چکیده :
جنگ، پدیدهای مهم در خاطره حیات بشر است و این اهمیت وقتی دوچندان میشود که موضعگیری ادیان، زمینهساز تقویت یا توقف نبردهای انسان در طول تاریخ شود. در این میان، دامنه فعالیتهای پرفراز و نشیب اجتماعیِ کلیسا، نقشی بسزا در تحولات سیاسی جوامع غربی داشته است.
کلیسای باستان، الاهیاتی مبتنی بر متن و تفسیر موثق کلیسایی داشت؛ اما ظهور پروتستانتیزم در قرون اخیر، سکه تفسیرهای رایج ـ به ویژه قرائت کاتولیکی ـ را کمرونق کرده و در مقابل بر گستره نفوذ تفسیرهای مبتنی بر متن کتب مقدّس افزوده است. همین امر، زمینهساز مراجعه مستقیم مؤمنان مسیحی به کتاب مقدس شده است؛ مراجعهای که همه شئون حیات یک مسیحی ـ از جمله مسئله جنگ ـ را در برمیگیرد.
عهد جدید به سان منبعی معتبر، هماره در فهم مبانی مشروعیت جنگ، سرچشمه اندیشههای الاهیدانان سیاسی مسیحیت بوده است،اما نظام روشن و صریحی درخصوص فلسفه الاهیات جنگ ندارد؛ در عین حال بررسیهای نوین این متون به پیداییِ گرایشهایی در باب فلسفه نظری جنگ انجامیده که اغلب در دو طیف ممنوعیت و مشروعیت جنگ توجیهپذیرند.
کلید واژه : مشروعیت جنگ، صلحطلبی، عهد جدید، دشمن، الاهیات نبرد.