
او جانشینی را برای خود تعیین نکرد و همین امر سبب شد تا بعد از مرگش، بین شاگردانش اختلاف شدیدی بر سر ریاست، اتفاق بیفتد و هر یک در گوشهای بساطی را برای خود پهن کند. [۴] فرقۀ شیخیه، بعد از مرگِ سید رشتی، به چند شاخه تقسیم شد، که در ذیل به آنها اشاره میکنیم:
شیخیۀ کرمان: این شاخه، از مهمترین شاخههای جریان شیخیه به شمار میآید و هم اکنون مرکز آن، در شهر کرمان است و امروزه شیخیه کرمان، کانونِ اندیشههای شیخیگری است. رهبرِ این شاخه، حاج محمد کریم خان، نوۀ دختری فتحعلیشاه قاجار و فرزند حاج ابراهیم خان ظهیر الدوله حاکم کرمان بود که به خاطر موقعیت خانوادگی و اجتماعیاش، توانست عدهای از شیخیه را دور خود جمع کند و فرقۀ کریمخانیه را تأسیس کند. پس از وی، فرزندش «محمد خان» رهبری این فرقه را بر عهده گرفت و بعد از او، برادرش «زین العابدین خان» و بعد از او «ابوالقاسم ابراهیمی» و بعد از او «عبدالرضا ابراهیمی» به ریاست این فرقه در آمدند.
شیخیۀ باقریه: همزمان با دورۀ رهبری «محمد خان» در کرمان، «محمدباقر خندق آبادی»، نمایندۀ حاج محمد کریم خان در همدان، اعلام إنشعاب کرد و در همدان، فرقۀ شیخیۀ باقریه را بنا نهاد.
شیخیۀ آذربایجان: شیخیۀ آذربایجان از سه طایفه میباشند:
– طایفۀ حُجه الإسلامیه: میرزا محمد مامقانی، معروف به حجت الاسلام، نخستین عالم و مجتهدِ شیخی آذربایجان بود. او شاگردِ شیخ احمد احسائی و نمایندۀ وی در تبریز بود، که از وی اجازۀ روایت و اجتهاد دریافت کرده بود. او بود که حکمِ تکفیر و اعدامِ علیمحمد باب را در تبریز صادر کرد. ایشان رهبری این طایفه را بر عهده داشت.
– طایفۀ ثقه الإسلامیه: میرزا شفیع تبریزی، معروف به ثقه الاسلام، از شاگردان شیخ احمد احسائی بود که رهبری این طایفه را بر عهده داشت.
– طایفۀ احقاقیه: بزرگ این خاندان، میرزا محمدباقر اسکوپی، شاگردِ میرزا حسن گوهر، بود و فرزندش، میرزا موسی أحقافی، از علما و مراجعِ بزرگِ شیخیه بود. او کتابی را تحت عنوان «إحقاق الحق» نوشت که در آن عقاید شیخیه را بیان کرد و به نقد آرای شیخیۀ کرمان پرداخت. از آن پس، او و خاندانش به «إحقاقی» مشهور شدند و امروزه عمده شیخیۀ آذربایجان، از این خاندان میباشند. [۵]
نکتهای که در این خصوص قابل ذکر است، این است که، گرچه شیخیۀ کرمان و شیخیۀ آذربایجان، خود را پیروِ آرای شیخ احمد و سید کاظم میدانند، اما تلقّی هر کدام، از آرای شیخ و سید متفاوت است؛ به طوریکه شیخیۀ آذربایجان، اساساً شیخیۀ کرمان را گمراه میدانند. به عنوان نمونه یکی از اختلافات آنها، بر سر مسئلۀ اصول دین است که شیخیۀ کرمان، اصول دین را در چهار چیز، یعنی توحید، نبوت، امامت و رکن رابع، اما شیخیۀ آذربایجان در پنج امر، یعنی توحید، نبوت، امامت، عدل و معاد، میدانند. [۶]
پینوشت:
[۱]. نقد و بررسی آرای کلامی شیخیۀ کرمان، علی اکبر باقری، ص ۲۹، انتشاراتی مؤسسۀ آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمه الله علیه، قم، ۱۳۹۲.
[۲]. شیخیگری و بابیگری، مرتضی مدرسی چهاردهی، ص ۸۷.
[۳]. تلخیص تاریخ، نبیل زرندی، ص ۳۵.
[۴]. در جستجوی حقیقت، علیرضا روزبهانی بروجردی، ص ۴۷، انتشارات مرکز مدیریت حوزۀ علمیۀ قم، ۱۳۸۸.
[۵]. همان، ص ۴۷-۴۹.
[۶]. همان، ص ۴۹.
منبع: ادیان نت