مترجم : مصطفی فضائلی
چکیده :
آدمى زمانى مى پنداشت که بر اکسیر حیات دست یافته است, این تصور هنگامى بود که جمعیت ها به سوى تبلورِ ملى شتافته, در عرصه داعیه هاى ملى گرایى به رقابت پرداختند. هر جمعى, حتى به بهاى نفى امت هاى دیگر و مجد و عظمت آنان در تاریخ و فرهنگ و علوم, مدعیِ شکوه و مجدِ ملیتِ خویش بود. به تدریج جهان به سوى کشمکش و تعارض میان ملت ها پیش رفت, و جنگ جهانى اول و در پى آن, جنگ جهانى دوم, که در تاریخ بشر بى نظیر بود, واقع شد.
بى دلیل نیست که در عصرِ ملى گرایى بمب هاى هسته اى و هیدروژنى اختراع مى شوند که کره خاکى را به فروپاشى و نابودى تهدید مى کنند, این ملى گرایى است که بشریت را در دو دوره پى در پى به فروپاشى و تجزیه کشانده و این خود به نزاع منجر گردیده و نزاع نیز به اختراع سلاح ها و وسایل تخریب انجامیده است. ملى گرایى به فروپاشى جامعه بشرى مى انجامد همان گونه که آن بمب ها به نابودى اجسام منجر مى شود, و این دو در فروپاشى و تفرقه و شدت نابود سازى همسان اند.