خانمی که چهار اثرش در کشور ما به چاپ شصتم رسیده است، می گوید: مردی را میشناختم که همیشه میگفت من هیچگاه به اتوبوس نمیرسم و دختر او همیشه میگفت من همیشه به اتوبوس میرسم و این وضع سالها ادامه داشت، هر یک قانون خود را وضع کرده بودند.
وی ادعا میکند هر کدام طبق گفتهشان کارشان پیش میرفت، آنگاه از این داستان اینگونه نتیجه میگیرد: «این کلام و اعتقاد خود انسان است که در ذهن نیمه هشیار، امید و انتظار میآفریند و برایش شگون و خوش اقبالی میآورد یا وضعیتی خجسته را به سوی خود جذب میکند.» (اسکاول شین، چهار اثر، ص۲۱)
در ابتدا این پرسش پدیدار میشود که آیا این دو حکایت یک مدلول دارد؟ آیا هر دو در صدد تفسیر واحد است و پیامی واحد دارند؟ آیا در هر دو به یک صورت نتیجه حاصل میشود و اثر و نتیجه به شکل واحدی نمایان میشود؟
عرفانهای نوپدید، حاصل جنبش تفکر نوین
« اسکاول شین » همفکرانی در غرب دارد و همه در یک جریان معنویتگرا عضوند. جنبش « تفکر نوین » که امروزه در آمریکا چند سازمان دولتی و غیر دولتی را زیر چتر خود دارد، در چند دهه اخیر تأثیر شگرفی بر فرهنگ آمریکا و غرب داشته است و بسیاری از عرفانهای نوپدید در کشور ما از سران همین جنبش محسوب میشوند.
اسلامگرایان داخلی نیز بدون این که از عقبه ی فکری قانون جذب در غرب حرفی به میان آورند و بعضی بدون این که از نهضت عصر جدیدیها در آمریکا اطلاعی داشته باشند، قانون جذب را بومیسازی شده به طالبان معنویت و مشتریان موفقیت تحویل میدهند.
امروزه گروهی در کشور تلاش میکنند قانون جذب را اسلامی نشان دهند و گاهی هم که روایات معارض با ایده جذب برایشان خوانده میشود، میگویند اسلام خود قانون جذب دارد و آن چه که در فیلم راز آمده است، مورد تأیید ما نیست.
تعریف قانون جذب با تعریف فیلم راز، مو نمیزند
از این افراد در قدم اول باید پرسید تعریف قانون جذب چیست؟ پایه اول تفاهم و گفتوگو، به توافق رسیدن بر تعریف واحد است. جالب این که هنگامی که این افراد تعریف خود از قانون جذب را بیان میکنند، میبینیم که همان تعریف فیلم راز است و به تعبیر عامیانه «مو نمیزند».
بگذریم که تاکنون تعریفی غیر از تعریف « راندا برن » در کتاب راز و فیلم راز، از مدافعان داخلی قانون جذب شنیده نشده است. اما این افراد برای اثبات اسلامی بودن قانون جذب، سراغ دستهای از ادله دینی رفته و میپرسند با روایات فال چه میکنید؟ این که پیامبر (ص) فال را تأیید کرده، آیا غیر از تأیید قانون جذب است؟ و سؤالاتی مشابه را مطرح کرده و قصد خود را که همان اسلامی بودن قانون جذب است، دنبال میکنند.
فهم غلط از روایات فال
با تأسف، این افراد بدون این که معنای فال در متون اسلامی را جویا شوند، فهم خود از جذب را بر روایات فال تحمیل کرده و آن را جذبی تفسیر میکنند. حال سؤال این است که فال دقیقاً به چه معناست؟ این مفهوم آیا قرابتی با قانون جذب دارد یا خیر؟
مفاهیم مشابه با قانون جذب، در منابع دینی زیاد است. نزدیکترین مفهوم به قانون جذب در متون اسلامی، مفهوم فال است. دو مفهومِ « فال و طِیَرَه » معمولاً در کنار هم استعمال میشود. فال به کلمه نیک و میمون گویند و طیره، به شگون بد و نحس گفته میشود. (گاهی به این دو امر عیافه هم اطلاق شده است) از این جهت فال، در مقابل طیره است. [۲]
به عبارت دقیق تر، در فال، اعتقاد بر این است که فال در سرنوشت خوب مؤثر است و در طیره معتقدند که پیش بینی امر منفی، آینده را تغییر می دهد و باعث ایجاد امور ناخوشایند می گردد و از این جهت اهل طیره، برای نفوس بد زدن اثری غیر قابل تغییر معتقد بودند. به گونه ای که درباره نفوس می گفتند: « النفوس کالنصوص ».
با اندکی دقت در تعریف جذب، معلوم می شود که جمع بین فال و طیره، همان قانون جذب است؛ یعنی اگر کسی قانون جذب را با زبان دین تحلیل و معنا کند، باید بگوید که قانون جذب یعنی باور به اثربخشی دو مقوله ی فال و طیره. به این معنا که مدلولِ شگون بد و خوب، هر دو در عالم خارج محقق شود.
در قانون جذب ادعا می شود که آنچه را تجسم می کنی مهم نیست که امری مثبت یا منفی است، مهم آن است که دقیقاً همان را جذب می کنی؛ یعنی اگر باور داری که در مسافرت با وقایع ناخوشایند و ناگوار مواجه می شوی، دقیقاً همان اتفاق می افتد (طیره). اگر هم باور داری که پدیده های گوارا و دلچسب در انتظار توست، همان گونه پیش می آید (فال).
جالب است بدانیم که اگر چه در بدو نظر، قانون جذب با این دو مقوله، یکی می نماید (یا لااقل با فال)، اما در حقیقت نظر دین درباره این دو مفهوم، با نظریه طرفداران قانون جذب فاصله بسیار دارد.
معانی مختلف فال
ابتدا باید دانست که در متون اسلامی مفاهیم مشابه با فال زیاد است. یکی از این مفاهیم مفهوم « قطع امید از غیر خدا » است. انسان مؤمن به غیر خدا نه امیدوار است و نه از جانب غیر، ترسی به دل راه میدهد.
نکته در این است که در معارف اسلامی این مفهوم را به صورت دیگری بیان کردهاند. یعنی گفته شده که انسان مؤمن باید به خدا « حسن ظن » داشته باشد. در حقیقت برگشت این مفهوم به شناخت خداوند است. انسان مؤمن خدا را به گونهای شناخته است که تمام کمالات و نیکیها را در او جمع میبیند و غیر او نمیتوانند در عرض خدا منشأ کمالات و صفات نیکو باشند. از این رو چنین باوری که در قلب مؤمن تجلی یافته، باید در کلاماش هم ظهور یابد.
بنابراین اگر شناخت خداوند برای انسان حاصل شود، چنین شناختی از این جهت که به «شناسنده» نسبت داده میشود، تبدیل به حسن ظن به خدا میگردد.
چنین مفاهیمی در متون اسلامی وارد شده است. کسانی که کاربرد دقیق این مفاهیم را نمیدانند مفاهیمی مانند « حُسن ظن بالله » را معادل قانون جذب میگیرند و آن دو را، مترادف معنا میکنند.
اگر از این مفاهیم مشابه بگذریم و تفاوت بنیادین آنها با قانون جذب را نادیده بگیریم، مفهوم فال با همان معنای دینیاش به دو صورت مورد قبول است و به عبارت دیگر درباره ی فال دو نظر وجود دارد. گروهی این عمل را صرفاً نوعی القای کلام مثبت میدانند و تأثیر آن را به میزان اثر روحی که باعث تقویت انگیزه یا خوش بینی می شود پذیرفته اند. در مقابل گروهی دیگر (که نظریه مشهور هم است)، فال را نوعی علم می دانند که ناشی از قوه ی پیشگویی و اِخبار از آینده در انسان است.
محدث مشهور شیخ عباس قمی در این باره می گوید: علمِ فال، علمی است که به واسطه ی آن انسان از بعضی از حوادث آتیه مطلع می شود و از جنسِ کلامِ مسموع است، یا از کسی، یا از مصحف. مثل آنچه عبدالمطلب به حلیمه سعدیه گفت: بخ بخ خلتان حسنتان، حلم و سعد. [۳]
فال در مقابل استخاره است؛ در مقابلِ استخاره که طلب خیر است. فال در نگرش دوم طلب خبر است، یعنی علم پیشگویی است.
از نظر متون دینی، وقایع آتی علت خاص خودشان را دارند و فال تنها خبر دادن از رویدادهای آینده است؛ در حالی که در قانون جذب، فال به عنوان سبب معرفی میشود؛ یعنی باعث ایجاد وقایع میشود. از این جهت باید گفت فالهای پیامبر (ص) هم، پیشگوییهای وی بوده است نه ایجاد سبب.
ضعف سند روایات فال
احادیثی که در مورد نیکو بودن فال وارد شده، بیشتر از طریق منابع اهل سنت است که کسانی مانند ابوهریره و عایشه در سند حدیث آمدهاند. در منابع شیعی همین اندازه آمده که پیامبر (ص) فال را امری نیکو می دانست. مثال هایی که در این باره از پیامبر اکرم (ص) نقل شده، نقل راویان است؛ یعنی برداشت راویان از سیره ی پیامبر (ص) اسلام است که آن را به فال نیکو تعبیر کرده اند. مانند این جمله که « ان النبی یحب الفال الحسن » یعنی: پیامبر (ص) فال نیکو را دوست می داشت. «عَنْ أَبِی هُرَیْرَه قَال کَانَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّه عَلَیْهِ وَ سَلَّمَ یُعْجِبُهُ الْفَأْلُ الْحَسَنُ وَ یَکْرَهُ الطِّیَرَه.» [۴]
کلام مشهوری در بعضی از سایت ها و بعضی کتب به نقل از پیامبر اسلام (ص) آمده که «تفألوا بالخیر تجدوه؛ فال خوب بزنید تا آن را بیابید». اما باید توجه داشت که این جمله حدیث نیست، بلکه ضرب المثل مشهوری است که به شکل کلمه ی قصار و حکمت درآمده است. این جمله به صورت حدیث نه در منابع حدیثی اهل سنت و نه در منابع شیعی، وارد نشده است.
بهاءالدین خرمشاهی در این باره می گوید: در این باب قول مشهوری هست که تفألوا بالخیر تجدوه. ولی حدیث بودنش مسلم نیست. [۵]
ملاک در فال و قانون جذب
ادله دینی، فال را تأیید کرده است. اما نه با ملاکی که در قانون جذب مورد قبول واقع شده است و اساساً فال در متون دینی «در خوشبینانهترین برداشت»، به معنای تلقین در روانشناسی است که اثری نفسانی دارد و با پدیده های عالم خارج، که در قانون جذب مورد ادعاست، ارتباطی ندارد.
آن چه درباره ی نقش فال خوب در رویدادهای خارجی در متون دینی وارد شده است، اگر بر مبنای قانون جذب معنا شوند نتایجی بدست میآید که اساس قانون جذب زیر سؤال میرود. مثل پیش بینی پیامبر (ص) در صلح حدیبیه که فرمودند: امرتان بر شما سهل و آسان میگردد. [۶] مسلمانان منتظر بودند با مشرکان به توافق رسیده و عمره به جای آورند. جالب این که بعد از فال پیامبر (ص)، نه تنها مسلمانان به انتظار خود نرسیدند و به عمره نرفتند؛ بلکه با یک شخصیت سخت گیر مواجه شدند که حتی حاضر نشد جمله ی بسم الله الرحمن الرحیم و نام رسول خدا (ص) در عهدنامه ذکر شود.
اگر جمله ی پیامبر (ص) را فال بدانیم و آن را با منطق قانون جذب معنا کنیم باید بپذیریم که اساساً فال پیامبر (ص) محقق نشد؛ چرا که مسلمانان همه امیدوار بودند عمره به جای آورده و خواسته شان عملی شود، در حالی که با احساس خسران نسبت به مواد عهدنامه، دست از پا درازتر برگشتند. ولی اگر فال را در این دسته روایات به معنای سپردن امور به خدا (نه نتیجه گرایی که در قانون جذب مطرح است) و دل سپردن به خیر اخروی (نه مطلوب دنیوی) بدانیم؛ آنگاه نقطه ی مقابل قانون جذب بدست می آید که فال هایی که در روایات تاریخی به پیامبر نسبت داده شده، صرفاً امیدواری نسبت به بدست آوردن خیر اخروی است، نه کسب مطلوب هایی که انسان در انتظار آن می نشیند.
این نکته آنگاه روشن تر می شود که دقت کنیم در روایات غالباً کلمه ی خیر بعد از فال (فالِ خیر) آمده است و این قید نشان می دهد که اساساً روایاتِ فال نمی گویند که هرچه گفته شود همان اتفاق می افتد (چنان که در جذب ادعا می شود)، بلکه هر چه مصلحت معنوی انسان آن را اقتضا می کند خداوند برای انسان مقدر می دارد.
اضافه میکنیم که این مصلحت اخروی در موارد بسیاری با خواسته آتی انسان، ناسازگار است. بنابراین دو حکایت اول این نوشتار به هیچ روی یکسان نیستند. یکی در صدد القای این پیام است که انسان موحد هر نتیجهای که بر افعالش مترتب شود، همه را خیر دانسته و بر محقق شدن خواسته ی دل خویش اصرار ندارد. اما دیگری نتیجه گرا بوده و اعتقاد دارد هر عبارتی که انسان با خود تکرار کند رویدادهای عالم خارج، همان گونه اتفاق میافتد. یکی در پی انسان محوری است و دیگری به دنبال خدامحوری. یکی باید در « نظام اندیشه اسلامی » معنا شود، دیگری در فضای « بینش اومانیستی » دیده شود.
……………………………………………………….
پی نوشت ها:
[۱] سفینه البحار، شیخ عباس قمی، ج۷، دارالاسوه، ص۱۱
[۳] سفینه البحار، ج۷، دارالاسوه، ص۱۱
[۴] سنن ابن ماجه، ج۲، ص۲۲۷.
[۵] حافظ نامه، نوشته بهاءالدین خرمشاهی، بخش اول، صص۳۳۲، ۳۷۵.
[۶] سفینه البحار، شیخ عباس قمی، ج۷، دارالاسوه، ص۱۱.
نویسنده: حجت الاسلام حمزه شریفی دوست ***