مکتب نورعلی و کتکزدن مریدان تا ترور تشکیلاتی
در جریان موسوم به “مکتب” که توسط “نورعلی الهی” بَنا نهاد شد، شواهدی دال بر کتک زدن وآسیب فیزیکی به مریدان توسط پیر و بزرگ آن جریان، به اسم تنبیه و اسباب طی طریق وجود دارد. وجود این افکار تند زمینهساز بروز ترورهای درون تشکیلاتی و بیرونی برخی از پیروان و مریدان نورعلی الهی بوده است.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، در برخی فرق درویشی، دستورهایی مبنی بر ریاضت و همچنین مصادیقی از اعمال خشونت و آسیب رساندن به مریدان وجود دارد. در جریان موسوم به “مکتب” که توسط “نورعلی الهی” بنا نهاد شد، شواهدی دال بر کتک زدن و آسیب فیزیکی به مریدان توسط پیر و بزرگ آن جریان، به اسم تنبیه و اسباب طی طریق وجود دارد. “بهرام الهی” مسندنشین فعلی این جریان که پسر نورعلی الهی است، از زبان پدر خود در کتاب آثار الحق بیان میکند که حاج نعمتالله جیحونآبادی -زمینهساز ایجاد جریان مکتب- با برخی از مریدان خود با خشونت برخورد میکرد و مریدانی موسوم به “جلاد” برای اجرای اوامر خود داشت.
وجود چنین افکار تندی در میان مریدان نورعلی الهی، زمینهساز ترورهای درون تشکیلاتی و بیرونی برخی از پیروان و مریدان نورعلی الهی بوده است که شاهد بارزش، ترور وحشیانه امامجمعه شهر هشتگرد، شهید حجتالاسلام صبایی گلپایگانی به دستور “بهرام الهی” و سومین همسر بهرام الهی به نام “مینو توکلی صبور”( از سران کنونی این جریان) و نیز صدور دستور تشکیلاتی برای قتل برخی از سادات اهل حق که مخالف این جریان بودند، میباشد.
مطلب تفصیلی
در برخی فرق درویشی، دستورهایی مبنی بر ریاضت و همچنین، مصادیقی از اعمال خشونت و آسیب رساندن به مریدان وجود دارد. در جریان موسوم به “مکتب” که توسط “نورعلی الهی” بَنا نهاد شد، شواهدی دال بر کتک زدن و آسیب فیزیکی به مریدان توسط پیر و بزرگ آن جریان، به اسم تنبیه و اسباب طی طریق وجود دارد. “بهرام الهی” مسند نشین فعلی این جریان که پسر نورعلی الهی است از زبان پدر خود در کتاب آثار الحق مینویسد: «پدرم [نعمتالله جیحونآبادی] بسیار سختگیر بود و فلسفه زور داشت.
بدین معنی که اگر مریدی خطا میکرد، حتی ممکن بود او را کتک هم بزند. بدین ترتیب، کار مرید آسان بود و بیشتر هم از روی ترس پیشرفت میکرد. رویه من [نورعلی الهی] برخلاف پدرم، سهل و سخت است.
آن نوع سختگیری را ندارد و همین، کار را بهمراتب مشکلتر میکند.»[۱] همچنین در جای دیگر میگوید:«در زمان پدرم [نعمتالله جیحونآبادی] چند درویش بودند که بسیار تنبل تشریف داشتند. بالأخره پدرم خسته شد و یک روز زمستان، آنها را لخت در اتاق سرد و نمناکی گذاشت و در را به رویشان بست. آنها بیست و چهار ساعت به همین حال بودند که درنهایت، با آن ریاضت بهجایی که قرار بود، رسیدند.»[۲] اوج اندیشه و تفکر خشونت در گفتاری دیگر از نورعلی الهی ظاهر میشود که میگوید: «درویش صفیخان و درویش برقی و درویش اله، جلاد واقعی بودند و همیشه منتظر امر حاجی [نعمتالله جیحونآبادی] بودند.»[۳] حال از مریدان و سرسپردگان نورعلی الهی سؤال میکنیم:
مگر میشود که کسی که بنا بر اعتقاد شما بر او تجلی حقتعالی شده است، به فلسفه زور متوسل شود و یا کتک بزند؟ مگر میشود کسی که نورعلی الهی او را در ردیف اولیاءالله میداند، چند درویش سادهدل را در چنان وضعیت وخیمی بگذارد؟ این اعمال خشونتبار در سیره کدامیک از انبیاء و اولیاء الهی بوده است؟ مگر نعمتالله جیحونآبادی چه قصد و غرضی داشت که چند درویش جلاد آماده برای اجرای دستور داشت؟ مگر نورعلی الهی مدعی تبعیت از شریعت محمدی و مکتب علوی نبود، در کجای شرع مقدس انجام این حرکات غیرعقلانی صحیح دانسته شده است؟
آیا این افکار پلید زمینهای برای درگیرهای مریدان نورعلی الهی با مردم هشتگرد در دهه شصت نبود؟ آیا وجود این افکار تند، زمینهساز ترورهای درون تشکیلاتی و بیرونی برخی از پیروان و مریدان نورعلی الهی نبود که شاهد بارزش ترور وحشیانه امامجمعه شهر هشتگرد شهید حجتالاسلام صبایی گلپایگانی به دستور “بهرام الهی” و سومین همسر بهرام الهی به نام “مینو توکلی صبور”( از سران کنونی این جریان) و نیز صدور دستور تشکیلاتی برای قتل برخی از سادات اهل حق که مخالف این جریان بودند، میباشد.
بنابراین با توجه به اینکه زمینه خشونت در بین بزرگان این جریان وجود داشته است، میتوان ترورهای تشکیلاتی در این جریان را مولود همان اندیشههای تند دانست.
پینوشت:
[۱] الهی، نورعلی، آثار الحق (به کوشش بهرام الهی)، ج ۲، چاپ دوم، تهران، جیحون، ۱۳۷۳، گفتار ۴۱، ص ۱۶
[۲] همان، گفتار ۷۵، ص ۲۵
[۳] الهی، نورعلی، آثار الحق (به کوشش بهرام الهی)، ج ۱، چاپ چهارم، تهران، جیحون، ۱۳۷۳، گفتار ۱۷۸۱، ص ۵۵۹