لوکوموتیو قدرتِ حاکمان فعلی افغانستان تازه راه افتاده و امان از روزی که این لوکوموتیو با داشتن منابع ثروت، در مقیاس یک کشور، جان بگیرد!
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، هنوز دو هفته از انفجار در مسجد پل خشتی کابل در افغانستان نمیگذرد که انتحاری، جان کودکان بیگناهِ مدرسهای را گرفت و فردای همان روز چندین انفجار دیگر در مساجد و معابر چند شهر دیگر اتفاق افتاد و دهها انسان بیگناه را به خاک و خون کشید و صدها خانواده را داغدار کرد!
این حادثهها ماقبل و مابعد و پیامها و پیامدهای متفاوتی برای افراد و اقشار مختلف در افغانستان دارد. آنچه در این مقال مورد نظر است پیشبینی و تحذیر از مابعدی است که بنظر میرسد طلیعه آن در همین چند ماه نمایان شده است.
خلائی که پیامدهایی بسیار تلختر از آنچه تاکنون اتفاق افتاده بهدنبال خواهد داشت. لوکوموتیو قدرتِ حاکمان فعلی تازه راه افتاده و امان از روزی که این لوکوموتیو با داشتن منابع ثروت، در مقیاس یک کشور، جان بگیرد!
حاکمان فعلی افغانستان در نبود رسانه آزاد و جو بسته و امنیتی که ایجاد شده، پاسخگوی هیچ اتفاقی نبوده و نخواهند بود. اگر صد برابر بیش از این اتفاقات هم رخ دهد، باز هم بقول معروف ککشان نمیگزد و خیال و فکرشان مُکدر نمیشود! از چندین منظر میتوان عدم تکدر خاطر اینان را تحلیل کرد.
اما آنچه از همه تلختر است؛ «عدم احساس نیاز به پاسخگویی به مردم و افکار عمومی» است. البته طبیعت قدرت یکهتازی و سعی در رهیدن از پاسخگویی است. اما اگر منشاء این قدرت مشخص باشد صاحبان قدرت، از سر اجبار هم شده، پاسخگو میشوند. چون اگر پاسخگو نباشند مشروعیت خود را از دست میدهند.
چرا امروز ما با عدم پاسخگویی حاکمان در افغانستان مواجه هستیم؟ بر اساس گفته فوق اولا طبیعت قدرت یکهتازی است و طبعا نمیخواهد پاسخگو باشد. ثانیا اگر هم قرار باشد پاسخگو باشد فقط خود را در مقابل ریشه و منشاء قدرت خود پاسخگو میداند.
وقتی منشاء قدرت مردم نباشند و افکار عمومی اهمیت نداشته باشد و نُرمهای بین المللی هم هیچ انگاشته شود، پاسخگویی به محاق میرود! رسانه (به عنوان نماینده افکار عمومی) را محدود و مسکوت (بخوانید خفه) میکنند چون ضرورتی برای آن نمیبینند، بلکه آن را موی دماغ خود میدانند!
حاکمان فعلی خود را پاسخگو نمیدانند چون اجبار و ضرورتی برای پاسخگویی ندارند و نهادی هم وجود ندارد که آنها را تحت نظر و تحت فشار قرار دهد تا پاسخگو بشوند.
در این مدت از فساد ساختار و دولت و دولتمردان گذشته سخن بسیار گفته شد و چه بسا صدچندان بشود سخن گفت اما؛ عیب مِی جمله بگفتی هنرش نیز بگوی… در دولتهای سابق رسانههای آزاد و مستقل زیادی در افغانستان فعالیت داشتند و همین باعث میشد مقداری، اگرچه اندک، از این فسادهای افسار گسیخته کم شود و مردم و افکار عمومی احساس کنند بستری برای مطالبات اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی و امنیتیِ خود دارند.
گاهی دست به دست شدن و چرخیدن یک پُست در فیسبوک یا دیگر شبکههای اجتماعی باعث میشد جریانی در کشور به راه بیفتد و مسئولین را وادار به پاسخگویی کند.
اما امروز سران حاکم پاسخگوی ابتداییترین وظایف حاکمیت نیستند. رئیس کابینه در پیام صوتی که در آذر ماه ۱۴۰۰ از او در تلویزیون ملی افغانستان نشر شد گفته بود: «طالبان روزی مردم را وعده نکرده بلکه روزی دست خداوند است» برگردان این حرف در سطح حکومت یک کشور این میشود که؛ ما در قبال اقتصاد مردم هیچ مسئولیتی نداریم! البته در همان پیام صوتی وعده برقراری امنیت را داده بود.
وعدهای که برخی دوستان خام خیال، آن را باور کردند و برای اثبات آن مستند ساختند و شواهدی از کوچه و پس کوچههای کابل و هرات و قندهار و مزار آوردند. بعید است به ذهنشان خطور کرده باشد که این امنیتِ مقطعی آتش زیر خاکستری است که روزی دامن «همه» را خواهد گرفت.
تشکیل حکومت و حفظ آن و عمل به وظایف حاکمیت، آن هم در شکل مدرن، یکی از پیچیدهترین مسائلی است که نیازمند ابزارها و تجارب و دانش متراکم است. تجربه چند دهه اخیر در دنیا ثابت کرده که «رسانه آزاد» بهعنوان ابزاری نظارتی از طرف افکار عمومی توانسته تا حد زیادی جلوی گسترش فسادها را بگیرد و قدرتی که فسادزاست را تعدیل و تحدید کند، آنچه جای خالیاش امروز در افغانستان به چشم میخورد.
تصور کنید زمانی برسد که حاکمان فعلی، با تصوری بسیط نسبت به بسیاری از مسائل حکمرانی، بتوانند بر منابع ثروت افغانستان مسلط شوند و استخراج آن را شروع کنند، همین جو خفقان و بسته فعلی هم بر کشور حاکم باشد و کسی نتواند دم برآورد. چه بلایی بر سر منابعی میآید که حاکمان فعلی قول داده بودند که مردم افغانستان را با آن از فقر نجات میدهند؟!
چه سازوکار نظارتی وجود خواهد داشت که اینان را از فساد باز دارد؟! البته پر واضح است که رسانه تنها ابزار نظارتی تلقی نمیشود اما میتوانیم بگوییم از مهمترین ابزارهای نظارتی رسانه است. اگر حاکمان فعلی با همین فرمان برانند آینده روشنی قابل تصور نخواهد بود.
بهنظر میرسد نبود رسانه آزاد و متکثر در هر کشوری نوعی ریلگذاری برای فساد است. حاکمان فعلی چه بخواهند و چه نخواهند، باید رسانه را بهعنوان ابزاری برای حکمرانی بهتر به رسمیت بشناسند نه اینکه آن را نابود کنند!
در قضایای اخیر یکی از اولین اقدامات نیروهای حاکمیت، وقتی سر صحنه حاضر شدند، جمع و ضبط و بازرسی گوشیهای موبایل بوده، تا مبادا فیلم یا تصویری خارج از چارچوب آنچه آنان میخواهند مخابره شود. متاسفانه ایجاد خفقان، خواسته یا ناخواسته، نوعی ریلگذاری برای فساد در آینده خواهد بود.
در دولت و نظام فاسد سابق نیز از این اتفاقات ناگوار پیش میآمد و دولتمردان ابراز تاسف میکردند و قول پیگیری و توبیخ عاملان را میدادند، ولی عملا مردم شاهد اقدام موثری نبودند. اما رسانههای متکثر این فرصت را به افکار عمومی میدادند تا بتوانند این وقایع را از زوایای مختلف وابکاوند و خلاءها را متذکر شوند.
اما امروز حتی این تذکر هم وجود ندارد و رسانهها حق ندارند از خطوط قرمز حاکمیت عبور کنند! یکی از اقشار تحت تعقیب و فشار در این چند ماه، خبرنگاران و اصحاب رسانه بودهاند! از لت و کوب سر صحنه تهیه گزارش تا خرد کردن دوربین و موبایل و زندانی و شکنجه و در مواردی مرگهای مشکوک، بهره اصحاب رسانه در این مدت کوتاه بوده است.[۱]
پانوشت:
۱. رضا معینی مسئول دفتر افغانستان و ایران سازمان گزارشگران بدون مرز با انتقاد از وضعیتی که رسانههای افغانستان پس از قدرت گرفتن طالبان با آن رو بهرو شده اند می گوید: بدون رسانههای آزاد نمیتوان مدعی مبارزه با فقر و گرسنگی و فساد و پیشگیری از اعتیاد و دیگر بلاهای سیاسی و اجتماعی شد. سازمان گزارشگران بدون مرز می گوید یافتههای آنان نشان میدهد که از زمان به قدرت رسیدن طالبان در ماه آگوست، فضای رسانهای در افغانستان به گونه ای بنیادی، دگرگون شده که در این میان بیشترین ضربه را خبرنگاران زن افغان متحمل شدهاند.
بر اساس نتایج تحقیق مشترک این سازمان و انجمن ژورنالستان آزاد افغانستان، در ۴ ماه گذشته، بیش از ۴۰ درصد رسانههای افغانستان تعطیل شدهاند. در کل ۲۳۱ رسانه تعطیل و ۶۴۰۰ خبرنگار و همکار رسانه کار خود را از دست دادهاند.