ادیان نیوز: در آئین ذِن اساتید و بزرگان آن در ابتدای ورود پیروانش به این مکتب آنها را به دوری جستن از عقل دعوت میکنند. البته این بدین معنا نیست که خود اساتید ذن هم کاملاً خود را محروم از عقل کرده باشند، بلکه آنها بهطوری دیگر میاندیشند و مفهوم اندیشیدن آنها بهکلی متفاوت با تفکر معمول عقلگرایان است. درواقع این شرط برای افراد مبتدی در نظر گرفتهشده است. ابتداییترین عمل در ذِن را بهعنوان مراقبه از آن یاد میکنند، خالی کردن ذهن از تمام اندیشههای معمول و رایج عقلانی است. بهطوریکه افراد باید درهمان اوایل ورود به آیین ذِن از ابتداییترین تفکرات در مورد هر چیزی که مربوط به ذهن انسان میشود، خودداری کرده و حق پرسش هیچگونه سؤال منطقی را ندارند. به همین خاطر در آیین ذِن بهشدت با فلسفه و عقلگرایی مخالفت میکنند.
در ذِن برای توجیه عقلگریزی میگویند: «سالک ذِن برای اینکه همیشه دنبال حقیقت است به همین خاطر سر و کاری با واژهها، کلمات، و منطق ندارد». بزرگان آیین ذِن، میگویند: «پایبندی به استدلال و منطق جز نگونبختی و رنج برای انسان چیزی در پی ندارد. ذِن با حقایق سر و کار دارد نه با ظهورات منطقی، لفظی، تعصبآمیز و ناقض آنها. سادگی مستقیم روح ذِن به شمار میرود».[۱] در ذِن پایبندی به منطق و عقل جایز شمرده نمیشود و اساتید آن بر این باورند مادامی که انسان دربند منطق و واژهها باشد، همیشه در رنج و عذاب خواهد بود. به طور کلی ذِن بر این باور است که رهایی از رنج و میل به سوی شادی زمانی برای انسان اتفاق میافتد که از قیود و شرطها رهایی یابد. ذِن معتقد است که ما زیادی خود را پایبند واژهها و منطق کردهایم. تا زمانی که اینچنین دربند و قید باشیم نگونبخت و در رنج و عذاب خواهیم بود. ولی اگر میخواهیم چیزهایی را ببینیم که واقعاً ارزش دانستن داشته و به شادمانی روحی ما ختم میشوند باید یکبار برای همیشه بکوشیم که خود را از قیود مشروطیتها رهاییبخشیم.[۲] البته باید گفت که ذِن بین منطق و واژهها و الفاظ خلط کرده است و منطق را کنار الفاظ قرار داده، درحالیکه محور و اساس منطق، ذهن و فکر است. و محور و اساس الفاظ، ادبیات است. بنابراین میتوان گفت انسان دارای دو بعد است؛ یکی جنبه عقلانی و متفکر بودنش، دیگری جنبه گفتاری و تکلم اوست. که هرکدام از این دو باهم فرق داشته و قواعد خواص خود را دارد. بهطورکلی پیروان ذِن بر این باورند که آیین ذِن آیینی عملی است. به همین خاطر آنها با تفکرات فلسفی، عقلانی، پیچیدگیهای منطقی و ژرفنگریهای ذهنی و فکری هیچ سروکاری ندارد.
ذِن بهطور بسیار برجستهای آئینی «عملی» هست. ذِن با تجریدات و باریکاندیشیهای فکری، کاری ندارد. او بیلی را که در مقابل شما قرار دارد برمیدارد و درحالیکه آن را در جلوی خود نگه میدارد، جسورانه میگوید: «من هم بیلی در دست دارم وهم ندارم».[۳] «سوزوکی» که از اساتید برجسته ذِن در دورههای اخیر است، با توهین به ارسطو او را محکوم کرده و میگوید: «یک کشیش مسیحی سرشناس متعلق به اوائل دوره قرونوسطی زمانی گفت: ای ارسطوی بیچاره، تو برای کفار هنر جدل عقلی را کشف کردی و به آنها ساختن و ویران کردن را آموختی و یادشان دادی که چگونه درباره همهچیزها بحث کنند و راهی هم بهجایی نبرند. اینهمه هیاهو برای هیچ! الحق که ببین که چگونه فلاسفه تمام قرون ضد و نقیض یکدیگر سخن میگویند. آنها علیرغم کاربرد تمام تیزهوشی و ذکاوت و قدرت تحمیلگریشان در ارتباط با مسائل بهاصطلاح علمی کارشان به چنین تناقضگوییهایی رسیده است».[۴]
از این گفتار سوزوکی مشخص میشود که در آیین ذِن نهتنها با منطق مخالفت میشود بلکه با حمله کردن به منطق و عقلگرایی درصدد آن هستند که همه مردمان را از تعقل و تفکر در امور برحذر دارند، و بهنوعی اندیشیدن را از زندگی مردم حذف کرده تا به اهداف موردنظر خود برسند. چون اندیشیدن و تفکر مردم همیشه سد راهی در برابر هرگونه خطر انحرافی بوده و اصولاً مردم زندگی خود را با تدبر و عقلانیت اداره میکردند. دلیل اینکه ذِن چرا اینهمه در حملهی خود به منطق جدی است و نیز اینکه ما چرا این فصل را به جنبه بیمنطق بودن ذِن اختصاص دادهایم این است که منطق قبلاً داخل زندگی ما شده و طوری عمل کرده است که همه ما به این نتیجه رسیدهایم که منطق زندگی است و زندگی بدون منطق از اهمیت و معنای خود ساقط میشود. ذِن میکوشد که این را واژگون کند و این حقیقت را برملا سازد، زندگی ما مردمان مبتنی بر قوانین روانشناسی است نه منطق.[۵]
اما برعکس آئین ذِن در دین اسلام بسیاری از مسائل معرفتی و استدلالی دین به عهده عقل گذاشتهشده است. شهید مطهری(ره) در این خصوص میفرماید: «مطالب و مسائلی که از منبع وحی القاء میشود دو گونه است: برخی از آنها یک سلسله دستورالعمل هست، که بحث فروع دین و احکام اسلامی را دربرمیگیرد که هم عقل و هم نقل در فهم آنها دخالت دارد و برخی دیگر یک سلسله مسائل نظری و اعتقادی است که مربوط به خداوند و صفات ثبوتیه ،سلبیه و غیره میشود». در قرآن کریم و کلمات پیشوایان دین چه بهصورت احتیاجات و چه بهصورت خطبه و خطابه از این مسائل زیاد آورده شده است. در کتاب شریف کافی بیش از دویست بحث در ابواب توحید آمده است که این نشانگر جایگاه درک و فهم این مسائل توسط عقل است.[۶] لذا میبینیم که در رسالههای عملیه مراجع معظم تقلید اولین چیزی که متذکر شده اند، این است که باید هر فرد اصول دین خود را با استدلال و دلیل پذیرفته و درک کند و از طریق تفکر و تدبر به آن برسد. شهید مطهری(ره) میفرماید: «در اصول دین اسلام جز عقل هیچچیز دیگری حق مداخله ندارد، یعنی اگر از شما بپرسند که به چه دلیل به خدا ایمان آوردهاید شما باید دلیل عقلی بیاورید. اسلام جز از راه عقل از شما قبول نمیکند. اگر بگوئید من در خواب یقین پیدا کردم یا تأثیر محیط است، قابلپذیرش نخواهد بود. اسلام جز تحقیقی که عقل تو با دلیل برهان مطلب را دریافت کرده باشد هیچچیز دیگر را قبول ندارد».[۷]
پینوشت:
[۱]. د.ت.سوزوکی،مقدمهای بر ذن بودیسم، ترجمه منوچهر شاذان، تهران ۱۳۸۳ چاپ اول، ص۸۱.
[۲]. همان، ص۸۲.
[۳]. همان، ص ۸۲-۸۳.
[۴]. همان، ص ۸۳.
[۵]. همان، ص ۸۶.
[۶]. اصول فلسفه و روش رئالیسم، شهید مطهری، انتشارات صدرا، جلد پنجم، ص۱۲و۱۳.
[۷]. انسان کامل، شهید مطهری، انتشارات صدرا، ص۱۵۲.
* این متن برگرفته از کتاب نگرشی بر آراء و اندیشه های ذن بودیسم، محمدتقی فعالی، انتشارات عابد، ۱۳۸۸ میباشد.
منبع: پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب