به گزارش ادیان نیوز، آنچه در ذیل از نظر خوانندگان می گذرد مصاحبه ی مجله پاسدار اسلام با عارف فرهیخته و یار دیرین امام خمینی و رهبر معظم انقلاب مرحوم آیت الله انصاری شیرازی می باشد که در زمان آن بزرگوار انجام شده است.
بارها و بارها آرزو داشتیم خدمت چهره برجسته و البته ناشناخته عرفان و اخلاق و مبارزه حوزه ، حضرت آیت الله حاج شیخ یحیی انصاری شیرازی از شاگردان بزرگ امام خمینی و علامه طباطبایی برسیم ، اما این توفیق به دلیل ویژگی های خاص این بزرگان دست نمی داد تا اینکه در سفر اخیر رهبر عزیز انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای به قم ، پس از اینکه استاد معظم خدمت « آقا» رسیدند ، به مدد ترفندهای حجت الاسلام و المسلمین رحیمیان توفیق یار شد تا دقایقی نه چندان کوتاه ما نیز به محضر پیر روشن ضمیری برسیم که عمر ۸۳ ساله اش را در زندان و تبعید و مبارزه و درس و بحث و تحقیق و دین و مکتب و تربیت شاگرد گذرانده است . خدمت رسیدیم و از خاطراتش بخصوص با امام خمینی، علامه طباطبایی و آیت الله خامنه ای پرسیدیم ؛ هر چند هر گاه که سخن ایشان به استادشان حضرت امام می رسید ، گریه امان نمی داد تا جمله شان را تمام کنند.
در این دیدار، همچنین حضرت استاد، از قطعی بودن نابودی آمریکا و اسرائیل درست مانند آنچه برای ابرقدرت قبلی شوروی سابق رخ داد و نیز قدرتمندتر شدن جمهوری اسلامی در آینده به مدد رهبری هوشمندانه آقا سخن گفتند. ضمن اینکه پس از ذکر خاطراتی از توان بالای علمی رهبر معظم انقلاب در سالهای پیش از پیروزی انقلاب، نقش ممتاز ایشان را در ناکام کردن فتنه بزرگ سال گذشته به مدد الهی مهم و تعیین کننده دانستند و نصایحی نیز بدرقه راهمان کردند تا علاوه بر نورانیت محضرشان ، توشه بیشتری هم برداشته باشیم .
گفت و گوی این شماره پاسدار اسلام ، مدیون خبرنگاری ِ حجت الاسلام والمسلمین محمد حسن رحیمیان در سفر اخیر آقا به قم است که در این دیدار ، نقش مصاحبه گر را هم بخوبی ایفا کرده است ! ضمن اینکه ماجرای وجه نقد و تلویزیون فرستادن امام برای آیت الله انصاری شیرازی را ، آقای رحیمیان در صفحه ۲۴۴ کتاب « در سایه آفتاب» به طور کامل نقل کرده اند که علاقه مندان می توانند به آن مراجعه کنند.
یک نکته دیگر : راستش دلمان نیامد این مصاحبه متفاوت را خیلی ویرایش کنیم و در الفاظ و عبارات از دل بر آمده استاد دستی ببریم! پس شما هم این مصاحبه را همین گونه که در دسترستان هست بخوانید و بهره ببرید…
* انشاءالله حالتان بهتراست؟
– از بام تا شام الحمدلله، از شام تا بام الحمدلله، از «آ» ی آغاز هستی، تا «میم»ِ انجام الحمدلله. خداوند را شاکر هستیم.
مَّا أَصَابَکَ مِنْ حَسَنَهٍ فَمِنَ اللّهِ وَمَا أَصَابَکَ مِن سَیِّئَهٍ….. خوبیها همه از طرف خداوند است. اگر بدی باشد همه از طرف خود ماست. خداوند، رحمان و رحیم است. مرحوم آمیرزا مهدی آشتیانی، یکی از فلاسفه بزرگ ، یک وقتی رفت آلمان برای معالجه. یکی از فلاسفه مادی به او گفت: «من ده دلیل برای انکار خداوند تبارک و تعالی دارم». میرزا مهدی آشتیانی هم به او گفت: «من هم دو دلیل برای انکار خدا دارم»! شد ۱۲ دلیل و ایشان یک جواب برای آن ۱۲ دلیل داد. میرزا فرمود: «یا ارحم الراحمین!» این بزرگوار در لحظه احتضار این یک کلمه را گفت و رحلت کرد: «یا ارحم الراحمین…» [گریه مجالش نمیدهد].
* مایلیم خاطرات شما از حضرت امام را بشنویم و اینکه رابطه شما با ایشان از چه زمانی برقرار شد؟ از کی به درس ایشان رفتید؟ و کدامیک از درسها را در محضر ایشان بودید؟
– رابطه بنده با مرحوم امام خمینی«قدس سره» رابطه عاشق و معشوق بوده، از این چیزها دیگر گذشته بود.
ای نفس صبا زِ من
رو ! سوی مرجع زَمَن
گو به خمینی این سخن
روح و روان من تویی
رابطه مرادی و مریدی نبود ؛ رابطه عاشقی و معشوقی بود.
* یادم [حجت الاسلام والمسلمین رحیمیان] هست پس از دستگیری دوم حضرت امام، جلسات دعای توسل از مسجد ِ بالاسرحضرت معصومه«سلام الله علیها» ، به منازل طلبهها منتقل شد. حضرتعالی در آنجا صحبت میفرمودید و صحبت شما آنچنان از جان برمیخاست که به جان مینشست و یادم هست که بعضی از دوستان طلبه از شدت گریه بیهوش میشدند…
– بله، وقتی امام از زندان برگشت و در مسجد اعظم درس شروع فرمود، بنده بالبداهه این شعر را گفتم:
بنگر نشسته چون ماه با یک جهان نباهت
مرد رشید عرفان بر مسند فقاهت
وقتی او را به ترکیه تبعید کردند، با خودم زمزمه کردم:
رفتی و بردی جان ما، ای دلبر جانان ما
باز آ که باز آید روان در پیکر بیجان ما
آن دم که یک دم از تو فرد، بر جانم آمد رنج و درد
باز آ و درمانی نما این درد بیدرمان ما
رابطه عاشقی و معشوقی بود.
و اما اولی که با آیتالله العظمی آقای خمینی «قدس سره» آشنا شدم، زمانی بود که در ساختمان قدیم مسجد محمدیه درس میفرمود. تقریباً در حدود ۸-۷ نفر هم در درس حضور داشتند.
* چه درسی میفرمودند؟
– درس خارج فقه. بنده از همان روز اولی که به اینجا آمدم، به آقای خمینی ارادت پیدا کردم.
* چه چیزی در امام یافتید که رابطه، رابطه عاشق و معشوقی شد؟
– دین و تقوای حقیقی [گریه مجالش نمیدهد] تا آخرین لحظه نیز بر این باقی ماند. وقتی درسش تمام میشد، تنها به منزل برمیگشت. بنده دنبالشان میرفتم. ایشان میفرمود کلام و فلسفه در دو مرحله هستند و فلسفه در مرتبه بالاتری است. وقتی که آقا از پاریس برگشت، در این کوچه ماشین نمیآمد. آقا فرموده بودند میخواهم بروم به دیدن انصاری. عرض کردم: «همین که فرموده من قبول دارم؛ خودشان را به زحمت نیندازند.» با این همه آمد و شب اول ماشین در کوچه گیر کرد. بعداً یک ماشین ژیانی تهیه کردند. خودشان و حاج شیخ حسن صانعی و احمدآقا و آقای اشراقی به اینجا تشریف آوردند. همسایه ما دختر کوچکی داشت. آمد و دسته گلی را به آقا داد. آقا هم نوازشش کرد. آمد در حیاط و اول به طرف زنها رفت و احوالپرسی کرد. آقا اگر جای دیگر ۵ دقیقه مینشست، اینجا ۹ دقیقه نشست. آقای احمدی تهرانی که همسایه ما بود، به آقا عرض کرد: مردم ایران خیلی به شما علاقه مند هستند. آقا یک کلمه فرمود: «مردم به خدمتگزار خودشان علاقه مندند»[گریه مجالش نمیدهد].
* چند هفته قبل از رحلت امام بود که ایشان ابتدا به ساکن سراغ شما را گرفتند. بعد هم دستوری دادند که انجامش به تأخیر افتاد و بعد از رحلت امام برای انجام دستورامام خدمت شما رسیدم. یادتان هست؟
– بله کاملاً. این تلویزیون را به همراه مبلغی لطف فرمودند. من کار مهمی برای ایشان نکرده بودم. راجع به بنده، امام به دو نفر از آقایان نکتهای را فرموده بودند. یکی از آنها مرحوم آقای طاهر شمس گلپایگانی بود. بنده شایسته این سخن نبودم و از آن آقا شنیدم. از لطف ایشان شرمنده شدم.
* آن نکته چه بود؟
– پناه میبرم به خدا. آن آقا گفته بود: «من میترسم این انقلاب لطمه بخورد». امام فرموده بودند: «نترسید. تا امثال آقای بهجت و آقای انصاری دعاگوی انقلاب هستند، لطمه نمیخورد».
* الحمدلله. امام در ماههای آخر عمرشان چیزهایی را گفتند و کارهایی را کردند که ما آن موقع معنایش را نمیفهمیدیم. بعد که امام رحلت کردند و آن مطالب به هم پیوند خورد. یعنی مثلاً امام حرفی به آقای رسولی زده بودند، من اطلاع نداشتم؛ حرفی به من زده بودند، آقای رسولی اطلاع نداشت؛ در منزلشان مطلبی را گفته بودند که بیرون منزل خبر نداشتند؛ خلاصه مجموعاً امام کارهایی را انجام دادند که بعد از رحلت ایشان و جمع شدن این نکات، تازه فهمیدیم که امام انگار میدانستند که دارند از دنیا میروند و داشتند حسابهایشان را کاملاً تسویه میکردند.
– بله، اینکه در وصیتنامهاش مینویسد: من با دلی آرام و قلبی مطمئن، به سوی جایگاه…[گریه مانع از سخن گفتن میشود] همه کس نمیتواند این حرف را بزند. این علی«ع» بود که فرمود: «فزت و رب الکعبه». من با اطمینان خاطر و به امید فضل خدا از خدمت خواهران و برادران مرخص میشوم. خیلی حرف بزرگی است. و در اول وصیتنامهاش، حدیث ثقلین را فرمود. روزهایی بود که راجع به نام جمهوری اسلامی بحث بود. فرمود جمهوری اسلامی، اسلامی ِاثناعشری مِن خصوص.
* اشاره فرمودید که امام نوید دادند که این انقلاب آسیب نمیبیند و تا حالا هم تجربه، این مسئله را ثابت کرده است. در این سی و چند سال گذشته، اگر هر نظام و دولت و حکومتی بود، با این همه توطئه ها، باید دهها بار نابود شده باشد؛ ولی الحمدلله تا به حال شاهد بودهایم که هر روز قویتر از گذشته شده است. حضرتعالی با آن نگاه بصیری که دارید آینده را چطور میبینید؟
– آینده را هم مثل گذشته ! چون قدرت خداوند متعال، قدرت قاهره است، قدرت لایزال است.یک قوه قاهرهای بر سراسر جهان حکومت میکند که هیچ قدرتی نمیتواند با او مقابله کند. اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی که یکی از دو ابر قدرت جهان محسوب میشد، مثل ببر کاغذی از میان برداشته شد و این نشان میدهد که ایالات متحده امریکا هم میتواند به سرنوشت شوروی دچار شود. علائمی هم از زوال قدرتها ظاهر شده است، مثل این ناآرامیهایی که در فرانسه و انگلیس و باقی جاها هست.
در مورد این انرژی هستهای همه دنیا، غیر از امریکا و اقمارش، معتقدند که این نیرو، حق مطلق ایران است. امریکا هم که در جنگ عراق و افغانستان درگیر شده و انشاءالله کاری نمیتواند بکند. برای بنده که روشن است که آینده هم مثل گذشته خواهد بود انشاءالله، مخصوصاً با درایت آیتالله خامنهای. انصافاً خیلی درایت به خرج داد؛ مخصوصاً در این فتنه آخر، فوقالعاده درایت به خرج داد و بر اثر آن محبوبیت بسیار زیادی هم پیدا کرد.
* شما از چه زمانی از آیتالله خامنهای شناخت پیدا کردید؟
– از وقتی که درس آیتالله خمینی میرفتیم و از وقتی که با ایشان به زندان افتادیم.
*با هم زندان بودید؟
– بله
* چه مدت زندان بودید؟
– بنده سه بار دستگیر شدم. مدتهایش خیلی طولانی نبود. با آقای ربانی و آقای هاشمی ، در زندان قزلقلعه با آقای خامنهای بودیم. آقای خلخالی هم بود. هر دو کتاب «جواهر» برده بودیم و مباحثه میکردیم تا اینکه بعداً مرام ما و مرام آقای خلخالی خیلی جور در نیامد. یک وقتی که علامه طباطبایی مخالفت آشکار با کتاب «شهید جاوید» کرد، خلخالی در مجلسی با لحن توهینآمیزی در باره ایشان حرف زده بود و از آن موقع بود که رابطهمان قطع شد.
*تبعید هم بودید؟
– بله، سه سال.
* کجا؟
– سه ماه در کوهدشت لرستان و ۳۳ ماه هم در نائین.
* مستحضر هستید که الان شرایط بسیار پیچیدهتر و سختتر از دوران حضرت امام است، چون الان دشمن، خودش را باز یافته و سازمانیافتهتر و حساب شدهتر علیه نظام توطئه میکند که نمونهاش فتنه سال گذشته بود. حضرتعالی نقش رهبر معظم انقلاب را در هدایت انقلاب و نظام چگونه ارزیابی میکنید؟
– فتنه عجیبی بود. یدالله فوق ایدیهم و هو القاهر فوق عباده. خداوند متعال، قاهر است و نقش آیتالله خامنهای، بدون تعصب، انصافاً نقش بسیار خوبی بود. من – من گفتم، غلط کردم – بنده خیلی در این روزها در تشویش هستم که چرا آقای وحید به دیدن آقای خامنهای نیامده؟ و این واقعاً یک نقیصهای شده است برای بیت ایشان.
* به نظر شما این نقشی که رهبر معظم انقلاب ایفا کردند، میتواند مرتبط با تقوا و معنویت ایشان باشد؟
– چند شب قبل که خدمت ایشان رسیدم عرض کردم شما مؤید به تأییدات الهی هستید و واقعاً این طور است. حرفهایی که برخی روشنفکرها مانند دکتر شریعتی میزدند، مثل دین منهای سیاست، دین منهای روحانیت، اینها را آیتالله خامنهای بخوبی جواب فرمودند. صحبتهای ایشان در حرم مطهر، خیلی صحبت جامع و محققانهای بود. دین منهای روحانیت را دکتر شریعتی میگفت. ما در این انقلاب از جانب دو گروه خیلی اذیت شدیم که یکی از آنها از طرفِ طرفداران «شهید جاوید» و دیگری طرفداران «دکتر شریعتی» بودند. هر چه توانستند اذیتمان کردند. استادمان مرحوم علامه طباطبایی میفرمود سخنان او مخالف با شرع است. علامه طباطبایی در همین جایی مینشست که شما نشستهاید و این اتاق معروف به «اتاق علامه» است. ۶-۵ نفر بیشتر نبودیم: آیتالله جوادی، آیتالله حسنزاده، آیتالله امینی، آیتالله سیدحسن لنگرودی، آیتالله ابوترابی قزوینی و آیتالله صائنی زنجانی. ایشان هم بر ضد دکتر شریعتی مطلبی را نوشت.
* جلسه درس علامه طباطبایی همیشه در اینجا برقرار میشد؟
– نه، سیار بود، ولی چون تعداد کم بود، زود به زود منزل ما میآمدند.
* اشاره کردید که در درس امام با رهبر معظم انقلاب همراه بودید. توان علمی حضرت آیتالله خامنهای را چگونه یافتید؟
– بنده خدمت آیتالله خامنهای نه درس خواندهام و نه هممباحثه بودیم، فقط همشاگردی و رفیق بودیم، اما پسر آقای مروارید نقل میکرد و میگفت که رسائل را پیش آقای خامنهای میخواندم و خیلی رسائل را عالی میگویند.
* قبل از انقلاب؟
– بله، خیلی قبل از انقلاب.
* تقریباً حدود ۴۰ سال قبل؟
– بله، در مشهد از رسائل بالاتر را هم درس میگفت.ایشان خیلی در کارها بصیر است. از ایشان خواستهاند رساله چاپ کند و نمیکند.
* چندین سال است از داخل و خارج، خیلی برای چاپ رساله به ایشان اصرار میشود، ولی هنوز خبری از اجازه ایشان نداریم. من میدانم که بخش زیادی از شیعیان، مخصوصاً در لبنان، کویت، بحرین، منطقه شرقیه عربستان سعودی و حتی در عراق مقلد رهبر معظم انقلاب هستند. در ایران هم همین طور است. پدر ما که در اصفهان از زمان آیتالله بروجردی تا زمان امام، از تمام مراجع، نمایندگی دارند بیشترین مراجعات را در اصفهان مربوط به حضرت آیت الله خامنه ای دارند؛ یعنی در داخل کشور هم مقلدان ایشان در رتبه اول هستند.
– شهریه شان هم الحمدلله در حد خوبی است.
* حاج آقا! راجع به آینده ابرقدرتها این آیه را محضرتان تلاوت کنم؛ ببینید برداشت ما صحیح است یا نه؟ آیات قرآن که قضیه فی واقعه نیست، بلکه قواعد و قوانین کلی است: «فَاَمّا عادٌ فَاسْتَکْبَروا فِی الْاَرض بِغَیْرِ الحَقِِ و قالوا مَن اَشَدَّ مِنّا قُوَّه» که «اشد منا قوه» ، تشابه دارد با سخن ابرقدرتها که میگویند چه کسی از ما قویتر است؟
– همین طور است.
* خداوند متعال میفرماید: «اَوَلَم یَرَوْا اَنَ الله الَّذی خَلَقَهُم هُوَ اَشَدُّ مِنْهُم قُوَّهَ وَ کانُوا بِایاتِنا یَجْحَدون؟ فَاَرْسَلْنا عَلَیهِمْ ریحاً صَرصَراً فی ایّام نَحِساتٍ لِنُذیقَهُم عَذابَ الخِزْی فی الحَیاهِ الدّنیا وَ لَعَذابُ الاخِرَه اَخْزی وَ هُمْ لایُنْصَرون» ما آنچه را که راجع به صدام با آن تجبّر و تکبّرش دیدیم که رو در روی امام قرار گرفت و خداوند عذاب خِزْی به معنای واقعی را برای او مقرر فرمود. شاید برای آدمی که کارتنخواب یا فقیر بیاباننشین باشد، این وضعیت برایش خِزْی نباشد، اما برای آن کسی که آن تکبر و تجبّر فوقالعاده ای داشت، اینکه او را از یک سوراخ بیرون بیاورند و در یک قفس بگذارند و مثل یک حیوان با او رفتار کنند، عذاب خِزْی برایشان بدترین عذاب است.
– آیات بسیار عالیای را تلاوت فرمودید. این یک جواب دقیق برای سؤال شماست که آینده انقلاب و آینده ابرقدرتها چه میشود.
*آینده اسرائیل را هم که امام آن نوید را دادند، مشاهده می کنیم که همان گونه پیش میرود. اسرائیل که روزی میخواست نیل تا فرات را بگیرد، الان از ترس فلسطینیها دارد دور خودش دیوار بتونی میسازد و روند دارد به صورت معکوس به ضرر اسرائیل پیش میرود.
– همین طور است.
* حاج آقا! دوست داریم از زبان شما نصیحتی هم بشنویم.
– امیر مؤمنان علی «ع» فرمود: « برای جانهای شما بهایی جز بهشت نیست، پس آن را به بهایی کمتر از بهشت نفروشید.» دنیا و ریاست بر دنیا – البته نه ریاستی که مثل آیتالله خمینی برای خدا باشد – مثل غذایی است که پای دندان انسان مانده و با خلال کردن بیرون میاندازد. خداوند انشاءالله به همه ما توفیق عنایت کند و بر توفیقات شما هم بیفزاید. جنابعالی[ حجت الاسلام و المسلمین رحیمیان ] بدون تعارف، از اول انقلاب تا به حال هیچ نقطه ضعفی نداشتهاید. ما اینجا که هستیم از اوضاع و افراد اطلاع داریم. انشاءالله بر همین حال باقی باشید.
*وظیفه مردم در قبال این نظام، انقلاب و راه امام و ولایت چیست؟
– خدا میداند بنده با کسی تعارف ندارم. هنوز در منزلشان در تهران خدمت رهبر معظم انقلاب نرسیدهام، لکن حقیقتاً و از صمیم قلب عرض میکنم وظیفه مردم این است که دور پرچم آیتالله خامنهای جمع شوند و به فرامین ایشان عمل کنند.
* حاج آقا! ما باز هم تشنه نصیحت شما هستیم. دلمان سیاه است، دچار غفلت هستیم. نیاز به تذکر، توجه به آخرت، به مسائل معنوی، بندگی خدا، اخلاص داریم…
– « وَأَنْذِرْهُمْ یَوْمَ الْحَسْرَه إِذْ قُضِیَ الْأَمْرُ» این آخر عمر، انسان خیلی حسرت میخورد. وقتی است که کار از کار گذشت .ففروا الی الله ؛ باید همه به سوی خداوند متعال فرار کنیم. جنابعالی الحمدلله در این انقلاب همیشه یاورآیتالله خمینی بودید و یاور آیتالله خامنهای هستید و هیچ نقطه ضعفی از شما شنیده نشده. خوشا به حالتان.
* اللهم اجعلنی خیراً مما یظنون و اغفرلی ما لا یعلمون. حاج آقا! برای تذکر و تنبّه بیشتر چه ذکری را توصیه میفرمایید؟
– الهی یا حیّ و یا قیّوم
*حاج آقا! پارسال که از طرف رهبر معظم انقلاب مأموریت پیدا کرده بودم به ۶ شهر و از جمله داراب سرکشی کنم، در مسیری که میرفتیم، روستایی را در سمت چپ به ما نشان دادند و گفتند که اینجا محل تولد حضرتعالی است…
– روستای نوایگان
*بعد داستانی را گفتند که پدر یا جد حضرتعالی در زمانی که فسا یا نی ریز تحت اشغال بهاییها قرار گرفت، ایشان از توی کوهها لشکرکشی کرد و رفت و نی ریز را از دست بهاییها پس گرفت و آزاد کرد…
– ۲۸ نفر از آنها را هم کشت.
*پس اصل قضیه واقعیت دارد.
– مرحوم زکریا انصاری، پدر پدرم از مبارزان زمان نهضت مشروطه بود. از طرف آخوند شیخ محمد کاظم خراسانی صاحب کفایه، حاج میرزاحسینِ حاج میرزا خلیل تهرانی و آشیخ عبدالله مازندرانی مأمور بود که نهضت را ادامه بدهد. مدتی داراب و نی ریز و فسا و اصطهبانات در اختیار ایشان بوده. در این مدت که از رئیس علی دلواری نام برده میشد، یا از میرزا کوچکخان جنگلی نام برده میشد، از مرحوم زکریا انصاری نامی برده نشد.
*تاریخچه ایشان را چه کسی میداند؟ جایی نوشته شده؟
– بله، پسر برادرم در پایاننامهاش نوشته .
*حاج آقا! متولد چه سالی هستید؟
1306، یعنی ۸۳ سال .
* از فضای معنوی محضر جنابعالی بسیار درس گرفتیم و هیچ وقت این را فراموش نمیکنیم. امشب به دلیل طولانی بودن مجالست با شما برای ما مغتنم بود و خیلی فیض بردیم. ما دعاگوی شما و در عین حال محتاج دعای شما هستیم.