رضا احمدی: امیرکبیر بر مدار مدارا و احترام به پیروان اقلیتهای دینی و مذهبی حرکت میکرد
در گفتگو با پژوهشگر تاریخ مطرح شد:
امیرکبیر میدانست که امنیت کشور با کمک همه شهروندان و توسعه اقتصادی محقق میشود و از سوی دیگر توسعه اقتصادی و برقراری عدالت نیز به امنیت کمک میکند؛ لذا همزمان ضمن احترام به حقوق همه قومیتها و پیروان اقلیتهای دینی و مذهبی برقراری امنیت و توسعه اقتصادی را در دستور کار خود قرارداد.
به گزارش خبرنگار ردنا (ادیان نیوز)، «رضا احمدی» پژوهشگر تاریخ و استاد دانشگاه همزمان با سالروز شهادت امیرکبیر در گفتگو با ادیان نیوز تصریح کرد: امیرکبیر درزمانی به صدارت رسید که پیروان سایر ادیان در ایران زندگی میکردند. دادههای تاریخی نشان میدهد که همزیستی مسالمتآمیز بین پیروان ادیانی چون اسلام، مسیحیت، یهودیت و زرتشتیان در ایران در دوره امیرکبیر احیاشده و جامعه ایران نیز به سمت مدارا و احترام به پیروان اقلیتهای دینی و مذهبی حرکت کرده است.
احمدی گفت: ایجاد این روحیه در ایران آن زمان، کمک شایانی به برقراری امنیت در کشور میکرد و از سوی دیگر منجر به توسعه اقتصادی، سیاسی و فرهنگی میشد.
وی، اصلاحات اقتصادی امیرکبیر را یکی از ویژگیهای بارز دوره صدارت او دانست و افزود: امیرکبیر درک فوقالعادهای از وضعیت اقتصادی و سیاسی و اجتماعی قرن نوزدهم داشته است. آشنایی او با تحولات جهان سبب شده بود که به اصلاحات خود جنبه واقعگرایانه بدهد. امیرکبیر میدانست اگر کشور با اقتصاد جهانی پیوند نداشته باشد، نمیتواند در جهان نقشآفرینی کند و پیوند کشور با اقتصاد جهانی تأمینکننده امنیت ایران و رونق کسبوکار مردم میشود. آنچه در اندیشه و عمل آن مردم بزرگ متجلی شده، ازآنجهت اهمیت دارد که او در قرن نوزدهم متصدی کشور بوده است. چنین اندیشهای در آن برهه از زمان نشاندهنده آن است که امیر از زمان خود خیلی جلوتر بوده است.
امیرکبیر و اندیشه اصلاحات اقتصادی
احمدی گفت: در قرن نوزدهم ایران یک نوع مزیت سیاسی داشت و همین مزیت سبب شد که کشورهایی مانند فرانسه و آلمان و روسیه با ایران ارتباط برقرار کنند. بعد از شکست ناپلئون در سال ۱۸۱۴ مزیت ایران نیز دچار افول شد و ایران دیگر نه مزیت اقتصادی و نه مزیت سیاسی داشت؛ بلکه بهعنوان یک کشور فقیر در گوشهای از جهان به خود مشغول بود. امیرکبیر دریافته بود که باید برای کشور مزیت آفرینی کند. او ایدههای اقتصادی را دنبال کرد که اگر احیا میشد، امروز ایران نقش واسطه بین شرق و غرب را دشت و فضای اقتصادی و سیاسی کشور نیز متحول میشد. امیرکبیر تحت تأثیر مکتب تبریز و شیراز بود. او دنیای جدید و اروپا را میشناخت. مسافرت یکساله به روسیه و شهرهای آباد اروپایی داشت. تحولات دنیا را میشناخت. میفهمید که ارتباط با دنیا چقدر برای کشور حیاتی است.
قاجار و تشکیل دولت ملی
وی افزود: امیرکبیر در سال ۱۲۲۷ به صدراعظمی ناصرالدینشاه انتخاب شد. قاجار ثمره تلاش صدساله طایفه قوانلوی قاجاریه بود. آنها توانستند در ایران «دولت ملی» تأسیس کنند. پس از سقوط اصفهان توسط محمود افغان و انقراض صفویه، قریب صدسال در ایران دولت مستقر قوی وجود نداشت و ایران در بین صد خان تقسیمشده بود. اجداد آقامحمدخان برای تأسیس دولت فراگیر تلاش کردند و طی بیست سال تلاش و جنگ خونین توانست دولت ملی را تشکیل دهد. یعنی ایران را به مرزهای دولت صفویه رساند. امیرکبیر توانست تحت تأثیر تعلیمات شخصیت اندیشه سازی چون «میرزا عیسی قائممقام فراهانی» قرار بگیرد و به یک دولتمرد آگاه تبدیل شود.
وی ادامه داد: او در سال ۱۲۲۷ که به صدارت ناصرالدینشاه رسید فرصت مناسبی به دست آورد که ایدههای اصلاحطلبانه خود را عملی کند. او از طبقات اجتماعی متوسط بود و در کنار اصطلاحات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی و قضایی، در ۳۹ ماه صدارت، توانست شاهکارهای بزرگی را رقم بزند و در تاریخ ایران کسی را نداریم که در این مدت توانسته باشد اینهمه تأثیرگذاری داشته باشد.
ایدههای اقتصادی امیرکبیر
احمدی گفت: ایران در منطقه خشک و نیم خشک قرار دارد. پس از تجزیه ایران و خیانتهای روسیه به این کشور و گرفتن قفقاز و منطقه شمال شرق ، کشور کاملاً خشک و کم باران و ازنظر اقتصادی ضعیف بود. اقتصاد کشور اقتصاد کشاورزی و دامی عقبافتاده بود و از صنعت بهرهای نداشت. ایران مصرفکننده مصنوعات کشورهای فرنگی بود. تنها ابزار خریدوفروش نیز در آن عصر طلا بود. با واردات طلا از کشور خارج و با صادرات طلا وارد میشد. لذا به خاطر واردات کالاهای مصرفی طلا از دست میرفت.
در ادامه بیان کرد: در چنین شرایطی امیرکبیر به ایجاد صنایع جدید و توسعه بازرگانی داخلی و خارجی همت گماشت. با بهرهگیری از دانش جدید، صنایع کوچک در کشور احیا شد. کشاورزی رونق گرفت. در آن زمان ظروف چینی و مصنوعات چرمی وارد میشود. با ایجاد کارخانه چرم از خروج طلا جلوگیری شد. امیر تجارت خارجی را توسعه داد. با برقراری امنیت راههای کشور را امن کرد و در سایه امنیت اقتصاد رونق گرفت.
تأسیس نمایشگاه دائمی در تهران
وی ادامه داد: امیر از تجار و بازرگانان به جد حمایت میکرد، عمده تولیدات صادراتی ایران در این دوره ابریشم خام بود. روسها ابریشم خام ایران را میخریدند. وقتی کشاورزی دچار آفت میشد تولید ابریشم نیز با مشکل روبرو میشد. عرضه ابریشم توسط هند و مناطق تصرفشده ایران توسط روسها، قیمت ابریشم را نیز پایین آورده بود. در چنین شرایطی امیرکبیر برای حمایت از تولیدات داخلی و تولیدکنندگان، تیمچه و سرای امیر را ایجاد کرد.
وی خاطرنشان کرد: تیمچه امیر ۳۲۶ حجره برای عرضه کالای ایرانی داشت. کالاهای کشور در این تیمچهها تجمیع شد. در این مکان نمایشگاه دائمی از کالاهای ایران در تهران راه و محلی برای آشنایی با توانمندیهای اقتصادی ایران بود. امیر برای معرفی توانمندیهای ایرانیان به دنیا در نمایشگاه بینالمللی لندن شرکت کرد. شرکت در این نمایشگاه دستاورد مهمی داشت و به تولیدکنندگان و تجار و بازرگانان ایران هویت میداد و فرصت شناخت بازار را در اختیار دیگران قرار میداد.
ایده ساخت راهآهن در ایران
احمدی ایده راهآهن غرب به شرق را یکی از شاهکارهای امیرکبیر در قرن نوزدهم دانست و گفت: او با شرکتهای انگلیسی مذاکره کرد تا مسیر قطار از تبریز به دریای عمان و مرز پاکستان را طراحی کنند. این راهآهن کانال وصل شدن ایران به اقتصاد اروپا بود. این طرح به ایران مزیت اقتصادی میداد و ایران را از کشور منزوی خارج میکرد. این طرح باعث میشد کسی دیگر بهراحتی نتواند ایران را تحریم کند.
وی در پایان اشاره کرد: متأسفانه برخی در کشور، ساخت راهآهن و قطار را عمل خلاف شرع معرفی کردند. این موضوع با تلاش میرزا حسینخان سپهسالار و مستشارالدوله مرتفع شد. آنها موضوع را با «آیتالله حاج ملاصادق» مجتهد آن زمان قم مطرح کردند و فتوا گرفتند که راهآهن مشکل شرعی ندارد. خود سپهسالار نیز کسانی بود که تحت تأثیر امیرکبیر بود، او اولین راهآهن را در ایران ایجاد کردند. آنها طرح قطار قم و مشهد را مطرح کردند تا متدینان با این طرح مخالفت نکنند.
امیرکبیر در قلع وقمع سران بابی و بهایی دست طولانی داشت …از اصحاب حی یا اول من آمن به
که ۱۸ نفراول بودند تادیگران ….گمان می رود که
برگشتگان از بهاییت وبابیت که بعدها به آنان مستبصر گفتند، خود علتی جز ترس درآنها نبوده
مثل عبدالحسین آیتی معروف به( آواره) صاحب کتاب کشف الحیل……..البته موضوع ترس آنها صرفا یک گمانه زنی ست نه حکم جازم وقطعی!
ماشالله به این پژوهشگرای تاریخمون که چارتا متن تاریخی نخوندن و فقط شعر میگن…امیرکبیر در زمینه اصلاحات بوروکراتیک و توسعه به معنای مدرنازیسیون کشور تلاش هایی داشت و بعد از عباس میرزا دومین شخصیت مهم عصر قاجاری در این زمینه هاس…اما این دلیل نمیشه که هر صفت خوبی رو بهش نسبت بدی…اعدام محمد علی باب مستقیما به دستور امیرکبیر و به دست برادرش انجام شد…حتی حسن علی نوری که بعدها به بهالله معروف شد رو امیر کبیر به زندان انداخت و کشتار بابی های زنجان و مازندران به دستور امیر کبیر بود
تا اونجا که تاریخ گزارش میده محمد علی باب و بسیاری دیگر از بابی ها و پیش قراولان بهایت رو امیرکبیر اعدام کرد…بهایی هام که تو متونشون امیر کبیرو معلون میدونن…حالا منظور از مدارا چیه خدامیدونه
شاید امیرکبیر اشتباهاتی داشته. اما درخصوص فرقه بابیه، بهائیت در آن زمان تفکرات ضداجتماعی بسیاری داشتند. سببساز جنگداخلی بودند.(ر ک: جنگ قلعهی طبرسی (۱۲۶۵ ه.ق) ، جنگ نیریز (۱۲۶۶ ه.ق) و جنگ زنجان (۱۲۶۶ و ۱۲۶۷ ه.ق) از موارد ان هست.
ضمن اینکه، محمد علی باب در اغلب کتابها و تفاسیر خودش از قران منجمله تفسیر سورع یوسف دائما بر جنگ و کشتار علیه دیگری(همه را کافر میدانست و در پی زمینهسازی ظهور بود) همین عوامل باعث میشد قلم در دوای خون جامعه بزنه.
حالا شما برای ایحاد نظم اجتماعی و مبارزه با اشوب و تنشهای سیاسی داخل حکومت، ان هم در گفتمان غالب و فرهنگ حاضر در عصر قاجاریه، چه کاری را پیشنهاد میکردید؟