حجتالاسلام والمسلمین تسخیری به واسطهی گفتگو و تعاملات فراوانش با جورج جرداق مسیحی پرده از ماجرای معروف این نویسنده و ادیب بزرگ جهانی گشوده است.
به گزارش ردنا (ادیاننیوز)، چه شد که به فکر نوشتن کتاب «علی صدای عدالت انسانی» افتادی؟ این سوال و حواشی آن را زنده یاد جورج جرداق مسیحی به حجت الاسلام والمسلمین محمدمهدی تسخیری پاسخ گفته است.
«جورج جرداق» ادیب مسیحی بخشی از عمر خود را صرف مطالعه و تالیف کتابی درباره امام علی (ع) کرد. حاصل تحقیق او کتاب ارزشمندی به نام «علی صدای عدالت انسانی» است که در مورد ابعاد شخصیتی امام علی(ع) است. حجت الاسلام والمسلمین دکتر محمدمهدی تسخیری، معاون ارتباطات و امور بینالملل دانشگاه ادیان و مذاهب درباره جورج جرداق و اثر او نکاتی را بیان کرده که خلاصه آن را در زیر می خوانید:
بنده نشست و برخواست زیادی با جورج جرداق داشتم و گفتگوهای ما گاهی به ساعتها میانجامید،به عنوان نمونه از لطافت این مرد برای شما میگویم، ایشان زمانی که کودک ۳ ساله بود متوجه می شود که مورچهها مسافت طولانی را طی میکنند تا دانهی برنجی را از انبار به لانه خود منتقل سازند،از رنج بردن مورچه رنج میبرد و به فکر میافتد که به انبار برنج و گندم خانه رفته و کنار لانه مورچه ها مشت مشت گندم و برنج گذاشته تا مورچهها در مشقت بیشتر نیافتند، گرچه این حرکت جورج مورد گلهمندی پدر میشود زیرا که به روزی آنان آسیب میرساند اما این روحیه مورد ستایش پدر بود.
روزی از ایشان پرسیدم چه شد که به فکر نوشتن کتاب «علی صدای عدالت انسانی» افتادی؟ ایشان در پاسخ گفتند من مقالاتی را در روزنامه شرق لبنانی منتشر میکردم، و چند مقالهای در رابطه شخصیت و اندیشههای حضرت علی نوشتم، چند صباحی نگذشته بود که کشیش منطقه ما از من خواست تا به دیدن او بروم. هنگام ملاقات از من پرسید؟ جورج مقالات دیگری هم داری که در رابطه با حضرت باشد؟ گفتم؛ آری! ایشان گفت خیلی خوب، پس چرا در قالب یک کتاب منتشر نمیکنی؟ پاسخ دادم وضع مادی مساعدت نمیکند وگرنه آمادهام.
ایشان به اندرونی رفت و مبلغی را به من تحویل داد و گفت این مبلغ برای چاپ کتاب کفایت میکند. حساب کردم، دیدم دقیق همان مبلغی است که نیاز دارم. تمام مقالات را جمع و مرتب کرده، و این کتاب ۶ جلدی را منتشر کردم.
ناشر پس از فروش کتابها مبلغی را به عنوان حق التالیف اولیه به من مسترد کرد، هنگامی که مبلغ را شمردم، دیدم دقیق به اندازه همان مبلغی که کشیش محله ما به من تحویل داد، بود. بلافاصله سراغ کشیش محله رفتم و ایشان وقتی که من را دید اظهار خرسندی کرد و گفت من کتاب شما را چند بار مطالعه کردم و لذت بردم و برای تو نماز خواندم (دعا کردم). من نیز از مساعدت ایشان در راه نشر این کتاب تشکر کردم، و مبلغی را که از ناشر گرفته بودم تقدیم ایشان کردم.
ایشان با تعجب پرسید این مبلغ برای چیست؟ گفتم همان مبلغی که شما به من پرداخت کردی و رفتم با آن کتاب را چاپ کردم. کشیش تبسمی کرد و نگاهی به من کرد و گفت پسرجان (من ۲۴ ساله بودم) این یک تعامل بین من و صاحب کتاب بود! نه من از تو طلب کارم و نه تو به من بدهکاری. از ایشان پرسیدم با این مبلغ چه کنم؟ ایشان گفت که مختاری در تصرف و من تا به امروز از گفته های این کشش در تحیرم.
جورج جرداق بزرگ مرد مسیحی که چندین بار عاشقانه نهج البلاغه امیر بیان (علیه السلام) را مطالعه می کند، و روح او را تسخیر میکند و آنچه که در مغز و روح او پدیدار گشته را بر کاغذ به عنوان دلنوشتههای ادبی و عقلانی و بلاغی به جامعه انسانی عرضه میدارد، چرا که سخن علی سخن فطرت، عقل و وجدان است، اگر فردی بشنود و یا بخواند و متاثر نشود، نشانگر خلل عقلی و وجدانی و فطری اوست زیرا که انسان گاهی از شدت قساوت و ظلم به خود و یا دیگری، عقل خویش را از دست داده و فطرت خویش را غبار آلود میسازد، وصم وبکم عمی و علی قلوبهم غشاوه میشود، و از درک حقایق بدور، و در مسیر عناد و لجاجت قدم برمیدارد. هم خود به تباهی کشیده می شود و هم جامعه را به فساد می کشاند.