سیدمجتبی حسینی ضمن اشاره به اینکه تکوین و تشریع در قرآن از هم تفکیک نشده است تصریح کرد: ما دنیای به این بزرگی را که معرفت قرآن به ما میدهد در علوم تجربی خلاصه میکنیم.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، جلسه هشتم تفسیر قرآن سیدمجتبی حسینی، پژوهشگر و مفسر قرآن با محوریت سوره رعد برگزار شد. خلاصه متن جلسه با محوریت نظام هستی و فیزیک اجسام را در ادامه میخوانید؛
«هُوَ الَّذِی یُرِیکُمُ الْبَرْقَ خَوْفًا وَطَمَعًا وَیُنْشِئُ السَّحَابَ الثِّقَالَ وَیُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ وَالْمَلَائِکَهُ مِنْ خِیفَتِهِ وَیُرْسِلُ الصَّوَاعِقَ فَیُصِیبُ بِهَا مَنْ یَشَاءُ وَهُمْ یُجَادِلُونَ فِی اللَّهِ وَهُوَ شَدِیدُ الْمِحَالِ»
خداوند میفرماید او کسی است که برق را به شما ارائه میکند، برخی از روی خوف و برخی از روی طمع، و ابرهای سنگین را ایجاد میکند و رعد به حمد او تسبیح میکند و ملائکه هم از خوف او تسبیح میکنند. صاعقهها را ارسال میکند، به هر کس بخواهد اصابت میکند و آنها در حالی هستند که در مورد خدا مجادله میکنند و خداوند شدیدالعقاب است.
در سوره رعد بسیار به پدیدههای طبیعی اشاره شده و گاهی اوقات مسائل را آنقدر در دل هم بیان کرده است که تکوین و تشریع را با هم میبینیم. البته در عالم خلقت تفکیک تکوین و تشریع وجود ندارد بلکه این تفکیک در مباحث علمی و نظری است. پس ما در قرآن تفکیکی میان تکوین و تشریع نداریم و همه چیز امر خدا و خلق خداست و امر خدا هم واحد است. ما برخی مسائل را نتوانستیم با هم جفت کنیم، چون قالبهای ذهنیمان جواب نمیداده لذا گفتیم اینها تکوینی است، اینها تشریعی است، برخی مسائل را هم نتوانستیم حل کنیم لذا آنها را رها کردیم. مثلا روایت میگوید اگر سر سفره سرکه باشد ملائکه استغفار میکنند. این تکوین است یا تشریع؟ ملائکه با سرکه سفره ما چه کار دارند؟ یک چیزهایی در عالم با هم ترکیب شده است که ما تا حالا آنها را تقسیمبندی کرده بودیم. اصلا ما در قرآن چیزی به نام فیزیک و متافیزیک نداریم، فقط یک چیز داریم و آن هم خلق خداوند است.
آیه میفرماید او کسی است که به شما برق را ارائه میکند. برق چیست؟ دو تا ابر باردار به هم میخورند یک نوری از آن ساطع میشود. بعد با یک فاصلهای صدایی میشنوید که به آن صاعقه میگویند. این چیزی است که همه دیدند. نکته اول این است که آیه میفرماید؛ برق را به شما ارائه کرد یعنی آنقدر اهمیت داشتید که به شما ارائه کرد. نکته دوم اینکه چطور یک برق برای برخی موجب خوف است، برای برخی موجب طمع است. مثلا کسی که مقیم باشد از باران ترسی ندارد ولی مسافر میترسد. دقت داشته باشید آیه دارد یکسری پدیدههای طبیعی را بیان میکند ولی چند لینک به آن وصل میکند که یکی از آنها ارتباط با مبدا است.
دنیایی که قرآن ارائه میکند را در علوم تجربی خلاص نکنیم
در علم فیزیک ابرها را تقسیمبندی میکنند و بر اساس آن هوا را پیشبینی میکنند ولی تقسیمبندی قرآن این است که برخی ابرها ثقال هستند. یک نکتهاش این است که چطور این ابر با این سنگینی روی آسمان ایستاده و پایین نیامده است. آیه میخواهد بفرماید میشود چیزی بالا باشد و سنگین باشد ولی بدون عمود و پایه ایستاده باشد. ما این دنیا به این بزرگی که معرفت قرآن میخواهد به ما بدهد را در علوم تجربی خلاصه میکنیم. البته علوم تجربی کارایی خودشان را دارند و قرنها نظریات مختلف مطرح شده است ولی قرآن نیامده این حرفها را بزند. قرآن میخواهد بگوید تو در این عالم چه کاره هستی، جای خودت را پیدا کن. حواست هست داری چه کار میکنی. کدام قانون فیزیک درباره رعد و برق صحبت میکند و برای تو نقش فعال در نظر میگیرد ولی آیه میفرماید؛ «هُوَ الَّذِی یُرِیکُمُ الْبَرْقَ» یعنی شما اینقدر مهم هستی و خداوند دوستت دارد که برق را به تو ارائه میدهد.
کلمه «تسبیح» معادل فارسی ندارد
بعد آیه میفرماید؛ «وَیُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ». رعد آن صدایی است که وقتی دو ابر باردار به هم میخورند ایجاد میشود. وقتی ما تسبیح را میشنویم، میگوییم تسبیح به معنای منزه بودن خداست. به این خاطر که هیچ ترجمهای برای آن نداریم و باید با قرآن و ادعیه ارتباط داشته باشیم تا معنایی از تسبیح به ذهن بیاید. خیلی جاها اصلا حرف بدی گفته نشده است که بخواهیم بگوییم خدا منزه است. مثلا سوره بقره میفرماید؛ «قالوا سُبْحَانَکَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّکَ أَنْتَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ» مگر اینجا به خدا توهینی شد یا گفته شده بود خدا چیزی ندارد که ملائکه تسبیح کردند. کلمه «سبحانک» را قدر بدانید و ارزش آن را بدانید. آنجا که خیلی کم آوردی از این اسم استفاده کن. «سبحانک» آخر کار است. خود تسبیح از سباحه است. سباحه یعنی شناگری. شناگر به هیچ چیز وصل نیست و اینکه زیر آب نمیرود به خاطر تسبیح است. به همین خاطر آیه میفرماید؛ «کلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ».
«حمد» کلمهای است که در روز زیاد به کار میبریم. آیا حمد باعث شده تسبیح کنیم یا تسبیح باعث شده ما حمد کنیم؟ این از پارادوکسهای شیرین قضیه است. اگر حرف باء برای الصاق باشد معنای آیه این است که تسبیح اینها همراه با حمد خداوند است ولی گاهی حرف باء، باء سببیت است یعنی سبب تسبیح، حمد خداوند است. اینکه توانستی در این آب سماحت کنی و پایین نروی به خاطر حمد است. وقتی اینطوری نگاه کنی، میدانی وقتی رعد میآید تسبیح جدی در عالم اتفاق میافتاد و خدا آن را به تو ارائه کرده است.