«خلیفه خدا بودن» الگویی از انسانیت در نظام هستی است/ استقبال پیروان ادیان توحیدی از علم بومشناسی
پروفسور آتفیلد در وبینار«دین، علم، اخلاق»:
هشتمین وبینار از مجموعه وبینارهای هدایت هدفمند (هدهد) با عنوان «دین، علم، اخلاق» از سوی دانشکده معارف اسلامی و دانشگاه امام صادق(ع) برگزار شد. آنچه در ادامه می آید متن سخنرانی پروفسور رابین آتفیلد، استاد دانشگاه کاردیف انگلستان در این نشست است که از نظر می گذرد؛
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، «خلیفه خدا روی زمین بودن» محور ادیان مسیحیت و یهودیت مدرن و به طور فزاینده ای محور اسلام معاصر است که الگویی از نقش انسانیت در نظم ایجاد شده و الگویی با مفاهیم اخلاقی می باشد اما خود اخلاق نیست.
مرتبط ترین رشته علم در این خصوص، علم بومشناسی است؛ این علم مظهر آموزه های پذیرفته شده در مورد اکوسیستم ها است، علم آب و هوا شاخصه ای از آن است و بر مذاکرات بین المللی آب و هوا تاثیر می گذارد و همه ما باید یافته های آن را بپذیریم و به آن عمل کنیم اما اکولوژی در داروینیسم ریشه دارد؛ داروینیسم و خداباوری با هم سازگار هستند. یکی از مشکلات ظاهری این بود که آیا انسان ها می توانند اجدادی غیر انسانی داشته باشند؟ و مشکل دیگر مربوط به رنج پیش از انسان بود که مشکلی واقعی برای متکلمان است.
بسیاری از مسیحیان تشخیص داده اند نمی توانیم داروینیسم را برای حل این مشکل کنار بگذاریم زیرا شواهد قوی زیادی برای داروینیسم وجود دارد. ما در برابر خداوند مسئول و پاسخگو هستیم، به این معنا که نمی توانیم با جهان و موجودات آن به هر شکلی که بخواهیم رفتار کنیم، ممکن است از دنیا برای تامین غذا، نوشیدنی، پوشاک و سرپناه استفاده کنیم اما باید از ساکنان آن از جمله ساکنان غیرانسانی آن یا به خاطر خدا یا شاید به خاطر خودشان مراقبت و باید از انقراض گونه ها پرهیز کنیم. این رویکرد در برخی از فیلسوفان باستانی مانند افلاطون وجود دارد اما عمدتا با ادیان خداباور مانند یهودیت، مسیحیت و اسلام مرتبط است.
در کتاب مقدس عبری مطالب زیادی در مورد اهمیت زمین و نیاز به مراقبت از آن، استفاده از بخشی از آن برای کشاورزی و ترک مناطق دیگر برای موجودات وحشی وجود دارد و عهد جدید نگرش های مشابهی را منعکس می کند که تا حد زیادی آنچه یهودیت به آن اعتقاد داشت و تعلیم می داد، را می پذیرد.
خلیفه خدا روی زمین، مسئول نگهداری زمین است
اسلام راه های جدیدی برای بیان نقش بشریت تعیین کرد؛ وجود انسان ها به عنوان خلیفه خدا روی زمین که در برابر خداوند مسئول مراقبت از زمین به خاطر نسل کنونی و نسل آینده بشریت است. خلیفه به خودی خود اخلاق نیست زیرا اصول یا اولویت های اخلاقی را در برنمی گیرد اما به طور مستقیم بر برتری برخی از الگوهای رفتاری بر برخی دیگر دلالت دارد.
علم آب و هوا که همه آن را قبول دارند از علم اکولوژی نشأت می گیرد اما بومشناسی شاخه ای از داروینیسم است که خود داروین سهم کلیدی در آن داشت. داروینیسم مورد پذیرش جهانی نیست و در قرن ۱۹ با مخالفت قابل توجهی به ویژه از سوی بسیاری از پیروان دین مواجه شد اگر چه برخی داروینیسم را کاملا سازگار با دین می دانند.
یکی از دلایل اعتراض نظر داروین بود که انسان ها از نسل حیوانات دیگری مانند میمون و گوریل ها هستند که این تعلیم تهاجم به کرامت انسانی تلقی می شد. این اعتراض خاص تا حد زیادی از بین رفته است، زیرا نسبت انسان از حیوانات دیگر به این معنا نیست که انسان فاقد دستاوردها و ظرفیت های متمایز است که می توانست در گذاراز اجداد ما قبل از انسانیت به خودمان پدیدار شود.
یک مشکل بسیار جدی تر کشف رنج های حیوانات برای قرن ها است که بیشتر آن قبل از ظهور بشر در چند صدهزار سال پیش است، سوالی که این موضوع مطرح می کند این است که چگونه خدای مهربان می تواند درد و رنجی را در این مقیاس بگذارد.
اگر حیوانات بطور کلی فاقد ارزش مستقل باشند مشکلی وجود ندارد همانطور که برخی از مسیحیان و برخی مسلمانان تعلیم داده اند، اگرچه حتی متکلمانی باید بپذیرند مخلوقات خلق خدا هستند و باید با آنها محترمانه رفتار شود. مشکل بزرگ تر این است باید بپذیریم که درد حیوانات مهم است و رنج آن احتمالا به اندازه رنج درد انسان بد است، زیرا حیوانات فاقد آینده نگری لازم برای تشخیص اینکه بیشتر رنج ها زود به پایان می رسد، هستند.
اگر اراده خدا این باشد که انسان ها باید اعمال خود را با درک دنیای اطراف خود هدایت کنند، خداوند جهان را از طریق قوانین طبیعت بچرخاند پس طبیعتا خدا نمی تواند از همه رنج ها جلوگیری کند. به اعتقاد من این هم می تواند دلیل مناسبی برای خوبی های خدا و واقعیت رنج باشد اما می توان آن را مورد انتقاد نیز قرار داد زیرا تمام رنج حیوانات به خاطر رشد و تکامل نهایی انسان ها موجه است.
برخی با رد داروینیسم به این مشکل پاسخ می دهند و معتقد هستند حیوانات خیلی زودتر از انسان ها به وجود آمده اند بنابراین قرن ها رنج حیوانات صرفا یک افسانه است، اما این دیدگاه به سختی قابل قبول است زیرا چندین نوع شواهد به نفع داروینیسم وجود دارد و یکی از شواهد فسیل هایی است که در لایه های صخره ای باستانی قرار گرفته اند. یکی دیگر در تغییرات طبیعی موجود در گونه های نهفته است که توسط زیست شناسان جهش نامیده می شود و شواهد دیگر در ساختارهای بدن انسان نهفته است که اکنون هیچ عملکردی ندارند مانند آپاندیس.
تمام زندگی روی زمین از دنیای مشترک و به عنوان شاخه ای در طول زمان در داروینیسم توضیح داده می شود بطوری که منشا تنوع زیستی جهان کنونی را می توان به راحتی رد کرد. اگر رنج ها دارای ارزش منفی شمرده شوند آنگاه باید ارزش مثبتی وجود داشته باشد که این موجودات به دور از رنج ظرفیت های طبیعی نوع خود را توسعه دهند و بر این اساس شکوفا شوند.
در مرحله بعد باید بررسی کنیم که آیا این دیدگاه در دین نیز وجود دارد یا خیر؟ کسانی که به خدا و به خوبی خدا ایمان دارند معتقدند ارزش ذاتی سلامتی و شکوفایی انسان همتای الهی دارد، یعنی اراده خداوند برای شکوفایی انسان و خداوندی که شکوفایی مخلوقات انسانی خود را می خواهد، چرا نباید شکوفایی مخلوقات دیگر خود را نخواهد؟
انسان محوری اخلاقی را کنار بگذاریم
اراده خدا به شکوفایی زندگی ها و نه تنها زندگی بشری به توضیح چگونگی وجود میلیون ها مخلوق غیر انسانی در هزاران سال قبل از به وجود آمدن بشریت کمک می کند، خداباوران چه مسیحی، یهودی و مسلمان مدت هاست پذیرفته اند که انواع مختلف زندگی موجودات وجود دارد و این اعتقاد به خوبی با این ادعا که خداوند آنها را نیز مانند انسان ها دوست دارد، منطبق است.
پیشنهاد می کنم که انسان محوری اخلاقی و آن نوع اخلاقی را که چیزی جز سعادت انسان در کانون توجه اخلاق قرار نمی گیرد را کنار بگذاریم. رفاه موجودات نیز اهمیت دارد، این بدان معنا نیست که ما باید با سایر موجودات دقیقا مانند انسان ها رفتار کنیم.
اکولوژی شاخه ای از علم است که به بهترین وجه ما را در مورد چگونگی عملکرد جهان طبیعی روی زمین آگاه می کند، این مهم شاخصه ای از زیست شناسی بوده که در اواخر قرن ۱۹ تاسیس و در اویل قرن ۲۰ توسعه یافت.
پروفسور رابین آتفیلد با بیان اینکه تانسولی اصطلاح اکوسیستم را برای نشان دادن روابط متقابل طولانی مدت موجودات زنده و عنصر غیر زنده مانند خاک رودخانه ها و جو در مکان های خاص ابداع کرد، عنوان کرد: بومشناسی به ما می آموزد که اکو سیستم ها را مختل نکنیم بلکه فعالیت های خود را با آنها تطبیق دهیم خواه فعالیت های کشاورزی، ماهیگیری، معدن و یا جنگل داری باشد.
استقبال ادیان توحیدی از بومشناسی
بومشناسی که راهنمایی های مفیدی درمورد نحوه مراقبت از سیاره ما را ارائه می دهد تا حد زیادی مورد استقبال پیروان یهودیت، مسیحیت و اسلام قرار گرفت.
باید رنجی را که ناشی از شکار در میان موجودات است در نظر گرفت، زیرا این همان چیزی است که بخش بزرگی از رنج را در آن حوزه ایجاد می کند و بسیاری از شکارها بدون درد هستند و شامل مصرف موجودات زنده مانند گیاهان، بوته ها و درختان است که فاقد سیستم عصبی هستند و ظرفیت احساس درد را ندارند.
در مورد شکارگری که در طبیعت اتفاق می افتد نباید نسبت به فواید آن در زندگی انسان توجیح شود؛ با وجود همه رنج های جهان پیش از انسان و جهان معاصر، دنیای شکار بر دنیای بدون آن ارجعیت دارد، استدلالی که اخیرا تکرار شد خود علم نیست بلکه فلسفه یا الهیات علم است که از نظر علمی غنی شده است.
خلیفه بودن در این سیاره مستلزم اصول و شیوه های حفظ و اجتناب از گرم شدن بیش از حد جهان و از دست دادن تنوع زیستی است، گونه های غیر انسانی باید بخاطر خودشان و بخاطر جانشینان انسانی ما که باید از فرصت تجربه آنها لذت ببرند، حفظ شوند.
پیامدهای اخلاقی دیگر شامل تلاش برای حفظ اکوسیستم ها و زیستگاه های آسیب پذیر برای موجودات وحشی است که تعداد آنها کاهش یافته است و بسیاری از گونه ها به انقراض رسیده، احیای اکوسیستم ها می تواند تاثیر بیشتری در محدود کردن گسترش بیابان ها داشته باشد که در ایران نیز مساله مهمی است.
از دیگر اقدامات ضمنی در خلافت زمینی انسان جایگزینی وسایل نقلیه دیزلی و بنزینی با وسایل نقلیه با موتور الکتریکی است که در صورت امکان سوخت خود را با برق تجدیدپذیر تأمین می کنند و این مراحل علاوه بر کمک به کاهش کربن برای کاهش آلودگی هوای شهرهای متعدد که برای سلامت انسان مهم است، نقش دارد.
مزارع کارخانه ای در حال گسترش و مانع از رفاه حیواناتی است که در آنها پرورش می یابند؛ این مزارع کارخانه ای باید با کشاورزی آزاد جایگزین شوند.
بسیاری از موجودات به طور مستقیم برای انسان مفید هستند، بسیاری از آنها وجود دارند که مفید نیستند و این نشان می دهد که خداوند به این طیف وسیع از موجودات به عنوان یک کل اهمیت می دهد و نه فقط برای بشریت.
رفاه همه موجودات زنده دارای ارزش ذاتی است که با توجه به مساوی بودن سایر موجودات، باید به هر موجودی اجازه داده شود که مطابق با طبیعت موروثی خود رشد کنند زیرا پر از ارزش بوده و اینکه خداوند را به خاطر خلق و حفظ چنین دنیای ارزشمندی باید ستود.