هر حکومت جمهوری باید در زندگی خود مراحلی را پشت سر بگذارد. نخستین مرحله، روزهای آغازین پس از تأسیس آن است. در این مرحله عناصر تهور و جنون بروز می کند و قدرت طبقات پایین جامعه حاکم می شود و حکومت، مثل آدم های مست تلوتلو می خورد. در مرحله ی دوم، اجامر و اوباش که به دنبال هر صدایی به راه می افتند، رو می آیند و اینجاست که هرج و مرج سر بر می دارد، و سرانجام آن پیدایش دیکتاتور است. این حاکم خودکامه نه محمل قانونی برای حکومت خود دارد و نه آشکارا کار می کند. با این حال حاکم است و مسؤولیتی را به دوش می کشد. او مسؤول است اما در برابر یک قدرت پنهان و نامرئی و یا یک سازمان مخفی که او را از پشت پرده می چرخاند. این سازمان یا قدرت نامرئی بدون هیچ گونه مانع و رادعی هر کار که دلش بخواهد انجام می دهد، چون در خفا و با پنهان شدن پشت سر عمالی کار می کند که تغییر می کنند. این تغییر و تبدیل عمال نه به خاطر آزار رساندن آنهاست بلکه برای کمک مالی به آن قدرت پنهان است زیرا با این کار هزینه های گزافی که در مقابل خدمات عریض و طویل عمال سابق می بایست به آنها پرداخت شود، از دوش او برداشته می شود. عمال مرتباً جای خود را به یکدیگر می دهند و کارها به نوبت مرحله به مرحله پیش می رود.
پروتکل پنجم
جوامعی که فساد در همه جای آن رخنه کرده شایسته ی چه نوع حکومتی است؟ جوامعی که در آنها فقط با کلاهبرداری و دزدی واختلاس می توان کسب ثروت نمود، جوامعی که افسار گسیخته و منحط شده اند و برای حفظ آداب عمومی و فضایل اخلاقی باید قانون مجازات و تدابیر سخت و خشن بالای سر مردم باشد و کسی حاضر نیست با طیب خاطر آنها را رعایت کند؛ زیرا در این جوامع احساس دینی و میهن پرستی به وسیله ی اعتقادات وارداتی از بازارهای جهانی نابود شده است، آری در چنین جوامعی غیر از یک حکومت خودکامه و مستبد که کم و کیف آن را برایتان توضیح خواهیم داد، چه نوع حکومت دیگری شایسته ی پیاده شدن است؟ ما سازمان و تشکیلات عظیمی برای یک حکومت وسیع مرکزی به وجود خواهیم آورد، تا بدین وسیله بتوانیم زمام همه چیز را به دست بگیریم. ما با وضع قوانین جدید و بی سابقه ای شریان های فعالیت حیات سیاسی رعایای خود را کاملاً کنترل خواهیم کرد. این قوانین تمامی رواها و آزادی های مطلقی را که گوییم برای خود مقرر داشته اند از بین می برد. بدین سان، پادشاهی ما با یک قدرت مطلقه منحصر به فرد و برخوردار از نهادها و بخش های عالی متمایز خواهد شد و همیشه و همه جا آمادگی خواهد داشت تا آن دسته از گوییم را که در عمل یا گفتار با ما مخالفت می ورزند از سر راه خود بر دارد.
«با قدرت من است که سلاطین سلطنت می کنند».
دومین راز که شرط موفقیت حکومت آینده ی ما می باشد این است که با ایجاد شکست در طرح های ملی، ترویج عادت های جدید، برافروختن عواطف، برانگیختن و تحریک، و ناراحتی و خستگی از مسائل زندگی چنان جو آشفته ای به وجود می آوریم که هیچ کس نتواند جایگاه خود را در این صحنه ی کارزار مغلوبه که سگ صاحبش را نمی شناسد، تشخیص دهد. در چنین فضایی مردم غرق پریشانی و تشویق می شوند و هیچ کس دیگری را درک نمی کند. فایده ی دیگر این شیوه این است که به کمک آن احزاب را به جان هم می اندازیم، نیروهای هم هدف را که همچنان از اطاعت ما سرباز می زنند، پراکنده می سازیم و بالاخره از فعالیت هر فردی که بخواهد سر راه ما بایستد جلوگیری کنیم. هیچ چیز زیانبارتر از فعالیت افرادی که استقلال شخصیت دارند، نیست؛ زیرا این گونه افراد اگر از پشتوانه ی نبوغ برخوردار باشند، ضرری که فعالیت آنها به ما می زند بیشتر از ضرری است که میلیون ها انسان، که اتحاد آنها را بر هم زده ایم، وارد می آورند. ما موظفیم آموزش در مدارس «گوییم» را به طور دقیق هدایت کنیم و این مطلب را در اذهان بیندازیم که هرگاه با مسأله ی دشواری که نیاز به کند و کاو و کوشش ذهن دارد روبه رو شدند بهتر است آن را رها سازند و به مسائل ساده تر و آسان تر بپردازند و آن مسأله ی مشکل را به افراد شایسته ی آن واگذارند. خستگی فکری که از آزادی عمل بسیار برای فرد حاصل می شود قوای ذهنی او را در هنگام برخورد آزادی این فرد با آزادی دیگران به تحلیل می برد. (۵) از این برخورد تنشهای اخلاقی- روانی شدید، سرگشتگی و احساس شکست به وجود می آید. به کمک مجموع این وسایل، آنقدر بر «گوییم» فشار وارد خواهیم کرد تا ناچار شوند قدرت بین المللی را تسیلم ما کنند. آهسته آهسته نیروی حکومت ها را می بلعیم. آن گاه به پیش می رویم و «حکومت برتر جهانی» را ایجاد می کنیم. دست های این حکومت به طرف تمامی کشورها دراز خواهد شد و مثل گاز انبر آنها را در میان خواهد گرفت. تشکیلات این حکومت به قدری عظیم خواهد بود که سایه ی آن کلیه ی ملل روی زمین را فرا خواهد گرفت و آنان چاره ای جز اطاعت نخواهند داشت.
پروتکل ششم
ما بی درنگ شروع خواهیم کرد به ایجاد دستگاه های عظیم انحصاری و جمع آوری ثروتها و گردآوردن اموال تا همه ی اینها که به قدرت وحشتناکی تبدیل شده اند به انحصار ما درآیند. این قدرت وحشتناک، همزمان، بر مقدار هنگفتی از ثروت «گوییم» سیطره دارد، و در عین حال، حیات آن تا آن جا به قدرت ما وابسته است که در آن روز موعود که ضربه ی کوبنده ی سیاسی خود را فرود آوریم این ثروت ها به دره سقوط خواهد کرد و تتمه حساب «گوییم» را نیز به دنبال خود خواهد کشاند. (۶)
برای آن که مبادا «گوییم» از این مطلب آگاه شوند و در نتیجه، پیش از پیاده شدن کامل این برنامه و قبل از رسیدن زمان موعود، از دام ما فرار کنند، همه ی اینها را در قالب فریبنده ی مصلحت خواهی می ریزیم و وانمود می کنیم که قصد ما خدمت به طبقات کارگر و مبانی صحیح اقتصاد سیاسی می باشد؛ مبانیی که نظریات اقتصادی ما به کمک دستگاه های تبلیغاتیمان، آنها را در یک چارچوب جذاب و وسیع آماده کرده اند.
پروتکل هفتم
مسابقه ی عظیم تسلیحاتی و افزایش نیروهای دفاعی در جهان یک امر ضروری است؛ زیرا ما را در اجرای برنامه هایی که داریم یاری می رساند. اما یکی از اهداف بزرگ ما که باید نسبت به تحقق آن عنایت ویژه ای داشته باشیم این است که همه ی طبقات در همه ی کشورهای جهان از بین بروند و فقط طبقه ی پرولتاریا باقی بماند با چندتایی میلیونر که به منافع ما و پلیس و ارتش ما خدمت کنند. (۷)
ما باید از طریق شبکه ی ارتباطی اروپا، در سراسر این قاره و نیز دیگر قاره های جهانی تنش های شدید و اختلاف و چند دستگی به وجود آوریم و به کینه توزی ها دامن بزنیم. این کار دو فایده برای ما دربردارد. اول این که دست و پای کشورها بسته می شود به طوری که نمی توانند در برابر حوادث، آن گونه که می خواهند، قدرت نشان دهند؛ زیرا هر کشوری خوب می داند که این ما هستیم که کارها را می چرخانیم و عوامل برافروختن آتش جنگ و یا خاموش کردن آن در دستهای ماست و همه ی آنها عادت خواهند کرد که، علی رغم میل خود، قدرت وسیع ما را در اعمال هرگونه نفوذ و فشاری بپذیرند. فایده ی دوم این است که ما دام های نامرئی دسیسه را به درون کابینه ی کشورها می کشانیم و آنها را در دام این توطئه ها گرفتار می کنیم. این دسیسه ها چیزی نیستند جز همان قراردادهای اقتصادی و قیود وام های مالی. برای آن که موفقیت خود را در این زمینه تضمین کنیم، باید در اثنای گفتگوها کاملاً هوشیار و زیرک و حیله گر باشیم تا به قلب اهداف مورد نظر خود راه یابیم، اما در آنچه که ظاهر رسمی مذاکرات را تشکیل می دهد باید موضع ما برعکس این باشد: حرف های چرب و نرم خوشایند بگوییم، نقاب امانتداری و شرافتمندی به چهره بزنیم و همراهی و نرمی و انعطاف پذیری نشان دهیم. بدین وسیله، ملت ها و حکومت های «گوییم»، که ما آنها را عادت داده ایم تا به ظاهر هر چیزی اکتفا کنند، از ما خشنود شده و ایمان خواهند آورد که ما جز برای نیکی کردن به نوع بشر و نجات او نیامده ایم.
پروتکل هشتم
ما باید از سلاحی که ممکن است دشمنان ما آن را علیه ما به کار گیرند استفاده کنیم. در صورتی که مجبور شویم احکام قضایی ظاهراً غیرعادی، گستاخانه و بی رحمانه صادر کنیم برای توجیه آنها باید از پیچیده ترین و مشکل ترین و مبهم ترین تعبیرات قانونی استفاده نماییم؛ زیرا این مهم است که این احکام در عالی ترین سطح عادلانه جلوه کنند و برای مردم به عنوان نمونه ی عالی اخلاقی معرفی شوند، چنان که گویی بهتر از این احکام نمی شده است صادر کرد. حکومت ما باید تمام نیروهای داخل در بافت شهری را که برایش کار می کنند بخوبی بشناسد؛ نیروهایی مثل نویسندگان، حقوقدانان ورزیده، کارمندان عالی رتبه، سیاستمدارن و بالاخره اشخاصی که به گونه ای خاص در مدارس ما که به همین منظور تأسیس کرده ایم، تعلیم و تربیت یافته اند و از نظر علمی در سطح بالایی به سر می برند. این اشخاص به اسرار جامعه پی خواهند برد، زبان سیاست را، علی رغم اختلاف روش های آن، و هر آنچه در زیر الفبای سیاست و جملات آن جای می گیرد، خواهند فهمید و زوایای پنهان و پیچیده ی طبیعت بشری و بافتهای حسی باریک و نامرئی را به خوبی خواهند شناخت. این بافت ها همان قالبی است که ذهن «گوییم» در آن ریخته شده و جلوه گاه گرایش ها، معایب و رذایل و فضایل اخلاقی آنهاست. بدیهی است که دستیاران با استعدادی که برای احراز مناصب حکومتی ما انتخاب می شوند هرگز از بین «گوییم»، که موضوع بحث من در این جا هستند و عادت کرده اند که وقتی کار اداری انجام می دهند رنج فکر کردن و یا نیازی را که احتمالاً آن کار می طلبد بر خود هموار نکنند، برگزیده نخواهند شد؛ زیرا اینها نامه ها را، بدون آن که بخوانند و مورد تأمل قرار دهند، امضا می نمایند و فقط برای گرفتن مزد و حقوق و یا جاه طلبی کار می کنند.
کسانی که برای احراز پست های مسؤولیت دار حکومت ما انتخاب می شوند از برادران یهود ما خواهند بود، ولی این عده در ابتدای کار و پیش از آن که این پست ها به آنها سپرده شود، نیاز دارند که یک دوره ی آشنایی با مجاری کار را بگذرانند. لذا در خلال این دوره پست ها موقتاً به عهده ی افرادی از «گوییم» گذاشته می شود. منتها این افراد کسانی خواهند بود که در نظر مردم (گوییم) بسیار مشکوک و مورد بدبینی هستند چندان که میان آنها و مردمشان برزخی از شک و تردید است. این اشخاص اگر از اجرای دستوراتی که به آنها داده می شود شانه خالی کنند یا متهم شده به کیفر خواهند رسید و یا بکلی از صحنه ی وجود محو خواهند شد. هدف ما از قراردادن آنها در یک چنین وضعیتی این است که وادارشان کنیم تا نفس آخر در خدمت منافع ما باشند.
……………………………………………
پی نوشت ها:
۱- Jesuits
۲- یعنی نابغه ی تازه وارد هرگز توانایی دانشوران صهیون را در حکومت نخواهد داشت، زیرا اینها در زمینه ی سیاست و حکومت کردن بر توده ها تجربه ی چندین قرنه دارند و اسرار سیاست را نسل اندر نسل از گذشتگان خود به ارث برده اند- م.
۳- خ.ت: از این رو ما- فقط به خاطر تظاهر- هیأتهایی را به وجود خواهیم آورد که اعضای آنها سعی خواهند کرد با ایراد نطقهای رسا و پر طمطراق کمکهای خود در راه «ترقی» را ثابت کنند و از این کمکها تعریف و تمجید نمایند.
۴- خ.ت: در این وقت می فهمند که بهترین راه برای نجات آنها این است که در مسائل سیاسی اظهار نظر نکنند.
۵- خ.ت: فعالیت ناشی از آزادی عمل نیروی وی را در هنگام برخورد آزادی او با آزادی دیگران، به تحلیل می برد.
۶- خ.ت: به دنبال آن اعتماد به حکومت گوییم نیز از میان خواهد رفت.
۷- خ.ت: توسعه ی ارتش و افزایش نیروی پلیس برای اتمام برنامه ی پیشگفته ضروری است. برای آن که به این هدف برسیم باید در سراسر جهان فقط طبقه ی عظیم پرولتاریا و نیز یک ارتش انبوه و پلیس وفادار به اهداف ما باقی بماند.