خبری تحلیلی ردنا (ادیان نیوز)
آخرین اخبار ادیان ایران و جهان، خبرهای دینی ارامنه زرتشتیان کلیمیان شیعه اقلیت‌های دینی و مذهبی و فرقه‌ها جریان‌‌های دینی

چرا خدا معرفت ما را کامل‌تر نکرد که این قدر ریزش نداشته باشیم؟

پیامبر اعظم (ص) در آینه نهج البلاغه؛

خدا ما را آفرید تا به سعادت ابدی برسیم. نقص ما هم نقص فهممان است و باید بوسیله انبیا تدارک شود. پس خدا چرا معرفت ما را کامل‌تر نکرد که این قدر ریزش نداشته باشیم؟

به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، بهترین راه برای معرفت ما و شناختن پیغمبر اکرم (صلی الله علیه وآله) بیانات امیرالمؤمنین (علیه السلام) است. پیامبر اعظم (صلی الله علیه وآله) را از دیدگاه امیرالمؤمنین (علیه السلام) و در آینه نهج البلاغه بررسی کردیم.

آن چه پیش رو دارید گزیده ای از سخنان آیت اللّه مصباح یزدی در دفتر مقام معظم رهبری است که در شب ۲۴ ماه مبارک رمضان ۱۴۲۷ ایراد فرموده اند:

اشباه الرجال

در کتاب شریف نهج البلاغه بسیاری از صفات و ویژگی‌های پیامبر اعظم (صلی الله علیه وآله) به گونه‌ای جامع و زیبا بیان شده است که در جلسات گذشته گوشه‌هایی از آن به عرض عزیزان رسید و نیز نمونه‌هایی در مورد کسانی که به پیامبر اعظم (صلی الله علیه وآله) تأسی کردند عرض شد. نقطه مقابل ایشان رفتار منفی مردمی است که مخالف پیغمبر و دستورات اسلام عمل می‌کردند و متأسفانه از زمان خود امیرالؤمنین (علیه السلام) شروع شد و بعد هم ادامه پیدا کرد.

امیرالمؤمنین (علیه السلام) شخصیتی است که از روز اول دعوت علنی پیغمبر (صلی الله علیه وآله)، به مردم شناسانده شد. هیچکس همچون علی در طول تاریخ زندگی پیغمبر مشکل گشای اسلام و مسلمان‌ها نبود. با این وجود در فاصله کوتاهی آن چنان وضع تغییر کرد که وقتی امیرالمومنین (علیه السلام) درباره آن زمان صحبت می‌کند آدم خیال می‌کند قرن‌ها از بعثت پیغمبر (صلی الله علیه وآله) گذشته است. انسان باید با این جریان‌ها آشنا شود، و عبرت بگیرد از چنین چیزهایی که ممکن است برای نسل‌های بعد هم اتفاق بیافتد.

یکی از موضوعاتی که امیرالمؤمنین از آن بسیار گله می‌کند موضوع اختلاف مردم است. فَیَا عَجَباً وَ مَا لِیَ لَا أَعْجَبُ مِنْ خَطَإِ هَذِهِ الْفِرَقِ عَلَی اخْتِلَافِ حُجَجِهَا فِی دِینِهَا ۱ شگفتا و چگونه من تعجب نکنم از اینکه این فرقه‌های مختلف پدید آمدند و همه هم برای آئین خودشان استدلال می‌کنند. (لَایَقْتَصُّونَ أَثَرَ نَبِیّ وَ لَا یَقْتَدُونَ بِعَمَلِ وَصِیّ)؛ نه از پیغمبر پیروی می‌کنند و نه به جانشین او اقتدا می‌کنند، لَا یُؤْمِنُونَ بِغَیْب وَ لَا یَعِفُّونَ عَنْ عَیْب؛ ایمان واقعی به غیب ندارند و از هیچ عیبی هم دوری نمی‌کنند. یَعْمَلُونَ فِی الشُّبُهَاتِ؛ در چیزهایی که حکم روشنی ندارد و شبهه ناک است وارد می‌شوند. وَ یَسِیرُونَ فِی الشَّهَوَاتِ؛ مسیرشان مسیر شهوت‌ها است؛ الْمَعْرُوفُ فِیهِمْ مَا عَرَفُوا وَ الْمُنْکَرُ عِنْدَهُمْ مَا أَنْکَرُوا؛؛ معروف آن چیزیست که آنها خوب می‌دانند و منکر آن چیزیست که آنها بد می‌دانند. مَفْزَعُهُمْ فِی الْمُعْضِلَاتِ إِلَی أَنْفُسِهِمْ، در مشکلات سراغ خدا و پیغمبر (صلی الله علیه وآله) نمی‌روند، فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِی شَیْء فَرُدُّوهُ إِلَی اللّهِ وَ الرَّسُولِ ۲؛ اینها وقتی معضلاتی پیش می‌آید، سراغ خودشان می‌روند، وَ تَعْوِیلُهُمْ فِی الْمُهِمَّاتِ عَلَی آرَائِهِمْ؛؛ کارهای مهمی که پیش می‌آید به رأی خودشان اتکا می‌کنند.

کَأَنَّ کُلَّ امْرِئ مِنْهُمْ إِمَامُ نَفْسِهِ؛؛ گویا هر یک از اینها خودش امام خودش است!. پیش از پیروزی انقلاب یک آقایی که بعد رئیس جمهور شد گفته بود در اصول خمسه‌ای که ما داریم امامت یعنی خودْرهبری، هر کسی رهبر خودش است. این اساس لیبرالیسم است و این همان چیزیست که امروز بسیاری از سیاستمداران ما دنبال می‌کنند. گاهی اسمش را هم می‌برند، گاهی هم اسمش را نمی‌برند؛ خودش را می‌خواهند!

نقص و کوتاهی در دین!

جای دیگر می‌فرماید أَمْ أَنْزَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ دِیناً نَاقِصاً فَاسْتَعَانَ بِهِمْ عَلَی إِتْمَامِهِ؛ ۳؛ آیا خدا یک دین ناقص فرستاده بود و از مردم کمک خواسته بود که بیایید کاملش کنید؟ مانند کسانی که هر روز قانونی می‌آورند و مردم را به روش جدیدی دعوت می‌کنند. أَمْ کَانُوا شُرَکَاءَ لَهُ، یا اصلاً اینها شریک خدا هستند؟ فَلَهُمْ أَنْ یَقُولُوا وَ عَلَیْهِ أَنْ یَرْضَی؛؛ آنها باید بگویند خدا هم باید قبول کند! رأی می‌دهیم قانون، این باشد، هر چه ما رأی دادیم شرع هم می‌شود! علی (علیه السلام) از همین چیزها می‌نالید.

شقوق مسئله را علی (علیه السلام) بیان می‌کند یک احتمال این است که بگوییم العیاذ بالله خدا بلد نبود دین کامل نازل کند و از مردم کمک خواست که شما بیایید بقیه اش را راه بیاندازید. آیا این گونه می‌گوئید؟ یا نه، می‌گوئید خدا عقلش می‌رسید اما پیغمبر (صلی الله علیه وآله) در بیانش کوتاهی کرد. این بود که مردم احتیاج پیدا کردند که خودشان بیایند دست به کار شوند! أَمْ أَنْزَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ دِیناً تَامّاً فَقَصَّرَ الرَّسُولُ ص عَنْ تَبْلِیغِهِ وَ أَدَائِهِ. وَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ یَقُولُ ما فَرَّطْنا فِی الْکِتابِ مِنْ شَیْء؛؛ در حالی که خدامی فرماید من در قرآن هیچ چیز را فروگذار نکردم، پیغمبر هم، همانی که وحی شده بود با امانت کامل به مردم تحویل داد.

عجیب است امیرالمؤمنین (علیه السلام) خیلی از مردم گله می‌کند. آخر یکی از اصول مدیریت که این روزها روی آن تکیه می‌کنند این است که مدیر باید زیردستانش را تشویق و تعریف کند تا انگیزه شود بهتر کار کنند. نهج البلاغه همه اش از مردم مذمت می‌کند. می‌فرماید ای کاش معاویه با من معامله می‌کرد، بیست تا از شماها را می‌گرفت و یکی از اصحاب خودش را به من می‌داد؛ لَوَدِدْتُ؛ وَ اللَّهِ أَنَّ مُعَاوِیَهَ صَارَفَنِی بِکُمْ صَرْفَ الدِّینَارِ بِالدِّرْهَمِ، ۴؛ برای اینکه آن‌ها در باطل خودشان محکمند و شما در حق خودتان سستید.

گاهی می‌فرمود یَا أَشْبَاهَ الرِّجَالِ وَ لَا رِجَالَ ۵؛ ای نامردها، شما شبه مرد هستید مرد نیستید. چرا علی (علیه السلام) این گونه با مردم زمان خودش صحبت می‌کرد؟ از ویژگی‌های علی (علیه السلام) صراحتش است با کسی تعارف ندارد. به اصحابش می‌گوید أَلَا وَ إِنَّکُمْ قَدْ نَفَضْتُمْ أَیْدِیَکُمْ مِنْ حَبْلِ الطَّاعَه ِ ۶؛ مانند کسی که دست خاک آلودش را به هم می‌زند اطاعت خدا را رها کردید، وَ ثَلَمْتُمْ حِصْنَ اللَّهِ الْمَضْرُوبَ عَلَیْکُمْ بِأَحْکَامِ الْجَاهِلِیَّهِ، دین خدا را که دژ مستحکمی برای شما بود با احکام جاهلی سوراخ کردید.

کدام احکام جاهلیت؟ مگر اصحاب علی چه کار کرده بودند؟ وَ اعْلَمُوا أَنَّکُمْ صِرْتُمْ بَعْدَ الْهِجْرَهِ أَعْرَاباً؛؛ بعد از اینکه هجرت کردید و توسط پیغمبر (صلی الله علیه وآله) با اسلام آشنا شدید، دوباره مانند آن عرب‌های بیابانی شدید که هیچ چیز سرشان نمی‌شود و نمی‌فهمند.؛ وَ بَعْدَ الْمُوَالَاهِ أَحْزَاباً، ابتدا دوستی پیغمبر و خاندان پیغمبر را پذیرفتید سپس جز آن احزابی شدید که علیه پیغمبر جنگ راه انداختند و دشمنی کردند.

اسمی از اسلام!

مَا تَتَعَلَّقُونَ مِنَ الْإِسْلَامِ إِلَّا بِاسْمِهِ، شما از اسلام فقط اسمش را یاد گرفتید و به آن چسبیدید. همین که بگویند، ما مسلمانیم کافی است؟ یا باید حقیقت اسلام را در جامعه پیاده کرد. اگر کسی بگوید من مسلمانم اما احکام اسلام را قبول نداشته باشد، آیا واقعاً مسلمان است؟ چند سال پیش، یکی از ملی گراها در آلمان گفته بود این اسلامی که در ایران معرفی می‌شود واقعی نیست. اسلام واقعی آزادی و حقوق بشر و تساوی حقوق زن و مرد است.

مارکسیست‌ها بلند شده بودند و گفته بودند اگر اسلام این است، پس ما هم مسلمانیم. نویسندگان زنجیره‌ای ایران هم در بوق کردند ببینید یک نفر در آلمان چه جور اسلام را معرفی کرده که کفار هم گفتند ما مسلمانیم. این گونه اسلام را معرفی کنید! کنایه می‌زدند به آنهایی که حقایق اسلام را بیان و روی احکام اسلام پافشاری می‌کنند. می‌گویند این قدر پافشاری نکنید، مردم از اسلام فرار می‌کنند! اگر اسلام یعنی هر کاری دلت می‌خواهی بکن، چه کسی این اسلام را قبول ندارد!؟ وَ لَا تَعْرِفُونَ مِنَ الْإِیمَانِ إِلَّا رَسْمَهُ؛؛ از ایمان هم فقط رسمش را بلدید.

چشم امید به شرق و غرب

بعد می‌فرماید دست از احکام اسلام کشیدید رفتید سراغ دشمنان اسلام با آنها رفاقت کردید اما بدانید، إِنَّکُمْ إِنْ لَجَأْتُمْ إِلَی غَیْرِهِ، اگر چشمتان به کمک شرق و غرب دوخته شده است و می‌خواهید نامه برایشان بنویسید که ما حاضریم با شما مذاکره و سازش کنیم! حَارَبَکُمْ أَهْلُ الْکُفْرِ، با این روحیه ضعیف و زبونی که شما دارید، کفار با شما خواهند جنگید. ثُمَّ لَا جَبْرَائِیلُ وَ لَا مِیکَائِیلُ وَ لَا مُهَاجِرُونَ وَ لَا أَنْصَارٌ یَنْصُرُونَکُمْ، سپس کارتان به جایی می‌رسد که نه جبرائیل به شما کمک می‌کند نه میکائیل و مهاجرین و انصار، إِلَّا الْمُقَارَعَهَ بِالسَّیْفِ؛؛ ناچار می‌شوید از ترس شمشیر آنها را بپذیرید. بر شما تحمیل خواهند کرد. اما اگر امیدتان به خداست، عزت و شرافتتان را حفظ کنید و پیش کفار دریوزگی نکنید و آبروی اسلام و انقلاب را نبرید!

ترک امر به معروف و نهی از منکر

فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ لَمْ یَلْعَنِ الْقَرْنَ الْمَاضِیَ بَیْنَ أَیْدِیکُمْ إِلَّا لِتَرْکِهِمُ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ؛ مردمانی که پیش از شما مورد لعن الهی قرار گرفتند به خاطر ترک امر به معروف و نهی از منکر بود. آنهایی که اهل معصیت بودند استحقاق عذاب پیدا کردند و آنهایی هم که خودشان اهل معصیت نبودند، به خاطر سکوتشان. تا مبادا با دیگران درگیر شوند و سختی و مشکلات را تحمل کنند و فحش بشنوند. شاید اشاره به «اصحاب سبت»؛ است. إِذْ تَأْتِیهِمْ حِیتانُهُمْ یَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعاً وَ یَوْمَ لا یَسْبِتُونَ لا تَأْتِیهِمْ.؛ اگر ماهی گیری روز شنبه را ترک می‌کردند اقتصادشان به هم می‌خورد، فکرشان فکر اقتصادی بود. مانند کسانی که قائل به اصالت اقتصاد هستند و می‌گویند مشکلات اقتصادی که حل شود، همه چیز خودبخود حل می‌شود! موضوع ربا هم همینطور، می‌گویند ربا که نمی‌خوریم! ابداً، معامله می‌کنیم؛ یک سیر نبات هم کنارش می‌گذاریم! یک جور کَلک هایی که امروز در بعضی از بانک‌ها رسماً حلال شده است.

به هر حال این بدبخت‌ها همین کار را می‌کردند. برخی از مؤمنین به این ها گفتند با دین خدا بازی نکنید. صید نمی‌کنید؛ ولی همان کار صید را انجام می‌دهید. یک عده دیگر گفتند آقا این ها که حرف گوش نمی‌دهند، بی خود وقتمان را تلف کنیم برای چه؟ لِمَ تَعِظُونَ قَوْماً اللّهُ مُهْلِکُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذاباً شَدِیداً ۷. مردم این قوم سه دسته شدند یکی صیدکنندگان، دیگر کسانی که نهی از منکرشان می‌کردند، یک عده هم بی تفاوت دنبال کار خودشان بودند. خدا هم عذاب نازل کرد، هم صیدکنندگان و هم کسانی که ساکت بودند به صورت میمون مسخ شدند، فقُلْنا لَهُمْ کُونُوا قِرَدَهً خاسِئِینَ ۸؛ آنهایی که صید نمی‌کردند چرا مسخ شدند؟ برای اینکه با سکوتشان در گناه آن‌ها شرکت کردند.

امیرالمؤمنین (علیه السلام) می‌فرماید وَ قَدْ قَطَعْتُمْ قَیْدَ الْإِسْلَامِ وَ عَطَّلْتُمْ حُدُودَهُ وَ أَمَتُّمْ أَحْکَامَهُ؛؛ حدود الهی را تعطیل کردید احکام اسلام را می‌راندید. با وضع قوانین خودتان با دین خدا بازی می‌کنید احکام خدا را فراموش و حدود الهی را تعطیل کردید. می‌ترسید بگویند این ها حقوق بشر را رعایت نمی‌کنند!

امام علی (ع) از زبان نهج البلاغه

وَ إِنِّی لَمِنْ قَوْم لَا تَأْخُذُهُمْ فِی اللَّهِ لَوْمَهُ لَائِم؛ من از آنهایی هستم که از ملامت هیچ ملامتگری نمی‌هراسم سِیَماهُمْ سِیَما الصِّدِّیقِینَ وَ کَلَامُهُمْ کَلَامُ الْأَبْرَارِ عُمَّارُ اللَّیْلِ وَ مَنَارُ النَّهَارِ؛؛ من از گروهی هستم که شب زنده دارانند و روزها چراغ‌های پرتوافکنی که دنیا را روشن می‌کنند مُتَمَسِّکُونَ بِحَبْلِ الْقُرْآنِ یُحْیُونَ سُنَنَ اللَّهِ وَ سُنَنَ رَسُولِهِ؛؛ از دسته‌ای هستم که همّشان زنده بودن سنت‌های خدا و پیامبر (صلی الله علیه وآله) است، لَا یَسْتَکْبِرُونَ وَ لَا یَعْلُونَ؛ دنبال برتری جویی و فخرفروشی نیستند و فقط دنبال انجام وظیفه اند.

وَ لَا یَغُلُّونَ وَ لَا یُفْسِدُونَ؛؛ به کسی خیانت نمی‌کنند و فسادی در زمین راه نمی‌اندازند. قُلُوبُهُمْ فِی الْجِنَانِ وَ أَجْسَادُهُمْ فِی الْعَمَلِ؛ دلهاشان در بهشت است و به دنیا دل نمی‌بندند. اهل کار و تلاش هستند.

چرا نقص؟ نه تکامل!؟

خدا ما را آفرید تا به سعادت ابدی برسیم. نقص ما هم نقص فهممان است و باید بوسیله انبیا تدارک شود. پس خدا چرا معرفت ما را کامل‌تر نکرد که این قدر ریزش نداشته باشیم؟ اگر خدا سطح معرفت مردم را -به حد اگر نگوییم انبیا و ائمه، در حد اصحاب خاصشان- بالا می‌برد، آن وقت اکثراً خوب می‌شدند و دیگر؛ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْقِلُونَ؛ ۹؛ و أَکْثَرُهُمْ لا یؤْمِنُونَ ۱۰؛ نمی‌شدند. به جای آن در قرآن -اگر آیه‌ای نازل می‌شد- می‌گفت «و کان اکثرهم مؤمنین»!

جواب سوال

خدای متعال دستگاهی فراهم کرده که می‌خواهد در این جا برترین‌ها شناخته شوند. در امتحان کنکور، اگر بخواهند اکثریت شرکت کنندگان قبول شوند، سوالات ساده ای می‌دهند که همه بتوانند جواب دهند، اما نتیجه چه می‌شود؟ سطح معلومات پایین می‌آید. یا در امتحان سؤالی بدهند، همه بیست بگیرند، دیگر انگیزه‌ای برای بیشتر درس خواندن باقی نمی‌ماند. رشدی پیدا نمی‌شود. خدا می‌خواهد در میان این انسان‌ها کسانی پیدا شوند که ملائکه در مقابل آنها به خاک بیفتند و افتخار به نوکری آنها کنند. پس باید سطح امتحان، بالا باشد. ولی خدا از لطفش برای نجات، مراتب پایین‌تر هم قرار داده که برای اکثریت قریب به اتفاق مردم میسر است.

کمی همت می‌خواهد. حتماً لازم نیست معرفتشان به اندازه معرفت سلمان و ابوذر شود چه رسد به معرفت امام و پیامبر. اگر به همان اندازه که در کارهای دنیا عقل خودشان را به کار می‌گیرند، در امور دینی هم به کار ببرند مطمئن باشید بیشتر مردم بهشتی می‌شوند. آدم به علت بیماریش به دکتر متخصص مراجعه می‌کند. سپس نسخه دکتر را می‌برد داروخانه و دارویش را می‌گیرد، هیچ عاقلی می‌گوید آقا تو بدکاری کردی رفتی دکتر، نسخه ات را هم عمل کردی؟ نپرسیدی آخر این دوا چیست؟ از چی درست شده؟ آقا مطمئن بودم دیگر، او متخصص است. عده‌ای از دکترها حتی بی دینند، ولی متخصص نسخه می‌دهد، بیمار هم عمل می‌کند و می‌خواهد دستش را هم ببوسد. ما اگر انبیا را به اندازه یک طبیب یهودی قبول داشتیم، کارمان درست می‌شد. مشکل ما هوس‌ها، دنیازدگی و دل بستن به این لذائذ زودگذر است.

قانون، مجری و مردم

آیا اگر قانونی کامل باشد، مجری خوبی هم داشته باشد، مردم آن کشور سعادتمند خواهند شد؟ قانون ما قانون اسلام و قرآن است، مجریان خوبی هم داریم، اما هزار جور مشکل وجود دارد. پس معلوم می‌شود یا قانون خوب نیست یا مجریش! و عمدتاً اشکال را می‌آورند سر قانون. می‌گویند دین به درد جامعه نمی‌خورد نمی‌تواند مشکلات جامعه را حل کند.

امیرالمؤمنین (علیه السلام) در این بیان اخیرشان فرمودند آیا دینی که خدا فرستاد برای شما ناقص بود؟ یا پیغمبر (صلی الله علیه وآله) در رسالت و ولایتش کوتاهی کرد؟ سر و کار هر جامعه‌ای علاوه بر قانون و مجریش با انسان مختار است. اگر بالاترین قانون و مجری و مربی هم باشد، تا مردم پیروی نکنند امور سامان نمی‌یابد. دنیا محل امتحان است.

یک روز آدم می‌تواند تا قله برود یک روز هم با مغز زمین می‌خورد. نمونه اش زبیر. خیال نکنید اگر کسی به مقاماتی رسید تا آخر آن جا می‌ماند. عالم دائماً در حال زیر و رو شدن است. تک تک ما باید امتحان مان را بدهیم، شرایط باید آن قدر پیش بیاید تا من هم خودم را بشناسم. هواس مان جمع باشد؛ دین و ولایت مان باید کامل باشد. باید دعا کنیم و توسل داشته باشیم. پیشانی بر خاک بساییم و تضرع کنیم تا بی دین از دنیا نرویم.

۱ – نهج البلاغه، خطبه ۸۸، ص ۱۲۱.

۲ – نساء، ۵۹.

۳ – نهج البلاغه، خطبه ۱۸، ص ۶۱.

۴ – نهج البلاغه، خطبه ۹۷، ص ۱۴۱.

۵ – نهج البلاغه، خطبه ۲۷، ص ۷۰.

۶ – نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲، ص ۲۸۵.

۷ – اعراف، ۱۶۴.

۸ – اعراف، ۱۶۶.

۹ – مائده، ۱۰۳ و…

۱۰ – بقره، ۱۰۱.

منبع مهر
به خواندن ادامه دهید
گفت‌وگو درباره مطلبی که خواندید

آدرس ایمیل شما منتشر نمی‌شود.