ائتلاف حاکم در تل آویو از هم پاشیده، جایی که نخست وزیر این رژیم دو تن از
وزرای اصلی کابینه را برکنار کرده و این دو نیز بی درنگ از تمایل احزاب
تحت رهبری خود و چند حزب دیگر برای تشکیل ائتلاف جدیدی خبر دادند که در
انتخابات زودهنگام کنست تلاش خواهد کرد بنیامین نتانیاهو را از قدرت برکنار
کند، بنابراین در شرایطی که ستون های رژیم صهیونیستی به لرزه درآمده، نخست
وزیر این رژیم در برابر سردرگمی داخلی رو به وخامت، انزوای بین المللی در
حال گسترش، ایستادگی افسانه ای نظام حاکم در سوریه و افزایش توانایی های
گروه های مقاومت در شمال و جنوب فلسطین، هیچ راهی پیش روی خود نمی بیند جز
اینکه استراتژی فرار به جلو را در پیش بگیرد به این امید که از این طریق
بتواند بار دیگر دروازه های داخلی و خارجی به روی حکومت بحران زده و رژیم
متزلزل تحت رهبری اش را بگشاید.”
“معن بشور”، نویسنده سیاسی و اندیشمند برجسته لبنانی در مقاله ای که تحت
عنوان “داعش، پیشرفته تر و خطرناک تر از القاعده” روی پایگاه اینترنتی
روزنامه فرا منطقه ای “رای الیوم” قرار گرفته، با اشاره به انحلال کابینه و
پارلمان رژیم صهیونیستی در نتیجه فروپاشی ائتلاف حاکم در سرزمین های
اشغالی، حمله هوایی اخیر این رژیم به مناطقی در نزدیکی فرودگاه بین المللی
“دمشق” و شمال غرب پایتخت سوریه را دارای اهداف متفاوتی نسبت به حملات
هوایی پیشین آن به خاک این کشور دانسته و تاکید کرده که “بنیامین
نتانیاهو”، نخست وزیر رژیم اشغالگر برای پشت سر گذاشتن بحران های داخلی رو
به وخامت و انزوای بین المللی روزافزون، راهی جز در پیش گرفتن استراتژی
“فرار به جلو” پیش روی خود نمی بیند و در نتیجه با دست پیش گرفتن برای پس
نیافتدن، در تلاش است تا رژیم متزلزل تحت رهبری خود را از بحران های داخلی و
خارجی بیرون آورد، جایی که در مقاله خود آورده است:
«بر خلاف حملات
هوایی پیشین رژیم صهیونیستی به خاک سوریه به ویژه طی سال گذشته میلادی،
این بار هدف حمله به مناطقی در نزدیکی فرودگاه بین المللی “دمشق” و منطقه
“الدیماس” در شمال غرب این شهر، تنها بالا بردن روحیه گروه های مسلح در
سایه تحولات میدانی به نفع نظام حاکم در سوریه نبوده، بلکه به نظر می رسد
که این حمله هدف دیگری دارد که به داخل رژیم صهیونیستی مربوط می شود، جایی
که جایگاه دولتی و سیاسی “بنیامین نتانیاهو”، نخست وزیر این رژیم به سرعت
در حال فروپاشی می باشد.
در واقع، رژیم صهیونیستی طی سال های نخست
بحران سوریه موضع صبر و انتظار را در پیش گرفت، زیرا بر این باور بود که
نظام حاکم در این کشور که سرسخت ترین دشمن پروژه صهیونیسم به شمار می آید،
سقوط خواهد کرد و اینکه تجزیه و تحلیل ها نشان می دادند که دخالت علنی این
رژیم باعث تضعیف موضع نیروهای محلی، منطقه ای و بین المللی دخیل در پروژه
سرنگونی دولت سوریه خواهد شد.
با این حال، به دنبال ایستادگی مداوم و
چندین ساله نظام حاکم در “دمشق”، رژیم صهیونیستی نیز دست به تغییر تاکتیک
زده و همانند طرح “دیوار خوب” در جنوب لبنان در سال ۱۹۷۶ میلادی، این بار
نیز آنچه که “دخالت بشردوستانه” نامید را آغاز کرده و آن را به دخالت
امنیتی، سیاسی و نظامی مستقیم گسترش داد با این هدف که همچون “نوار مرزی”
پیشین در جنوب لبنان، یک “منطقه حائل” را میان سرزمین های اشغالی و سوریه
ایجاد کند.
در همین راستا، چنان به نظر رسید که نقشه رژیم صهیونیستی
در زمینه فراهم ساختن پوشش نظامی اسرائیلی برای گسترش گروه های سوری در
مناطق جدایی نیروهای این رژیم و سوریه که نیروهای “UNDOF” (نیروهای حافظ
صلح سازمان ملل متحد که بر اساس قطعنامه شورای امنیت این سازمان در سال
۱۹۷۴ میلادی به منظور محافظت از آتش بس میان رژیم صهیونیستی و سوریه در
بلندی های جولان ایجاد شد) در آن مستقر بودند، موفقیت آمیز بوده است.
این
در حالی است که رژیم صهیونیستی تمامی حملات هوایی پیشین خود را همزمان با
شکست های نظامی گروه های مسلح در مناطق مختلف سوریه انجام داده و در نتیجه
گفته می شد که این رژیم از حملات هوایی خود به دنبال بالا بردن روحیه گروه
های مذکور بوده به ویژه پس از آنکه از دخالت نظامی آمریکا در سوریه، مورد
هدف قرار گرفتن تاسیسات نظامی نامتعارف این کشور و جلوگیری از کمک های
نظامی آن به گروه های مقاومت در لبنان ناامید شد.
با این حال، این
بار رژیم صهیونیستی از حمله هوایی روز یک شنبه گذشته به خاک سوریه که
همزمان بود با بیست و هفتمین سالگرد آغاز “قیام سنگ” یا همان انتفاضه نخست
فلسطینیان که پیامدهای سیاسی داخلی و خارجی مهمی برای رژیم اشغالگر به
دنبال داشت، هدف متفاوتی را دنبال می کرد.
در واقع، رژیم صهیونیستی
در حالی به حمله هوایی اخیر خود به خاک سوریه دست زد که ائتلاف حاکم در “تل
آویو” با سردرگمی رو به وخامتی دست و پنجه نرم می کرد، جایی که نخست وزیر
این رژیم دو تن از وزرای اصلی کابینه را برکنار کرده و این دو تن نیز بی
درنگ از تمایل احزاب تحت رهبری خود برای همکاری با احزاب دیگری جهت تشکیل
ائتلاف جدیدی خبر دادند که از انتخابات زودهنگام پارلمان رژیم صهیونیستی
(کنست) تلاش خواهد کرد پادشاه “بنیامین نتانیاهو” را از مملکت خویش بیرون
براند، مملکتی که به دنبال شکست اخیر این رژیم در نوار “غزه” و آغاز قیام
با چاقو ضربه زدن و با خودرو زیر گرفتن در “بیت المقدس”، “الخلیل” و سراسر
کرانه باختری رود اردن، ستون های آن به لرزه درآمده اند.
در همین
حال، آنچه نگرانی های نخست وزیر رژیم صهیونیستی را بیش از پیش افزایش داد
این بود که دو وزیر برکنار شده از کابینه این رژیم یعنی “تزیپی لیونی”،
وزیر دادگستری و رهبر حزب “هاتنواه” (جنبش) و “یائیر لاپید”، وزیر دارایی و
رهبر حزب “یش عاتید” (آینده ای هست) برای اعلام ائتلاف میان خود، در شهر
“واشنگتن”، پایتخت آمریکا با هم دیدار کردند، کشوری که رئیس جمهوری آن یعنی
“باراک اوباما” خشم و ناراحتی خود از سیاست های “بنیامین نتانیاهو” را
پنهان نکرده و آن را خطری برای آینده خود رژیم و پروژه صهیونیستی می داند.
بر
این اساس، دیدار “تزیپی لیونی” و “یائیر لاپید” در پایتخت آمریکا، ابعاد
بین المللی به خود گرفته و نخست وزیر رژیم صهیونیستی بیشتر از هر شخص دیگری
از خطرهای آن آگاه است به ویژه آنکه این مسئله همزمان شده با آنچه می توان
آن را “قیام اروپایی” بر علیه سیاست های شهرک سازی و خصمانه وی نامید،
جایی که در این اواخر پارلمان های بریتانیا، فرانسه و اسپانیا به دولت های
این کشورها توصیه کردند کشور مستقل فلسطین را به رسمیت بشناسند و این در
حالی است که با وجود تمامی ایرادهای اساسی به این گونه اقدامات، پارلمان
بلژیک هم به زودی دست به چنین کاری زده و دولت سوئد نیز عملا فلسطین را به
رسمیت شناخت.
در واقع، به دنبال این سردرگمی داخلی رو به وخامت،
انزوای بین المللی در حال گسترش، ایستادگی افسانه ای نظام حاکم در سوریه و
افزایش توانایی های گروه های مقاومت در شمال و جنوب فلسطین، هیچ راهی پیش
روی “بنیامین نتانیاهو” باقی نمانده به جز اینکه استراتژی “فرار به جلو” را
در پیش بگیرد به این امید که از این طریق، بار دیگر دروازه های داخلی و
خارجی به روی حکومت بحران زده و رژیم متزلزل تحت رهبری وی گشوده شوند.
با
این حال، مهم ترین پرسش در این رابطه این است که آیا کشورهای عربی و
اسلامی در منطقه، پیام رژیم صهیونیستی را با دقت می خوانند و این مسئله را
درک می کنند که امنیت ملی این رژیم همانند امنیت ملی سوریه در معرض تهدید
قرار گرفته؟ چرا که مسئولان رژیم صهیونیستی به این واقعیت پی برده اند که
در نتیجه پیامدهای فعالیت های گروه های تروریستی در خاک سوریه و عراق،
امنیت داخلی این رژیم نیز با خطری جدی روبرو است.
در این راستا،
نگاه ها بیشتر متوجه مصر بوده که با وجود سختی ها و چالش های پیش روی خود،
باز هم از شرایط لازم برای ایفای نقشی اساسی در ایجاد فضای جدید در روابط
میان اعراب برخوردار بوده و می تواند آنهایی که همچنان در بند کینه توزی
های خویش می باشند را قانع کند که به بازنگری هایی لازم در سیاست های خود و
به ویژه طرح هایشان در قبال سوریه دست بزنند.
علاوه بر این، نگاه
ها متوجه روسیه و ایران نیز شده که نه تنها به پشتیبانی از ایستادگی سوریه
در تمامی زمینه ها ادامه بدهند، بلکه ترکیه را نیز قانع کنند دست از سیاست
های تخریبی خود در قبال سوریه بردارد، سیاست هایی که نه تنها به یک کشور
عرب و مسلمان مهم در منطقه زیان های بزرگی وارد کرده، بلکه در آینده به خود
ترکیه نیز آسیب های زیادی خواهد رساند، چرا که این کشور به دلیل سیاست های
“رجب طیب اردوغان”، رئیس جمهوری کنونی و “احمد داوود اوغلو”، نخست وزیر
کنونی، با خطرهای گسترده ای روبرو است.
بدون شک حمله اخیر رژیم
صهیونیستی به خاک سوریه هیچ گونه تاثیری در موضع، جایگاه و ایستادگی این
کشور نخواهد داشت همان گونه که حملات پیشین نیز هیچ گونه تاثیری نداشتند،
با این حال به نفع تمامی کشورهای عربی و اسلامی بوده که تمامی موانع پیش
روی پشتیبانی خود از نظام حاکم در سوریه در برابر تهاجم و فتنه نابودگر را
پشت سر بگذارند.
در پایان باید یادآور شد که در دهه ۶۰ قرن گذشته
میلادی هنگامی که یک کشتی عربستان سعودی مورد حمله نظام پادشاهی ایران قرار
گرفت، “جمال عبدالناصر”، رئیس جمهوری وقت مصر با وجود درگیری خونین با
خاندان “آل سعود” در یمن، مخالفت خود با هر گونه تجاوز و تعدی به امنیت ملی
هر کدام از کشورهای عرب را اعلام کرد حتى اگر با این کشور در حال جنگ و
دعوا باشد، این موضع گیری وی در آن هنگام نه تنها صفحه جدیدی در روابط میان
مصر و عربستان را گشود، بلکه درس جدیدی برای تمامی کشورهای عربی بود مبنی
بر اینکه نباید در اولویت بندی های خود دچار اشتباه شوند، حال در اینجا
باید پرسید آیا تاریخ بار دیگر تکرار خواهد شد یا نه؟!»
منبع : شفقنا