لیلا هوشنگی، عضو هیئت علمی دانشگاه الزهرا(س) اظهار کرد: در مقدمه کتاب تحقیق ماللهند، نکته مهمی دارد و میگوید چرا از زمانی که هند به دست مسلمانان افتاده تا الان بین مسلمانان و هندوها مباینت و جدایی وجود دارد و حتی مسلمانان گزارشات غلطی از هندوها ارائه میدهند؟
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، نشست «سنت اسلامی پیشرو در شناخت ادیان؛ ابوریحان بیرونی و ملل و نحلنویسی در اوج» امروز شنبه ۳۰ بهمنماه از سوی دانشگاه الزهرا(س) و با سخنرانی لیلا هوشنگی، عضو هیئت علمی دانشگاه الزهرا(س) برگزار شد.
در ادامه سخنان وی را میخوانید:
همه ما با شنیدن اسم ابوریحان بیرونی عملاً به تصویری از دوران مدرسه بازمیگردیم؛ همان صحنهای که ابوریحان بیرونی در هنگام مرگ سؤالی را میپرسد و برای همگان مایه تعجب است که در این شرایط بسیار خاص، چرا میخواهی چیزی را یاد بگیری؟ که وی میگوید اگر بدانم و بمیرم بهتر است یا ندانم و بمیرم؟ وی این شور به آموختن را در تمام زندگی خود به صورت عملی نشان میدهد. وی در سن پنجاه سالگی به آموختن زبان سانسکریت میپردازد که زبانی بسیار سخت است و در حدی آن زبان را یاد میگیرد که میتواند برخی از آثار بسیار مهم و سنگین را به سانسکریت ترجمه کند و این نشان میدهد وی چه همت والایی داشته است.
ابوریحان بیرونی، فیلسوف و محقق برجسته جهان اسلام در قرن پنجم و متولد شهر توس است که پایتخت خوارزمشاهیان بوده است و در سال ۴۴۲ هجری قمری از دنیا میرود. ابتدا ساکن خوارزم شده و بعد از شرایط حاد جنگی به بخارا پایتخت سامانیان مهاجرت کرده و در مقام منجم به فعالیت میپردازد. بیرونی از معدود افرادی است که در حوزههای مختلف علوم تسلط داشته و آثار وی که بیش از ۱۰۳ اثر در موضوعات داروشناسی، کانیشناسی، جغرافیا، ریاضیات، فلسفه، نجوم و … هستند. در کتاب «تحقیق ماللهند» آنچه زیاد جالب توجه است نبوغ و ذکاوت چند جانبه وی است و اینکه چه دانش عمیقی از تفکر دینی و فلسفی هند دارد و این ناشی از تفقه جامعی است که ابوریحان بیرونی در این حوزه انجام داده است.
ابوریحان بیرونی در این کتاب میگوید چون استادم از من خواست، معلوماتی که درباره هندیان دارم را روی کتاب آوردم تا ذخیره من برای کسانی باشد که میخواهند با آنان معاشرت کنند. در سنت الهیاتی همه دینهای بزرگ، عمدتاً آثاری که نوشته میشود در نقض عقاید دیگران و به شکل جدلی است اما به خاطر نگرشی که ابوریحان دارد چنین عمل نمیکند بلکه کتاب را به گونهای مینویسد تا هر کس میخواهد با هندیها معاشرت کند از کتاب وی بهره ببرد و خود وی میگوید سعی کردهام از آنچه باعث رنجش کسی میشود سر باز بزنم. لذا وی نحوه مواجهه با دیگری در فرهنگ اسلامی را به خوبی به ما یاد میدهد.
مطالب مرتبط
همه ناظران اطلاع کافی دارند که در جهان اسلام از ابتدا این سنت را داشتیم که به باورها و عقاید مختلف احترام بگذاریم و به همین دلیل عناصری با عنوان نحلنویسی شکل گرفت هرچند که نحل به فرقههای مختلف داخل یک دین گفته میشود اما بعضاً تصور اشتباهی هم از آن وجود داشته است. در منابع تاریخی آمده است که در شهری همانند بغداد که محل خلافت خلفای عباسی است و به شدت قدرتمند هستند اما در کنار دربار، بزرگترین کلیسای مسیحی و کنیسه یهودی وجود دارد و اینها نشان میدهد چگونه افرادی از سنتهای دینی مختلف، فرصت اندیشهورزی و اظهار نظر دارند و فضای کلی جهان اسلام در آن دوره مبتنی بر تنوع اندیشه است.
این دیالوگی که بین مسلمانان با دیگر ادیان شکل میگیرد قطعاً منجر به شکلگیری افراد دگرپذیر میشود و اینکه افراد از ادیان و مذاهب مختلف بتوانند به فهم دقیقی از اعتقادات یکدیگر دست پیدا کنند. در این بستر فرهنگی، کلام اسلامی به اوج شکوفایی خود میرسد و این در حالی است که در همان زمان، چون نهاد کلیسا بر همه چیز سیطره دارد و فقط آن چیزی که کلیسا تایید میکند تایید میشود به هیچ وجه چنین مکتوباتی همانند جهان اسلام شکل نمیگیرد. در آن زمان در دنیای اسلام هیچ نهاد رسمی همانند کلیسا وجود نداشت که بر همه چیز سیطره پیدا کند و مانع توسعه افکار و اندیشههای مختلف شود.
باید توجه داشته باشیم در سنت اسلامی در دوران ابوریجان بیرونی یعنی در قرن پنجم شرایط رشد افکار و اندیشهها وجود دارد چراکه این سنت شکوفا از چهارصد سال قبل از ابوریحان شکل گرفته و وی، مفهومِ دیگری را در سرزمین متفاوتی همانند هند به خوبی به تصویر میکشد. اگر در جهان اسلام، شخصی همانند ابوریحان بیرونی برمیخیزد در نتیجه رشد و شکوفایی تمدن اسلامی در دوران خودش است. این جامعه دارای حقوق و امنیت است و وقتی جامعهای اهل مدارا و تسامح باشد میتواند رشد و توسعه در علوم مختلف را شاهد باشد. البته اینگونه نیست که شرایط طلایی باشد بلکه خود بیرونی در این کتاب شکوه دارد که سلطان محمود غزنوی به زور هند را اشغال کرده و کشت و کشتارهایی زیادی داشته و موضوع بیاعتنایی صاحبان قدرت به اهل علم را هم در دورانهایی مطرح میکند.
نکته دیگر درباره ابوریحان بیرونی و سنت ملل و نحل نویسی است که در این زمینه باید گفت ابوریحان بسیار دقیق است و در مقدمه کتاب تحقیق ماللهند، نکته مهمی دارد و میگوید چرا از زمانی که هند به دست مسلمانان افتاده تا الان بین مسلمانان و هندوها مباینت و جدایی وجود دارد و حتی مسلمانان گزارشات غلطی از هندوها ارائه میدهند؟ بسیاری از کتبِ فِرَقِ ما فقط در مقام ایجاد خصم و از میدان به در کردن رقبا هستند اما لازم است گزارشات صحیحی نوشته شده و مخصوصا درباره گستردگی علوم هندی مطلب نوشته شود و این روشِ خاصِ بیرونی است که برای دریافت مفاهیم دینی و فلسفی به سراغ منابع اصیل میرود و یادگیری زبان سانسکریت برای نسخهشناسی به وی کمک زیادی میکند و وی اولین مسلمانی است که توانسته این متون را به خوبی بخواند و معرفی کند.
وی به این نتیجه میرسد که عقاید هندیها را با عقاید مرسوم مسلمانان نمیتواند مقایسه کند لذا به تفکیک مباحث نظری و عملی میپردازد و هم به باورها و اعتقادات و هم آداب و رسوم هندی میپردازد و ادبیات آنها را بررسی میکند.کاری که وی در تحقیق ماللهند انجام میدهد این است که آرای هندو را ارائه و با آرای مسلمانان و حتی صوفیه مقایسه میکند تا با روش تطبیقی، مطالب را برای مخاطب تشریح کند. در واقع تلاش وی بر این است که آنچه هست را بیان کند و این روشی است که در پدیدار شناسی نیز وجود دارد و در دین پژوهی نیز بر آن تمرکز میشود. این کاری است که ابوریحان بیرونی هزار سال پیش انجام داده و ابن خلدون هم در کتاب «مقدمه» آن را انجام داده است.
منبع
ایکنا
به خواندن ادامه دهید
نظرات بسته شده است.