چکیده :
دیدگاه عمده روانشناسانی که با رویکرد شناختی مراحل فهم کودکان از مفاهیم دینی را بررسی کردهاند، این است که آموزش دین به کودکان بایستی تا زمان دستیابی کودک به تفکر انتزاعی به تأخیر انداخته شود. در این مقاله دیدگاه مذکور گزارش، نقد و ارزیابی شود. دادهها از راه مراجعه به اسناد و مدارک مربوطه گردآوری شده و به روش توصیفی ‐ تحلیلی و توصیفی ‐ انتقادی تجزیه و تحلیل شده است.
یافتههای تحقیق حاکی از این است که نظریه تأخیر آموزشِ دین با این پنج ایراد اساسی مواجه است: ۱. چارچوب نظری که رشد دینی در آن چارچوب بررسی شده و نیز ابزار بهکارگرفتهشده برای سنجش دینداری نامناسب است؛ ۲. از پیچیدگی و منحصربهفرد بودن رشد دینی غفلت شده است؛ ۳. تفسیری نارسا از مفاهیم دینی ارائه شده است؛ ۴. با دیدگاه مستفاد از روایات ناهماهنگ است و اینکه ۵. تأخیر آموزش دین هم امکانپذیر نیست و هم آثار نامطلوب تربیتی در پی دارد.
کلیدواژه : ارزیابی انتقادی، رویکرد شناختی، کودکی، آموزش دین، تفکر انتزاعی