آیتالله ابوالقاسم علیدوست ضمن اشاره به نشانههای تفسیر به رأی و تفسیر صحیح بیان کرد: نباید جلوی هر نوآوری در تفسیر را گرفت، حالا یا خود انسان خودش را سانسور کند یا دیگران فضای سانسور ایجاد کنند.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، پانزدهمین جلسه درس تفسیر قرآن آیتالله ابوالقاسم علیدوست، استاد درس خارج حوزه علمیه، صبح دیروز نهم بهمنماه به شکل مجازی برگزار شد.
در ادامه متن جلسه را میخوانید؛
بحث نهم از مباحث فلسفه تفسیر، توضیحاتی درباره نهاد تطبیق، جری، تمثیل و انحصار بود. تا جایی که ما خبر داریم این بحث بار اولی است که به این صورت بیان میشود. ما آمدیم مقسم را تطبیق قرار دادیم، یعنی تطبیق عمومات و اطلاقات قرآن بر تعینات و مصادیق، منتهی گفتیم تطبیق دو نوع است، گاهی جری و تمثیل است و از این جهت میشود برای موارد دیگر هم استفاده کرد و گاهی تطبیق به نحو انحصار است و دیگر نمیشود حصر را شکست. پس تطبیق دو نوع است. تاکید میکردیم اصل، در جری و تمثیل است و انحصار قرینه میخواهد. مقداری هم راجع به قرینهشناسی صحبت کردیم گرچه چون جری و تمثیل مطابق اصل است نیاز به قرینه ندارد و آن طرف قرینه میخواهد. شاید همین صحبتها برای شما این انگیزه را ایجاد کند که با همین عنوان کار پژوهشی انجام دهید.
گاهی مطلب دیگری به ذهن من میآید ولی هیچ وقت فرصت نکردم روی آن کار کنم و آن تفویض و معنادهی است به این معنا که بگوییم خدای متعال به اهل بیت(ع) ولایت در تفسیر داده است. چطور اهل بیت(ع) به حسب اعتقاد ما به اذن الهی ولایت در تکوین دارند و میتوانند تصرفاتی در تکوین انجام دهند که دیگران عاجز هستند، چطور برخی معتقدند ولایت در تشریع در مورد پیامبر اکرم(ص) امکان دارد و ایشان شأن تشریع دارد، بر همین اساس میتوانیم بگوییم ولایت در تفسیر به اهل بیت(ع) تفویض شده است گرچه اهل بیت(ع) عبادالله هستند و امر خدا را طاعت میکنند ولی ولایت در معنا دادن به آیات به آنها تفویض شده است. آیا از روایات این معنا استفاده میشود؟ آیا میتوانید مواردی را برای این جهت پیدا کنیم؟ بزرگان چه گفتند؟ این موضوعی قابل پیگیری است.
تمایز تفسیر صحیح و تفسیر به رأی
سراغ بحث دهم برویم. عنوان بحث دهم این است که تفسیر دو چیز است؛ تفسیر صحیح و ممدوح و تفسیر مذموم و تفسیر به رأی. امروز میخواهیم مقداری راجع به این موضوع صحبت کنیم. اولا چرا گفتیم تفسیر دو چیز است؟ گاهی اوقات وقتی چیزی تقسیم میشود مقسم در هر دو قسم جاری است، مثلا میگوییم حکم دو نوع است. بعضی اوقات واقعا تقسیم انجام میشود ولی تقسیم به شی و غیر آن است لذا دو چیزی که به عنوان دو قسم میشمارند مقسم ندارند به عبارت دیگر دو قسم نیستند بلکه دو چیز هستند. مثلا تفسیر قرآن دو قسم نیست چون مورد دوم اصلا تفسیر قرآن نیست.
خود قرآن راجع به مسئله تفسیر اشاره دارد. بدون تردید قرآن ما را به تدبر در قرآن دعوت میکند. کسی که در قرآن تدبر میکند حاصل تدبرش را مینویسد یا بیان میکند و به آن اطلاق تفسیر میشود لذا نمیتوانیم بگوییم امر به تدبر در قرآن داریم ولی امر به تفسیر قرآن نداریم. ممکن است کسی تدبر کند ننویسد ولی جوازش را داریم.
بدون تردید از تفسیر مذموم به تفسیر به رأی تعبیر میکنند. این اصطلاح، اصطلاح قدیمی است و طبق روایتی که از امیرالمومنین نقل شده است که: «اِیَّاکَ أَنْ تُفَسِّرَ الْقُرْآنَ بِرَأْیِک» استفاده میشود این اصطلاح به زمان امیرالمومنین(ع) برمیگردد. نکته مهم نشانههای تفسیر صحیح و نشانههای تفسیر به رأی است. گاهی اوقات انسان به هیچ وجه نمیخواهد تفسیر به رای کند ولی مبتلا میشود مثل انسانی که نمیخواهد به هیچ وجه اجتهاد غلط کند یا اجتهاد مبتنی بر قیاس کند ولی دچار آن میشود. به همین دلیل خطر بیخ گوش انسان به صدا درمیآید.
نشانههای تفسیر به رأی
اولین نشانه تفسیر به رأی که مفسرنما را به تفسیر به رأی میاندازد، تفسیر به غیر علم است. این نشانه را از کلامی از امام صادق(ع) الهام گرفتیم آنجا که امام فرمودند: «مَن قالَ فی القرآنِ بغَیرِ عِلمٍ فَلْیَتَبَوَّأْ مَقعَدَهُ مِن النارِ». «من قال فی القران» میتواند تفسیر قرآن باشد یا مطلبی در رابطه با قرآن باشد مثلا فلسفه قرآن باشد. مورد دوم خلاف ظاهر بودن است یعنی آیهای را خلاف ظاهر آن حمل کنیم. چقدر در طول تاریخ داشتیم افرادی آمدند و قرآن را بر اساس نحله فکری خودشان تفسیر کردند بدون اینکه مقید باشند ظاهر قرآن را حفظ کنند. مورد سوم تفسیر غالیانه است. ما در تاریخ تشیع هم جریان تقصیر را داریم که اهل بیت(ع) را در حد عالمان ابرار تنزل میدهند و از آن طرف جریان غالیان را داریم که اهل بیت(ع) را تا ذات مقدس خدا بالا میبرند. مفسر نه باید در دام تقصیر بیافتد و نه غالیانه برخورد کند.
پس تفسیر به رأی عبارت است از تفسیر بدون علم، خلاف ظاهر و غالیانه. چهارمین نشانه آن هم تفسیر آزاد بدون استفاده از تعالیم اهل بیت(ع) است. در بحث نهاد تفسیر گفتیم برخی همه آیات را بدون تفسیر اهل بیت(ع) معما میدانند و برخی هم تمام قرآن را بدون مراجعه به اهل بیت(ع) قابل تفسیر میدانند حتی میگویند همه قرآن محکم است فقط حروف مقطعه متشابه است.
تا اینجا نشانههای تفسیر به رای معلوم شد، بر همین اساس نشانههای تفسیر صحیح هم مشخص میشود. تفسیر صحیح تفسیری است که بر اساس علم و اعتدال و با استفاده از تعالیم اهل بیت(ع) و بر اساس حفظ ظاهر آیات باشد.
نکته پایانی اینکه نباید جلوی هر نوآوری در تفسیر را گرفت، حالا یا خود انسان خودش را سانسور کند یا دیگران فضای سانسور ایجاد کنند. اگر کسی حرف جدیدی زد نباید انسان داوری سوء کند. باید میان تفسیر به رای ممنوع با نوآوری مرز گذاشته شود. تفسیر ممدوح تکراری و جاافتاده مشکل ندارد، مشکل وقتی است که تفسیر همراه نوآوری باشد. مثلا فقیهی از دل آیات احکام، حکم جدیدی را اجتهاد کند. پس نباید خوش شخص بترسد یا دیگران او را متهم کنند.