبر نازی میخواند و با استناد به کتاب مقدس یهودیان، میگوید نحمیای نبی، یکی از پیامبران قانون حمایت نژادی یهود، تنها به ضرب و شتم و دشنامدادن به غیریهودیان کفایت کرد اما عزرا در این زمینه شدت عمل بیشتری داشت.
مؤلف «فاتحین جهانی» با گذر از دوران پیامبران باستانی یهود، به روزگار پس از جنگ جهانی اشاره کرده و میگوید کلیساهای مسیحی امروزی با هدایت یهودیان، به تعلیم و موعظه براساس عهد عتیق مشغولاند و قوانین هیتلری نورنبرگ (سال ۱۹۳۳ تصویب شد) را ضدّالهی میخوانند اما در همانحال نسبت به قانون جدید پارلمان اسرائیل که در سال ۱۹۵۳ ازدواج بین یهودی و غیریهودی را ممنوع اعلام کرد، تفاهم کامل و دیندارانه نشان میدهند. لوئیس مارشالکو میگوید پادشاهان و پیامبران باستانی قوم یهود خیلی بیشتر از نازیها مستحق محکومیت و مجازات بودهاند. چون در کتاب عهد عتیق با شدت و حرارت بسیار بیشتری نسبت به نازیهای آلمان، از قومگرایی صحبت شده که طبق احکام و مقرراتش باید افراد غیریهودی را به قتل رساند و مایملکشان را تخریب کرد. اما با وجود استحقاق پادشاهان و پیامبران یهود برای مجازات بیشتر نسبت به محکومان دادگاه نورنبرگ، کلیساهای «بهظاهر مسیحی» هیچ سخنی از این مساله و خشونت مندرج در کتاب «عهد عتیق» به میان نمیآورند و حتی به آموزش آن به فرزندن غیریهودی کلیسا ادامه میدهند؛ کتابی که از نظر مارشالکو پر از مطالب جنسی، خونریزی و خونآشامی است. اما از طرف دیگر، خود یهودیان با افتخار و آشکارا از انتقام و کینهجویی موجود در این کتاب و کشتن امتهای دیگر صحبت میکنند. سادهتر آنکه نژاد برتر یهود آزاد است، بکشد و تجاوز کند چون از حق ویژه حکومت بر دیگران برخوردار است. در همینزمینه در کتاب «فاتحین جهانی» به پیشبینی اشعیای نبی در عهد عتیق اشاره شده که گفته بود قوم یهود با مکیدن شیر امتهای دیگر، آینده خود را خواهد ساخت.
اشعیا، سلیمان، عزرا، نحمیا، شموئیل و داوود پیامبرانی از قوم یهود هستند که لوئیس مارشالکو با ارجاع به کتاب مقدس، آنها را نام میبرد و میگوید خشونتی که علیه یهودیان در جنگ جهانی دوم اعمال شد، ریشه در رفتار این پیامبران داشته و در واقع، برای شناخت فهم مقولهای مثل اتاق گاز که مطبوعات غربی مشهورش کردند، باید «عهد عتیق» را خواند نه «نبرد من» هیتلر را. چون این وسیله مرگ، از اختراعات قوم یهود بوده نه نازیهای آلمان. همینطور اولین اردوگاه کار اجباری و اولینکوره سوزاندن افراد (کوره آجرپزی) در سرزمین اسرائیل بوده نه قلمرو آلمان نازی. اولین گتو هم در اورشلیم به پا شد نه اروپای قرن بیستم.
برای شناخت فهم مقوله اتاق گاز که مطبوعات غربی مشهورش کردند، باید عهد عتیق را خواند نه نبرد من هیتلر را چون این وسیله مرگ، از اختراعات قوم یهود بود نه نازیهای آلمان. همینطور اولیناردوگاه کار اجباری و کوره سوزاندن افراد در سرزمین اسرائیل بود نه آلمان. اولین گتو هم در اورشلیم به پا شد نه اروپای قرن بیستممارشالکو میگوید آدمکشیهای سران قوم یهود بهعنوان حقایق تاریخی روایت میشوند اما هرگز از ناحیه یک دادگاه حقوق بشری یا انساندوستانه محکوم نمیشوند. بهجز کورههای آدمسوزی یا اتاق گاز، نطفه طرح اتاقهای ترور روسیه شوروی و اردوگاههای کار اجباری امپراتوری کاگانویچ هم در سرزمین اسرائیل بسته شده و ناسیونالیسم قومی یهود در طول تاریخ همیشه در پس اینگونه آدمکشیها بوده است. هرگاه هم دچار شکست شده، بار دیگر سربرآورده است. او از دکتر ماندلشتاین استاد دانشگاه کییف شاهد مثال آورده که سال ۱۸۹۷ در افتتاحیه کنگره صهیونیسم در شهر بال سخنرانی کرد و باهیجانوحرارت بالا گفت قوم یهود با تمام نفوذ و قدرت خود از ترقی و رفاه اقوام و ملل دیگر جلوگیری میکند و یهودیان مصمم هستند با تمام توان به آرزوهای تاریخی خود یعنی فتح و پیروزی بر همه جهان جامه عمل بپوشانند. و بر اساس همین رویکرد بود که اولین محوطه انحصاری یهودی نشین یعنی گتو در اورشلیم تأسیس شد؛ تا یهودیان بهطور کامل از غیریهودیان جدا شوند.
مخاطرهآمیزترین دوران تاریخی قوم یهود از نظر لوئیس مارشالکو، روزهای پس از تولد عیسی مسیح (ع) است. چون او موعود و مسیحای یهودیان نبود، بلکه فردی ضدقومگرایی و ملیگرایی و بهقول مارشالکو یک انقلابی بینالمللی بود که درصدد جمعکردن بساط قدرتطلبی و مالاندوزی یهودیان بود. مارشالکو با نقلقولها و اسناد مختلف یهودی میگوید حضرت عیسی (ع) اصلاً یهودی نیست. این مؤلف بهخاطر باور مسیحیاش که عیسی پسر خدا بوده، او را متعلق به قوم یا نژاد خاصی نمیداند و میگوید کل شخصیت و تعالیم این پیامبر، نمایانگر نوعی انقلاب فکری علیه میهنپرستی افراطی یهودیان محسوب میشد.
مارشالکو میگوید دستگاه تبلیغات روشنفکری یهود، قرون وسطای مسیحی را قرون تاریک خواند و روشنبینی و بصیرت مسیحی پس از انقلاب فرانسه با آزادی یهودیان، دچار تیرگی و ابهام شد. از آن برهه تاکنون هم تیرهسازی و ایجاد ابهام در آرمانهای مسیحی طوری انجام شده که بسیاری از نهضتهای فکری، مسیحیت را با یهودیگری میآمیزند و حتی بدتر از آن، بعضی کشیشان در آداب و مراسم مذهبی خود، پذیرای نفرت فناتیک و تعصبآمیزی شدهاند که خاخامهای یهودی داشتهاند؛ مثل دعای پیشنمازهای آمریکایی پروتستان که پیش از بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی انجام شد. خلاصه آنکه ناسیونالیسمی که در دادگاه نورنبرگ محکوم شد (آلمان نازی) تنها ۲۰ سال داشت اما «نبرد من» یهودی با اعتقادات دگم ناسیونالیسم نژادی خود، چندهزار سال عمر دارد و طی این بازه بلند زمانی، محفوظ مانده است. مارشالکو یکمقایسه جالب و مهم دیگر هم درباره ناسیونالیسم آلمانی و ناسیونالیسم یهودی دارد. او میگوید رابطه بین ناسیونالیسم عهد عتیق و ناسیونال-سوسیالیسم آلمان را میتوان به نسبت بین زمین و آسمان قیاس کرد. ناسیونال-سوسیالیسم آلمان آماده و علاقهمند به همکاری با سایر اقوام و ملل بود و تنها در برابر نژاد یهود خصومت داشت. در حالی که نازیسم نوع یهود، با تمام نژادها و طبقات اجتماعی غیریهودی دشمنی میورزید و میورزد.
تیرهسازی و ایجاد ابهام در آرمانهای مسیحی طوری انجام شد که بسیاری از نهضتهای فکری، مسیحیت را با یهودیگری میآمیزند و حتی بعضی کشیشان در آداب و مراسم مذهبی خود، پذیرای نفرت فناتیک و تعصبآمیزی شدهاند که خاخامهای یهودی داشتهاند؛ مثل دعای پیشنمازهای آمریکایی پروتستان که پیش از بمباران اتمی هیروشیما و ناگازاکی انجام شداز نظر مارشالکو، پس از اسارت بابل و سپس شروع سرگردانی و دربهدری تاریخی قوم یهود، شعلههای ناسیونالیسم قومی یهود شدیدتر و شعلهورتر شد. در روزگار گالوت (پراکندگی) هم کتابهای تورات و تلمود در حکم «نبرد من» یهودیها بودند. به تعبیر مارشالکو، معبد بزرگ یهودیان خراب شد، اما شیوه زندگی ملی قوم یهود هرگز از بین نرفت. «یهودیان در حال سرگردانی و پراکندگی، از دست کل جهان به گتوها و محلههای یهودینشین که برای آنان در نظر گرفته شده بود، پناه بردند و با مطالعه “تورات و تلمود” به تقویت روحیه خویش پرداختند.» (صفحه ۴۵) در همینبحث، مارشالکو، یکی از بزرگترین اشتباهات مردم ضدیهود را در این میداند که افراد یهودی را اینترناسیونالیست (پیروان فرهنگ بینالمللی) قلمداد کردند. در صورتی که یکنفر یهودی هرگز روحیه و تفکر بینالمللی نداشته و ندارد و بهطور آگاهانه نماینده یک ناسیونالیسم قومی است و میخواهد بر همه ملل و اقوام دیگر تسلط پیدا کند.
نکته مهمی که مارشالکو درباره ویژگیهای اخلاقی و اجتماعی یهودیان تذکر میدهد، رنگپذیری و پنهانشدنشان در اجتماع است. او با استناد به سخنان دکتر لئوپولدِ کاهن که سال ۱۹۰۱ در یکمدرسه یهودی در پوزونی (براستیسلاوا) سخنرانی میکرده، میگوید: «یهودیان در کشورهای گوناگون زندگی میکردند و مراتب اجتماعی مختلفی را نیز اشغال کرده بودند، اما همهجا بهصورت یهودی باقی مانده بودند. اگر یکنفر جهود ردای خویش را درمیآورد، از غذاهایی که برای یهود حرام است میخورد و لباسهای بلند اسموکینگ میپوشید، هنوز نماینده همان اعتقاد دینی، همانرابطه خونی و همان ناسیونالیسم یهودی بود.» (صفحه ۴۶) و با ارجاع به کتاب «یهودیان در اسپانیا و پرتقال» اثر دیوید موکاتا (مؤلف یهودی) میگوید برای نسلهای متمادی، یهودیان اسپانیا بهطور مخفی و ناشناخته زندگی کرده و خود را با همه طبقات اجتماعی محشور کرده بودند. همه پستهای کلیدی جامعه بهویژه مناصب کلیسایی را هم در اختیار داشتند. مارشالکو یکی از حربهها و توانمندیهای فرد یهودی را در دمدمیمزاج و متلونبودنش میداند و میگوید «نامبرده در فرانسه، مجارستان، انگلستان و یا هرجای دیگری که باشد، در زمینه محیط بومی آنجا ادغام میشود.» (صفحه ۴۷)
پروتکل شیوخ صهیون اصل مهمی دارد که از این قرار است: «رازداری، بنیان قدرت ماست.» برهمین اساس است که لوئیس مارشالکو در صفحه ۴۷ کتاب خود مینویسد: «در نیویورک و بروکلین – جایی که بیشترین جمعیت یهودیان در بیرون از خاک روسیه و لهستان زندگی میکنند_ انسان به ندرت یک جهود را میبیند که ردای مخصوص یهودی را پوشیده و یا اینکه ریش گذاشته باشد. منسوبان این افراد برای تراشیدن کامل ریش تازهواردان اصلاً فرصت را از دست نمیدهند. آنان بهخوبی میدانند که گذاشتن ریش و یا سایر علائم ظاهری یهودی، احساسات یهودستیزی افراد پیرامون آن شخص را تحریک میکند. یعنی اینکه احساس میکنند هرگونه ظهور و بروز علنی ناسیونالیسم قومی یهود باعث بروز مخالفت در بین میزبانان آنها خواهد شد.» اما اگر بخواهیم راز صبر و تابآوری قوم یهود را در مواجهه با بلاهایی مثل جنگ جهانی دوم بهطور اجمالی و خلاصه درک کنیم، میتوانیم به فرازی از فصل اول کتاب «فاتحین جهانی» اشاره کنیم که در آن مارشالکو میگوید تحمل سختیها و اهانتهای دیگران با طبیعت چهارهزارساله ناسیونالیسم یهود سازگاری داشت و هرچه این فشارها در محرومیت یهودیان بیشتر میشد، اعتقاد آنان به ساخت آینده و آقایی دنیا بیشتر میشد.
مارشالکو در فصل اول کتابش به هالیوود و صنعت فیلمسازی آمریکا هم اشاره کرده که به قبضه یهودیها درآمد. همچنین به جوایز مهم ادبی و هنری هم اشاره دارد که عبدالرحیم گواهی مترجم کتاب هم در پاورقی، این نکته را تذکر داده که همه موسساتی که در زمینههای مختلف جایزه اعطا میکنند، مانند نوبل، اسکار، کن و … در اختیار یهودیها قرار دارند و جوایز خود را به یهودیان و فراماسونها میدهند تا توهم برتری و هوشیاری یهودیان را در جهان تقویت کنند. مارشالکو با نامبردن از چهرههای شاخص حوزههای فرهنگ و هنر مثل هاینه شاعر آلمانی یا کارل مارکس، میگوید «ما همواره با یهودیانی روبرو هستیم که در سرتاسر جهان راه ترقی و پیشرفت را میپیمایند؛ افرادی در قالب شعرا، بانکداران، محافظهکاران انگلیسی و یا انقلابیون پرتغالی که جملگی بر این اعتقادند که سرنوشت محتوم آنها، حکومتکردن بر مردم دنیاست.» (صفحه ۵۰)
اما عمدهترین حقیقتی که لوئیس مارشالکو قصد افشای آن را در کتاب «فاتحین جهانی» دارد این است که کاپیتالیسم و بلشویسم، دو نظام عمده حاکم بر عصر جدید (قرن بیستم پس از جنگ جهانی) دو نهضت متضاد و مقابل یکدیگر نبودند بلکه دو نحوه بیان مختلف از تمایل واحد یهود برای کسب قدرت جهان هستند. احتمالاً یکی محتاطتر ولی در کل، هر دو، یکی هستند. این محقق مجارستانی معتقد است بلشویسم چیزی جز گسترش دامنه کاپیتالیسم نیست و میتوان آن را فرزندخوانده نظام کاپیتالیستی-لیبرالی- یهودی دانست.