خبری تحلیلی ردنا (ادیان نیوز)
آخرین اخبار ادیان ایران و جهان، خبرهای دینی ارامنه زرتشتیان کلیمیان شیعه اقلیت‌های دینی و مذهبی و فرقه‌ها جریان‌‌های دینی

شش‌میلیون شهید یهودی واقعا کجارفتند و «آسیاب مرگ» کجا فیلمبرداری شد؟

پرونده بررسی کتاب «فاتحین جهانی»-6؛

لوئیس مارشالکو می‌گوید شش میلیون یهودی که به‌عنوان کشته‌شدگان جنگ جهانی دوم معرفی می‌شوند هرگز کشته نشدند و ۲ میلیون‌شان پس از جنگ به‌عنوان بلشویک‌های تازه‌نفس در شوروی مشغول به کار شدند.

به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، حکومت جهانی یهود و شورای شیوخ صهیون در طول تاریخ، دروغ‌های مختلفی را به خورد مردم جهان داده‌اند که این‌کار با استفاده از رسانه‌هایی که بیشترشان یهودی هستند، صنعت سینما و تبلیغات، به‌راحتی انجام شده و در حال حاضر تصاویر آشنای زیادی در ناخودآگاه بسیاری از مردم جهان و حتی ایران نقش بسته که در موافقت با خواسته‌های حکومت جهانی یهود هستند. نمونه بارز این‌تصاویر را در فیلم‌هایی چون «فهرست شیندلر»، «نجات سرباز رایان» و … دیده‌ایم و امروز کمتر کسی است که از مسلمان، مسیحی، یهودی و دیگر ادیان و دیگر اقوام، وجود اردوگاه‌های مرگ در آلمان نازی را باور نداشته باشد.

اما یکی از بزرگ‌ترین دروغ‌های شیوخ صهیون و شاید بزرگ‌ترین دروغ دنیا، مربوط به کشته‌شدن ۶ میلیون نفر از مردم یهود در طول جنگ جهانی دوم به دست آلمان نازی است. در قسمت‌های اول تا پنجم پرونده بررسی کتاب «فاتحین جهانی» نوشته لوئیس مارشالکو، به برخی از دروغ‌های بزرگ قوم یهود درباره اردوگاه‌های کار اجباری، کوره‌های آدم‌سوزی، جنایتکاران جنگی، حقوق بشر، نسل‌کشی یهود و … پرداخته‌ایم.

اما در قسمت جدید این‌پرونده قصد داریم، بزرگ‌ترین دروغ حکومت جهانی یهود را که این‌حکومت هم‌چنان با استفاده از آن مشغول موج‌سواری است، بررسی کنیم.

در ادامه مشروح ششمین‌قسمت از پرونده بررسی کتاب «فاتحین جهانی» را می‌خوانیم؛

پیگیری حقیقت از پشت‌پرده‌های آهنین و مخملین شوروی و آمریکا

یکی از مهم‌ترین سوالات تاریخی مربوط به جنگ جهانی دوم این است که سر آن شش‌میلیون یهودی که به‌عنوان کشته‌شدگان و شهدای جنگ جهانی دوم از آن‌ها یاد می‌شود، واقعاً چه آمده است؟ بخشی از پاسخ این‌سوال را سال‌ها پیش یک‌خبرنگار آمریکایی داد؛ این‌که اگر ادعای یهودی‌ها درست باشد، باید گفت لطمات جانی قوم یهود در جنگ جهانی دوم، بیشتر از مجموع تلفات نیروهای آمریکایی، انگلیسی، استرالیایی، کانادایی، نیوزلندی، فرانسوی، بلژیکی، هلندی و دانمارکی بوده است. نکته جالب، این است که در سال ۱۹۳۳ تعداد کل یهودیان اروپا به استثنای شوروی، در مجموع ۵ میلیون و ۶۰۰ هزار نفر بوده است. این‌آمار در شماره ۱۱ ژانویه ۱۹۴۵ نیویورک تایمز منتشر شد و توسط اعضای کنگره یهودی آمریکا معتبر شناخته شده است.

از طرفی بنا بر آمار «باسلر ناخ ریشتن» و دیگر منابع معتبر، تعداد کل یهودیانی که پس از شروع جنگ در قلمرو نفود هیتلر باقی ماندند، بیش از ۲ میلیون و ۵۰۰ هزار نفر نبوده است. اما در سال‌هایی که لوئیس مارشالکو کتاب «فاتحین جهانی» را می‌نوشت، مشخص شد این‌پیش‌فرض که تعداد کشته‌شده‌های یهود ۶ میلیون نفر بوده، با وجود این‌که کمیته فلسطین هم آن را پذیرفته، فرضی مهمل و بی‌اساس است. چون حداکثر تعداد قربانیان «قابل تصور» یهودی، از مرز یک تا یک‌ونیم میلیون فراتر نمی‌رود. چون اصلاً بیشتر از این‌تعداد یهودی در دسترس هیملر یا هیتلر نبوده که بخواهند در صورت داشتن نقشه و برنامه کشتن‌شان، دست به حذف آن‌ها بزنند. مارشالکو با درنظر گرفتن آمار منابع مختلف می‌گوید می‌توان مطلقاً فرض کرد که تعداد واقعی تلفات یهود در جنگ جهانی دوم باید به مراتب کمتر از همین عدد یک تا یک و نیم میلیون هم باشد.

تعداد کل یهودیانی که پس از شروع جنگ در قلمرو نفود هیتلر باقی ماندند، بیش از ۲ میلیون و ۵۰۰ هزار نفر نبوده است. اما مشخص شد این‌پیش‌فرض که تعداد کشته‌شده‌های یهود ۶ میلیون نفر بوده، با وجود این‌که کمیته فلسطین هم آن را پذیرفته، فرضی مهمل و بی‌اساس است. چون حداکثر تعداد قربانیان «قابل تصور» یهودی، از مرز یک تا یک‌ونیم میلیون فراتر نمی‌روداز نظر مارشالکو، حقیقت واقعی درباره قلع و قمع شش‌میلیون یهودی را باید در پشت‌پرده‌های آهنین شوروی و نیز در پشت‌پرده‌های مخمل ارغوانی رنگ سیاست آمریکا در سال ۱۹۴۵ جستجو کرد.

مطابق گزارشی که اشغالگران آمریکایی آلمان در سال ۱۹۵۱ منتشر کردند، کل رقم کسانی که در اردوگاه‌های نازی از دست رفتند، حدود ۱/۲ میلیون نفر بود که این‌جمعیت، کولی‌ها، اوکراینی‌ها، یهودیان و همه ملل دیگر را شامل می‌شود؛ «یعنی همه آن‌هایی که به مرگ طبیعی در اردوگاه‌ها مرده بودند.» (صفحه ۱۶۳) مارشالکو می‌گوید به این‌ترتیب با وجود این‌که تلفات ملل مسیحی بسیار بیشتر بوده، نمی‌توان تعداد یهودیان جان‌باخته در جنگ دوم را بیش از ۵۰۰ تا ۶۰۰ هزار نفر دانست.

یک‌واقعیت و نکته مهم که تا حدودی به جزئیاتش خواهیم پرداخت، این است که رأس هرم حکومت یهود، برای دستیابی به نتایج موردنظر خود، در آمار و ارقام، تعداد یهودیانی را که در سال ۱۹۳۹ در اروپا زندگی می‌کردند، افزایش دادند. مارشالکو نمونه‌هایی از این‌تقلب‌های آماری را درباره یهودیان فرانسه و مجارستان، در فصل یازدهم کتاب خود با عنوان «بر سر شش میلیون یهودی چه آمده است؟» نقل کرده است. این جعل آمار و اطلاعات درباره یهودیان لهستان و روسیه ابعاد گسترده‌تری دارد. مارشالکو در کتابش اثبات کرد یهودیان مرده‌ای که آمار دروغین دادگاه نورمبرگ از آن‌ها سخن گفته، در واقع پشت پرده آهنین روسیه شوروی و یا پرده‌های مخمل ارغوانی سیاست‌های روزولتی آمریکا زندگی می‌کردند. به این‌ترتیب تعداد یهودیانی که در جنگ دوم کشته شدند، معمولاً ۱۰ برابر عنوان می‌شود و سازمان ملل هم هرگز جرأت نکرده درباره ۶ میلیون یهودی کشته‌شده به تحقیق و تفحص مستقل بپردازد. آلمان هم که پس از جنگ، تحت اشغال متفقین بود، هرگز فرصت نکرد آمار رسمی و مستندات واقعی را در این‌باره منتشر کند. ضمن این‌که جراتش را هم نداشت. «اما چرا آلمانی‌ها جرأت چاپ آن‌ها را ندارند؟ زیرا اگر چنین کنند این فاتحین جهانی بلافاصله بازسازی خیره‌کننده اقتصاد آلمان را خرد خواهند کرد.» (صفحه ۲۷۲)

نکته مهم دیگر هم که نباید فراموش شود و ناظر به بحث قربانیان آخرالزمانی یهود است، در کتاب «فرانسه ی تو» نوشته برادلی مورد اشاره قرار گرفته است؛ واقعیت‌های وحشتناکی از تجاوزات و جنایات یهودیان آزادشده از اردوگاه‌های آلمان علیه هموطنان فرانسوی خودشان. اتفاقاً یکی از بحث‌های مارشالکو در کتاب «فاتحین جهانی» درباره جنایاتی است که یهودیان علیه مردم خودشان مرتکب شدند: «یک روز خواهد آمد که تاریخ بگوید عذاب‌کنندگان حقیقی قوم یهود چه کسانی بودند و چه کسی به وحشیانه‌ترین صورت با آن‌ها برخورد کرد.» (صفحه ۲۷۲) او در این‌زمینه به شماره ۶ آوریل ۱۹۵۱ روزنامه آفبو، ارگان یهودیان نیویورک اشاره کرده که در آن درخواستی به زبان آلمانی چاپ شده بود؛ مبنی بر این‌که اسرائیل دنبال عده‌ای شاهد برای محاکمه ۸ نفر است که مرتکب جنایات عظیمی علیه قوم یهود شده‌اند و از این ۸ نفر، ۷ نفرشان یهودی بوده‌اند. مارشالکو از جنایاتی که نه نازی‌ها بلکه خود یهودی‌ها در اردوگاه‌ها علیه هم‌نژادهای خود مرتکب شده‌اند، صحبت کرده و ماجرایی را تعریف می‌کند که شبیه ماجرای دکتر یوزف منگله آلمانی است که با تبلیغات غربی‌ها به فرشته مرگ و یک دکتر بی‌وجدان نازی معرفی شده است. در گزارشی که روزنامه مجاری‌زبان ماگیارجوو (روزنامه‌ای کمونیستی در نیویورک) چاپ کرد (شماره ۲۷ آوریل ۱۹۵۱) گفته شد طبق گزارش پلیس اردوگاه‌های یهودیِ آلمان، یک پزشک یهودی به نام چدرا با افراد تبعیدی به‌صورت بسیار ظالمانه‌ای برخورد کرده و از طریق تزریق آمپول‌های مهلک، یهودیان را به قتل می‌رسانده است. مارشالکو می‌گوید «این جرم و جنایتِ یک‌دهه رهبری رسمی قوم یهود است که به طبقه اجتماعی خاصی اجازه رشد و نمو داده است؛ به طوری که اعضای آن آماده بوده و هستند تا هرگونه ظلم و جنایتی را، هر اندازه هم غیرعاطفی و غیراخلاقی انجام دهند.» (صفحه ۲۷۴) او به نمونه‌های دیگر چون «نِلی شلاق‌زن» زنی یهودی با نام واقعی خانم مورکلین هم اشاره کرده که در گزارش نشریه نژزاوا در بوداپست (نشریه سوسیال-دموکرات) با عنوان اعمال مخوف نلی شلاق‌زن منتشر شد. مارشالکو با اشاره به این‌نمونه و نمونه‌های دیگر می‌گوید «این‌ها دیگر، سخنان یهودستیزهای افراطی نیست؛ بلکه مطالبی است که یک ناسیونالیست یهودی در ستون‌های یک روزنامه یهودی چاپ کرده است.» (صفحه ۲۷۴) خانم مورکلین از طرف دادگاه خلق به اعدام محکوم شد و در نتیجه تنها جنایتکار جنگی واقعی بود که بهای جنایات خویش را پرداخت.

مارشالکو می‌گوید اگر حقیقت گفته شود، دنیا می‌فهمد شکنجه‌گران واقعی یهودیان چه‌کسانی بودند و بر سر شش میلیون یهودی سرگردان چه آمده است؟

اما در مقابل همه این‌جنایات که با بی‌توجهی روبرو شدند، یهودیان ۶ میلیون شهید داشتند که کسی جرأت نداشت علیه‌شان صحبتی کند. حتی وقتی معلوم شد این‌رقم، ساختگی و محور اصلی یک مانور باج‌خواهی بین‌المللی است. چون «کوچک‌ترین تردیدی وجود ندارد که شورشیان طغیانگر گتوهای ورشو، دست کم به اندازه اعضای آدم‌کش مائومائو سنگدل و متعصب بودند؛ بگذریم از این‌که قوم یهود نیزخود را یک‌حزب محارب اعلام کرده بودقوم یهود، به‌تعبیر لوئیس مارشالکو از تعداد نامشخص کشته‌های خود در جنگ جهانی دوم، تجارت خوبی راه انداخت و از نعش آن‌ها در جهت خدمت به هدف سلطه جهانی خود، بهره‌برداری کرد. به‌طور همزمان، هالیوود هم تجارت خوبی را در مورد آن‌ها به راه انداخت که اقوام غیریهودی به آن نگاه می‌کردند و به تعبیر مارشالکو، با بهت و حیرت در اطراف قبور یهودیان ایستاده بودند.

نویسنده مجارستانی «فاتحین جهانی» معتقد است بازماندگان افراد به‌ظاهر قربانی‌ِ یهودی، احساس ترحم دنیا را به خود جلب کرده‌اند؛ البته در کنار چند حقّ مهم؛ حق تلافی و انتقام، حق مهاجرت سریع به آمریکا و یا هر نقطه دلخواه و در کنار همه این‌ها حق سلطه و حکومت بر جهان را. مارشالکو می‌گوید درحالی که یهودیان، جهان را با افسانه شهادت ۶ میلیونی هم‌کیشان خود مشغول کرده بودند، مسیحیان با آن‌ها همدردی کرده و یهودیان هم گفتند درخواست امتیاز دارند. در اوکراین، به‌دلیل نقشه‌های فروش مواد غذایی به‌بهای نازل به کرملین، شش‌میلیون نفر از اهالی این‌کشور از گرسنگی جان باخته بودند، اما دنیای متمدن غربی هرگز به اوکراینی‌ها امتیازاتی نداد. یا مثلاً قربانیان کشتار جمعی کاتین‌وودز (جنگل کاتین)، یا بازماندگان مارش مرگ برنو یا قتل‌عام‌های برومبرگ، پراگ یا یوگسلاوی هیچ‌غرامتی دریافت نکردند. مارشالکو مثال دیگری هم از وقایعی تلخی که توسط رسانه‌های یهود بایکوت شدند، در کتابش نقل کرده است؛ مانند زمانی که انگلیسی‌ها افراد مائومائو را بدون کمترین احساسی می‌کشتند و وجدان جهانی به‌سادگی از کنار چنین‌صحنه‌هایی عبور کرد و البته هنوز هم عبور می‌کند.

اما در مقابل همه این‌جنایات که با بی‌توجهی روبرو شدند، یهودیان ۶ میلیون شهید داشتند که کسی جرأت نداشت علیه‌شان صحبتی کند. حتی وقتی معلوم شد این‌رقم، ساختگی و محور اصلی یک مانور باج‌خواهی بین‌المللی است. چون «کوچک‌ترین تردیدی وجود ندارد که شورشیان طغیانگر گتوهای ورشو، دست کم به اندازه اعضای آدم‌کش مائومائو سنگدل و متعصب بودند؛ بگذریم از این‌که قوم یهود نیزخود را یک‌حزب محارب اعلام کرده بود و در سرتاسر اروپا هم به همین نحو عمل می‌کرد. اما شبکه‌های رادیویی شوروی و غربی هیچ‌فرصتی را برای تحریک تعصب قومی یهودیان اروپا از دست نمی‌دادند. بلندگوهای یهودی ایستگاه‌های رادیویی مختلف که از زیر سقف‌های ضدبمب به پخش برنامه مشغول بودند، در حقیقت به سرنوشت یهودیانی که در دست آلمانی‌ها گرفتار بودند، توجهی نداشتند.» (صفحه ۲۵۵)

شش‌میلیون شهیدیهودی

یکی از تصاویر معروفی که در تبلیغات یهودی مورد استفاده قرار می‌گیرد؛ سردر ورودی ایستگاه قطار اردوگاه مرگ آشوویتس در سال ۱۹۴۴

رقم شش‌میلیون از کجا آمده است؟

مارشالکو در فصل یازدهم کتابش این‌سوال مهم را مطرح می‌کند که رقمِ شش‌میلیون یهودی کشته‌شده در جنگ جهانی دوم از کجا آمده است؟ پاسخ ساده و خلاصه از این‌قرار است: در خلال بازجویی‌های ژنرال اوهلندورف (ohllendorf) در دادگاه نورمبرگ. این‌ژنرال آلمانی زیر شکنجه مجبور شد اقراریه کشتار ۶ میلیون یهودی را که کنار یک‌سلسله اسناد ساختگی قرار گرفت، امضا کند. مارشالکو می‌گوید این‌رقم در نامه دکتر ویلهلم هوتل (Hoettl) هم ابراز شده است؛ چهره نسبتاً مرموزی که در دستگاه ضدجاسوسی CIC آمریکا بود و چند کتاب را با نام مستعار ولترهاگن چاپ کرد. نشریه دِروگ در ۳ نوامبر ۱۹۴۵ در صفحه ۲۰۳ خود اعلام کرد گواهی هوتل تنها دلیل موجود صحت این رقم ۶ میلیون است. اما روزنامه دیگری به نام دروگ هم بود که ثابت می‌کرد بازجویانی که از آمریکا به اروپا فرستاده شدند _یهودیانی آمریکایی و آلمانی که از چنگ هیتلر فرار کرده بودند _ برای به‌دست آوردن آمار یهودیان کشته‌شده دست به تحقیق زدند و به رقم ۱۲ میلیون نفر رسیدند. اما این‌رقم تخیلی حتی برای یک‌یهودی مثل والتر لیپمن هم مبالغه‌آمیز بود و باعث شد این‌تذکر را هم‌کیشان خود بدهد که با استفاده از این ارقام آشکارا ساختگی، به خودشان لطمه می‌زنند. به این‌ترتیب آمار موردنظر به‌ناگاه تا عدد ۶ میلیون کاهش پیدا کرد.

بازجویانی که از آمریکا به اروپا فرستاده شدند برای به‌دست آوردن آمار یهودیان کشته‌شده دست به تحقیق زدند و به رقم ۱۲ میلیون نفر رسیدند. اما این‌رقم تخیلی حتی برای یک‌یهودی مثل والتر لیپمن هم مبالغه‌آمیز بود و باعث شد این‌تذکر را هم‌کیشان خود بدهد که با استفاده از این ارقام آشکارا ساختگی، به خودشان لطمه می‌زنند. به این‌ترتیب آمار موردنظر به‌ناگاه تا عدد ۶ میلیون کاهش پیدا کردبرنامه اخراج (بگوییم خروج هدفمند) قوم یهود از اروپا در سال ۱۹۳۹ توسط سون هدین به هرمان گورینگ تقدیم شد. در آن‌جزوه و برنامه گفته شده بود احیای اسرائیل به‌معنای ایجاد یک منبع برخورد و جنگ، مشکلی دائمی در جهان غرب خواهد بود؛ امری که هنوز هم گریبانگیر جهان است. مارشالکو توجه مخاطبش را به این‌نکته جلب می‌کند که روزنامه نیوریورک تایمز پس از جنگ جهانی دوم، آماری منتشر کرد که می‌گفت هیتلر حدود ۴۰۰ هزار نفر از یهودیان آلمان را وادار به مهاجرت از قلمرو رایش کرده است. «از این رو اگر وی حقیقتاً بر نابودی یهودیان مصمم بود، دیگر به این چهارصدهزار نفر اجازه مهاجرت نمی‌داد.» (صفحه ۲۴۹) کنگره جهانی یهود هم در صفحه ۳۷۷ نشریه خود با عنوان «وحدت در پراکندگی» اعلام کرد اکثر یهودیان آلمان موفق شده‌اند تا پیش از شروع جنگ، این‌کشور را ترک کنند. مارشالکو می‌گوید با کارهایی که یهودیان در ارتش آلمانِ زمان جنگ انجام می‌دادند؛ مثل بسته‌بندی، سایر کارهای سبک، دستمزدهای مناسب و متعارفی هم دریافت می‌کردند و همچنین گزارش مکتوب و مصور فعالیت‌های آن‌ها در مجلاتی مثل «سیگنال» منتشر می‌شد. بنابراین منطقی نبود آلمان بخواهد آن‌ها را به‌طور گسترده بُکشد. اداره داخلی گتوها هم در دست شوراهای یهود بود و گتو، همان‌طور که می‌دانیم سازمان و جایی نبود که برای نابودی یک‌نژاد به وجود آمده باشد. نکته جالبی که مارشالکو تذکر می‌دهد، این است که در زمان جنگ جهانی دوم، وجدان جهانی هیچ‌گونه اعتراضی به وجود گتوها نکرد!

اما با وجود همه اسناد و مدارکی که نشان می‌دهد آلمانی‌ها خواستار حذف و کشتار یهودیان نبودند، سازمان یهود بین‌الملل، نیاز شدیدی به قربانیان و شهدا داشت تا داستان ساختگی ۶ میلیون‌اش را به وجود آورده و به باج‌خواهی از دنیا بپردازد. درنتیجه در حالی‌که می‌دانست با شروع جنگ، بلشویک‌ها و یهودیانِ شوروی لطمه جانی شدیدی می‌خورند، کاری درباره مهاجرت آن‌ها انجام نداد. این‌مساله از دید مارشالکو یک‌فرصت نادر بود که اسلحه روانی عالی قابل استفاده‌ای را از عنوان ۶ میلیون کشته و شهید به آن‌ها می‌داد.

پس از واقعه شب کریستال یا شب شیشه‌های شکسته که تا به‌حال، روایت غالب دنیای غرب و یهودی را از آن شنیده‌ایم، کنفرانسی که پس از این‌واقعه با حضور ۴۸ کشور برگزار شد، به رهبری آمریکا، انگلیس و فرانسه بود و هدفش حفظ جان یهودیان آلمان عنوان شد. اما این‌کنفرانس بی‌نتیجه به پایان رسید. در ادامه انگلستان هم اعلام کرد آمادگی ندارد مهاجران یهودی را بپذیرد. اما آمریکا اعلام آمادگی کرد یهودیان آلمان را بپذیرد. با این‌حال نیروهای پشت صحنه یهود، شروع به سنگ‌اندازی کردند. چون می‌دانستند پذیرش یهودیان آلمان در آمریکا به‌معنی پایان تبلیغات ضدنازی‌شان است. یکی دیگر از نکات مهم کتاب مارشالکو، این است که جامعه جهانی یهود، محتاج یک جنگ جهانی دوم بود؛ هرچند که اطمینان داشت این کار جان تعدادی از یهودیان را خواهد گرفت.

شش‌میلیون شهیدیهودی

یکی از پوسترهای تبلیغاتی هولوکاست با تاکید بر شش‌میلیون کشته یهودی، در مقابل یکی از آثار ضدهولوکاست «آیا شش‌میلیون یهودی واقعاً مرده‌اند؟» نوشته ریچارد ورال

«کسانی که در دادگاه نورمبرگ محکوم شدند، مکرر و با وجدانی آسوده می‌گفتند که در تمام دوران جنگ، چیزی راجع به قتل عام‌های جمعی یهودیان و یا زندان آشویتس و یا تریلینکا نمی‌دانستند و اولین‌باری که نام آن‌ها را شنیدند، از دهان دادستان همین دادگاه بوده است.»موریس باردش کتابی با عنوان «نورمبرگ، در سرزمین موعود» دارد که در آن گفته از اسناد محاکمات نورمبرگ روشن شد که راه حل مساله یهود که توسط رهبران آلمان، تصویب شده بود، بنا بر اسکان یهودیان در نقطه‌ای دور از آلمان و مکانی به نام مکان ویژه یهود بوده است. که این‌اسکان، به‌تعبیر مارشالکو، به معنی نوع خاصی از گتوی اروپایی است. او می‌نویسد: «کسانی که در دادگاه نورمبرگ محکوم شدند، مکرر و با وجدانی آسوده می‌گفتند که در تمام دوران جنگ، چیزی راجع به قتل عام‌های جمعی یهودیان و یا زندان آشویتس و یا تریلینکا نمی‌دانستند و اولین‌باری که نام آن‌ها را شنیدند، از دهان دادستان همین دادگاه بوده است.» (صفحه ۲۵۱)

یک‌سوال مهم؛ پس تکلیف اردوگاه‌های مرگ نازی چه می‌شود؟

با توجه به مطالبی که تا این‌جا گفتیم، این‌سوال مهم برای مخاطب پیش می‌آید که پس تکلیف اردوگاه‌های مرگ نازی که دهه‌های متمادی در آثار سینمایی و ادبی جهان غرب قربانگاه میلیون‌ها یهودی بوده، چه می‌شود؟ مارشالکو همین‌سوال را این‌گونه مطرح می‌کند: «پس اردوگاه‌های مرگ نازی‌ها چگونه به وجود آمدند؟»

مارشالکو براساس سخنان و مدارک به‌جا مانده از سخنان هرمان گورینگ (یکی از سران آلمان نازی و فرمانده نیروی هوایی آلمان) می‌گوید در سال‌های ابتدایی جنگ، هیچ‌کس از یهودیان در اردوگاه‌های آلمان وجود نداشت و از طرف دیگر، خود رهبران ناسیونال سوسیالیسم مانع از بدرفتاری زندانبانان با زندانیان می‌شدند. هدف آلمان اسکان یهودیان در منطقه‌ای خاص در شرق در گتوهایی مدرن بود. چون آلمان متقاعد شده بود جنگ را خواهد برد و می‌خواست یهودیان را از اروپا بیرون کند. بنابراین گتوهای شرقی را نمی‌توان به‌معنی سکونتگاه دائمی یهودیان دانست. نکته جالب دیگری که در خلال توضیحات مارشالکو پیدا می‌کنیم، این است که در طول جنگ، تعداد زیادی یهودی بین آلمانی‌ها در شهرهای این‌کشور زندگی می‌کرده‌اند. چون وقتی در پایان جنگ متفقین دست به بمباران‌های سنگین و به‌قول معروف «اشباعی» مناطق مسکونی، کارگری و کلیساها زدند، عده‌ای از افراد غیرمسئول که خسته شده بودند می‌گفتند باید کارگران یهودی مقیم رایش را گروگان تلقی کرد و آن‌ها را جلوی بمب‌های متفقین گذاشت.

«نیروهای آلمانی مستقر در شرق بر ضد یهودی‌ها به قتل و جنایت دست نزدند. مردم اوکراین چند هزار نفر از یهودیان را کشتند، اما نه به این‌خاطر که آن‌ها یهودی بودند. بلکه به این‌علت که استثمارگران و عذاب‌دهندگان بلشویک بودند. در اودسا نیز نیروهای رومانیایی به تلافی حمله‌ای که به مقر فرماندهی آنان به عمل آمده بود، به قتل عام وسیعی دست زدند؛ اما این حوادث با دخالت نیروهای آلمانی سرکوب شد.»نکته جالب دیگر هم که کاملاً مخالف تصویر مظلوم‌نمایانه یهودی‌ها از جنگ جهانی دوم است، از این‌قرار است که یهودیان هیچ‌وقت مخالفت خود را با حکومت آلمان انکار نکردند و ابایی هم از ابراز تنفر و انزجارشان از طریق جنگ‌های پارتیزانی و اقدامات خرابکارانه نداشتند. قوم یهود، خود را یک حزب در حال جنگ اعلام کرده بود. مارشالکو می‌گوید طی سال‌های جنگ جهانی دوم، قوم یهود بیشترین تلفات خود را در مناطق شرقی آلمان یعنی لهستان، اوکراین و لیتوانی، متحمل شد؛ آن‌هم در جنگ‌های پارتیزانی اوکراین. «نیروهای آلمانی مستقر در شرق بر ضد یهودی‌ها به قتل و جنایت دست نزدند. مردم اوکراین چند هزار نفر از یهودیان را کشتند، اما نه به این‌خاطر که آن‌ها یهودی بودند. بلکه به این‌علت که استثمارگران و عذاب‌دهندگان بلشویک بودند. در اودسا نیز نیروهای رومانیایی به تلافی حمله‌ای که به مقر فرماندهی آنان به عمل آمده بود، به قتل عام وسیعی دست زدند؛ اما این حوادث با دخالت نیروهای آلمانی سرکوب شد.» (صفحه ۲۶۶ به ۲۶۷)

به‌هرحال، مارشالکو می‌گوید با وجود این‌که می‌شد به‌سادگی یهودیان را مقابل توپ و بمب‌های متفقین قرار داد، حزب (نازی) و رهبران آن هرگز تسلیم این‌درخواست نشدند. جالب است که در واقعیت و خلاف تصویر رایجی که تا الان در فیلم‌ها و کتاب‌های جریان غالب تبلیغاتی در جهان دیده‌ایم، اردوگاه‌های یهودی، تحت مراقبت دائم مسئولان بهداشتی آلمان قرار داشتند و گزارش‌های این‌مراقبت‌ها تا ژوئن ۱۹۴۴ به‌طور مرتب توسط مقامات مربوط بازرسی می‌شد. افراد توقیف‌شده ساکن این‌اردوگاه‌ها هم مثل آلمانی‌ها بسته‌های کمک دریافت می‌کردند. «شِم» روزنامه زیرزمینی ناسیونالیست‌های یهودی فرانسه هم در ۸ ژوئیه ۱۹۴۴ مقاله‌ای چاپ کرد و به نقل از منابع اطلاعاتی خودِ یهودیان، از کیفیت خوب اردوگاه‌های نگهداری از یهودیان گفت؛ اردوگاه‌هایی چون بیسلوویتز، چرزنو، کاتوویتز، بیرکنائو، وادویتز، میسو، لاگر اوبرلاگن بی‌یلو، ولدنبورگ و ترسین اشتات. مارشالکو می‌گوید در این‌گزارشِ یهودی، حتی یک کلمه هم از قلع و قلم یهودیان و سوءرفتار با آنان نیست. همچنین هیچ‌حرفی هم از اتاق‌های گاز، اردوگاه‌های مرگ یا بچه‌کشی به میان نمی‌آید. در نقطه مقابلِ فیلم‌هایی که دیده‌ایم یا داستان‌هایی که خوانده‌ایم، بچه‌های دو تا پنج‌ساله یهودیان را به کودکستان‌های مختلف برلین می‌فرستادند تا از کمک‌های ویژه و مراقبت‌های جمعیت صلیب سرخ آلمان و دپارتمان رفاه همگانی برخوردار شوند. همچنین در دادگاه نورمبرگ اثبات شد گاردهای S.S از اواخر سال ۱۹۴۳ و اوایل ۱۹۴۴ به‌کلی از زندان‌های نگهداری اسرا منفک شده بودند؛ طوری‌که در اردوگاه‌ها، به‌جز کارکنان دفتر فرماندهی، فقط پلیس اردوگاه یهودی و فرمانده بلوک‌ها باقی مانده بود. اما در فیلم‌های جریان تبلیغاتی صهیونیستی و آمریکایی، برای تزریق غم و اندوه بیشتر، عموماً نگهبانان را از سربازان گارد S.S نشان می‌دهند.

در بخشی از کتاب «فاتحین جهانی» در این‌باره می‌خوانیم: «میزان متوسط مرگ و میر طبیعی در سال ۱۹۴۴، دویست نفر در ماه بود. اما وقتی بمباران‌های اشباعی نظم جاده‌ها و حمل و نقل رایش را مختل کرد، سیستم جیره‌بندی غذایی و دارویی اردوگاه‌ها دچار اختلال شد و در نتیجه بیماری‌های واگیردار شیوع یافت. رفتار گاردهای اردوگاه‌ها با توقیف‌شدگان سخت‌تر شد و در نتیجه میزان مرگ و میر آن‌ها افزایش پیدا کرد. با وجود همه نقایص و کمبودها، بلسن یک اردوگاه مرگ نبود. بنابراین چرا آن را در فیلم‌های تبلیغاتی که جهودهای آمریکایی تهیه کرده بودند، یک مرکز ترور نشان می‌دادند؟» (صفحه ۲۵۶)

شش‌میلیون شهیدیهودی

بازدید گردشگران از اردوگاه داخائو

«آسیاب مرگ» را کجا فیلم‌برداری کردند؟

یک‌سوال مهمِ مارشالکو، این است که مسئولیت مرگ و میرهای ناشی از بمباران‌های گسترده متفقین به گردن آلمان نازی است یا متفقین؟ و سوال دیگرش هم این است که پس دنیا چگونه با افسانه کشتار شش میلیون یهودی فریب خورد و فیلم مستندی چون «آسیاب مرگ» کجا فیلمبرداری شده است؟

قبل از هرچیز منظره زیبای سرسبز و بستان‌گونه اردوگاه باید به‌کلی تخریب می‌شد؛ چون برای سینماروهای آمریکایی پذیرش این امر که یهودیان را در دل باغ و بستان و بستری از گل و گیاه شکنجه می‌کردند کار مشکلی بود؛ به ویژه وقتی آن‌ها را به سینماها کشانده بودند تا صحنه‌های مخوف و ترسناک اردوگاه‌ها را نشان دهند. از این‌رو به کارگران جدید اردوگاه‌ها دستور دادند مثلاً یک گودال خون که لوله‌ای از آن به خارج از گودال می‌رفت بسازند تا طوری به نظر آید که از این‌گودال، خون یهودیان از طریق آن لوله تخلیه می‌شده است«در پایان سال ۱۹۴۵ میلادی، افراد جدیدی به اردوگاه داخائو وارد شدند. اما این‌ها دیگر یهودی نبودند، بلکه عده‌ای از سربازان شکست‌خورده آلمانی و یا به ادعای یهودیان متفقین، جنایتکاران جنگی بودند. به این‌ها دستور داده شد تا با حداکثر سرعت ممکن تعدادی ساختمان‌های فرعی اضافی در اردوگاه بنا کنند. اما قبل از هرچیز منظره زیبای سرسبز و بستان‌گونه اردوگاه باید به‌کلی تخریب می‌شد؛ چون برای سینماروهای آمریکایی پذیرش این امر که یهودیان را در دل باغ و بستان و بستری از گل و گیاه شکنجه می‌کردند کار مشکلی بود؛ به ویژه وقتی آن‌ها را به سینماها کشانده بودند تا صحنه‌های مخوف و ترسناک اردوگاه‌ها را نشان دهند. از این‌رو به کارگران جدید اردوگاه‌ها دستور دادند مثلاً یک گودال خون که لوله‌ای از آن به خارج از گودال می‌رفت بسازند تا طوری به نظر آید که از این‌گودال، خون یهودیان از طریق آن لوله تخلیه می‌شده است. محوطه استحمام زندانی‌ها، اتاق رخت‌کنی آن‌ها و محوطه‌های ورودی، تمام باید بازسازی می‌شدند تا به صورتی درآیند که به کوره آدم‌سوزی ادعایی یهودی‌ها شبیه باشند. به‌منظور دستیابی به این قیافه ظاهری، ساختمان بتون آرمه خاص و جداگانه‌ای ساخته شد که ورودی‌هایش مثل سوراخ‌های تعبیه‌شده در درهای بزرگ و دروازه بندرهای قدیمی و یا روزنه‌های کشتی بود، به‌طوری که امروز هم هنوز این‌ها را به خلق خدا نشان می‌دهند تا در اذهان ایشان وانمود کنند که ورودی کوره‌های آدم‌سوزی آلمان‌ها این‌چنین بوده است. کارگران اسیر آلمانی همچنین دستور یافتند جایی را به‌عنوان محوطه اعدام بسازند که از بیرون چنین بنماید که آن‌جا محوطه مخصوص اعدام قربانیان بوده که از پشت سر به گلویشان شلیک می‌شده است.» (صفحه ۲۵۸)

به‌جز این‌توضیحات، مارشالکو از فیلیپ آئرباخ معاون وزیر امور خارجه حکومت باواریا هم نام برده که رهبر و قائم مقام یهودیان آلمان بود و از اردوگاه‌های یهودی آزاد شده بود. آئرباخ این‌پیشنهاد را هم مطرح کرد که در هر اردوگاه یک‌درخت دارزدن وجود داشته باشد. به این‌ترتیب و با افزودن جزئیاتی دیگر، اردوگاه داخائو تبدیل به یک‌کشتارگاه مخوف آلمانی شد و سردرش نیز تابلویی نصب شد که ۲۳۸ هزار یهودی در آن‌جا سوزانده شده‌اند. در حالی‌که تنها اجسادی آن‌جا سوزانده شدند که مربوط به تعداد اندکی زندانی بودند که به‌طور روزمره و به مرگ طبیعی مرده بودند. نکته جالب درباره شخصیت آئرباخ این است که سال ۱۹۵۲ محاکمه و به زندان محکوم شد چون اسناد و مدارک تقلبی ساخته بود که بیان‌گر این بودند که از خزانه دولت و پول‌های مالیات‌دهندگان آمریکایی، مبالغ هنگفتی غرامت به یهودیانی که وجود خارجی نداشتند، پرداخته است.

یک‌نمونه جعل و وارونه‌سازی دیگر قوم یهود، مربوط به روزهای پس از جنگ جهانی دوم است که یهودیانی که یونیفرم نظامی ارتش آمریکا را به تن کرده بودند، رئیس پلیس یکی از شهرهای آلمان را دستگیر کرده و به او می‌گفتند: «به نظر ما تو بودی که دستور قتل ۲۰ هزار یهودی را که اجسادشان در این عکس دیده می‌شود، صادر کردی!» و رئیس پلیس نیز گستاخانه جواب داد «این‌ها اجساد یهودیان نیستند. همه آلمانی و قربانیان حملات هوایی متفقین هستند. دستور گرفتن عکس را هم خودم وقتی که رئیس‌پلیس بودم، صادر کردم.»

در فراز دیگری از فصل یازدهم کتاب «فاتحین جهانی» می‌خوانیم:

در مقابل حقیقت وحشتناکی که از این آمار و ارقام به دست می‌آید، جنایتکاران اصلی و حقیقی جنگ، باید افسانه و اسطوره شهادت یهودیان را درست می‌کردند و این دروغ تبلیغاتی عظیم باید مورد حمایت تمام سازمان‌ها و تشکیلات رسمی یهودی، تمام روزنامه‌های یهودی در سرتاسر جهان و همه یهودیان عالم قرار می‌گرفت«سه‌میلیون و ۶۰۰ هزار نفر از سربازان آلمانی در عملیات جنگی که قوم یهود بر رایش تحمیل کرد جان باختند. یک‌میلیون و ۲۰۰ هزار نفر از غیرنظامیان در بمباران‌های اشباعی کشته شدند، در حالی که دو میلیون و ۴۰۰ هزار نفر از اهالی آلمان شرقی، به همراه ۶۰۰ هزار نفر از اهالی جنوبی آلمان و ۲۰۰ هزار نفر دیگر از کسانی که منشأ آلمانی داشتند، در پایان جنگ، قتل عام شدند. یک‌میلیون و ۴۰۰ هزار نفر از آلمان‌ها هم در زندان‌ها، اردوگاه‌های اسرای جنگی و اردوگاه‌های توقیف و نگهداری متفقین و روسیه شوروی جان باختند یا به قتل رسیدند. در مقابل حقیقت وحشتناکی که از این آمار و ارقام به دست می‌آید، جنایتکاران اصلی و حقیقی جنگ، باید افسانه و اسطوره شهادت یهودیان را درست می‌کردند و این دروغ تبلیغاتی عظیم باید مورد حمایت تمام سازمان‌ها و تشکیلات رسمی یهودی، تمام روزنامه‌های یهودی در سرتاسر جهان (نظیر نیویورک تایمزو جز آن) و همه یهودیان عالم اعم از دولتمردان برجسته و صاحب‌نام و یا مغازه‌داران کوچک قرار می‌گرفت. روزنامه نیویورک تایمز در شماره مورخ ۱ مه ۱۹۴۶ خود به چاپ یک سلسله آمار و ارقام رسوا و دروغ پرداخت که در آن گفته می‌شد تعداد قربانیان یهودی، بیش از شش میلیون نفر بود. در روزنامه “نیو زایتونگ” ارگان نیمه‌رسمی نیروهای اشغالگر آمریکایی، در تاریخ ۴ فوریه ۱۹۴۶، کمیته توزیع مشترک به چاپ آمار و ارقام خویش پرداخت که مطابق با آن‌ها، تعداد یهودیانی که در خلال جنگ دوم از بین رفته بودند، بیش از ۵ میلیون نفر بود. این دو رقم شاهکار دست‌کاری و جعل اطلاعات و آمار و حاکی از تحریف و دروغ است. مسلماً فراهم‌آورندگان این ارقام بر جهالت و بی‌خبری خلق عالم تکیه کرده‌اند.» (صفحه ۲۶۳ به ۲۶۴)

شش‌میلیون شهیدیهودی

سردر اردوگاه مشهور آشوویتس که یکی دیگر از جاذبه‌های توریستی حکومت جهانی یهود است

آیا آلمان واقعاً می‌توانست؟ چرا متفقین کاری نکردند؟

سوال و مچ‌گیری مارشالکو این‌جاست که بپرسد آیا آلمانی‌ها زمان، فرصت، ابزار کافی، بهره‌برداری و منفعت لازم را برای این‌کشتار وسیع داشتند؟ در حالی‌که تمام مدت جنگ، دچار کمبود نیروی انسانی بودند و دست‌کم می‌توانستند از یهودیان به‌عنوان کارگر تولید ابزار استفاده کنند؟ این‌نویسنده مجار می‌گوید این قتل‌عام ساختگی یهودیان نمی‌توانسته زودتر از اوایل سال ۱۹۴۴ شروع شده باشد و اگر فرض درست‌بودن آن را بپذیریم، آلمان نازی چه‌طور از ۱۹۴۴ تا ۱۹۴۵ یعنی طی یک‌سال ۶ میلیون یهودی را کشته است؟ «بالاخره امروز همه آگاهند که خود مردم آلمان هیچ‌چیز راجع به این اردوگاه‌های یهودی نمی‌دانستند. از این رو قابل تصور نیست که در این موقعیت، آلمان‌ها توانسته باشند مشابه قتل‌عام‌هایی که دشمنانشان در میدان مرکزی شهر پراگ به راه انداخته بودند، حقیقتاً کشتارهایی جمعی به راه اندازند.» (صفحه ۲۶۸)

مارشالکو می‌پرسد آیا منطقی و پذیرفتنی است در زمانی که خود آلمان‌ها برای حمل و نقل سوخت و مهمات جنگی و غذای سربازان خود دچار بیشترین مشکلات و مسائل بودند، به جای رفع این‌مشکلات، توجه‌شان را صرفاً روی جابه‌جایی و کشتار یهودیان متمرکز کرده باشند؟ و آیا منطقی و پذیرفتنی است فرض کنیم نابودی میلیون‌ها نفر از مردم، در مقیاسی به این‌وسعت قابل پرده‌پوشی و پنهان‌کاری است؟

نکته بعدی مربوط به جبهه مقابل آلمان یعنی متفقین و غربی‌هاست؛ این که با وجود جاسوسان زبده و نفوذی خود که به درونی‌ترین اسرار آلمان دسترسی داشتند، مسلماً از قلع و قمع یهودیان با خبر بوده‌اند اما چرا تا پایان جنگ از این‌به‌ظاهر جنایت‌ها چیزی نگفتند و از آن‌ها پرده‌برداری نکردند؟

شش‌میلیون یهودی شهید کجا رفتند؟

مارشالکو از لوئیس لوین رئیس شورای یهودیان آمریکا که پس از جنگ مشغول کمک‌های انسان‌دوستانه به روسیه شوروی بود، نقل قول آورده که در ۳۰ اکتبر ۱۹۶۶ در کنفرانسی در شیکاگو گفت: «در ابتدای جنگ، یهودیان در زمره اولین گروه‌هایی بودند که از نواحی غربی شوروی – در معرض تهدید مهاجمان هیتلری قرار داشت – تخلیه و با کشتی به مناطق امن شرق کوه‌های اورال فرستاده شدند؛ بدین ترتیب جان دو میلیون نفر یهودی حفظ شد.» (صفحه ۲۶۹)

پس از اعدام سران آلمان نازی به‌عنوان جنایتکاران جنگی، این ۲ میلیون یهودی از مخفیگاه‌هایشان در پشت کوه‌های اورال و سایر مناطق امن شوروی بیرون آمدند و به‌عنوان بلشویک‌های تازه‌نفس در کشورهایی که پشت پرده آهنین شوروی گرفتار شده بودند، مشغول به کار شدندبه این‌ترتیب ۲ میلیون نفر از جمعیت آن ۶ میلیون معروف کم می‌شود. مارشالکو می‌گوید پس از اعدام سران آلمان نازی به‌عنوان جنایتکاران جنگی، این ۲ میلیون یهودی از مخفیگاه‌هایشان در پشت کوه‌های اورال و سایر مناطق امن شوروی بیرون آمدند و به‌عنوان بلشویک‌های تازه‌نفس در کشورهایی که پشت پرده آهنین شوروی گرفتار شده بودند، مشغول به کار شدند. اما سرنوشت و رد باقی آن‌۶ میلیون را هم می‌توان در رشد سریع و باورنکردنی یهودیان آمریکا، کانادا و آمریکایی جنوبی پیدا کرد.

لوئیس مارشالکو در زمان نگارش «فاتحین جهانی» نوشت، مطابق آخرین آمار، جمعیت کل یهودیان عالم بالغ بر ۱۵ میلیون نفر است. اما اگر این‌آمار درست باشد، واقعاً غیرممکن است که ۶ میلیون یهودی و حتی یک میلیون نفر از آن‌ها معدوم و هلاک شده باشند. تعداد یهودیان آمریکا، از زمان جنگ به بعد، تقریباً ۲ میلیون نفر افزایش پیدا کرده است. قبل از جنگ کنیسه‌های یهودی آمریکا فقط ۴ میلیون نفر عضو فعال داشتند. افراد ملحد، شکاک، تغییرمذهب‌داده و یا کمونیست که خود را از نظر سیاسی و نه مذهبی یهودی می‌دانستند، در این‌رقم به حساب نیامده‌اند. هرچند که اصل این رقم هم چندان قابل اعتماد نیست زیرا فقط به خاطر و یا از دید ارتقای منافع قوم یهود تهیه شده است.

ادامه دارد…

منبع مهر
گفت‌وگو درباره مطلبی که خواندید

آدرس ایمیل شما منتشر نمی‌شود.