جرقه آغاز بهار عربی | خودسوزی جوانی در تونس یا انتفاضه سوم در مراکش؟
برخلاف جمعی از اندیشمندان که آغاز بهار عربی را از کشور تونس و «خودسوزی جوان دستفروش» تونسی میانگارند؛ معتقدند آغاز بهار عربی از کشور «مغرب» در اکتبر ۲۰۱۰ و اعتراضات موسوم به «انتفاضه سوم صحرا» در شهر العیون مراکش بود!
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، چند روز گذشته تونس در سالگرد آغاز بهار عربی، روزهای ناآرامی را گذراند و کمتر اخباری از آن مخابره شد. حتی حضور «قیس سعید» رئیس جمهور تونس در بین معترضان نیز این شعله را خاموش نکرد و پرونده ناآرامی ها در پایتخت تونس کماکان مفتوح است.
اما نکته قابل تأمل آنکه برخلاف بسیاری از صاحب نظران که آغاز بهار عربی را از کشور تونس و خودسوزی جوان دستفروش تونسی محمد بوعزیزی میانگارند؛ آغاز بهار عربی از کشور «مغرب» و اکتبر ۲۰۱۰ و اعتراضات صحراویها در اردوگاه «گدیم ایزیک» در شهر العیون مراکش بود. واقعهای که زمینهساز «انتفاضه سوم صحرا» شد. کمپ گدیم ایزیک از نهم اکتبر ۲۰۱۰ در نزدیکی العیون بهوسیله جوانان معترض صحراوی ایجاد شد و در ادامه با درگیری بین معترضین و نیروهای امنیتی اعتراضات از العیون به سایر نقاط مراکش نیز انتقال یافت و این امر نقطه آغاز فرآیندی بود که بنام «بهار عربی» شناخته شد.
پیش از هر چیز باید این نکته را مدنظر داشت که سرزمین مراکش «منبع آنتیتز» در جهان عرب بوده است که این نقش به دلیل موقعیت جغرافیایی ویژه آن است. از یک سو دوردستترین نقطه جهان عرب نسبت به خلفای خاورمیانه و از سوی دیگر شرایط جغرافیایی آن که دارای نزدیکترین ساحل عربی با اروپای مدرن و آمریکای تازه استقلال یافته بود. بطور مثال جرقه تشیع سیاسی برای نخستین بار از همین مراکش و «حکومت ادریسیان» در عصر هارون الرشید بوسیله بازماندگان قیام «فخ» زده شد.
در سالهای بعد نیز این سرزمین، نخستین سرزمین عربی بود که با استعمار غرب روبرو شد. مقاومت عبدالملک اول فرمانروای سعدی در برابر هجمه قوای سباستین اول پادشاه پرتغال و فیلیپ دوم پادشاه اسپانیا را میتوان نخستین برخورد سرزمینهای عربی با استعمار غرب انگاشت؛ ضمن اینکه پادشاهان مراکش از نخستین فرمانروایان جهان بودند که انقلاب آمریکا را به رسمیت شناختند؛ پیمان مودت بین محمد سوم و توماس بارکلی در ۱۷۸۶ قدیمیترین پیمان پابرجای دیپلماتیک آمریکا میباشد. از این رو مراکش نخستین سرزمین عربی در برخورد با پدیده.ای بنام «ایالات متحده امریکا» بود.
درگذر از نقدهایی که به نظرات «محمد عابدالجابری» مطرح شده است ولی میتوان با اغماض پذیرفت که آنچه عقل عربی و در مفهومی خردتر «سیاست عربی» نامیده میشود بیش از هر چیز مرهون «مغرب عربی» است. سیاست عربی(در مفهوم آنتی تز) بعنوان شاخهای از حکمت عملی درست از همین نقطه وارد جهان عرب شده است. اگر چه عابدالجابری در آستانه بهار عربی و در «مه ۲۰۱۰» درگذشت؛ ولی اگر چند سالی بیشتر زنده میماند میتوانست نظریات خود در باب ظرفیتهای مغرب عربی را نسبت به امر «بهار عربی» و نیز استقبال از داعش در جامعه تونس، بهتر تبیین کند.
به قلم: سید نیما موسوی