حجتالاسلام محمدجواد ارسطا ضمن بیان ویژگیهای فقه اجتماعی بیان کرد: فقه اجتماعی رویکردی است که موسس آن خداوند و پیامبر و ائمه هستند ولی متاسفانه ما در استنباطات خودمان توجه جدی به این رویکرد نداشتیم.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، کرسی علمی ترویجی «فقه سیاسی در آینه فقه اجتماعی» صبح دیروز هجدهم بهمنماه با حضور حجج اسلام محمدجواد ارسطا هیئت علمی دانشگاه تهران به عنوان ارائهدهنده، سیدسجاد ایزدهی عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی به عنوان ناقد و محمدباقر ربانی مدیر گروه فقه جامعه و فرهنگ مرکزی فقهی ائمه اطهار(ع) به عنوان ناقد در مرکز فقهی ائمه اطهار(ع) برگزار شد.
متن سخنان حجتالاسلام ارسطا را در ادامه میخوانید؛
فقه اجتماعی یک اصطلاح شناختهشده و تعریفشده در حوزه نیست و لازم است در ابتدا فقه اجتماعی را معنا کنیم. بنده در تعریف فقه اجتماعی بر چند عنصر تاکید دارم. اولین نکته این است که فقه اجتماعی یک رویکرد به مسائل فقهی است. در نقطه مقابل فقه اجتماعی نگرش دیگری داریم که از آن به نگرش فقه فردی تعبیر میکنیم. پس اولین نکتهای که در باب فقه اجتماعی باید مورد توجه قرار گیرد این است که فقه اجتماعی یک رویکرد است. این رویکرد با سه عنصر از فقه فردی تمایز پیدا میکند. عنصر اول این است که در فقه اجتماعی هدف، تنظیم زندگی اجتماعی مردم است. پس اولین ویژگی فقه اجتماعی هدف آن است و بر اساس هدف از فقه فردی تمایز پیدا میکند. ویژگی دوم فقه اجتماعی آن است که در فقه اجتماعی علاوه بر مکلفی که یک شخص حقیقی میباشد با سه مکلف دیگر سروکار داریم. آن سه مکلف عبارتند از: شخص حقیقی با وصف شهروند بودن یعنی با تابعیت داشتن نسبت به یک دولت. مفهوم شهروند وقتی تحقق پیدا میکند که یک شخص حقیقی تابعیت یک دولت را پذیرفته باشد.
وجود جامعه یک وجود عرفی مستقل است
دومین مکلف؛ جامعه است. جامعه بر اساس دیدگاهی که علامه طباطبایی دارند یک وجود مستقل از اعضای تشکیلدهندهاش دارد که این استقلال، استقلال عرفی است. وجود جامعه یک وجود عرفی مستقل است، نه وجود تکوینی مستقل. این وجود عرفی مستقل را میتوان از راه آثاری که بر افراد میگذارد تشخیص داد. هر جامعهای به حسب آداب و رسوم حاکم بر آن جامعه بر افرادی که در آن زندگی میکنند اثر میگذرد. این اثر گذشته از اینکه بالوجدان برای ما محسوس است در روایات هم مورد توجه قرار گرفته است. اینکه برخی سرزمینها متصف به صفات مثبتی شدند و برخی متصف به صفات منفی، اینکه در روایات تاکید شده از دارالکفر به سمت دارالاسلام هجرت کنید دلیلش همین است. دارالکفر جامعهای است که در آن عقاید دینی حاکم نیست در نتیجه تاثیر منفی بر متدینانی که در آن زندگی میکنند میگذارد. بنابراین توصیه شده است مومنان از دارالکفر به دارالاسلام هجرت کنند. پس ما جامعه را دارای وجود عرفی مستقل میدانیم. راه پی بردن به این وجود مستقل آثاری است که بر افراد میگذارد. حتی ما خطاباتی در قرآن داریم که مخاطبش جامعه است. مثلا آیهای که میفرماید: «وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَهُ فَاقْطَعُوا أَیْدِیَهُمَا» مخاطبش جامعه است.
سه خصوصیت موضوعات فقه اجتماعی
پس فقه اجتماعی سه مکلف دیگر غیر از شخص حقیقی دارد؛ مکلف اول شخص حقیقی با وصف شهروندی، مکلف دوم جامعه، مکلف سوم عبارت است از دولت. دولت به عنوان نهاد تدبیرکننده زندگی اجتماعی مردم. ما نمیتوانیم در معادلات خودمان در بیان احکام شرعی دولت را لحاظ نکنیم. دولت تدبیرکننده امور اجتماعی مردم است. پس فقه اجتماعی یک رویکرد است که با چند ویژگی از فقه فردی تمایز پیدا میکند. ویژگی اول هدف بود، ویژگی دوم مکلفان بودند، ویژگی سوم عبارت است از خصوصیات موضوعات مورد توجه در فقه اجتماعی. موضوعاتی که در فقه اجتماعی مورد توجه قرار میگیرند دارای سه خصوصیت هستند؛ خصوصیت اول اینکه تکرارپذیرند، خصوصیت دوم اینکه به تدریج اثر میگذارند. خصوصیت سوم اینکه این موضوعات نیازمند تدبیر و مدیریت هستند. این سه خصوصیت موضوعات فقه اجتماعی است.
آنچه در قالب این سه ویژگی برای فقه اجتماعی بیان شد تلاشی برای منضبط کردن فقه اجتماعی است. هدف من این بوده که فقه اجتماعی انضباط پیدا کند. خیلی جاها از فقه اجتماعی سخن گفته میشود ولی به طور مشخص در مورد ویژگیهای فقه اجتماعی چیزی گفته نمیشود. ما باید این ویژگیها را به صورت منضبط ارائه دهیم تا میان فقه اجتماعی و فقه سیاسی تفکیک کنیم و روابط را به درستی تشخیص دهیم. نکته دیگر اینکه آنچه به عنوان فقه اجتماعی تبیین میکنم تاسیس یک نگاه جدید نیست بلکه تبیین و استخراج یک نگاه جدید است. عرض من این نیست که بنده میگویم چنین نگاهی به احکام شرعی داشته باشیم بلکه معتقدم روایات ما مشحون از چنین نگاهی به مسائل احکام شرعی است. نمونههای فراوانی از این نگاه را میتوانیم در روایات ببینیم.
یکی از مصادیق این نگاه در روایات ما، روایت معروفی است که همه دوستان با آن برخورد کردند. از پیامبر(ص) نقل شده است که حضرت فرمودند: اگر برای امت من موجب مشقت نبود دستور میدادم قبل از هر نمازی مسواک بزنند. وقتی این فرمایش پیامبر(ص) را با خصوصیات سهگانه فقه اجتماعی تطبیق دهیم، میبینیم هر سه ویژگی در آن وجود دارد. پس مسواک زدن در هنگام هر نمازی خوبی است ولی تکرارش ایجاد مشقت میکند. به عبارت دیگر تکرار این عمل اثری تولید میکند و آن اثر، مشقت است. پیامبر(ص) به عنوان زعیم جامعه اسلامی میخواهد مدیریت کند که چنین مشقتی ایجاد نشود. ضابطه هم به دست ما میدهد؛ حضرت میفرمایند من به عنوان زعیم امت اسلامی میدانم مسواک زدن خوب است ولی خوبتر این است که مشقتی برای امتم ایجاد نکنم. آن چیزی که بیش از نظافت اهمیت دارد این است که مردم را به مشقت نیندازیم. پس شما هم بدانید به مشقت نینداختن مردم مصلحت بزرگتری دارد.
از این قبیل روایات در متون دینی خودمان فراوان داریم. پس فقه اجتماعی رویکردی است که موسس آن خداوند و پیامبر و ائمه هستند. متاسفانه ما در استنباطات خودمان توجه جدی به این رویکرد نداشتیم در حالی که اگر توجه جدی به آن پیدا کنیم بسیاری از مسائل قابل ساماندهی است.