سنیها هستند؛ زیرا در حال حاضر شیعیان به این نتیجه رسیده اند که
نمیخواهند فرزندان خود را در جنگ موصل که شهری سنی نشین است و بعد از
آزادسازی شیعیان ناچار به ترک این مناطق هستند، فدا کنند و به همین منوال
نیز کُردها حاضر نیستند به تنهایی نیروهای پیشمرگ خود را به موصل برده و
این شهر را اشغال داعش دربیاورد. کُردها نمیخواهند به تنهایی هزینه بدهند.
این
سنیها هستند که باید بجنگند و جنگ نیز به جز با سلاح میسر نیست، آنها
برای جنگیدن نیازمند اسلحه هستند اما نیروهای هم پیمان هنوز تسلیحات مورد
نیاز سنی ها را در اختیار آنها قرار نداده اند چرا که از آن بیم دارند که
این سلاح ها یا به دست داعش بیفتند یا برخی از خود سنی ها، سلاح ها را به
داعش تحویل دهند. زمانی که ضمانتی در این خصوص از سنی ها گرفته شود، دیگر
مشکلی نیست و آنها تسلیح می شوند[۱].
آمریکایی های از پیشگامان
تسلیح سنی ها در عراق هستند. دولت آمریکا به هیاتی از عشائر عراقی وعده
تجهیز تسلیحاتی آنان را در مقابله با گروه تکفیری– تروریستی داعش داده است.
در همین راستا تشکیل نیروی ۱۰۰ هزار نفری در استان های الانبار، نینوا،
صلاح الدین برای مقابله با داعش و همچنین حمایت از این مناطق پس از اخراج
عناصر مسلح قولی است که از طرف پنتاگون اعلام شده است[۲]. به غیر از هدف
اعلامی آمریکایی ها، می توان شش هدف اعلام نشده (اعمالی) را در این راهبرد
برشمرد. این شش هدف به قرار زیر است:
۱- جبران اشتباه گذشته
آمریکاییها
در سالهای تجاوز خویش به عراق در ۲۰۰۳ الی ۲۰۱۱ با برقراری جنبش قبیله ای
“الصحوات” تلاش کرد تا حدودی مشکل نظامی مناطق سنی را حل کند. این جنبش
نظامی با تسلیحات سبک تنها کارویژهاش ایجاد نهادی محلی برای تأمین امنیت
عمومی مناطق سنی نشین بود. ساختار این نوع ارتش محلی که با خروج آمریکا
شروع به ضعف کرد، یک سال بعد از خروج آمریکا عملا همان کارویژه را هم از
دست داد. آمریکا با آسیب شناسی رفتار قبلی خودشان در این مناطق سعی بر
اصلاح اشتباه سابق در کوتاه مدت (۱ الی ۲ سال) دارند.
تجارب تلخ
آمریکا در عراق و افغانستان باعث شده است تا آنها بر روی عملیات نیروهای
خود برنامه ریزی نکنند. علاوه بر این استفاده از نیروهای نظامی بسیار
هزینهبر است؛ حضور این نیروها، هزینههای سیاسی و تبلیغاتی بسیاری هم در
داخل و هم در خارج عراق بر آمریکا تحمیل می کند. به همین جهت در حال حاضر
به ایده تشکیل ارتش سنی در عراق توجه می شود. این طرح پوششی برای مجموعه
تصمیمات راجع به داعش است.
آمریکا علاقمند است که با ائتلاف ضد داعش
کنترل بخشی از ارتشهای منطقه را در اختیار گیرد.یعنی آن بخش از نظامیانی
که در کشورهای مختلف در عملیات ضد داعش با آنها همکاری کردهاند نیروهایی
خواهند بود که تمایلات بیشتری به آن ها خواهند داشت؛ روابط ارگانیکی با
آنها پیدا خواهند کرد و سمپاتی خاصی نسبت به آمریکاییها خواهند داشت. لذا
در پذیرش فرماندهی و دستورات آمریکا به صورت روشنتری عمل خواهند کرد.
عملیات ضد داعش علاوه بر اهداف سیاسی که دارد بخشی از اهداف منطقهای
امریکا را نیز آشکار می کند. بدین گونه که بخشهای کارآمدی از ارتش هر
کشور-اعم از نیروی هوایی، زمینی یا دریایی- در اختیار آمریکاییها قرار
میگیرد. اما واقعیتهای حاضر در عراق بر خلاف این موضوع عمل میکند چرا که
آمریکایها فاقد چنین نیرویی هستند.
حضور مستشاران آمریکایی در
عربستان و بعضی کشورهای دیگر منطقه، این امکان را به آمریکا می دهد که
بخشی از ارتش آنها را در اختیار بگیرد و از آن ها به نفع خود استفاده کند.
اما در عراق خلائی وجود دارد؛ آمریکا نتوانسته است نیروی قابل اعتمادی از
درون حکومت شیعی عراق در اختیار خود بگیرد. لذا بر اساس راهبرد منطقه ای
خود، درصدد آن است که خلأهای نظامی خود را به وسیله اهرمهای منطقه ای و
داخلی تامین نماید. بنابراین قصد دارند تا ارتشی سنی را در چارچوب منافع
کلان خویش و در امتداد حرکتهای ضد داعش، به وجود آورند[۳].
۲- موازنه قوای داخلی عراق
برای
آمریکا حفظ موازنه قوای سیاسی نیم نگاهی به آینده است که علاقه به ایجاد
یک “موازنه قوا” بین نیروهای سنی، کرد و شیعه را متولد کرده است. بعد از
سقوط صدام حسین، آمریکا “سنی” ها را از قدرت کنار گذاشت. سنی ها ظرفیت های
اجتماعی و اقتصادی حضور در قدرت را به اندازه کردها و شیعیان نداشتند. این
کمبود ظرفیت موجب عقب ماندگی به لحاظ موازنه در ساحت سیاست داخلی عراق در
قشر سنی ها شد. ثمره مهم این عقب ماندگی را می توان در سرخوردگی اجتماعی
اهل سنت جستجو کرد.
اهل سنت با مشاهده نابرابری ایجاد شده به
سرخوردگی مبتلا شد. این سرخوردگی با ظهور گفتمان داعش توانست خود را
بازسازی کند. جذب اکثر جوانان ۲۰ الی ۳۵ سال سنی به تشکیلات داعش در عراق
نمود عینی سرخوردگی اجتماعی یادشده بود. آمریکا با عملیاتی کردن آموزشهای
خویش به سنی ها در هفته های اخیر، قصد دارند یکی از مولفه های قدرت (قدرت
نظامی) را در این قشر بپرورانند تا مقدمات ارتقای جایگاه سیاسی آنها در
صحنه عراق فراهم شود. طبعا این هدف در میان مدت (۲ تا ۵ سال) برای آمریکا
دست یافتنی خواهد بود.
۳- کسب پرستیژ و وجهه مثبت
دیپلماسی
عمومی آمریکا ایجاب می کند که هر طرح نظامی در سیاست خارجی شان، یک ضمیمه
فرهنگی داشته باشد. روی کار آمدن باراک اوباما در ایلات متحده آمریکا همراه
با طراحی نوع جدیدی از دیپلماسی عمومی بود که نمی توان به صورت مطلق گفت
دستاوردهایی برای آنها نداشته است.پس از سال ۲۰۰۸ میلادی به طور مشخصی،
پیگیری دیپلماسی عمومی آمریکا از طریق آموزش تحصیلی و رسانهای برای کشور
عراق بعد مترقیانه ای به خود گرفته است.
اشغالگریهای آمریکا در طول
هشت سال حضور آنها در عراق (۲۰۰۳ تا ۲۰۱۱)، خاطرات و تصاویر منفی زیادی در
اذهان عمومی مردم عراق بر جای گذاشته است. آمریکا در میان مدت، قصد ترمیم
ریشه های بدبینی و نفرت مردم عراق (خصوصا اهل سنت) را از خودشان دارند.
۴- تضعیف نفوذ ایران در لایههای عراق
نفوذ
ایران در لایههای سه گانه عراق (سنی، شیعه و کرد) با درک مدیریت تهدیدات و
تسلط بر روندهای ضدامنیتی عراق برای آمریکا مشهود، ملموس و محسوس است.
میتوان گفت استفاده از پتانسیل نظامی شدن مناطق سنی عراق، آمریکا را در
خلق یک ظرفیت نظاممند جدید، جهت تأثیرگذاری بر معادلات نظامی- امنیتی آتی
عراق یاری رسانی می کند. آمریکاییها امیدوارند که سرمایهگذاری جدید آنها
در عراق، نفوذ ایران در پرونده عراق را در میان مدت مورد چالش قرار دهد.
بدین ترتیب، ایران را در پای میز مذاکره نفوذش در عراق را با چانه زنی و در
نظر گرفتن سهم آمریکا به دست آورد.
۵- پاکستانیزه کردن عراق
ارتش
صد هزار نفری سنی عراق قرار است، ارتشی باشد که در مقابل داعش قد علم کند و
توانایی فتح موصل را داشته باشد. نگاه ابزاری آمریکا در توافقات نظامی با
دولت مرکزی و اقلیم کردستان نشان داده است که آمریکا با یک برنامه ریزی
استراتژیک چنین دیدگاه کلی نسبت به تسلیح سنی های عراق خواهند داشت. آنچه
آمریکا در پازل نفوذ در عراق مد نظر دارد، ایجاد یک بخش فعال نظامی بدون
توجه به آمال دولت مرکزی پس از خروج و سقوط احتمالی دولت اسلامی در عراق
است.
هدف پنجم آمریکا وقتی محقق خواهد شد که داعش برای همیشه از
عراق عقب نشینی خواهد کرد. در این هنگام ارتش سنی تسلیح شده معضل امنیتی
برای دولت مرکزی خواهد شد. احتمال چالش بین ارتش ملی عراق (که عمدتا از
شیعیان است) و گارد به اصطلاح ملی (که برای اهل سنت قرار است تاسیس و
نهادینه شود) از تهدیدات بالقوه امنیتی در دوران پسا داعش برای عراق است.
چند مرکز شدن قدرت نظامی در عراق می تواند یک فضای شبه پاکستانی را در عراق
۲ تا ۵ سال آینده پدید آورد.
۶- زمینه سازی برای فدرالی کردن بخش سنی نشین
هدف
ششم آمریکا قرار است در آینده ۵ الی ۸ ساله عراق رخ دهد. البته می توان
این مساله را هم مطرح کرد که آمریکا در این هدف خویش به جمع بندی کامل و
عملیاتی نرسیده است. شاید این عدم اطمینان به خاصیت کلی خاورمیانه برگردد
که نمی توان فضای ۵ سال آینده عراق را پیش بینی و تجویز نمود. پیش
بینیهایی که معمولا چنین نگاههای متصلب و قالب بندی شده را برای آینده
این منطقه بیان میکنند، “حماقت گونه” مینمایاند. در صورتی که آمریکا
بتواند منافع مورد نیازش در عراق را کسب کند و عراق یک پارچه بتواند
معادلات مطلوبش را پیش ببرد، این هدف متوقف خواهد شد. تشکیل ارتش سنی عراق
این پتانسیل را برای توجیه استدلال آمریکا در بلند مدت، برای سه بخش شدن
عراق را فراهم میکند.
نتیجه گیری
آمریکا تا روزهای اخیر
نتوانسته است بیش از بیست هزار نفر داوطلب برای پذیرش ارتش پیدا کنند.
بنابراین به نظر می رسد عدد صد هزار نفری که مطرح کردهاند تنها یک ادعاست.
با این وجود، تشکیل یک ارتش بیست هزار نفری هم خواهد توانست اهداف شش گانه
آمریکا را با درجه بازدهی کمتری به منصه ظهور برساند.
در راستای
اجرای این نقشه بیش از پنج هزار سرباز آمریکایی در حال استقرار در خاک عراق
هستند و از مصونیت کامل برخوردار بوده و هر شش هفته، پنج هزار سرباز عراقی
را آموزش می دهند تا مهارت لازم برای بازپسگیری مناطق تحت اشغال داعش را
به دست آورند و البته تعداد نیروهای آمریکایی رو به افزایش بوده و احتمالات
خبر از آن می دهند که در سال جدید میلادی دو برابر خواهند شد. همه حوادث
در عراق به سیاست خارجی ایران بی واسطه یا حداکثر با یک یا دو واسطه مربوط
می شود. کوتاهی از نگاه همه جانبه، دقیق و راهبردی، نمایهی سیاست خارجی
ایران را تخریب می کند.
منبع : فرهنگ نیوز